تسبیح
تَسْبیح، اصطلاحی قرآنی و بسیار رایج در فرهنگ اسلامی، به معنای تنزیه و تقدیس خداوند. این واژه، مصدر باب تفعیل از ریشۀ سبح و به معنای شنا در آب، حرکت سریع و یا دویدن با شتاب اسب است و اصطلاحاً به معنای تنزیه و تقدیس خداوند از صفات سلبی و هر نوع ضعف و نیاز است (خلیل بن احمد، 3/ 151-152؛ طوسی، 6/ 444؛ راغب، 221؛ فخرالدین ، 2/ 188؛ ابن منظور، ذیل سبح).
در قرآن کریم مشتقات ریشۀ «سبح» بارها به کار رفته است: شناوری افلاک (انبیاء/ 21/ 33)، حرکت و فعالیت انسان در روز (مزمل/ 73/ 7)، گونهای از عبادت که گاه بهخصوص به نماز بازگـردانده شده است (انبیـاء/ 21/ 20؛ ق/ 50/ 40)، تعبیـر حـرکت ـ کنندگان (ساخت اسم فاعل) برای ستارگان، کشتیها و اسبان (نازعات/ 79/ 3)، استثناء (انشاءالله گفتن) (قلم/ 68/ 28؛ قس: قلم/ 68/ 17؛ نیز تفلیسی،53)، سجده (اسراء/ 17/ 44؛ قس: رعد/ 13/ 15) و به معنای مطلق آن یعنی تعظیم و تنزیه خداوند در بسیاری از جاهای قرآن کریم (نیز نک : ابن بابویه، التوحید، 312؛ طوسی، 6/ 444-445؛ فخرالدین، 20/ 146-147؛ نووی، تهذیب، 2/ 142).
همچنین در قرآن کریم گاهی تسبیح همراه حمد الاهی مطرح شده است، مانند تسبیح ملائکه و رعد و غیر آن (رعد/ 13/ 13)، به این معنا که ما به خویش توان تسبیح نداریم، بلکه به حمد و جلال تو تسبیحت گوییم، یا آنکه اگر توفیق و لطف تو نبود، نمیتوانستیم تسبیحت گوییم (فخرالدین، 2/ 188؛ طباطبایی، 15/ 111).
تسبیح در قرآن کریم گاه مستقیماً مفعول گرفته است (اعراف/ 7/ 20؛ طه/ 20/ 33) و گاه با حروف جرّ چون «باء» (واقعه/ 56/ 74؛ جم ) یا «لام» (حدید/ 57/ 1؛ جم ) متعدی شده است. همچنین واژۀ «سُبْحانَ» که همواره مفعول مطلق فرض شده، نیز به تکرار به کار رفته است (اسراء/ 17/ 1؛ جم). افزون بر آیات پرشمار که در آنها موضوع تسبیح، خداوند است، گاهی نام خداوند نیز مورد تسبیح قرارگرفته است (اعلى/ 87/ 1). نزد مفسران، در اینجا مقصود تسبیح اسم است نه تسبیح خود رب، گرچه برخی نیز آن را خواندن خداوند به نامهایش دانستهاند (ابوحیان، 8/ 457-458؛ آلوسی، 30/ 103؛ نیز ابن منظور، ذیل سبح).
تسبیحگویان از دیدگاه قرآن همۀ اجزاء هستیاند. اولین تسبیحگو خدا ست (اسراء/ 17/ 93)، سپس آنان که نزد پروردگارند (اعراف/ 7/ 206)؛ ملائکه یا به حمد (بقره/ 2/ 30؛ جم ) یا بدون واسطۀ حمد (بقره/ 2/ 32) تسبیح الاهی گویند که بیشتر تفاسیر آن را به نماز تعبیر کردهاند (طبری، 1/ 166-167؛ فخرالدین، 2/ 189). همۀ اجزاء هستی (اسراء/ 17/ 44؛ جم )، کوهها و پرندگان (انبیاء/ 21/ 79؛ نور/ 24/ 41؛ ص/ 38/ 18، 19)، تندر (رعد/ 13/ 13)، افلاک، خورشید و ماه و ستارگان، جنبندگان و اکثر انسانها (حج/ 22/ 18) نیز تسبیح میکنند(نیز نک : طباطبایی، 13/ 110-112).
حضور صفات تنزیهی همراه با تسبیح الاهی در عبارات قرآنی، نشان از مفهوم سلبی در تسبیح دارد: تسبیح از شرک (قصص/ 28/ 68؛ طور/ 52/ 43؛ حشر/ 59/ 23)،تسبیح از اینکه فرزندی بگیرد (نساء/ 4/ 171؛ یونس/ 10/ 68؛ مریم/ 19/ 35؛ زمر/ 39/ 4)، تسبیح از اینکه به وعدهاش عمل نکند (اسراء/ 17/ 108) و سرانجام تسبیح از هر آنچه دربارۀ او گفته شود (اسراء/ 17/ 43) و از هر وصفی دربارۀ او (انعام/ 6/ 100؛ مؤمنون/ 23/ 91؛ صافات/ 37/ 159، 180؛ زخرف/ 43/ 82). استثنای این قاعده «عباد مُخلَص» خدایاند، به این معنا که فقط آنان توان و لیاقت وصف خدا را دارند و خداوند از وصف ایشان مبرا نیست (صافات/ 37/ 159-160).
همچنین این برخورد تنزیهی، سیطرۀ جلال الاهی در تسبیح را نشان میدهد. به تعبیر قرآن بسیاری از مظاهر هستی از خوف او تسبیحش میگویند (رعد/ 13/ 13) و در تسبیح علاوه بر طوع، کُره هم وجود دارد (رعد/ 13/ 15). پس تسبیح در اینجا، فعلی تکوینی، فطری و واکنش هستی در مقابل جلال الاهی است. در تفاسیر عرفانی تسبیح، تنزیه حق از لواحق مادی و نقائص تشبیهی وکمال معرفتآدمی دانسته شده است (ابن عربی، 1/ 705). همچنین معنی تسبیح را تنزیهی «لابشرط» و تقدیس را تنزیهی «بشرط لا» دانستهاند که مانع تعطیل صفات خواهد بود (گنابادی، 1/ 74؛ نیز نک : تهانوی، 1/ 637).
تفاسیر علمی تلاش کردهاند تسبیح پرندگان و جمادات را با یافتههای زیستشناسی نوین مانند کوچ فصلی پرندگان و جنبش ذرات ماده منطبق کنند (مثلاً نک : طنطاوی،9/ 67-68، 12/ 32-33).
اما تسبیح بُعدی تشریعی نیز دارد که خداوند بندگانش را به آن امر میکند. نکتۀ قابل توجه در اینجا، زمانبندی تسبیح است. آیاتی به تسبیح در هر صبحگاه و شامگاه امر میکنند (آل عمران/ 3/ 41؛ مریم/ 19/ 11؛ احزاب/ 33/ 43؛ غافر/ 40/ 55؛ جم) که این، همیشگی بودن امر تسبیح را نشان میدهد. در جاهایی دیگر به تسبیح قبل از طلوع خورشید، قبل از غروب (طه/ 20/ 130؛ ق/ 50/ 39)، نیمهشب هنگامیکه برمیخیزید (طور/ 52/ 48)، طول شب و اطراف روز (طه/ 20/ 130؛ انسان/ 76/ 26؛ طور/ 52/ 49؛ جم ) و بعد از سجده (ق/ 50/ 40) امر شدهاست. اما بیشتر تأکید امر به تسبیح در هنگام طلوع و غروب است، یعنی گاه جابهجایی روز و شب که زمان تکوینی تسبیح است (روم/ 30/ 17)، که با مفهوم عبور و تنزیه همخوانی دارد، هرچند برخی آنرا به مفهوم نماز که از ممتازترین اشکال تسبیح است، گرفتهاند (میبدی، 1/ 134).
معروف است تشریع ذکر رکوع بعد از نزول آیۀ 74 سورۀ واقعه، و تشریع ذکر سجود با نزول آیۀ اول سورۀ اعلى همراه بوده است (نسایی، 1/ 223-224؛ مفید، 324-329؛ ابن حزم، 4/ 43؛ ابن قدامه، 1/ 501-504-504)؛ دو ذکری که بنیادیترین تسبیحات در نماز محسوباند.
در آداب اسلامی،تسبیح بیشتر ناظر به ذکر«سبحانالله» است، اما در کاربرد عام، از باب غلبه اذکار دیگر مانند تکبیر، تهلیل و تحمید را نیز شامل میشود. شاخص آن تسبیحات اربعه، از اذکار واجب نماز است که هر 4 ذکر را شامل است (نووی، الاذکار، 282-285؛ مجلسی، 87/ 251، 254، 287، 88/ 122). علاوه بر این مشهورترین ذکر شیعی تسبیحات حضرت زهرا(ع) است که پراهمیتترین تعقیبات نماز و آداب هنگام خواب است و شامل 34 اللهاکبر، 33 الحمد للٰه و 33 سبحانالله است و در متون روایی بر آن تأکید شده، و فضایل فراوانی برای آن یاد گردیده است (ابن بابویه، ثواب...، 196-197؛ علامۀ حلی، 1/ 511-512؛ شهید ثانی، 1/ 285؛ مجلسی، 76/ 206، 86/ 6، 102/ 89، 240، 260).
دیگر آنکه روایات سعی در تعمیم و توسعۀ مفهوم تسبیح دارند، برای همین، مذاکرۀ علم و با تأکید خاصی آه محزونی که از دل غمگین از ظلمهای رفته شده بر اهل بیت پیامبر(ص) باشد، تسبیح دانسته شده است (همو، 1/ 171، 2/ 147). در روایات فضایل و خواص فراوان معنوی و مادی، اخروی و دنیایی برای تسبیح برشمردهاند (نووی، همان، 50-54؛ مجلسی، 90/ 175 بب ؛ متقی هندی، 1/ 459-465). منابع متنوعی نیز آداب، اذکار و اوقاتی برای تسبیح گزارش کردهاند (برای نمونه، نک : کیاهراسی، 3-4/ 130؛ ابن کثیر، 6/ 219، جم ؛ نووی، همان، 282-283).
گفتنی است 7 سوره از سورههای قرآن با تسبیح شروع میشوند که به «مسبحات» معروفاند. در افتتاح سورۀ حشر، صف، اعلى و حدید تسبیح با لفظ ماضی و در افتتاح سورۀ جمعه و تغابن به لفظ مضارع است، همچنین است در اختتام سورۀ حشر که برخی مفسران آن را به معنای فرا زمان بودن تسبیح گرفتهاند (قریب، 1/ 524)، هفتمین سورههای مسبحات «اسراء» با افتتاحی متفاوت است.
مآخذ
آلوسی، محمود، روح المعانی، بیروت، داراحیاء التراث العربی؛ ابن بابویه، محمد، التوحید، به کوشش هاشم حسینی، تهران، 1387ق؛ همو، ثواب الاعمال، به کوشش حسین اعلمی، بیروت، 1410ق/ 1989م؛ ابن حزم، علی، المحلی، به کوشش احمدمحمد شاکر، بیروت، 1352ق؛ ابن عربی، محییالدین، تفسیرالقرآن الکریم، به کوشش مصطفى غالب، بیروت، 1978م؛ ابن قدامۀ مقدسی، عبدالله، المغنی، بیروت، عالم الکتاب؛ ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، قاهره، دارالاندلس؛ ابن منظور، لسان؛ تفلیسی، حبیش، وجوه قرآن، به کوشش مهدی محقق، تهران، [1340ش]؛ ابوحیان غرناطی، محمد، البحرالمحیط، ریاض، مکتبةالنصر الحدیثة؛ تهانوی، محمد اعلى، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش مولوی محمد وجیه و دیگران، کلکته، 1862م؛ خلیل بن احمد، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، بغداد، 1981-1982م؛ راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، به کوشش محمد سیدکیلانی، قاهره، 1961م؛ شهید ثانی، زینالدین، الروضةالبهیة، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ طباطبایی، محمدحسین، المیزان، بیروت، 1417ق/ 1997م؛ طبری، تفسیر؛ طنطاوی، محمد، الجواهر، قاهره، 1350ق؛ طوسی، محمد، التبیان، به کوشش قصیر عاملی، نجف، 1383ق/ 1964م بب ؛ علامۀ حلی، حسـن، نهایةالاحکام، بهکـوشش مهدی رجایـی، قـم، 1410ق؛ فخـرالدیـن رازی، تفسیر کبیر، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ قرآن کریم؛ قریب، محمد، تبیین اللغات لتبیان الآیات، تهران، 1366ش؛ کیاهراسی، عمادالدین، احکام القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ گنابادی، محمد، بیان السعادة، بیروت، 1988م؛ متقی هندی، علی، کنزالعمال، به کوشش بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت، 1409ق/ 1989م؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ مفید، محمد، المقنعة، قم، 1410ق؛ میبدی، ابوالفضل، کشف الاسرار وعدةالابرار، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، 1361ش؛ نسایی، احمد، السنن، قاهره، 1348ق؛ نووی، یحیى، الاذکار، به کوشش احمد راتب حموش، دمشق، 1983م؛ همو، تهذیب الاسماء و اللغات، بیروت، دارالکتب العلمیه.