زمان تقریبی مطالعه: 10 دقیقه

آمد

آمِد، دیار بکر کنونی، شهری در °37 و ´54 عرض شمالی و °39 و ´56 طول شرقی، بر جلگۀ مرتفع کرانۀ باختری دجلۀ علیا، واقع در جمهوری ترکیه. این شهر 650 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و در تقاطع قدیمی راههای خرپوت (در ارمنی: خربرد) به ماردین و شاهراه کرانۀ خزر به اُدسا واقع شده است (ایرانیکا، ج I).
پیشینۀ نام آمد به روزگار اداد نیراریِ اوّل (1305-1277 ق‌م) پادشاه آشور می‌رسد، زیرا این نام بر غلاف شمشیری از روزگار وی باقی‌مانده است (TA، ذیل دیاربکر) این نام در شعر عمروبن مالک تزیدی، شاعر بنی تزید عرب که با قبیله‌اش در عهد جاهلیت در حدود آمد اقامت گزیده بود، نیز ذکر شده است:
                                                                      ولَیلتنـا بآمدلـم نَنَمها          کلیلتنـا بمیّـا فـارقینـا

(یاقوت، 1 / 66) وی لفظ آمد را رومی شمرده و آن را با معانی «آمد» در عربی مقایسه کرده است (همو، 1 / 67). نام این شهر تا 1356 ق / 1937 م که رسماً به دیار بکر تغییر یافت، در آثار و منابع مختلف به صورتهای آمد، آمدا، امیدا، ایمد، حامد، قره‌آمد و قره‌حامد آمده است، که لفظ قره به‌سبب سیاهی سنگهای ابنیۀ این شهر به این نام اضافه شده است. دیار بکر که منسوب به بکربن وائل است با دیار ربیعه و دیار مُضَر نام 3 ناحیه از جزیره است. این نواحی را به‌سبب محاط بودن به وسیلۀ رودخانه‌های دجله و فرات، جزیره می‌خواندند و بکر، ربیعه و مضر نام 3 قبیلۀ عرب است که در روزگار پیشین در آنجا اقامت گزیده بودند (لسترنج، 114، 115). قزوینی می‌نویسد که دجله، آمد را هلال‌وار در برگرفته است (ص 491). اصطخری آورده است که مخرج آب دجله از بالای شهر آمد است (ص 75). وی مسافت آمد تا موصل را 4 روز و آمد تا شمیشاط را 3 روز می‌نویسد (ص 76). باروی شهر آمد که از سنگهای سیاه آتشفشانی (بازالت) ساخته شده، توجه جهانگردان را به خود جلب کرده است (TA، همانجا). درازای شرقی ـ غربی باروی شهر 700‘1 و شمالی ـ جنوبی آن 300‘1 متر و محیط باروها 000‘5 متر است. بر روی بارو جاده‌ای به پهنای 3 تا 5 متر ساخته شده است. این بارو 78 برج دارد (همانجا). بیش‌تر مؤلّفان و جهانگردان که این شهر را دیده‌اند، از برج و باروها و سنگهای سیاه آن یاد کرده‌اند. ابن حوقل می‌نویسد که باروی شهر آمد از سنگ سیاهِ آسیاست و این سنگ در سراسر دنیا بی‌مانند است (ص 201). ناصرخسرو که در 438 ق / 1046 م به آمد رسیده، از باروی درونی و بیرونی و دروازه‌های آهنین یاد می‌کند و 4 دروازۀ باب‌الدّجله (خاوری)، باب‌ الرّوم (باختری)، باب ‌الأرمن (شمالی) و باب‌التَّلّ (جنوبی) را نام می‌برد (ص 11). مقدسی نام یکی از دروازه‌ها را باب‌ السّر می‌نویسد که ظاهراً همان دروازۀ نهانی شهر بوده است، زیرا به گفتۀ وی باب ‌السّر در هنگام جنگ به کار می‌آمده است (ص 140).این دروازۀ مخفی را اکنون اوغرون قاپی می‌گویند (TA، همانجا). یاقوت نیز از قدمت و استواری شهر که از سنگ سیاه بر بلندی و قسمت بیش‌تر آن در محاصرۀ هلال‌وار دجله بنا شده و از چشمه‌ها و چاههای کم‌عمق آن که می‌توان با دست از آنها آب برداشت، یاد می‌کند (ص 66). مقدسی آمد را شهری استوار و زیبا با بناهای عجیب به شیوۀ انطاکیه می‌نویسد و از فضای بین 2 بارو یاد می‌کند که بعداً در ربض ساخته‌اند (ص 140).
تاریخ بنای شهر آمد روشن نیست، امّا گذشته‌ای دراز دارد. ستون یادبود نارام‌ سین پادشاه بابل مربوط به 300‘2 ق‌م در مجاورت این شهر پیدا شده است و ساختمان بخشی از دژ کهن شهر محتملاً به سدۀ 4 ق م می‌رسد، امّا احتمال می‌رود که بخشی از مصالح بنای دیوار این دژ که در قرون وسطی ساخته شده، از یک دژ باستانی متعلّق به تیگران دوم یا تیگران کبیر (95-96 ق‌م) بوده باشد (ایرانیکا، ج I). در اوایل سدۀ 4 م کنستانتین آمد را استحکام بخشید و سپاه پنجم پارتیکا را در آنجا قرار داد و به تهدید قلمرو ایران در جنوب پرداخت. در 338 م سپاه ساسانی آمد را در محاصره گرفت. ولی در 349 م کنستانتین آن را متصرف شد تا آنکه در 359 م بار دیگر شهر مورد هجوم شاپور دوم ساسانی قرار گرفت (TA، همانجا). شاپور ابتدا می‌خواست با ایجاد ترس و ارعاب مردم شهر را به اطاعت وادارد، ولی موفّق نشد، زیرا 000‘8 تن از این شهر استوار و مستحکم دفاع می‌کردند. وی سپس برای تصرف شهر دست به حمله زد، ولی این عمل او منجر به مرگ پسر پادشاه هیاطله شد. آنگاه شاپور شهر را محاصره کرد و با رخنه افتادن در یکی از باروها، سپاه او وارد آمد شد و به کشتار اهالی پرداخت (سایکس، 1 /  569، 570). شاپور اسیران آمدی را در شوش و شوشتر و دیگر بلاد اهواز جای داد و آنان ابریشم بافی و زردوزی را در آن شهرها رواج دادند (کریستن سن، 147). در اواخر 363 م آمد بار دیگر به دست رومیان افتاد. والنتین اول (321-375 م) چند دروازه از‌جمله دروازه‌های کنونیِ داغ ‌قاپی، اُرفا و ماردین را بنیاد نهاد. در 395 م هونها از راه قفقاز به آمد درآمدند و آن شهر را غارت کردند (TA، همانجا). در 503 م قباد پادشاه ساسانی طیّ لشکرکشی به ارمنستان، آمد را تصرف کرد (کریستن سن، 370). گویا این لشکرکشی به دلیل امتناع قیصر از دادن وامی بوده است که قباد برای پرداختن خراج به هفتالیان (هیاطله) از وی خواسته بود (همو، 376). در کتاب منسوب به استیلیتس شرح دهشتناکی از کشتار مردم آمد به دست قباد نوشته شده است (همو، 90، 370). در 20 ق / 640 م سپاه اسلام به سرداری عیاض ‌بن غنم، پس از فتح جزیره، وارد آمد شد و پس از جنگ با اهل صلح کرد؛ به شرطی که هیکل (معبد) و اطراف آن متعلق به آنان باشد و دیگر کنیسه‌ای نسازند و مسلمانان را یاری دهند و پلها را تعمیر کنند (یاقوت، 1 / 67). واقدی از قول عیاض، آمد را قفل دیار بکر می‌خواند و می‌نویسد که عیاض پس از فتح آمد صعصعۀ عبدی را به ولایت آنجا گماشت (2 / 156، 164). در این سفر خالدبن ولید نیز حاضر بود. ابن اثیر فتح آمد و نیز عزل خالد را که در حمام آمد خمربه تن مالیده بود در 17 ق /  638 م می‌داند (2 / 534-535). در روزگار عباسیان عبدالسّلام از آمد خروج کرد، امّا به دست عامل دیار بکر مغلوب و هلاک شد (ابن اثیر، 6 / 57) و در سدۀ 3 ق عیسی بن شیخ از تیرۀ شیبانیِ قبیلۀ بکر، بر ضدّ خلافت عصیان کرد و نخستین حکومت مستقل اسلامی را به نام شیخیان در مقابل عباسیان در آن منطقه بنیاد نهاد، معتضد خلیفه پس از وفات احمدبن عیسی به آمد وارد شد و در 286 ق /  899 م آن شهر را فتح کرد (ابن اثیر، 7 / 460). آمد مدتّی زیر فرمان عضدالدّولۀ دیلمی بود و در عهد سیف‌الدّولۀ حمدانی (د 356 ق / 967 م) رومیان بارها آمد را محاصره کردند، ولی توفیق تصرف آن را نیافتند. متنبّی (1 /  379) در بیش‌تر سفرهای سیف‌الدّوله حضور داشت، در اشعارش به آمد اشاره دارد، از‌جمله:
                                                  عَصَـفْنَ بِهِـمْ یَـوْمَ اللُّقـانِ وَسُـقْنَهُـمْ                 بِهِنْـریطَ حَتَّـی ابْیَضَّ بِـالسَّـبْیِ آمِـدُ

سپس مدتی مروانیان بر آمد حکومت کردند (380- 489 ق / 990-1095 م). در 443 ق / 1042 م طغرل سلجوقی و پس از وی در 464 ق / 1071 م الب ارسلان بر این شهر فرمان راندند و تُتُش فرزند الب ارسلان در همان‌جا زاده شد. در این زمان آمد بارها میان سلجوقیان و رومیان دست به دست گشت. در 518 ق / 1124 م اهالی آمد بر اسماعیلیان آن حدود تاختند و نزدیک به 700 تن را کشتند و این هجوم اسماعیلیان را ناتوان ساخت (ابن اثیر، 10 / 625؛ TA، همانجا). سلطان محمد سلجوقی عثمان بن اَرتُق را به حکومت حصن کیفا فرستاد و در 579 ق / 1183 م آمد ضمیمۀ شعبۀ حصن کیفای آل ارتق (ه‍ م) گردید، اما صلاح‌الدین ایّوبی در 629 ق / 1231 م این سلسله را از میان برداشت (لین پول، 148، 149). اندکی پیش از این تاریخ، یعنی در 627 ق /  1229 م، سلطان جلال‌الدّین خوارزمشاه در مسیر فرار از مغولان که در پی او بودند، به آمد رسید و در آنجا پناه نیافت و کشته شد. قزوینی می‌نویسد که شآمت این عمل یعنی کشتار پناه‌جویانی که از چنگ مغول گریخته بودند گریبان آمدیان را گرفت و الملک ‌الکامل صلاح‌الدین با سپاهش بدان‌جا آمد و شهر را از صاحب آمد گرفت (ص 429)؛ اما نسوی قتل سلطان جلال‌الدّین را در یکی از روستاهای آن حدود به دست یکی از کردان می‌داند (ص 279). در 657 ق /  1259 م هولاکو به دیار بکر رسید و ملک صالح را به تسخیر آمد فرستاد (خواندمیر، 3 / 97): از آن پس مدتی آمد در ادارۀ ارتقیانِ ماردین بود (نک‍ : آل ارتق). در جمادی‌الاخر 796 ق /  1394 م تیمور به آمد لشکر کشید و آن شهر را که به روایت صاحب ظفرنامه در مدت سه چهار هزار سال هیچ آفریده‌ای به قوّت و غلبه فتح نکرده بود به دو سه روز فتح کرد. توصیف یزدی از کارهای سرداران تیمور، دشواری این فتح را نشان می‌دهد. سپاهیان تیمور شهر را غارت کردند، خانه‌ها را آتش زدند و پاره‌ای از سرهای باروی آن را بینداختند (1 / 483، 485). تیمور در 802 ق / 1400 م به قرا عثمان آق قویونلو مقام امیری داد و آن خاندان را متولّی دیار بکر گردانید. از آن پس مدت 70 سال آمد پایتخت امیران آق‌قویونلو (ه‍ م) بود.
ابوبکر طهرانی از دار‌النّجاةِ آمد (ص 213)و اتفاقات این شهر، در طول زمامداری امیران آق قویونلو، به تکرار یاد می‌کند. در همین شهر بود که خدیجه بیگم خواهر اوزون حسن آق قویونلو به عقد شیخ جُنید درآمد و از او سلطان حیدر، پدر شاه اسماعیل صفوی، متولّد شد و در واقع بنیاد دولت صفوی در این شهر نهاده شد (TA، همانجا). همچنین مارتا دختر اوزون حسن، که مادرش دسپینا خاتون دختر امپراتور مسیحی طرابزون بود، به عقد سلطان حیدر درآمد و مادرِ شاه اسماعیل شد (نک‍ : آق قویونلو). آمد در 913 ق / 1507 م جزو متصرفات شاه اسماعیل صفوی گردید و از آن پس این شهر بین عثمانیان و صفویان دست به دست می‌گشت تا در جنگ چالدران در 920 ق / 1514 م به تصرف عثمانیها درآمد و نام آمد به تدریج به دیار بکر تغییر یافت (نک‍ : دیاربکر).

مآخذ

ابن اثیر، علی‌بن محمد، الکامل، بیروت، 1982 م، جج 2، 6، 7، 10؛ ابن‌حوقل؛ ابوالقاسم محمد، صورة ‌الارض، بیروت، 1979 م؛ اصطخری، ابواسحاق ابراهیم، مسالک و ممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1347 ش؛ حمیری، محمدبن عبدالمنعم، الروض المعطار فی خبر الاقطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1980؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب‌السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1362 ش، ج 3؛ سایکس، سرپرسی، تاریخ ایران، ترجمۀ محمدتقی فخرداعی گیلانی، تهران، 1362 ش؛ ج 1؛ طهرانی، ابوبکر، کتاب دیار بکریّه، به کوشش فاروق سومر و نجاتی لوغال، آنکارا، انجمن تاریخ ترک، جم‍ ؛ قزوینی، زکریّا بن محمد، آثار البلاد، بیروت، دارصادر؛ کریستن‌سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمۀ غلامرضا رشید یاسمی، تهران، 1345 ش؛ لسترنج، گ.، بلدان الخلافة ‌الشّرقیة، ترجمۀ بشیر فرنسیس و کورکیس عواد، بیروت، 1405 ق؛ لین پول، استانلی، طبقات سلاطین اسلام، ترجمۀ عباس اقبال، تهران، 1363 ش؛ متنبی، ابوالطّیّب، دیوان، به کوشش عبدالرحمن برقوقی، بیروت، 1938؛ مقدسی، محدبن احمد، احسن التقّاسیم، به کوشش یان دخویه، لیدن، 1906 م؛ ناصرخسرو، ابومعین، سفرنامه، برلین، 1341 ق؛ نسوی، شهاب‌الدّین محمد، سیرت جلال‌الدین منکبرنی، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، 1344 ش؛ واقدی، محمدبن عمر، فتوح‌ الشام، بیروت، دارالجبل؛ یاقوت، معجم ‌البلدان، به کوشش فردیناند ووستنفلد، لایپزیک، 1866-1870م، ج 1؛ یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1336 ش؛ نیز:    Iranica.; TA.

محمد آصف فکرت

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.