ابراهیم بن هشام
اِبْراهیمِ بْنِ هِشام، ابن اسماعیل بن هشام بن ولید بن مغیرۀ مخزومی (د 125 ق / 743 م)، از امیران دولت اموی و دایی هشام بن عبدالملک بن مروان خلیفۀ اموی که از 106 تا 114 ق / 724 تا 732 م بر شهرهای مدینه، مکه و طایف فرمان راند. از زادگاه و تولد و زندگانی وی پیش از امارت بر حجاز چندان چیزی نمیدانیم، جز اینکه خلیفة بن خیاط (2 / 493)و ابن عساکر (2 / 305) نوشتهاند که در 105 ق امارت حج را به عهده داشته است. وی در 106 ق از سوی هشام بن عبدالملک به امارت حجاز گمارده شد و در 17 جمادیالثانی همان سال به مدینه درآمد و حکومت را به دست گرفت و سپس محمد بن صَفوان جُمَحی را به قضای مدینه گمارد، اما پس از چندی وی را برکنار کرد و صَلت بن زُبیدبن صَلت کندی را به جای وی برگماشت (خلیفة بن خیاط، 2 / 544؛ ابن حیان، 1 / 168، 169). ابراهیم در دوران حکومت خود بر حجاز به کارهایی دست یازید که مایۀ اعتراض بزرگان آن خطه شد و عبداللـه بن عروة بن زبیر از وی به هشام بن عبدالملک شکایت کرد که چشم طمع به اموال مردم دوخته است (زبیری، 246). گویا این موضوع سبب شد که ابراهیم کینۀ زبیریان را در دل گیرد و عروة و فرزندان وی را به جرم بادهگساری تازیانه زند (بغدادی، 502). براساس روایت جاحظ (1 / 255)، یحیی بن عروة که مردی شاعر و عالم به انساب بود در زیر تازیانه درگذشت. بیاعتنایی عامر بن عبداللـه بن زبیر (که مردی پرهیزکار و پارسا بود) نسبت به ابنهشام اسماعیل بن ارقم مخزومی را نیز تازیانه زد (بغدادی، 502) و جعفر بن علبۀ حارثی، شاعری از اهل نجران را به اتهام کشتن مردی از بنیعقیل به زندان افکند و سپس در زندان او را به قتل رسانید (ابوالفرج، 11 / 149).
در 108 ق / 726 م ابراهیم بن هشام به فرمان هشام بن عبدالملک به جنگ رومیان رفت و یکی از دژهای آنان را گشود (ابن اثیر، 5 / 140). ابراهیم در دوران حکومت خود بر حجاز چند سال متوالی امارت حاجیان را نیز به عهده داشت (خلیفة بن خیاط، 2 / 493، 540). یک بار در 109 ق / 727 م، در ایام حج ضمن خطبهای گفت: هر چه میخواهید از من بپرسید، زیرا از من داناتر نمییابید. مردی از میان جمع برخاست و پرسید: قربانی کردن واجب است یا مستحب؟ ابن هشام از جواب درماند و از منبر فرود آمد (نویری، 6 / 342). بخاری نوشته است که جداسازی مردان از زنان در طواف خانۀ کعبه در دوران امارت ابن هشام بر حجاز انجام گرفت (2 / 163-164). ابراهیم در 114 ق / 732 م به فرمان هشام بن عبدالملک از امارت مدینه برکنار شد و خالدبن عبدالملک بن حارث بن حکم بن ابیالعاص به جای او منسوب گردید. ابراهیم از حکومت مکه و طایف نیز برکنار شد و برادرش محمد بن هشام به جای او گماشته شد (ابن حیان، 1 / 171؛ یعقوبی، 2 / 331؛ ابن اثیر، 5 / 179). در 125 ق / 742 م ولید بن یزید بن عبدالملک (د 126 ق / 744 م) به خلافت رسید. وی با ابراهیم و برادرش محمد دشمنی دیرینه داشت. گویند انگیزۀ دشمنی او آن بوده که ابراهیم و برادرش، هشام بن عبدالملک را تشویق کرده بودند که ولید را خلع کند و فرزند خود را به ولایتعهدی برگزیند (طبری، 7 / 209-210). چون ولید به خلافت رسید، دایی خود یوسف بن محمد ثقفی را به امارت مدینه برگماشت و به وی فرمان داد که محمد و ابراهیم ابن هشام را دستگیر کند و به نزد وی فرستد. خلیفة بن خیاط (2 / 546) گوید ولید بن یزید به یوسف بن عمر والی کوفه نوشت که ابراهیم و محمد را بکشد، یوسف نیز آنان را زیر شکنجه به قتل رسانید. ابوالفرج اصفهانی (6 / 108) نوشته است که ابراهیم و محمد را زمانی بازداشت کردند که ابراهیم به آرامگاه یزیدبن عبدالملک در مدینه پناه برده بود. چون ولید بن یزید از این کار آگاه شد، گفت ابراهیم نجات یافت، اما یحیی بن عروة بن زبیر و عبداللـه بن عروة، ولید را تشویق کردند تا ابراهیم را دستگیر کند. به فرمان وی آن دو برادر را دستگیر کردند و نزد یوسف بن عمر فرستادند و او آن دو را در زیر شکنجه کشت، ولی ابن اثیر (5 / 273-274) نوشته است که آنان را پس از دستگیری، به شام نزد ولید فرستادند و ولید، پس از آنکه هر دو را تازیانه زد، دستور داد آنان را به کوفه باز گردانند.
ابن هشام را در دوران امارت بر حجاز، شاعرانی چون ذوالرَّمة و فرزدق، ابو محجن نصیب، ابوزید اسلمی و ابنمیّادة مدح گفتهاند (ذوالرمه، 603؛ جمحی، 1 / 364-365؛ مبرد، 1 / 28؛ ابوالفرج، 1 / 145، 147، 148؛ مرزبانی، 93-94). شاعرانی چون عبداللـه بن عمر بن عثمان بن عفان عرجی، پسر عم ولید بن یزید، و یحیی ابن عروة بن زبیر وی را هجو گفتند (زبیری، 247؛ ابن قتیبه، المعارف، 20؛ همو، الشعر و الشعرا، 2 / 478؛ بلاذری، 5 / 112-114).
مآخذ
ابن اثیر، الکامل، بیروت، 1965 م؛ ابن حبان، محمدبن خلف، اخبار القضاة، به کوشش مصطفی مراغی، قاهره، 1366 ق؛ ابن عساکر، علیبن حسن، التاریخ الکبیر، به کوشش عبدالقادر افندی بدران، دمشق، 1330 ق؛ ابن قتیبه، عبداللـهبن مسلم، الشعر و الشعراء، بیروت، 1964 م؛ همو، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1388 ق / 1969 م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، به کوشش صلاح یوسف الخلیل، بیروت، 1970 م؛ بخاری، محمدبن ابیالحسن، صحیح، استانبول، 1401 ق؛ بغدادی، محمد بن حبیب، المنمّق فی اخبار قریش، به کوشش خورشید احمد فاروق، حیدرآباد دکن، 1384 ق؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، 1977 م؛ جاحظ، عمروبن بحر، البیان و التبیین، به کوشش حسن السندوبی، قاهره، 1932 م؛ جمحی، محمد بن سلام، طبقات فحول الشعراء، به کوشش محمود محمد شاکر، قاهره، 1394 ق؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1968 م؛ ذوالرمة، غیلان بن عقبة، دیوان، به کوشش کارلایل هنری هیس مکارتنی، لندن، 1337 ق / 1919 م؛ زبیری، مطلب بن عبداللـه، نسب قریش، به کوشش لوی پرووانسال، قاهره، 1953 م؛ سخاوی علی بن محمد، سفر السعادة و سفیر الافادة، به کوشش محمد امین الدالی، دمشق، 1403 ق؛ طبری، تاریخ، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1966 م؛ قلقشندی، احمد بن علی، صبح الاعشی، قاهره، 1963 م؛ مبرد، محمد بن یزید، الکامل فی اللغة و الادب، به کوشش زکی مبارک، قاهره، 1936 م؛ مرزبانی، محمد بن عمران، الموشح، به کوشش محبالدین خطیب، قاهره، 1385 ق؛ نویری، شهابالدین احمد، نهایة الارب، ترجمۀ محمود مهدوی دامغانی، تهران، 1364 ش؛ یعقوبی، احمد بن واضح، تاریخ، بیروت، 1960 م.