اشراط الساعه
اَشْراطُ السّاعه (= نشانههای وقوع قیامت)، اصطلاحی در قرآن و حدیث كه بر مجموعه حوادثی اطلاق میشود كه پیش از واقعۀ عظیم قیامت اتفاق خواهد افتاد. اشراط از لحاظ لغوی جمع «شَرَط» به معنای «علامت» است. معنای اصلی این واژه همان شرط است و شرط عاملی است كه وجود امری به تحقق آن بستگی دارد. دلیل پیوند معنایی شرط با علامت این است كه تحقق شرط، علامت تحقق امری است كه به وجود آمدنش منوط به آن شرط است. بدینسان، اشراط الساعه مجموعه حوادثی است كه تحقق آنها نشانۀ وقوع قیامت است (راغب، 379؛ طباطبایی، 18 / 236). معنای دیگری كه برخی از مفسران از این تعبیر به دست دادهاند، این است كه شاید اشراط به معنای ادلۀ روشن كنندۀ قیامت نیز باشد (طبری، تفسیر، 26 / 33؛ فخرالدین، 28 / 60).
شاید یكی از علتهای عمدۀ بیان علامتهای قیامت برای مسلمانان، نوعی پاسخ به یك پرسش جدی و مكرر مسلمانان بود. تفصیل این اجمال این است كه آیات قرآن و سخنان پیامبر (ص) پیوسته بر پایان یافتن عمر جهان و حتمی الوقوع بودن و گاه قریب الوقوع بودن قیامت و حساب و كتاب اخروی تأكید میكردند و طبعاً این سؤال در ذهن مسلمانان پدید میآمد كه قیامت چه زمانی رخ خواهد داد؟ آیات قرآن و احادیث نشان میدهند كه آنان بارها از پیامبر (ص) این مطلب را میپرسیدند. قرآن كریم صریحاً در پاسخ آنان بیانگر این بود كه جز خداوند كسی از زمان وقوع این حادثه اطلاعی ندارد و حتی پیامبر (ص) نیز این راز را نمیداند (نازعات / 79 / 42-43؛ اعراف / 7 / 187). در برخی از احادیث نیز میبینیم كه وقتی از پیامبر دربارۀ زمان وقوع قیامت میپرسند، ایشان میگویند كه در این باره از دیگران آگاهتر نیستند (ابن ماجه، 2 / 1342-1343). به هر حال، شاید برای اینكه این پرسش مطلقاً بیپاسخ نمانده باشد، علامتهای وقوع قیامت، یا به اصطلاح اشراط الساعه را برای آنان بیان كردند.
تعبیر «اشراط الساعه» تنها یك بار در قرآن كریم به كار رفته است: «فَهَلْ یَنْظُرونَ اِلاَّ السّاعَةَ اَنْ تَأْتیَهُم بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ اَشْراطُها فَاَنّى لَهُمْ اِذا جاءَتْهُمْ ذِكْریهُمْ: آیا تنها منتظر آنند كه به ناگاه قیامت فرا رسد؟ هر آینه نشانههای قیامت آشكار شده است و چون قیامت فرا رسد دیگر پند گرفتنشان فایدهای ندارد» (محمد / 47 / 18). سیاق این آیه چنان است كه دست كم بخشی از نشانههای قیامت در زمان نزول قرآن رخ داده بوده است. شاید مراد این است كه وقوع قیامت و برپا شدن حساب و كتاب به مقدماتی نیاز دارد كه از جملۀ این مقدمات، آفرینش انسان و به دنبال آن جدا شدن و متمایز گردیدن انسانهای صالح از فاسد و پرهیزگار از بدكار، و سرانجام، مرگ آنان است. بدین سان، به طور قطع میتوان گفت كه پارهای از مقدمات و علامتهای وقوع قیامت متحقق شده است (طباطبایی، 18 / 237).
قرآن كریم به هنگام بیان اوصاف قیامت، آن را در كنار رویدادهایی ذكر میكند كه با انقراض عالم انسانی و فروپاشی نظام دینوی ملازمت دارد. این معنا غالباً در سورههای مكی مثل نبأ (78)، نازعات (79)، تكویر (81)، انفطار (82)، انشقاق (84)، فجر (89) و قارعه (101)، و برخی سورههای مدنی چون زلزال (99) سخت مورد تأكید قرار گرفته است. نمونههایی از اشراط الساعه در این سورهها چنین است: آسمان میشكافد، ستارگان پراكنده می شوند و فرومیریزند (انشقاق / 84 / 1؛ انفطار / 82 / 1-2)؛ خورشید و ستارگان بیفروغ میگردند (تكویر / 81 / 1-2)؛ زمین منبسط و شكسته میشود و هرچه در درون دارد، بیرون میافكند و تهی میگردد (انشقاق / 84 / 3-5؛ فجر / 89 / 21)؛ زمین با سختترین لرزهها لرزانده میشود (زلزال / 99 / 1-2) و خبرهای خویش را كه پروردگار به او وحی كرده است، باز میگوید (زلزال / 99 / 4-5)؛ دریاها به هم میپیوندند و قبرها از هم میشكافند (انفطار / 82 / 3-5)؛ كوهها جابهجا میشوند (تكویر / 81 / 3) و چون پشم زده شده ]به هوا روند[ (قارعه / 101 / 5) و مردمان چون پروانگان پراكنده شوند (قارعه / 101 / 4).
موضوع اشراط الساعه در احادیث حكایتی دیگر دارد، چه در این باره با بسیاری از احادیث مواجهیم كه در منابع شیعه و اهل سنت به چشم میخورد. این احادیث كه بیشتر آنها را سیوطی (7 / 467 به بعد) گرد آورده، از علامتهایی عجیب و شگفتآور خبر میدهند كه هم در عالم انسانها و هم در عالم طبیعت واقع خواهند شد و غیر از علامتهایی است كه در قرآن ذكر شده است. مثلاً لشكری پدید میآید كه پای افزارشان از موی بافته شده است و چهرههای خشنی دارند و با عربها میجنگند (صنعانی، 11 / 374)؛ آدمهای خوب و نیك سیرت پیاپی از شهری به شهر دیگر مهاجرت میكنند (همو، 11 / 377)؛ مردم از شدت بلا آرزوی مرگ میكنند (همو، 11 / 378- 379)؛ علم رونقی نخواهد داشت و جهل حاكم میشود. مردم آشكارا زنا میكنند و شراب مینوشند؛ شمار مردان نسبت به زنان آنچنان كم میشود كه در برابر هر 50 زن تنها یك مرد وجود خواهد داشت (همو، 11 / 381؛ مسلم، 3 / 2056)؛ دجّال از سرزمینی در مشرق خارج میشود و عدهای از او پیروی میكنند (ابن ماجه، 2 / 1353-1354)؛ عیسی بن مریم (ع) بهعنوان داوری دادخواه فرود میآید و امامی عادل میگردد؛ یأجوج و مأجوج از بند رها میشوند (همو، 2 / 1363)؛ آتشی از شرق برمیخیزد كه مردم را به سمت مغرب میكشاند؛ این آتش با مردم حرف میزند و چون میخوابند، همزمان با آنان میخوابد و هر كس بر آن پشت كند، او را میبلعد (صنعانی، 11 / 376)؛ خورشید از مغرب طلوع میكند و خسوفی در جزیرة العرب رخ می دهد (همو، 11 / 378) و حیوانی عجیب و غریب (= دابّه) ظهور خواهد كرد (ابن ماجه، 2 / 1347، 1352)؛ فتنهها برخیزد و قتل زیاد گردد (همو، 2 / 1343-1344؛ احمد بن حنبل، 1 / 405) و آدمهای پست كارهای مهم را بر عهده میگیرند (ابن ماجه، 2 / 1342-1343؛ دارمی، 123).
برخی از احادیث مربوط به اشراط الساعه نشان از آن دارد كه مسلمانان قیامت را بسیار قریب الوقوع و نزدیك میانگاشتند. در احادیث منسوب به پیامبر (ص) نیز چنین آمده است كه ]اگر عمر دنیا را یك شبانهروز فرض كنیم[ تا پایان دنیا چیزی به اندازۀ فاصلۀ نماز عصر تا غروب خورشید باقی مانده است (طبری، تاریخ، 1 / 11-12). یا در حدیث معروف دیگر چنین آمده است كه پیامبر (ص) با اشاره به دو انگشت خویش (انگشتان سبابه و وسط) فرمودند كه همانند این دو انگشت، من و قیامت با هم مبعوث شدیم (همانجا). قریب الوقوع بودن قیامت چندان برای مسلمانان غیرقابل تردید بود كه برخی تاریخ دقیق این رخداد را نیز حدس زدهاند؛ مثلاً ابن مسعود پیشبینی كرده بود كه در 35 ق یكی از علامتهای بزرگ قیامت پدید خواهد آمد و بر آن بود كه در 70 ق قیامت رخ خواهد داد (صنعانی، 11 / 375). طبری (همان، 1 / 17) بر طبق روایاتی دربارۀ عمر دنیا و زمانی كه تا قیامت مانده، چنین نتیجه گرفته است كه آنچه از عمر دنیا تا زمان پیامبر (ص) طی شده، 500‘6 سال بوده، و از زمان پیامبر (ص) تا روز قیامت تنها 500 سال باقی است.
موضوع اشراط الساعه در ادیان دیگر نیز مطرح شده است. مثلاً در انجیل مرقس و متى بحثهایی از این دست آمده است. یاران عیسى (ع) از او دربارۀ روز و ساعت پایان جهان میپرسند و عیسی (ع) در پاسخ میگوید كه از این امر نه او و نه فرشتگان اطلاعی ندارند و تنها خداوند از آن آگاه است. طبق آنچه در دو انجیل یاد شده آمده، علامتها و رویدادهایی پیش از پایان جهان رخ خواهد نمود كه در عین حال به آیندهای دور متعلق نیست. این رویدادها اجمالاً بدین قرارند: خورشید تاریك میگردد؛ ماه نور خود را باز میگیرد؛ ستارگان از آسمان فرو میریزند؛ قوای افلاك متزلزل میشود؛ دریاها شوریدن آغاز میكنند؛ جنگهایی میان امتها و مملكتها رخ میدهد؛ قحطیها و اغتشاشها در میگیرد؛ برادر برادر را و پدر فرزند را هلاك خواهد كرد و فرزندان بر والدین خود خواهند شورید و دجال ظهور خواهد كرد (مرقس، باب 13؛ متى، 20:21-23؛ «دانشنامه ... »، ER, I / 321-323; I / 136؛ نیز نك : ه د، آخر الزمان).
مآخذ
ابن ماجه، محمد، سنن، استانبول، 1401 ق / 1981 م؛ احمد بن حنبل، مسند، استانبول، 1401 ق / 1981 م؛ دارمی، عبدالله، سنن، استانبول، 1401 ق / 1981 م؛ راغب اصفهانی، حسین، المفردات، استانبول، 1986 م؛ سیوطی، الدرالمنثور، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، به كوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ طباطبایی، محمدحسین، المیزان، بیروت، 1393 ق / 1973 م؛ طبری، تاریخ؛ همو، تفسیر؛ فخرالدین رازی، التفسیر الكبیر، بیروت، داراحیاء التراث؛ قرآن كریم؛ كتاب مقدس؛ مسلم بن حجاج، صحیح، به كوشش محمد فؤاد عبدالباقی، استانبول، 1401 ق / 1981 م؛ نیز:
ER; The International Standard Bible Encyclopedia, New York, 1979.
ناصر گذشته