زمان تقریبی مطالعه: 8 دقیقه

احمد بن محمد بن عیسی

اَحْمَدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عیسى، ابوجعفر احمد بن محمد بن عیسی ابن عبدالله بن سعد بن مالک بن احوص بن سائب بن مالک بن عامرِ اشعری، محدث امامی در سدۀ 3ق/ 9م. پدرش ابوعلی محمد بن عیسی به گفتۀ نجاشی (ص 338) که او را «شیخ القمیین» و «وجه الاشاعره» خوانده است، نزد امام رضا(ع) حدیث شنیده، و از امام جواد(ع) روایت می‌کرده، و نزد «سلطان» (احتمالاً حاکم قم) نیز از منزلت خاصی برخوردار بوده است. وی کتابی با عنوان کتاب الخطب داشته است.
از جزئیات زندگی احمد بن محمد چندان چیزی دانسته نیست، چنانکه نجاشی (ص 82) گفته است، وی امام رضا(ع) را دیده بوده، لیکن از آنجا که به احتمال قوی از ایشان حدیثی روایت نکرده، چنین بر می‌آید که هنگام ملاقات با آن امام، عمر وی چندان نبوده است (نیز نک‍ : طوسی، رجال، 366، که او را در شمار اصحاب امام رضا(ع) آورده است). احمد از اصحاب امامان جواد و هادی(ع) به‌شمار آمده است، ولی چون در قم می‌زیست، تنها گاه‌گاهی این دو امام را ملاقات کرده، و بدین جهت احادیث چندانی از آنان روایت نکرده است (نک‍ : «الرجال»، 59؛ نجاشی، همانجا؛ طوسی، همان، 397، 409).
در روایتی که کشی (ص 596) نقل کرده، احمد زمانی به دستور امام جواد(ع) در مدینه به خدمت آن امام رسیده بوده است. در این روایت تصریح شده که وی از سوی ایشان نامه‌ای برای زکریا بن آدم، نمایندۀ امام در قم برده بوده است. در روایت مذکور، کنیۀ احمد به صورت ابوعلی آمده است.
ازمیان مشایخی که وی از آنان حدیث شنیده، می‌توان احمد بن محمد بن عمرو بن ابی‌نصر بزنطی، حسن بن سعید بن حماد اهوازی و برادرش حسین، حسن بن عباس بن حریش رازی، حسن بن علی بن فضال کوفی، حسن بن علی بن زیاد وشاء، حسن بن محجوب سراد، سعید بن جناح ازدی بغدادی، صفوان بن یحیی بجلی، عثمان بن عیسی عامری کلابی، علی بن حدید بن حکیم مداینی، علی بن حکم نخعی، محمد بن ابی عمیر ازدی، محمد بن خالد بن عبدالرحمان برقی و محمد ابن سنان زاهری را نام برد. احمد از طریق این مشایخ و برخی دیگر، راوی بسیاری از احادیث امامیه است، چنانکه به طریق همین مشایخ بسیاری از متون حدیثی امامیه را در ضبط خویش داشته است. ازاین‌رو نام این مشایخ در جای‌جای رجال نجاشی و الفهرست طوسی به عنوان حلقۀ اتصالی میان احمد و مشایخ قدیم‌تر امامیه آمده است. طبیعی است که احمد بن محمد بن عیسی که اهل قم بود، برای شنیدن حدیث امامی، می‌بایست به کوفه سفر کند و در آنجا که مرکز مهم حدیث امامی بود، نزد مشایخ معتبر حدیث، بهرۀ علمی بَرد، ازاین‌رو بیشتر مشایخ وی کوفی بوده‌اند.
احمد از محدثان برجستۀ امامی در دورۀ قبل از محمد بن یعقوب کلینی به‌شمار می‌آید. چنانکه نجاشی (همانجا) دربارۀ وی تعبیر «شیخ القمیین و وجههم و فقیههم، غیرمدافع» را به کار برده، و طوسی نیز در الفهرست (ص 25) او را با تعبیری نزدیک به همین مضامین ستوده است. ابن‌حجر عسقلانی در لسان المیزان (1/ 260) از وی نام برده، و او را «شیخ الرافضة بقم» خوانده است. چنانکه نجاشی (همانجا) گفته، وی مانند پدرش با حاکم قم در ارتباط بوده است و این خود، نشان از مرتبۀ وی میان اهل قم دارد (نیز نک‍ : طوسی، همانجا). احمد به قومیت عربی عنایتی خاص داشته، و کتابی نیز با عنوان فضائل العرب تألیف کرده است (نک‍ : بخش آثار). برپایۀ روایتی از کلینی (1/ 324) وی در این مورد، گرفتار تعصب بوده است.
احمد در عقاید خود سختگیر بود و با مخالفان به شدت برخورد می‌کرد. وی با غافلگیری سخت مخالف بوده، و با غالیان مبارزه می‌کرده است. در یک مورد نقل شده که وی به یونس بن عبدالرحمان، محدث و متکلم مشهور امامی، بدگمان بود، اما بعدها به سبب خوابی که دیده بود، توبه کرد و از عقیده‌اش عدول نمود (کشی، 496، 497). نیز گفته‌اند که احمد از حسن بن محجوب روایت نمی‌کرد، چراکه وی در روایت ابن محبوب از ابوحمزۀ ثمالی تردید داشت، اما گفته شده است که احمد از این تردید پشیمان شد و پیش از مرگ از نظر خود بازگشت. کشی به نقل از نصر بن صباح، این حکایت را نقل کرده (ص 512)، و نجاشی (همانجا) آن را به نقل از کشی آورده است. با این وصف چنانکه در میان اسناد حدیث امامی دیده می‌شود، احمد از ابن محبوب بارها روایت کرده است. نیز چنانکه ابن غضائری اشاره کرده، احمد بن محمد ابن عیسی، احمد بن ابی‌عبدالله برقی، محدث مشهور امامی را به سبب روایاتی که نقل می‌کرد، از قم بیرون راند، اما بعد از مدتی او را به قم بازگرداند و از وی عذرخواهی کرد و آن هنگام که برقی درگذشت، در تشییع پیکر او با پای برهنه شرکت کرد تا پشیمانی خود را از کردۀ خویش نشان دهد (نک‍ : علامۀ حلی، 14-15؛ الضعفاء، 3). ابوسعید سهل بن زیاد آدمی نیز ازجمله کسانی بود که توسط احمد به سبب غلوی که بدان متهم بود، از قم رانده شد. چنانکه در الضعفای منسوب به ابن غضائری آمده (ص 13)، احمد نه تنها سهل را از قم بیرون راند، بلکه از وی برائت جست و دیگران را از استماع احادیث او برحذر داشت (نجاشی، 185). دیگری محمد بن علی بن ابراهیم معروف به ابوسُمَیْنه بود که هنگام ورود به قم، مدتی نزد احمد بن محمد بن عیسی، منزل کرد و آن زمان‌که گرایش او به غلو آشکار شد، توسط احمد از قم رانده شد ( الضعفاء، 23؛ نجاشی، 332).
ابن‌بابویه ( التوحید، 119-120) تصریح کرده که احمد احادیثی دربارۀ رؤیت خداوند در النوادر روایت کرده بوده که البته از دیدگاه ابن‌بابویه همگی صحیح و به معنی شناخت قلبی خداوند است و نباید آن احادیث را به معنی رؤیت ظاهری و از طریق چشم دانست. در میان راویان وی می‌توان سعد بن عبدالله اشعری، علی بن ابراهیم قمی، محمد بن یحیی عطار، احمد بن ادریس اشعری، داوود بن کورۀ قمی، محمد بن حسن صفار، عبدالله بن جعفر حمیری و حمید بن زیاد را نام برد (ابوغالب زراری، 159؛ نجاشی، 82-83؛ طوسی، الفهرست، 25، 118). احمد در برخی منابع زیدی به‌عنوان شیخ حسن بن علی ناصر اطروش، از ائمۀ زیدی مشهور، شناخته شده است (نک‍ : مؤیدی، 1/ 218).
از تاریخ مرگ احمد اطلاعی در دست نیست، تنها چنانکه از ابن‌غضائری نقل شده، احمد در زمان مرگ برقی (د 274 یا 280ق) زنده بوده است (نک‍ : علامۀ حلی، همانجا).
آثـار: مهم‌ترین کتاب احمد بن محمد بن عیسی همان کتاب النوادر است که از آثار مورد اعتماد امامیه بوده، و از منابع مهم حدیثی آنان است (برای نمونه، نک‍ : ابن بابویه، فقیه...، 1/ 3). این کتاب توسط داوود ابن کورۀ قمی تنظیم شده بوده است (نجاشی، 82؛ طوسی، همان، 25). کتابی با عنوان النوادر به احمد بن محمدبن عیسی منسوب است که یک‌بار به صورت چاپ سنگی همراه کتاب فقه الرضا، و اخیراً در قم (1408ق) به چاپ رسیده است. انتساب این کتاب به احمد محل تردید است و هیچ قرینۀ استواری در اینکه کتاب، بخشی از کتاب النوادر است، وجود ندارد. گرچه می‌توان این کتاب را تألیف وی به‌شمار آورد، ولی بحث از انتساب آن به حسین بن سعید اهوازی نیز می‌تواند به‌طور جدی دنبال شود؛ چه احمد بن محمد بن عیسی مهم‌ترین راوی کتابهای حسین بن سعید بوده است (نجاشی، 59). به هر روی، مجلسی در بحارالانوار (1/ 16، 33-34) از این نسخه یاد کرده، و انتساب‌تألیف آن را به حسین بن سعید و احمد بن محمد بن عیسی مورد بحث قرار داده است، گرچه انتساب آن را به حسین بن سعید به صورت قوی‌تری مطرح کرده است. در بحث از این نسخه، آنچه باید مورد توجه جدی قرار گیرد، آن است که این نسخه ظاهراً با کتاب فقه الرضا مربوط بوده است و چنانکه از جای‌جای آن پیداست، بخشهایی از کتاب فقه الرضا با این نسخه خلط شده است. این سؤال در میان است که چرا این دو کتاب با یکدیگر پیوند خورده و بخشهایی از فقه الرضا در کتاب موسوم به النوادر راه یافته است؟
از دیگر کتابهای وی التوحید، فضل النبی(ص)، المتعة، الناسخ و المنسوخ، الاظلة، المسوخ، فضائل العرب و کتابی در حج را نجاشی (ص 82) و طوسی (همانجا) نام برده‌اند. ابن‌ندیم نیز آثاری با عنوانهای الطب الکبیر، الطب الصغیر و المکاسب را بدو منسوب کرده است (ص 278). ابن شهر آشوب (ص 14) کتابی با عنوان الملاحم و در جای دیگر (ص 24) نوادر الحکمة فی التفسیر را به وی نسبت داده است. ظاهراً انتساب کتاب اخیر به وی ناشی از یک اشتباه بوده است.

مآخذ

ابن بابویه، محمد، التوحید، به کوشش هاشم حسینی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی؛ همو، فقیه من لایحضره الفقیه، به کوشش حسن موسوی خرسان، تهران، 1410ق؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، 1329ق؛ ابن شهر آشوب، محمد، معالم العلماء، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، 1380ق/ 1961م؛ ابن‌ندیم، الفهرست؛ ابوغالب زراری، احمد، رسالة فی ذکر آل اعین، به کوشش محمدرضا حسینی، قم، 1411ق؛ «الرجال»، منسوب به احمد برقی، همراه الرجال ابن داوود حلی، به کوشش جلال‌الدین محدث ارموی، تهران، 1342ش؛ الضعفاء، منسوب به ابن‌غضائری، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ طوسی، محمد، رجال، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، 1380ق/ 1961م؛ همو، الفهرست، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، کتابخانۀ مرتضویه؛ علامۀ حلی، حسن، رجال، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، 1381ق/ 1961م؛ کشی، محمد، معرفة الرجال، اختیار طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، 1348ش؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، 1388ق؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ مؤیدی، مجدالدین، لوامع الانوار، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ نجاشی، احمد، رجال، به کوشش موسى شبیری زنجانی، قم، 1407ق.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.