تراکیه
تَراکیه، یا تراکی، تراس، سرزمینی کهن در جنوب شرقی شبه جزیرۀ بالکان. نام این سرزمین برگرفته از نام قوم باستانی تراک است که در هزارۀ 2 ق م در سرزمینهای واقع میان رودخانۀ دانوب، دریای سیاه و دریای اژه استقرار یافته بودند و مدتهای مدیدی به صورت چادرنشینی زندگی میکردند و همسایگانشان آنها را به عنوان برده یا سربازان مزدور به کار میگرفتند («دائرةالمعارف ترک»، XXXI / 379؛ میدان لاروس، XII / 258).
حدود مرزهای این سرزمین در ادوار مختلف متفاوت بوده است. در دورۀ یونان باستان، تراکیه از شمال به جنوب، اراضی جنوبی رودخانۀ دانوب تا کرانههای دریای اژه، و از شرق به غرب،کرانههای دریای سیاه و دریای مرمره تا رشتهکوههای واقع در کرانههای شرقی رودخانۀ واردار را دربرمیگرفته است (بریتانیکا؛ «فرهنگ...»، III / 2079). در دورۀ چیرگی رومیان بر بالکان، تراکیه به سرزمینهای محدودتری اطلاق میشد که از شمال به کوههای بالکان، از غرب به رودخانۀ نستوس، از شرق به دریای سیاه و دریای مرمره، و از جنوب به دریای اژه محدود میشده است (همانجاها) و امروزه نیز به صورتی محدودتر میان 3 کشور ترکیه، یونان و بلغارستان تقسیم شده است. تراکیۀ شمالی در جنوب بلغارستان، و تراکیۀ غربی در شمال شرقی یونان واقع است و تراکیۀ شرقی بخش اروپایی ترکیه را تشکیل میدهد. کوههای رودوپ تراکیۀ بلغارستان را از تراکیۀ یونان، و رودخانۀ ماریتسا (یا اِوْرُس یا مِریچ) تراکیۀ یونان را از تراکیۀ ترکیه جدا میسازد (ویکیپدیا؛ کلمبیا). نام روم ایلی که ترکان عثمانی به سرزمینهای پهناور تراکیه، مقدونیه و یونان اطلاق میکردند، یاد ایامی را زنده میکند که این اراضی بخشی از امپراتوری روم را تشکیل میداد (گیبون، 25).
پیشینۀ تاریخی
در هزارۀ 2 قم مسکن تراکیان از جانب غرب تا دریای آدریاتیک گسترش داشت. ایلیریان در حدود سال 2300قم و مقدونیها در سدۀ 5 قم آنان را به سوی شرق راندند («کلمبیا»).
داریوش اول هخامنشی (سل 522-486 قم) در تعقیب سکاییان ساکن دشتهای روسیۀ جنوبی امروزی از تنگههای داردانل و بسفر گذشت و تراکیه را بر قلمرو هخامنشیان افزود (گیرشمن، 146-148؛ اشپیل فوگل، 1 / 86)، اما با شکست هخامنشیان در 466قم از نیروهای متحد یونانی در سواحل اوریمدن، سراسر متصرفات اروپایی هخامنشیان از دست آنان بیرون شد و تراکیه برای مدتی سیادت آتنیها را پذیرفت (نک : گیرشمن، 192-193؛ ماله، 253؛ میدان لاروس، همانجا)، تا آنکه فیلیپ دوم مقدونی در میانههای سدۀ 4 قم تراکیه را تصرف، و ضمیمۀ پادشاهی مقدونیه کرد (ویکیپدیا). پادشاهی مقدونیه در 168قم تحت حاکمیت قطعی رومیها قرار گرفت (YA, IV / 2367) و رومیها برای تصرف تراکیه به ناچار به دفعات به این سرزمین هجوم بردند و سرانجام، در 46 م کلودیوس، امپراتور روم تراکیه را تصرف کرد و این منطقۀ به صورت یک ایالت رومی درآمد که توسط یک والی اداره میشد (همانجا).
رومیها پس از چیرگی بر تراکیه دو مستعمرۀ رومی در آنجا برپا ساختند. سپس کلودیوس، و پس از وی تراژان شهرهای دیگری احداث کردند و برای توسعۀ اقتصادی آن شهرها تلاش بسیار کردند. هادریانوس، امپراتور روم هنگام بازدید از آن ناحیـه در 123-124م بـه شهر اروستیا حقـوق شهری اعطا کرد و نام خـود را بر این شهر نهاد و آن را هادریانوپـولیس (آدریانوپل) نامید (YA، همانجا)، که ادرنۀ امروزی است (بریتانیکا). سرانجام در زمان امپراتور کنستانتین امپراتوری روم به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شد و منطقۀ تراکیه در قلمرو امپراتوری روم شرقی (بیزانس) قرار گرفت. در سدۀ 13م امیرنشینهای ترک آیدین و صاروخـان که در آناتولی غربـی شکل گـرفته بودند، چندینبار به تراکیه هجوم بردند، ولی این تهاجمات آنان، نتوانست سبب استقرار ترکها در این منطقه شود (میدان لاروس، همانجا).
تراکیه به طور قطع در زمان عثمانیان تحت سلطۀ ترکها قرار گرفت. پادشاهان عثمانی از امپراتوران، بزرگان و مدعیان امپراتوری بیزانس که در جدال با یکدیگر بودند، حمایت میکردند و پیوسته نیروهایی را به صورت جنگجویان مزدور به قسطنطنیه و تراکیه اعزام میداشتند (شاو، 1 / 43). عثمانیان برای اولین بار در زمان حاکمیت اورخان غازی ــ پسر عثمان غازی بنیانگذار دودمان عثمانی ــ وارد تراکیه شدند. در آن هنگام، سراسر آناتولی در تصرف مسلمانان بود و اورخان بیگ غازیان را برای جنگ با مسیحیان به تراکیه گسیل میداشت. غازیانِ اورخان بیگ برای رسیدن به تراکیه، تنگۀ داردانل را به تصرف خود درآوردند و از آن پس، دروازههای فتح و پیروزی در بالکان به روی غازیان اورخان بیگ گشوده شد (دورسون، 195) در واقع، فتح تراکیه راه را برای ورود عثمانیان به بلغارستان و از آنجا به مقدونیه گشود (کین راس، 51). اورخان رفتهرفته نیروی فراوانی از عشایر ترکمن را به تراکیه اعزام کرد تا آنجا را به صورت قلمروی ترکنشین درآورند و از تلاش مسیحیان در بیرون راندن ترکها از منطقۀ اروپایی جلوگیری کنند (شاو، 1 / 45).
سرانجام، سلطان مراد اول در 763ق / 1362م، با تسخیر ادرنه، مرکز تراکیۀ بیزانس و دومین شهر مهمی که تحت سلطۀ بیزانس باقی مانده بود، اعتباری تازه به عثمانیها داد. در 767ق / 1366م عثمانیان کاملاً بر تراکیه مسلط شدند و موقعیتشان در آنجا تثبیت شد. سلطان مراد با تصرف تمامی منطقۀ تراکیه، آخرین پل ارتباطی بیزانس با اروپا را از راه خشکی قطع کرد (همو، 1 / 51-52). تصرف تراکیۀ شرقی توسط عثمانیان و فعالیتهای دیگر آنان در روم ایلی سرنوشت آیندۀ تراکیه را مشخص میکرد (اوزون چارشیلی، I / 165-166).
در 774ق / 1372م به دنبال پیروزی عثمانیان در دومین جنگ مریچ که طی آن نیروهای دولتهای صرب موجود در تراکیۀ غربی و مقدونیه تارومار شدند، مقدونیه به تصرف عثمانیان درآمد و استقرار آنها در تراکیه قطعی شد (همو، I / 171). هر چند با شکست سلطان بایزید اول از امیرتیمور گورکانی در 805ق / 1402م، شاهزاده سلیمان که با برادرانش بر سر مسئلۀ جانشینی پدر درگیری داشت، برای تثبیت موقعیت خود بخشی از سرزمینهای بالکان و مقدونیه را همراه با بخشی از تراکیه در مقابل دریافت کمک به دولت بیزانس واگذار کرد، اما این سرزمینها در زمان سلطان مراد دوم بار دیگر تحت سلطۀ عثمانیان درآمد، و این سرزمین تا جنگهای بالکان در 1912-1913م، تحت حاکمیتعثمانی باقی ماند (میدان لاروس، همانجا).
در 1295ق / 1878م بخش شمالی تراکیه به رومانیای شرقی که با امیرنشینهای بلغاری متحد شده بود، منضم شد، ولی پس از جنگ بالکان، برطبق عهدنامۀ لندن در 1912-1913م سراسر تراکیه به بلغارستان واگذار شد (GSE, XXVII / 615). پس از آن، بنا بر عهدنامه بخارست در 1913م، بلغارستان بخش تراکیه غربی را به یونان واگذار کرد.
پس از جنگ جهانی اول و شکست امپراتوری عثمانی، بر طبق مذاکرات صلح که در پاریس در جریان بود، متفقین درصدد بودند تا امپراتوری عثمانی را مضمحل سازند و حتى برای ترکها قطعه زمینی را هم باقی نگذارند («تاریخ.. »، I / 133). به موجب معاهدۀ سور تمامی منطقۀ تراکیه میبایست به یونان واگذار میشد. در 10 اوت 1920 متفقین بر آن شدند که این تصمیمات را به مرحلۀ اجرا گذارند (همانجا؛ بروکلمان، 440)، اما ملیگرایان ترک در برابر این اقدام به مخالفت برخاستند (همانجا). با وجود این، کنفرانس سن ـ رمو در آوریل 1920، اشغال کامل ولایت آیدین و تراکیۀ شرقی به دست قوای یونانیان را تأیید کرد (شاو، 2 / 597)، اما مقاومت ملیگرایان به رهبری مصطفى آتاتورک، و جنگ آنان با یونانیان که از 1920 تا 1922م ادامه یافت و به شکست و عقبنشینی یونانیان انجامید، مانع از این کار شد. سرانجام در 2 مرداد 1302ش / 24 ژوئیۀ 1923م برطبق مفاد معاهدۀ لوزان، تمامیت ارضی ترکیه چنان که در میثاق ملی آمده بود، بجز موصل مورد توافق قرار گرفت، و ترکیه، تراکیۀ شرقی تا رود ماریتسا و علاوه بر آن، شهر قره آقچه واقع در ساحل غربی رود را که خط آهن از آن عبور میکرد، در ازای چشمپوشی از غرامات مطالبه شده از یونان، برای خود حفظ کرد (شاو، 2 / 611).
مآخذ
اشپیل فوگل، جکسن، تمدن مغرب زمین، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، 1380ش؛دورسون، داوود، دین و سیاست در دولت عثمانی، ترجمۀ منصورمحسنی و داوود وفایـی،تهـران،1381ش؛شـاو،استانفورد، تاریخ امپراتوری عثمانی و تـرکیۀجدید، ترجمۀ محمود رمضان زاده، مشهد، 1370ش؛ کین راس، پ.پ.، قرون عثمانـی، ترجمۀ پروانـه ستاری، تهران، 1373ش؛ گیبون، ادوارد، انحطاط و سقوط امپراتوری روم، ترجمۀ ابوالقاسم طاهری، تهران، 1347ش؛ ماله،آلبر و ژول ایـزاک، تاریخ ملل شرق، و یونـان، ترجمۀ عبدالحسین هژیر، تهران، 1345ش؛ نیز: