زمان تقریبی مطالعه: 8 دقیقه

تعقید

تَعْقید، در علم معانی، روشن نبودن معنای سخن به سبب خللی در ترتیب الفاظ یا حذف بدون قرینه، یا آوردن کنایات و اشارات دور از ذهن. این کلمه، مصدرِ فعل مجهول (مازندرانی، 38)، و در لغت به معنی پیچیدگی (همایی، دربارۀ …، 30)، بسیار گره زدن (رامپوری، 213) یا مبهم کردن سخن (زوزنی، 2/ 164) است. تعقید از عیوب کلام (خوارزمی،76)، و مخل فصاحت به شمار می‌رود (صفا، 7). به همین سبب معمولاً مبحث تعقید، همچون دیگر آفاتِ کلام فصیح، نظیر تنافر، تکرار و تتابع اضافات، در ذیل موضوع کلی فصاحت (ه‍ م) ذکر می‌گردد (تقوی، 8-6). 
جرجانی (ص 82) و به تبع او بسیاری از علمای فن معانی (نک‍ : مازندرانی، همانجا) کلامی را که دلالت روشن بر معنای مورد نظر ندارد، معقّد و ناپسند دانسته‌اند. تعقید در شعر نه از این رو که دریافت آن محتاج تفکر است، بلکه از این لحاظ ناپسند است که گوینده مخاطب را در قلمرو اندیشۀ خود به لغزش می‌اندازد و راه رسیدن به معنی را پرخار و ناهموار می‌سازد (جرجانی 86). برخی همچون رضا قلی هدایت، تعقید را فقط در مواردی نظیر سرودن «هجو در لباس مدح»، آن‌چنان‌که در رسالۀ عبرت‌نامۀ صبای کاشی و برخی از قطعات خاقانی و انوری ابیوردی به چشم می‌خورد، جایز می‌دانند (ص 9). 

انواع تعقید

تعقید هر چند پیچیدگی و ابهام در کلام ایجاد می‌کند و همواره انتقال «معنی» به ذهن را دچار اخلال و اشکال می‌سازد، اما باید توجه داشت که این ابهام گاه ناشی از وضعیت «لفظ» و گاه ناشی از کیفیت درکِ «معنی» است. بدین سبب آن را به دو نوع «لفظی» و «معنوی» تقسیم کرده‌اند: 

الف ـ تعقید لفظی

آن است که درک مراد به سبب تقدیم و تأخیر کلمات دشوار شود (شمس العلماء گرکانی، 7) و نظم طبیعی کلام رعایت نگردد. در این‌گونه تعقید گاه لفظی در میان ترکیب موصوف و صفت یا دیگر ارکان جمله قرار می‌گیرد و ترتیب متداول کلام را به هم می‌ریزد (مازندرانی، همانجا؛ هاشمی، 24) و یا ترتیب مسندٌالیه، مسند، رابطه، و فاعل و فعل به ضرورت شعری رعایت نمی‌گردد (سعیدیان، 218) و سرانجام ادراک معنی ساده دشوار می‌شود؛ به عنوان مثال در این بیت حافظ (ص 288): «شنیده‌ام که ز من یاد می‌کنی گه گه / ولی به مجلس خاص خودم نمی‌خوانی» که جابه‌جایی ضمیر مفعولی «م» به معنی مرا، فهم مقصود را اندکی دشوار و نیازمند تأمل می‌سازد. نظم طبیعی کلام «به مجلس خاص خود نمی‌خوانی‌ام»، معنایی اصلی را مشخص می‌سازد؛ همچنین است بیت «در حلقۀ کارزارم افکند / آن نیزه که حلقه می‌ربودم» که جابه‌جایی ضمیر مفعولی «م» و تأخر مصراع دوم بر اول، نوعی ضعف تألیف و تعقید را سبب شده است (نک‍ : شمیسا، 54). چنان‌که آهنی تصریح دارد، نمونۀ به هم ریختگی ترتیب کلمات را در این بیت از ناصر خسرو (ص 142) می‌توان دید: «همی تا کند پیشه، عادت همی کن / جهان مر جفا را، تو مر صابری را». همان گونه که مشخص است، کلمات در هر دو مصراع به شکل به هم ریخته نظام یافته‌اند، در حالی‌که ترتیب طبیعی آن این‌ است: تا جهان جفا پیشه می‌کند، تو بر صابری عادت میکن (نک‍ : آهنی، 9). 

ب ـ تعقید معنوی

آن است که فهم اصلی مقصود و مضمون جمله از جهت استعمال کنایات، مَجازات و تخیلاتِ دور از ذهن دشوار باشد (همایی، صناعات…، 19) و یا گوینده با ذکر دقایق علومی از قبیل نجوم، طب یا آداب و رسوم، کلام را مبهم و پیچیده سازد (شمیسا، همانجا). این‌گونه پیچیده‌سازی از جمله در آثار خاقانی، نظامی، انوری، شاعران سبک هندی و همچنین شعرای نوپرداز بسامد در خور توجه دارد (نک‍ : همو، 53-55). به عنوان مثال در این بیت خاقانی (ص 194): «آن مطبخی باغ نهد چشم بر بره / همچون بره که چشم به مَرغی برافکند»‌ که استعارات متعدد با برخورداری از تخیلی پیچیده، دریافت معنی را به سهولت ممکن نمی‌سازد. مراد شاعر از مطبخی باغ، خورشید در آسمان، و مراد از بره، برج حمل است. خورشید مشتاق است که در برج حمل درآید، همان‌گونه که بره در اشتیاق ورود به چراگاه است. 
در تعقید معنوی گاه انتقال ذهن از معنای لغوی به معنایی دومی که متکلم اراده می‌کند، محتاج به وسائطی عدیده است (شمس‌العلماء گرکانی، 8) و فقدان قرینه‌ای روشن در این‌گونه موارد درک معنای مراد را بسیار دشوار می‌کند. از نمونه‌های معروفی که در کتب متأخر بیان در قلمرو ادبیات عرب یاد شده، شعری از عباس بن احنف است: «سَاَطلُبُ بَعْدَالدّارِ عَنْکُمْ لِتَقْرَبوا / وَ تَسْکُبُ عَینایَ الدُّموعَ لِتَجْمُدا» (نک‍ : همانجا). شاعر دوری منزل از معشوق را به نیت نزدیکی به او و نیز ریزش سرشک از دیدگان خود را به جهت مسرت و شادمانی آرزو می‌کند (مازندرانی، 40). اساس فهم این بیت مبنی بر تخیلی دشوار یاب بدون ذکر قرینه است. بدین معنی که چون عادت زمانه این است که نقیض خواست و مقصود آدمی را برآورده سازد، پس شاعر عکس مراد خود را آرزو می‌کند (رجایی، 13). در ادب فارسی بیت: «من نمی‌آیم از آن در کوی تو / تا توانم دید دائم روی تو» با همین منطق سروده شده است (یکانی، 379-380). 
گفتنی است که تعقید معنوی گاه در آثار برخی از گویندگان نظیر خاقانی و سنایی، به جهت ابراز فضل و نمایشِ تسلط بر دقایق علوم به کار رفته است. به عنوان مثال سنایی در حدیقة الحقیقه بر خلاف اسلوب روان و سادۀ خود در غزلیات، با اشارات متعدد به نکات باریک و اصطلاحات کلامی، نجومی و دینی به صورت خود آگاه و از روی عمد، فهم کلام را دشوار و درک آن را منحصر به مخاطبانی خاص می‌سازد (برای مثال، نک‍ : ص، 64، بیتهای 14، 15، 16). این ویژگی هر چند دربارۀ خاقانی نیز به چشم می‌خورد، اما می‌توان آن را از جمله مشخصه‌های سبکی او به شمار آورد، زیرا به نظر می‌رسد که وی ناخودآگاه و بر اساس قریحه و طبع خویش به تعقید و تکلّف گرایش دارد (دشتی، 38). 

تفاوت تعقید و ابهام هنری

محققان مبحث تعقید را با «ابهام‌هنری» که ذاتی‌ادبیات است،متفاوت‌دانسته‌اند(شمیسا، 55)، زیرا از آنجا که شعر نوعی گره‌خوردگی عاطفه و تخیل در زبانی آهنگین است (نک‍ : شفیعی کدکنی، 93) و با شعوری ژرف و هنری آمیختگی دارد، در بسیاری از موارد، مخاطب را در جریان معنی قرار نمی‌دهد و با نوعی راز گونگی و ابهام همراه است. در ابهام ــ برخلاف تعقید ــ شاعر تعمداً شعر را پیچیده و معقّد نمی‌سازد، بلکه جهان و فضایی خاص را تصویر می‌کند و روابطی میان اجزاء آن می‌نهد که خواننده پس از اندکی تأمل با کشف کلیدی که در بطن آن روابط نهفته است، به فضای مورد نظر وارد گردد (حقوقی، شعر و شاعران، 182). نمونۀ اشاره شده در شعر خاقانی نظیر استعارۀ «مطبخی باغ» برای بیان خورشید، و چشم بر بره‌نهادن برای بیان اشتیاق ورود به برج حمل، نمونه‌ای از این گونه پیچیده‌سازی و معما پردازیها از یک مفهوم «ساده» است. در حالی‌ که در ابهام هنری مفهوم پیچیده و راز‌آمیزی را در قالب کلمات به تصویر می‌کشند. این «ابهام» در ذات فضایی است که شاعر قصد دارد در آن نفوذ کرده، پیچیدگیهای آن را کشف و ساده سازد. به بیان دیگر گوینده می‌خواهد «تاریکی ما را روشن کند، نه اینکه روشنی ما را با تعبیرها و تصویرهای متصنّع تاریک سازد» (همان، 413). به عنوان مثال تصویری که حافظ در غزل مشهور «در ازل پرتو حسنت زتجلّی دم زد» (ص 69)، خلق کرده است، مبتنی بر طراحی فضایی رازآمیز از تجلی پرتوی از وجود پروردگار، پیدایش عشق و اشتعال کرانه‌های عالم و نیز وجود آدمی به واسطۀ اوست. تصاویر بیانگر تمایل عقل به «چراغ افروزی» از شعلۀ عشق و درخشش برق غیرت و مضامینی از این دست است. به این ترتیب مفهوم پیچیده‌ای چون خلقت جهان، آمیختگی عشق با وجود انسان و تفاوتهای بنیادین عقل و عشق همگی در یک تصویر رازآمیز، اما نهایتاً ملموس و قابل درک یا به تعبیر شاعر «تماشا‌گه راز» ارائه می‌گردد. 
این نکته نیز گفتنی است که در ابهام هنری همواره قرینه‌هایی وجود دارد که خواننده را به سرمنزل مقصود هدایت کند. ذات همین درنگ و درگیری و تلاش برای کشف معنی، اسـاس مانـدگاری تصـویر در ذهن و جاودانگـی اثر هنـری است. 
تعقید در نمونه‌هایی از شعر معاصر نیز به چشم می‌خورد. این عیب همچنان معلول تظاهر و وسعت تخیل و آمیختن مرزهای ابهام هنری و تعقید است: «عشق سرخی را که نوشیده‌ام در جام یک قلب که در آن دیده‌ام گردش مغرور ماهی مرگ تنم را که بوسۀ گرم خواهد گرفت، با دهان خون‌آلود زخمش از زمین عشق سرخش…» (حقوقی، شعر زمان…، 13). 

مآخذ

آهنی، غلامحسین، نقد معانی، اصفهان، 1339ش؛ تقوی، نصرالله، هنجار گفتار، اصفهان، 1363ش؛ جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغة، ترجمۀ جلیل تجلیل، تهران، 1366ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش انجوی شیرازی، تهران، 1346ش؛ حقوقی، محمد، شعر زمان ما احمد شاملو، تهران، 1368ش؛ همو، شعر و شاعران، تهران، 1368ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش جلال‌الدین کزازی، تهران، 1375ش؛ خوارزمی، محمد، مفاتیح‌العلوم، ترجمۀ حسین خدیو جم، تهران، 1362ش؛ دشتی، علی، خاقانی، شاعری دیر آشنا، تهران، 1357ش؛ رامپوری، محمد، غیاث‌اللغات، بمبئی، 1390ق؛ رجایی، محمدخلیل، معالم البلاغة، شیراز، 1359ش؛ زوزنی، حسین، المصادر، به کوشش تقی بینش، مشهد، 1345ش؛ سعیدیان، عبدالحسین، دستور زبان فارسی و فنون ادبی، تهران، 1342ش؛ سنایی، حدیقة الحقیقه، به کوشش محمد تقی مدرس رضوی، تهران، 1368ش؛ شفیعی کدکنی، محمد رضا، ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت، تهران، 1359ش؛ شمس‌العلماء گرکانی، محمدحسین، ابدع البدایع، 1328ق؛ شمیسا، سیروس، معانی، تهران، 1377ش؛ صفا، ذبیح‌الله، آیین سخن، تهران، 1377ش؛ مازندرانی، محمد هادی، انوار البلاغة، به کوشش محمدعلی غلامی نژاد، تهران، 1376ش؛ ناصر خسرو، دیوان، به کوشش نصرالله تقوی، تهران، 1380ش؛ هاشمی، احمد، جواهر البلاغة، قاهره، 1940م؛ هدایت، رضا قلی، مدارج البلاغة، شیراز، 1355ش؛ همایی، جلال‌الدین، دربارۀ معانی و بیان، به کوشش ماهدخت بانو همایی، تهران، 1370ش؛ همو، صناعات ادبی، تهران، 1361ش؛ یکانی، اسماعیل، سخن شناسی، تهران، 1346ش.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.