زمان تقریبی مطالعه: 5 دقیقه

برغوثیه

بُرْغوثیّه، یکی از فرقه‌های جبریه منتسب به محمد بن عیسى ملقب به برغوث، که گاه در منابع از او با لقب کاتب (ابن‌حزم، 3/33) و کنیۀ ابوعیسى (ابن‌تیمیه، 1/206) نیز یاد شده است.
دربارۀ زندگی و کوششهای علمی محمد بن عیسى و سبب نامیده شدن او به برغوث آگاهی چندانی در دست نیست، جز اینکه می‌دانیم وی معاصر ابوالهذیل علاف (ﻫ م) متکلم مشهور معتزلی بوده، و برخوردی نامتعارف و غیردوستانه میان ایشان گزارش شده است (قاضی عبدالجبار، 57؛ ابن‌مرتضى، 150) و نیز اینکه 6 ماه پس از مرگ اسکافی (240ق/854م) دیگر متکلم معتزلی ــ که کتابی در رد عقاید برغوث و سایر جبرگرایان نوشته بود ــ در گذشته است (ابن‌ندیم، 213). با توجه به گزارش ابن‌ندیم سال مرگ برغوث 240 یا 241ق خواهد بود. برپایۀ گزارشی از ابن تیمیه (همانجا) محمد بن عیسى در ماجرای محنه برای مناظره با احمد بن حنبل فراخوانده شده بود.
محمد بن عیسى از پیروان حسین بن محمدنجار بوده، و برغوثیه از شاخه‌های فرقۀ نجاریه محسوب می‌شده است (بغدادی، 20، 126-127؛ قس: فخرالدین، 104-105). نجاریه و شاخه‌های منشعب از آن، ازجمله برغوثیه که بیشتر در منطقۀ ری و اطراف آن می‌زیستند و شمار فرق آنان افزون بر 10 بود (ﻧﻜ : بغدادی، 20؛ ابن‌مرتضى، 33؛ شهرستانی، 1/88)، در مواردی مثل مسألۀ صفات الٰهی و خلق قرآن و نفی رؤیت خداوند با معتزله همداستان بودند، اما در مسألۀ خلق اعمال و استطاعت، از ایشان جدا شده، و به جبرگرایان پیوسته بودند (بغدادی، 20، 126-127؛ شهرستانی، 1/88-89؛ فخرالدین، همانجا).
شهرستانی (1/90) برغوث، حسین بن محمد نجار و بشر بن غیاث مریسی را متقارب المذهب دانسته است و این باور مشترک را که ارادۀ خداوند به هر آنچه از پیش علم به حادث‌شدن آن دارد، تعلق می‌گیرد، به هر سه نسبت می‌دهد. اعتقاد به اِرجاء (اشعری، 285) به‌عنوان صفت عمومی فرق جبرگرا (ابن‌مرتضى، 24) ــ که احتمالاً آمیخته با باورهای حنفی نیز بوده (وات، «دورۀ شکل‌گیری...»، 145) ــ می‌توانسته است قدرمشترک برغوث و بشر بن غیاث باشد. بدین گونه، محمد بن عیسى برغوث و دیگر فرق نجاریه در بستری از اندیشه‌های بالیدند که در عین باور به جبرگرایی، متضمن رگه‌هایی از اعتزال و ارجاء بود و درعین‌حال می‌توانست در چهارچوب اندیشه‌های جهمیه نیز جایگاه خود را حفظ کند (ﻧﻜ : اشعری، 284-285، که بسیاری از عقاید نجار و برغوث را ذیل باورهای جهمیه آورده است). ازاین‌رو، اگرچه به باور برخی برغوث در ایجاد یک منظومۀ فکری منسجم و هماهنگ چندان موفق نبود، اما بدون شک نقش او و همفکرانش را در توسعه و بسط نظریات کلامی به‌طور اعم و در شکل‌گیری عقاید اشعری و پیروانش، و نهایتاً آنچه به‌عنوان اعتقدات عمومی اهل سنت و جماعت تثبیت گردید، نمی‌توان نادیده گرفت (وات، «اختیار...»، 111-112).
مخالفت محمد بن عیسى با نجار در دو موضوع کلامی، وی را از جملۀ پیروان نجار متمایز می‌ساخت. نخست در قصبۀ کسب که وی برخلاف نجار اعتقادی بدان نداشت و با وجود باور به استطاعت همراه با قعل (ابن حزم، همانجا؛ ابن فورک، 334-335)، از فاعل نامیدن مکتسب اجتناب می‌ورزید (بغدادی، 127) و نظریۀ کسب را که ضرار بن عمرو و نجار، برای خروج از برخی بن بستهای جبرگرایی در طرح و بسط آن کوشیدند، نمی‌پذیرفت. دیگر آنکه در مسأله متولدات قائل بود که خداوند در طبیعت اشیاء اموری را به ودیعت نهاده است که باعث می‌شود آثار تولید شده از آنها غیرمستقیم به خداوند منتسب باشد؛ به‌عنوان مثال به هنگام پرتاب سنگ، حرکت سنگ در هوا، ایجاب طبیعت سنگ است و لذا حرکت سنگ در هوا به هنگام پرتاب فعل خداوند است (همانجا؛ نیز ﻧﻜ : وات، همان، 110).
وات (همان، 112-115) محمد بن عیسى برغوث و محمد بن حرب ــ یکی از خوارج مذکور در مقالات اشعری ــ را به دلایلی یکی دانسته، و تریتون (ﻧﻜ : EI2) محمد بن عیسى مذکور در مقالات اشعری (ص 552) را همان برغوث دانسته است (قس: زریاب، 129، که این احتمال را بعید می‌داند). وی همچنین برخی آراء کلامی را که برغوث از دیگران نقل کرده، و ابن ابی‌الحدید در شرح نهج‌البلاغه (3/227، 228) بدانها اشاره کرده، آراء خود برغوث دانسته است.
از برغوث اثری برجای‌نمانده، و تنها برخی آراء وی به‌طور پراکنده در منابع ذکر شده است (مثلاً ﻧﻜ : خیاط، 133-134؛ اشعری، 330-331، 540-541)، ازجمله اینکه وی همچون معتزله، به نفی رؤیت خداوند با چشم ظاهر در هر دو جهان قائل بوده است، اما بر این باور بوده که خداوند قادر است چشم را به دل تبدیل کند و به چشم تواناییِ دل ببخشد و در این صورت انسان خداوند را با چشم دل ببیند (همو، 285). همچنین گفته شده که وی صفات جواد و متکلم را در خداوند و صفات ثبوتی نمی‌دانسته است، بدین معنی که جواد به معنای نفی بخل، و متکلم به معنی ناتوان نبودن از تکلم است (همو، 284). نیز اعتقاد به اینکه خداوند با ذاتش تکلم می‌کند، به او نسبت داده شده است (EI2؛ پیترز، 283, 341).

مآخذ

ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1379ق/1959م؛ ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویة، بیروت، دارالفکر؛ ابن‌حزم، علی، الفصل، به کوشش محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، حجاز، 1402ق؛ ابن فورک، محمد، مجرد مقالات الشیخ ابی الحسن الاشعری، به کوشش دانیل ژیماریه، بیروت، دارالمشرق؛ ابن‌مرتضى، احمد، المنیة و الامل، به کوشش محمدجواد مشکور، دارالفکر، 1399ق/1979م؛ ابن‌ندیم، الفهرست؛ اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، 1400ق/1980م؛ بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، 1367ق/1948م؛ خیاط، عبدالرحیم، الانتصار، به کوشش نیبرگ، قاهره، 1344ق/ 1925م؛ زریاب، عباس، «برغوثیه»، دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1376ش، ج 3؛ شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به کوشش عبدالعزیز محمد وکیل، قاهره، 1387ق/1968م؛ فخرالدین رازی، اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، به کوشش علی سامی نشار، قاهره، 1398ق/1978م؛ قاضی عبدالجبار، فرق و طبقات المعتزلة، به کوشش علی سامی نشار و عصام الدین، محمدعلی، قاهره، 1972م؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.