زمان تقریبی مطالعه: 8 دقیقه

اردشیر بابکان

اَرْدِشیرِ بابَکان [ardešīr-e bābakān]، اَرْتَـخْـشَـهْـر، یـا اَرْتَخْشیر، بنیان‌گذار سلسلۀ ساسانیان (تاریخ تاج‌گذاری و تأسیس‌ رسمی سلسلۀ ساسانی 28 آوریل 224م) (نولدکه، 411 ؛ قس: تقی‌زاده، 47).
روایت فروپاشی اشکانیان، و بنیان‌گذاری ساسانیان، چیزی از ویژگیهای یک افسانه کم ندارد. فردوسی نیز دربارۀ آغاز کار ساسانیان چنین آورده است: ساسان پسر دارا، به هنگام حملۀ اسکندر به ایران، پس از کشته شدن پدر، به هندوستان می‌گریزد و با فقر دست به گریبان می‌شود، تا به زاری می‌میرد. از او پسری می‌ماند ساسان نام و تا 4 نسل، پدر نام ساسان بر پسر می‌نهد که همه به چوپانی، و ساربانی روزگار می‌گذرانند. آخرین ساسان به پارس بازمی‌گردد و با شغل چوپانی به خدمت پاپک یا بابک، فرمانروای استخر درمی‌آید. بابک شبی در خواب پی به تبار والای ساسان می‌برد و در بیداری از نیاکان او می‌پرسد و ساسان سرانجام عقده می‌گشاید. بابک دختر خود را به ساسان می‌دهد و اردشیر از آن دو زاده می‌شود (5/136-137).
در کارنامۀ اردشیر بابکان (جم‍ ‌) نیز که فردوسی بی‌تردید به آن هم توجه داشته است، همین داستان با اندکی دگرگونی می‌آید. در اینجا بابک مرزبان و شهردار پارس است و گماردۀ اردوان و هیچ فرزند نام‌برداری ندارد. چون آوازۀ اردشیر 15 ساله به اردوان می‌رسد، از بابک می‌خواهد که اردشیر را نزد او فرستد، تا در کنار فرزندان او آموزش بیند و پرورش یابد. روزی اردوان در نخجیرگاه بود که پسر بزرگش و اردشیر در پی گوری تاختند. تیر اردشیر گور را می‌خواباند. پسر اردوان نزد پدر اردشیر را دروغزن می‌خواند و اردوان اردشیر را به آخور ستوران می‌فرستد. اردشیر نامه به بابک می‌نویسد و بابک او را به بردباری می‌خواند. کنیزکی از بارگاه اردوان فریفتۀ اردشیر می‌شود و همه شب تا بامداد نزد او می‌آرمد. اختر‌شماران به اردوان از برآمدن مردی که پادشاهی دیگری بنیاد می‌نهد، سخن می‌گویند. اردشیر با کنیزک از اردوان می‌گریزد و روی به پارس می‌آورد. اردوان با پسر و سپاهی گران در پی اردشیر می‌تازد و پس از 4 ماه نبرد، اردشیر اردوان را می‌کشد و دختر اردوان را به زنی می‌گیرد. این همان زنی است که شاپور در نهان از او زاده می‌شود. در این روایتها، برای مشروعیت بخشیدن هرچه بیشتر به پادشاهی اردشیر و فرزندانش، با مهارت شگفت‌انگیزی هم تبار او به هخامنشیان می‌رسد و هم با وصلت با دختر اردوان به اشکانیان می‌پیوندد.
به قدرت رسیدن اردشیر نیز همانند یک رویداد افسانه‌ای است. گزارشهای طبری (1/814)، بلعمی (ص 875)، ابن اثیر (1/380-384) و میرخواند (ص 162-164)، جز در جزئیات هماهنگ‌اند. ساسان، پدر بزرگ اردشیر با دختری به نام رامبِهِشت از خانواده‌ای شاهی ازدواج می‌کند و ریاست معبد اناهیتا را به عهده می‌گیرد. پسر او بابک با به دست آوردن مقام پدر جانشین او می‌شود و سپس پسر او اردشیر این مقام را به ارث می‌برد. بابک در زمان حیات خود، حدود 200م، ارگبدی دارابگرد را نیز از شاهان محلی پارس برای پسرش می‌گیرد (طبری، 1/815؛ گوتشمید، 232؛ زرین‌کوب، 1/415) و با کشتن گوچهر (گوزهر)، پادشاه استخر در 220م، و تسلط به تمامی پارس، از اردوان می‌خواهد تا اجازه دهد که پسر بزرگش شاپور به جای گوچهر، شاه استخر شود و اردوان مخالفت می‌کند. پس از بابک شاپور شاه استخر می‌شود، اما نزدیک بود که برادران درگیر جنگ با یکدیگر شوند که شاپور، ظاهراً با مرگی تصادفی، از میان می‌رود و برادران دیگر حکومت را به اردشیر می‌سپارند. به این ترتیب او در 208م شاه پارس می‌شود و پس از رسیدن به قدرت، برای جلوگیری از طغیان برادران خود، همۀ آنها را می‌کشد (کریستن‌سن، 87). از این پس اردشیر با قاطعیتی بی‌سابقه وارد عمل می‌شود.
اردشیر در حقیقت به سبب خویشاوندی با اشکانیان، برای رسیدن به فرمانروایی، خود را محق‌تر از شاپور می‌دانست (نک‍ : هرتسفلد، 40). برخلاف شیوۀ اشکانیان که بیشتر شهرها فرمانروایی دست‌نشانده داشتند، اردشیر نخست در استخر پارس حکومتی نیرومند و یکپارچه تأسیس کرد. هدف اردشیر پایان دادن به حکومت ملوک‌الطوایفی و ایجاد حکومت مرکزی و وحدت ملی به شیوۀ هخامنشیان بود. او پس از پارس به کرمان تاخت و پس از دستگیر کردن وَلَخش (بلاش)، برادر و رقیب اردوان، و نهادن یکی از پسرانِ خود به مرزبانی کرمان، به جنگ پادشاهان نواحی ساحلی رفت و آنان را کشت و سراسر منطقۀ جنوب را از آنِ خود کرد و در گور (فیروزآباد) آتشکده و کاخ سلطنتی ساخت (گوتشمید، همانجا). اردوان نگران از پیروزیهای اردشیر، نیروفَر، شاه اهواز را مأمور دستگیری اردشیر کرد. اردشیر نخست اصفهان را گرفت و سپس به جنگ شاه اهواز شتافت و او را شکست داد (ابن اثیر، 1/383). اردوان ناگزیر خود به مقابله با اردشیر پرداخت، اما در نبردی سرنوشت‌ساز، در محلی به نام هرمزدگان، در 28 آوریل 224م، هم تاج باخت و هم جان. اردشیر فاتحانه وارد تیسفون شد و بین‌النهرین را نیز به اطاعت خود درآورد (طبری، 818 ، 819؛ نولدکه، 411 بب‍ ‌). هنوز هم اطلاعات مورخان دربارۀ این فراگشت تاریخی بسیار ناچیز است. فقط می‌دانیم که اشکانیان متخاصم به شدت سرکوب شدند و شاخۀ دیگر اشکانیان که خاندانهای بزرگ کارن و سورِن متعلق به آن بودند، به فرمانروایی ساسانیان تن دادند. به رغم اعتبار استخر به منزلۀ پایتخت، تیسفون، پایتخت اشکانیان، همچنان پایتخت شاهنشاهی جانشین باقی ماند و سلوکیه که در مقابل تیسفون قرار داشت، بازسازی شد و نام وه اردشیر (به اردشیر) گرفت. به گزارش دیو (IX/483) در هتره، پایتخت امیرنشینی کوچک در بین‌النهرین، پیشروی اردشیر متوقف شد. فتح همدان و ماد ظاهراً پس از حمله به هتره صورت گرفت، اما تصرف ارمنستان در آغاز کار ممکن نشد. اردشیر به مرور خراسان، مرو، خوارزم و بلخ را به تصرف خود درآورد و شاهان کوشان، توران و مکران خود با فرستادن سفیر، شاهنشاهی اردشیر را پذیرفتند (طبری، 1/ 819-820؛ ابن اثیر، 1/383-384؛ هرتسفلد، 36 ff.، نیز 204-205). دربارۀ نخستین جنگ اردشیر با روم، که تقریباً در سراسر فرمانروایی ساسانیان ادامه یافت، اطلاع چندانی در دست نیست. با این همه، اردشیر قلمرو فرمانروایی خود را تا بدان حد توسعه داده بود که بتواند خود را شاهنشاه بخواند.
با فرمانروایی اردشیر که خود به سبب تولیت پدرش در معبد اناهیتای استخر که طبری آن را بیت نار‌اناهیذ می‌خواند (1/814؛ نیز نک‍ : بلعمی، همانجا) و سرپرستی همۀ آتشکده‌های منطقه، از تربیتی مذهبی برخوردار بود، دین برای نخستین‌بار در تاریخ ایران قدم به عرصۀ سیاست گذاشت. اگر این گزارش طبری (همانجا) که بابک را «قَیّم علیٰ بیت نار اصطخر» می‌خواند، درست باشد، ساسانیان از خانوادۀ یک هیربد بوده‌اند و اردشیر نیز مردی مذهبی بوده است. او پیش از چیره شدن بر اردوان چهارم (در روایتهای قدیم‌تر: پنجم) نذر کرده بود که درصورت پیروزی، سر اردوان را از معبد اردشیر خوره خواهد آویخت (ویکاندر، 53). اردشیر از آغاز با روحانیان زردشتی که در پارس از قدرت فراوانی برخوردار بودند و این قدرت را تا آغاز اسلام حفظ کردند، رابطۀ خوبی برقرار کرد. در زمان اردشیر است که نخستین‌بار به عنوان موبدان موبد برمی‌خوریم؛ آنجا که اردشیر شخصی به نام ماهداد را به این سمت برمی‌گمارد (نک‍ : نولدکه، 9). ظاهراً به دستور اردشیر است که نخستین‌بار تمام دستوران و موبدان کشور برای تدوین اوستا گرد می‌آیند (کریستن‌سن، 120، حاشیۀ 6). تنفیذ سلطنت از سوی بزرگان دربار به شاه در حال تاج‌گذاری نیز نشان‌دهندۀ نقش اردشیر در احیای دین است: «قبول کردی از خدای بزرگ عزّ اسمه، بر دین زردشت، که شهنشاه گشتاسپ بن لهراسف تقویت کرد و اردشیر ابن بابک احیا فرمود» ( نامه...، 89).
اردشیر پس از تاج‌گذاری خود را شاهنشاه خواند. به گمان هرتسفلد (ص 36) این تاج‌گذاری در معبد آناهیتای استخر انجام گرفته است، اما هینتس (ص 119) محل تاج‌گذاری را تیسفون، پایتخت امپراتوری می‌داند. با توجه به سنگ‌نگاره‌های مجلس دیهیم‌ستانی اردشیر از اهوره‌مزدا در نقش رجب، نقش‌رستم و فیروزآباد فارس، احتمال تاج‌گذاری در تیسفون ضعیف به نظر می‌‌‌رسد. در مجلس نقش رجب، اهوره‌مزدا با حلقۀ پادشاهی در دست راست و دَبّوس فرمانروایی در دست چپ، در حال اعطای آنها به شاه نقش شده است. شاه با دست راست در حال گرفتن حلقه است و انگشت سبابه‌اش را به نشانۀ احترام و اطاعت به طرف جلو دراز کرده است. اهوره‌مزدا تاجی زرین و کنگره‌دار بر سر دارد و اردشیر، مانند سکه‌های اوایل سلطنتش ریشی دراز و مربع شکل و گیسویی کوتاه دارد. در مجلس نقش رستم که کمتر آسیب دیده است، اهوره‌مزدا و اردشیر سوار بر اسب‌اند. در اینجا مردی با کلاه زیرپای اسب افتاده است که باید اردوان آخرین شاه اشکانی باشد. در زیر پای اسب اهوره‌مزدا نیز شخصی ظاهراً برهنه افتاده است که در میان موهای ژولیده‌اش سرچند مار نقش شده است و ظاهراً اهریمن است. بر اسب شاه کتیبه‌ای به خط فارسی میانه، پارتی و یونانی نقر شده است و در آن به اردشیر شاهنشاه ایران، پسر بابک، از نژاد ایزدان اشاره شده است (کریستن‌سن، 91-92؛ هینتس، 123-126). نقر این مجلس در پارس و در کنار گورهای شاهان هخامنشی بی‌گمان اشاره‌ای است آگاهانه به مجد و عظمت گذشته. هینتس نخستین‌بار هر 5 نگارۀ اردشیر اول را در فارس و سلماس یکجا بررسی کرده، و نظریات تازه‌ای آورده است (ص 115-143). 
اردشیر برخلاف زمان اشکانیان که ایالات کاملاً در اختیار ساتراپها بود، تشکیلات اداری کشور را متمرکز کرد و ادارۀ امور کشوری را در ایالات به دست نجبای درجۀ 2، یعنی دهقانان که پیوسته به شاهنشاه وفادار بودند، سپرد. او همچنین شبکۀ اطلاع‌رسانی را منظم کرد (کریستن‌سن، 259). اردشیر به طبقات اجتماعی نیز سامانی نو داد (برای تفصیل، نک‍ : جاحظ، 30-34). بافت یکپارچۀ اجتماعی، اداری و سیاسی ایران در زمان ساسانیان که هیچ‌شباهتی با بافت حکومتی و اداری از ‌هم‌گسیختۀ اشکانیان ندارد، بزرگ‌ترین شاخص مدیریت در فرمانروایی اردشیر بابکان است که بنیان‌گذار سلسله‌ای بود که 425 سال، تا ظهور اسلام، بر ایران حکومت راند.

مآخذ

ابن اثیر، الکامل؛ بلعمی، محمد، تاریخ، به کوشش محمدتقی بهار و محمدپروین گنابادی، تهران، 1341ش؛ تقی‌زاده، حسن، بیست مقاله، تهران، 1346ش؛ جاحظ، عمرو، تاج، ترجمۀ حبیب‌الله نوبخت، تهران، 1308ش؛ زرین‌کوب، عبدالحسین، تاریخ مردم ایران، تهران، 1368ش؛ طبری، تاریخ، به کوشش دخویه، بریل، 1964م؛ فردوسی، شاهنامه، به‌کوشش ژول مل، تهران، 1353ش؛ گوتشمید، آلفرد فن، تاریخ ایران و ممالک همجوار آن، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1356ش؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، به‌کوشش عباس زریاب، تهران، 1373ش؛ نامۀ تنسر به گشنسپ، به کوشش مجتبیٰ مینوی، تهران، 1354ش؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.