اراسموس
اِراسْموس [erāsmūs]، دِسـیـدِریـوس (1466-1536 م/ 870-943ق). نویسنده، دانشور و اومانیستِ هلندی و بزرگترین مروّج جریان روشنفکریِ رنسانس ایتالیا در شمال اروپا. او در شهر رُتردام تولد یافت، در کودکی یتیم شد، به اصرار سرپرستش به فرقهای رهبانی پیوست و در 26 سالگی رسماً به کسوت کشیشی درآمد. 3 سال بعد، برای تحصیل الاهیات به پاریس رفت، ولی از روش کهنۀ تدریس در آنجا سخت بیزار شد. در 1499م به انگلستان رفت و با تامس مور دوستی پایدار برقرار ساخت. در طی 20 سال بعد، بارها به فرانسه و انگلستان سفر کرد و 3 سال در شهر تورینو در ایتالیا به سر برد و موفق به اخذ درجۀ دکتریِ الاهیات گردید؛ سپس باز به انگلستان رفت و استاد زبان یونانی در کیمبریج شد.
در این سالها دو کتاب مهم از او به چاپ رسید: «راهنمای سرباز مسیحی» و «در ستایش دیوانگی» که در هر دو از روح کهنۀ جامعه و روحانیت انتقاد شده بود. در 1516 اراسموس متن یونانیِ مصحَح عهد جدید همراه با ترجمۀ کهن لاتینی آن را که گرچه مغلوط، ولی مورد تأیید کلیسای کاتولیک بود، انتشار داد و بلافاصله هدف تعرض کشیشان قرار گرفت. دیری نگذشت که دامنۀ خصومت با وی به اسپانیا و فرانسه نیز کشیده شد و الاهیون پاریس رسماً او را به اتهام ایجاد تزلزل در سنت کلیسا و اشاعۀ بدعتهای لوتر محکوم کردند. اراسموس از هر دو طرف موردحمله بود: کشیشانِ محافظهکارِ کاتولیک او را منبع الهام لوتر معرفی میکردند؛ پیروان لوتر او را به دو پهلوگویی و تزویر متهم میساختند. اراسموس به منظور دفاع از خویش کتابی به نام «گفتار دربارۀ آزادی اراده» نوشت که به کدورت میان او و لوتر بیشتر دامن زد، اما مخالفان کاتولیک وی را نیز خشنود نکرد. مناقشه دربارۀ درست کیشیِ اراسموس حتیٰ پس از مرگش ادامه داشت تا سرانجام، کلیسای کاتولیک پس از شورای ترِنْت، آثار او را در فهرست کتابهای ممنوع قرار داد.
فلسفۀ تعلیم و تربیت
بنای نظریات اراسموس در تعلیم و تربیت بر خوشبینیِ خاصِ اومانیسمِ رنسانس نسبت به انسان است. او در این زمینه 3 کتاب نوشته است: در «روش درس خواندن» و «روش الاهیات حقیقی» به برنامۀ درسی، و در «تعلیم و تربیت کودکان» به هدفهای آموزش و پرورش و نقش والدین و معلم و شاگرد میپردازد. او تدریس زبان و تاریخ و فلسفۀ اخلاق را به منطق و علوم نظری ترجیح میدهد، زیرا بر آن است که برنامۀ درسی باید علاوه بر آموزشِ بعضی مهارتها و تقویت فکر، به پیشرفتِ اخلاق و فضایل مدنی نیز کمک کند.
اراسموستأثیرتربیت را بیشاز وراثتوفطرتمیداند و معتقد است که افراد در نتیجۀ تعلیم و تربیت انسان میشوند. به عقیدۀ او، شاگرد نباید به تقلید محض بسنده کند، بلکه باید موضوع را بفهمد و موردتحلیل و داوری قرار دهد. اراسموس از تنبیه بدنی نفرت دارد و رقابت را بهترین انگیزۀ یادگیری میشمارد. به نظر او،نقشمعلمبسیارخطیر است و مسئولیتِموفقیتیا شکستِ شاگرد را بایدمتوجه روشِ تدریس دانست. ولی از خلال همۀ این نظرها تأثیر مسیحیت پیداست. به عقیدۀ وی، شاگرد باید با آموزش و پرورشِ درست نهتنها دانشمند، بلکه دانشمندی مسیحی شود.
عقاید سیاسی: اندیشههای سیاسی اراسموس در کتابی به نام «تعلیم و تربیت شهریار مسیحی» بیان شده است. در این رساله، حکمران شخصیتی پدرگونه معرفی میشود که مراقب بهروزی مردم، و اجرای عدالت است و به مردم سرمشق اخلاق میدهد. او نمایندۀ خداست و به این جهت، مردم باید بیچون و چرا از وی اطاعت کنند؛ اما خود نیز باید به خدا حساب پس دهد. با این حال، اراسموس مینویسد که حاکم حق ندارد با مردم مانند گاو و گوسفند رفتار کند، زیرا حکومت عمدتاً وابسته به رضایت مردم است و اگر این رضایت نبود، از اول شاه به وجود نمیآمد. رضایت ومشورت ازموضوعات اصلی در آثار سیاسی اراسموس است. به عقیدۀ او، اجماع چه در حکومت و چه در مذهب از اهم امور است. بنابراین، اختلافات دولتها باید به حکمیت ارجاع شود، و اختلافات مذهبی به شورایی از علمای دین. مخالفت اراسموس با جنگ (حتیٰ با کفار و غیرمسیحیان) در عنوان یکی از کتابهای او («جنگ برای افراد بیتجربه شیرین است») انعکاس مییابد.
شکاکیت
اراسموس میگوید: گرچه مخالفت با حقیقت روا نیست، ولی ممکن است در بعضی احوال کتمان حقیقت به مصلحت باشد. برای بیان حقیقت، احتیاط در داوری و در نظر گرفتنِ زمان مناسب نیز در درجۀ اول اهمیت است. به عقیدۀ او، آدمیان نمیتوانند فقط به کوشش عقلی و فکری خود به حقیقت مطلق دست یابند، بلکه با بحث دربارۀ طرفینِ قضیه ممکن است به حقیقت نزدیک شوند، و به هر حال، پژوهش باید با «تعلیق حکم» پایان یابد. مجادلۀ او با لوتر بر سر آزادیِ اراده شاهد اینگونه تحقیق است. نتیجهای که اراسموس در آن زمینه میگیرد، این است که انسان گرچه بسیار ضعیف الاراده است، اما میتواند بهفضلایزدیراهرستگاری راتشخیص دهد. ولی حتیٰ در اینجا نیز او قطعاً به این نتیجه حکمنمیکند، بلکه آن را نظری معرفیمیکندکهاحتمال حقیقتدرآنبیشتراست؛وبه تأکید میگوید که وظیفۀ او بحث دربارۀ مسائل است، نه داوری دربارۀ آنها.
باید توجه داشت که با این همه، اراسموس در امور دینی حدی برای شکاکیت قائل میشود و به حقیقتِ مطلقِ وحی اعتقاد دارد و فقط در اموری به محاسبۀ احتمالات توسل میجوید که با استناد بهکتابآسمانییا اجتهاد اولیای کلیسا حل و فصل نپذیرند.
حکمت مسیحایی
این اصطلاح از آثار آباء کلیسا گرفته شده، و تصورات منسوب به پولس رسول در آن بیشتر بسط یافته است و مشعر است بر دوگانگی یا دوپایگی روح و جسم و برتری نادیدنیها بر دیدنیها. اراسموس معتقد استکه آدمی نَفْسی الاهی، و جسمی مانند حیوان وحشی دارد. بنابراین، او بر باطـنِ انسـان ــ نـهعمـلبـه منـاسک ــ و بــر ایـمـان ــ نـه افعال ــ تأکید میورزد. بر تشریفات ظاهریِ دین یکسره خط بطلان نمیکشد، ولی آن را بهعصای زیربغل تشبیهمیکندکه به ضعیفان در پیش رفتن به سوی ایمانِ کاملتر مدد میرساند. با متألهان مدرسی که دل به مبحث جدلِ ارسطو بستهاند، سر مخالفت دارد. از حکمت مسیحایی دفاع میکند که نیازمند علم و تحقیق نیست و در قلب مؤمن به واسطۀ رفتار در زندگی متجلی میگردد.
از مجموعۀ آثار دینی اراسموس، شامل ترجمۀ نوشتههای آباء کلیسا، تصحیح و تحشیۀ عهد جدید و شرحها و تفسیرها بر کتاب مقدس، محور اندیشۀ دینی او هویداست. به عقیدۀ او، جوهرِ مسیحیت را نه از طریق مناقشههای متألهان مدرسی، بلکه با مطالعۀ زندگی مسیح به روایت اناجیل و با توجه به تفسیرهای آباء کلیسا از کلام الاهی میتوان درک کرد.