تنکابن
تُنُکابُن، شهرستان و شهری در غرب استان مازندران:
شهرستان تنکابن
این شهرستـان با وسعتی حدود 140،2 کمـ 2، از شمـال بـه دریـای مازنـدران، از خـاور به شهـرستـان چالوس، از باختر به شهرستان رامسر و از جنوب به استان قزوین محدود است (جغرافیا...، 2/ 1140؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیها...، 26/ 153). مرکز این شهرستان شهر تنکابن است و متشکل از 4 بخش به نامهای مرکزی، عباسآباد، خرمآباد و نشتارود، و 9 دهستان و 6 شهر به نامهای تنکابن، خرمآباد، عباسآباد، سلمانشهر، نشتارود و کلارآباد، و 298 آبادی دارای سکنه است ( نشریه...، «استان مازندران»؛ سرشماری ...، پانزده).
نواحی شمالی شهرستان تنکابن را جلگۀ ساحلی باریکی فرا گرفته که پهنای آن از 1 تا 9 کمـ متغییر است. بخشهای مرکزی و جنوبی این شهرستان را بیشتر کوههای البرز پوشانیده است. شهرستان تنکابن به سبب بارندگی بالنسبه فراوان و جریانهای آب سطحی و زیرزمینی، ازپوشش گیاهی نسبتاً غنی برخوردار است. بخشهای جلگهای این شهرستان پوشیده از جنگل است که در دهههای گذشته، قسمتهایی از آن به زمینهای شالیکاری و باغهای مرکبات و چای بدل شده است. جنگلهای تنکابن تا ارتفاع دو هزار متری که در اصطلاح محلی به آن «میان بند» میگویند، ادامه دارد و در مناطقی با ارتفاع بیش از دو هزار متر، پوشش گیاهی به صورت چمنزار و مرتع است. آب و هوای ناحیۀ ساحلی و میانبند، معتدل و مرطوب است و قسمتهای جنوبی از ارتفاع 200،1 متر به بالا، دارای آب و هوای سردسیری است (نک : جعفری، دایرة المعارف...، 304؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیها، 26/ 154؛ رزمآرا، 3/ 180- 181). میانگین بارندگی سالیانه در این شهرستان، حدود 253،1 میلیمتر است (جغرافیا، همانجا).
مهمترین کوههای شهرستان تنکابن که بیش از 4 هزار متر بلندی دارند، اینها ست: علمکوه (822،4 متر)، که از نظر بلندی سومین قلۀ مرتفع ایران به شمار میرود؛ غار (712،4 متر)؛ شانهکوه (659،4 متر)؛ هفت خون (537،4 متر)؛ تختسلیمان (199،4 متر) ( فرهنگ جغرافیایی کوهها...، 4/ 326، 327، 351، 355، 381؛ جعفری، کوهها...، 379-380). از نواحی کوهستانی این شهرستان، رودهای بسیاری سرچشمه میگیرند و به سوی باریکۀ ساحلی دریای مازندران روان میگردند. بیشتر این رودخانهها جریان سیلابی دارند که در تابستانها به سبب استفاده از آب آنها برای شالیکاریها، رشته آب باریکی در آنها جریان مییابد، یا به کلی خشک میشوند (آذری دمیرچی، 20، 21).
مهمترین رودخانۀ شهرستان تنکابن، رودخانۀ سههزار یا چشمهکیله است؛ این رودخانه حدود 80 کمـ درازا دارد و پهنای حوزۀ آبریز آن حدود 350،1 کمـ 2 است. میانگین ژرفای این رودخانه، 5/ 2 متر و پهنای آن از 50 تا 500 متر متغییر است. رودخانۀ سه هزار آبهای دائمی و سیلابی مناطق گستردهای را جمعآوری کرده، به دریای مازندران میرساند. مهمترین شاخۀ این رودخـانه، رودخانۀ دو هـزار با 40 کمـ درازا ست؛ از دیگر شاخهها و ریزابههای رودخانۀ سه هزار، میتوان از تیرم یا شیرود، دریاسر، بنرود وتنگهچال نام برد (نک : افشین، 2/ 215- 217).
اساس اقتصاد شهرستان تنکابن برپایۀ کشاورزی، ماهیگیری، دامپروری، صنعت و صنایع دستی استوار است. عمدهترین محصولات کشاورزی این شهرستان عبارتاند از برنج، گندم، انواع سبزیها و صیفیها، چای، مرکبات، کیوی، گل و گیاهان زینتی. دامپروری در تنکابن به صورت سنتی و به مقتضای فصل، براساس ییلاق و قشلاق انجام میشود. پرورش دام، شامل گوسفند، بز، گاو و گاومیش و اسب است. صنعت از دیگر بخشهای اقتصادی این شهرستان است که در دهههای گذشته از رشـد بسزایی برخـوردار بـوده است. در شهـرستـان تنکابـن 6 کارخانه در زمینۀ تولید مواد غذایی، آشامیدنی و دخانیات؛ 6 کارخانه در صنایع نساجی، پوشاک و چرم؛ دو کارخانه در صنایع چوب و محصولات چوبی؛ و یک کارخانه در زمینۀ صنایع شیمیایی مشغول به فعالیت هستند ( فرهنگ جغرافیایی آبادیها، 26/ 155). بنابر سرشماری 1385ش، جمعیت شهرستان تنکابن بالغ بر 719،194 تن بوده است («درگاه... »، بش ). مردم این شهرستان به زبان فارسی با گویش گیلکی گفتوگو میکنند (زاهد، 214؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیها، 26/ 155، 157).
با وجود آنکه شهرستان تنکابن امروزه از نظر تقسیمات کشوری بخشی از مازندران به شمار میآید، اما به سبب پیوندهای تاریخی و فرهنگی مردم این شهرستان با گیلان از جهات گوناگون ــ از جمله گویشهای محلی ــ نزدیکی آنان به گیلان بیشتر از مازندران است (آذری دمیرچی، 21).
شهر تنکابن
این شهر در °36 و ´49 عرض و °50 و ´52 طول جغرافیایی (پاپلی، 149)، در شمال شهرستان تنکابن در کنار کرانههای دریای مازندران و رودخانۀ سههزار واقع است. تنکابن تا پیش از 1310ش، شهر کوچکی بود که جمعیت آن از چند صد تن تجاوز نمیکرد؛ اما به واسطۀ موقعیت مناسب جغرافیایی و بازرگانی آن، در دورۀ سلطنت رضا شاه، موردتوجه واقع گردید و به سرعت رشد کرد. این شهر با وجود آنکه در کنار دریای مازندران واقع است، اما به سبب ژرفای کم ساحل آن، کشتیها نمیتوانند تا فاصلۀ 3 کیلومتری به ساحل نزدیکتر شوند (رزمآرا، 3/ 182؛ شایان، 1/ 150؛ محمودزاده، 234).
آب و هوای این شهر، معتدل و مرطوب است و دمای آن در تابستانها تا °35+ سانتیگراد و در زمستانها به °3- سانتیگراد میرسد، و میانگین بارندگیهای سالیانۀ آن حدود 205،1 میلیمتر است ( فرهنگ جغرافیایی آبادیها، 26/ 156). بنابر سرشماری سال 1385ش، جمعیت شهر تنکابن 842، 43 تن بوده است («درگاه»، بش ).
سبب نامگذاری
دربارۀ وجه تسمیۀ تنکابن، نظرات گوناگونی ارائه شده است. برخی این نام را در اصل «تونک آو بون» میدانند که در گویش محلی به معنی سرزمین کنار آب باریک و روان است (پاینده، 235) و در اثبات نظر خود، بیان میدارند که چشمههای بسیاری از مناطق این ناحیه به سمت دریای مازندران روان میگردند که از هم فاصله دارند و تنک هستند و هنگامیکه به جلگه میرسند، به هم میپیوندند و رودخانۀ پر آبی را تشکیل میدهند، و چون شهر تنکابن در محل اتصال این آبهای باریک بنا شده است، از اینرو آنرا به این نام میخوانند (نک : فرهنگ جغرافیایی آبادیها، 26/ 157). برخی دیگر را عقیده بر این است که پس از انهدام قلعۀ تنکا در اواخر سدۀ 8 ق، آبادی جدیدی در نزدیکی آن ساخته شد که به تنکابن، یعنی «پایین تنکا» معروف گشت (نک : رابینو، سفرنامه...، 231). اولیاءالله آملی ذیل وقایع فرمانروایی هزار اسب بن شهر یوش (حک 560-606 ق) ــ از فرمانروایان پادوسپانیانِ رویان ــ از قلعۀ تنکا نام برده است (ص 147)؛ این قلعه ظاهراً در جنگلهای نزدیک تنکابن امروزی واقع بوده است، ولی محل دقیق آن معلوم نیست (نهچیری، 334).
از زمان آقامحمدخان قاجار (سل 1200- 1211ق) تنکابن، شهسوار نیز خوانده میشد. دربارۀ اطلاق این نام به تنکابن، گفته شده است که روزی آقامحمدخان از سفر گیلان بازمیگشت، بر سر راه خود در آبادی که در کنار دریا واقع بود، با همراهانش اتراق کرد؛ پس از ترک آنجا، ناگهان همراهانش متوجه شدند، شیء با ارزشی را در آن آبادی که نامش را نمیدانستند، جا گذاشتهاند. وقتی از اطرافیان هم پرس و جو کردند، آنها نیز نام محل را نمیدانستند و میگویند در همانجایی که شاه سوار شد و بدینترتیب نام محل مزبور شهسوار شد (راهنما...، 166).
پیشینۀ تاریخی
نواحی جنوبی دریای مازندران از دیرباز زیستگاه اقوام باستانی تپورها، کادوسیها و آمردها بوده است. تپورها در مازندران، و کادوسیها در گیلان سکونت داشتند. زیستگاه آمردها در میانۀ سرزمین تپورها و کادوسیها، یعنی نواحی بین آمل و تنکابن امروزی واقع بود (پیرنیا، 3/ 2216؛ یوسفینیا، 35؛ مهجوری، 1/ 37- 38). به گمان قوی، پس از چیرگی اسکندر بر ایران، آمردها از استقلال داخلی برخوردار گشتند؛ تا اینکه این قوم توسط فرهاد یکم اشکانی (سل 250- 226قم) مغلوب، و به نواحی دربند خزر کوچ داده شدند (نک : پیرنیا، همانجا؛ آذری دمیرچی، 21؛ یوسفینیا، 83). شاید پس از این رویـداد تاریخـی بود کـه قبایل جدیـدی به نام دیلم ــ کـه درگذشته قدرت آمردها مانع از گسترش نفوذ آنان در این منطقه میشد ــ تقویت گردید و در مناطق آمردنشین، عنصر نژادی غالب گردید و تنکابن کنونی نیز در استحالۀ نژادی اخیر، زیرپوشش نژاد نوخاستۀ دیلم قرار گرفت و از آن پس، تاریخ این منطقه با تاریخ دیلمها درآمیخت (نک : همو، 83- 84).
دیلمها نیز همچون آمردها، مردمانی دلیر و جنگجو بودند و در پناه جنگلها و کوهستانها در روزگار اشکانیان و ساسانیان به استقلال میزیستند (کسروی، 19)؛ حتى به روزگار حملۀ تازیان به ایران، مردمان این ناحیه، با استفاده از گذرگاههای تنگ و باریک کوهستانی البرز، پیشروی آنان را سد کردند و مانع از نفوذ اعراب به سرزمینهای خویش شدند. در نخستین سدههای اسلامی، این خطه به علت برخورداری از موقعیت سوقالجیشی، پناهگاه مناسبی برای علویان و دیگر مخالفان دستگاه خلافت اموی و عباسی به شمار میرفت. وجود بقعههای متعددِ
امامزادههـا در شهرستان تنکابن و دیگر نواحـی مجاور آن ــ که برخـی از آنها دارای شجـره نسب معتبـری هستنـد ــ گـواه این مدعا ست. مردمان این ناحیه هیچگاه به زور شمشیر حاضر به ترک دین خود نشدند و تنها حسن بن زید علوی ملقب به داعی کبیر توانست با جلب قلوب آنها، آیین اسلام را میانشان منتشر سازد (آذریدمیرچی، 22).
از تنکابن برای نخستینبار در منابع تاریخی سدۀ 8 ق/ 14م نام برده شده است. در این تاریخ، بر تنکابن شخصی به نام سید رکابـزن کیا ــ از خانـدان زیدی مـذهبِ سادات کیا ــ حکومت داشت و مرکز آن قریۀ گرمهرود سختسر (رامسر امروزی) بود (نک : مرعشی، 17- 18، 27). نسب خاندان ساداتکیای تنکابن به کیا ابوالحسین ملقب به مؤیدبالله عضدالدوله (د 421ق) از نوادگان حسن بن زید علوی میرسد که در گیلان و دیلمان، مردم را به مذهب زیدیه دعوت میکرد و بر بخشهایی از گیلان و دیلمان حکومت داشت که بر اثر برخی انقلابات روزگار، حکومت از خاندانِ وی سلب و نوادگانش در قریۀ «شرابه کلایه» از قرای تنکابن سکونت اختیار کرده بودند (نک : همو، 27؛ ابن اسفندیار، 98).
سید رکابزن کیا پس از سالها ضعف و ناتوانی سیاسی علویان زیدی در طبرستان و گیلان، توانسته بود موقعیتی ممتاز در میان حکام محلی منطقه به دست آورد (یوسفینیا، 210). وی پس از چند سال فرمانروایی بر ناحیۀ تنکابن، سرانجام در منازعهای که میان حکام محلی ناحیۀ گیلان شرقی درگرفته بود، در مسجد اسپه شوران لاهیجان کشته شد و فرزندش بر جای وی نشست (نک : مرعشی، 25-27).
در زمان حکومتِ فرزند سید رکابزن، یکی از سادات ملاطی گیلان، به نام سیدعلی کیا ــ که در زمان حکومت سید رکابزن به تنکابن آمده بود و در پناه وی به سر میبرد و سپس از آنجا رانده شده بود ــ به تشویق سیدقوامالدین مرعشی ــ سردودمان مرعشیان طبرستان ــ که درصدد بسط قدرت خود بود، به تنکابن لشکر کشید. سپاه سیدعلی کیا در کنار نمک آبرود که سرحد رستمدار و تنکابن بود، با سپاه حاکم تنکابن رو در رو شد و جنگی سخت درگرفت. پس از یک هفته نبرد، مردم تنکابن دسته دسته به نزد سیدعلی کیا آمدند و به او پیوستند. حاکم تنکابن چون عرصه را بر خود تنگ دید، به قلعۀ گرزمان گریخت و در آنجا پناه جست. سیدعلیکیا در پی او به سوی این قلعه شتافت و آنجا را محاصره کرد؛ سرانجام فرزند رکابزن کیا که در خود تاب مقاومت نمیدید، قلعه را رها کرد و به حاکم رانکوه پناهنده شد و سیدعلی کیا بر تنکابن دست یافت و حکومت آنجا را به برادر خود سیدهادیکیا واگذار کرد (نک : همو، 16- 21، 28-32). پس از آن، کار سیدعلیکیا بالا گرفت و سرانجام توانست بر گیلانِ بیهپیش که مرکز آن لاهیجان بود، دست یابد (همو، 40- 41) و حتى پس از چندی بر شهر رشت، مرکز گیلان بیهپس چیره شد؛ اما دیری نپایید که امیر دباج فومنی از حکام پرنفوذ گیلان بیهپیش، به رشت تاخت و این شهر را محاصره کرد و سیدعلی کیا، پس از مقاومتی مختصر با گروه کثیری از فرزندان و مریدان وفادارش به قتل رسید (نک : همو، 82- 85).
سیدهادیکیا، حاکم تنکابن، با شنیدن خبر محاصرۀ رشت، به همراه سپاهیانش به سوی این شهر شتافت، اما هنگامی به رشت رسید که کار از کار گذشته بود و برادرش سیدعلی کیا و یارانش کشته شده بودند. وی درصدد انتقام خون برادر برآمد، اما هزیمت شد و به تنکابن بازگشت. در این هنگام، گروهی از امرای ناصرود، در پی سید هادیکیا به تنکابن یورش بردند و سیدهادیکیا برای مقابله با آنان در قلعۀ تنکا که پس از ویرانی، نوسازی شده بود، متحصن شد و توانست نیروهای مهاجم را شکست دهد و به مقر حکومت خود بازگردد (همو، 86- 88). پس از این پیروزی، گروهی از سادات که بستگان خود را در جنگ با امرای ناصرودی از دست داده بودند، در تنکابن گرد آمدند و سیدهادیکیا را تشویق به خونخواهی آنان کردند (همو، 89). سیدهادیکیا با گردآوری لشکر و شکست دشمنانش، بر سراسر بیهپیش گیلان دست یافت و حکومت تنکابن را به فرزندش، سیدیحیى کیا واگذار کرد (همو، 92- 96).
تاریخ تنکابن از این زمان تا فتح گیلان و مازندران توسط شاه عباس اول صفوی، مشحون از جنگ و گریزهای درازمدت میان حکام تنکابن و دیگر حکام محلی گیلان است که شرح این جنگها در کتاب تاریخ گیلان و دیلمستان ظهیرالدین مرعشی مضبوط است. حکامی که از سدۀ 9 تا اوایل سدۀ 11ق بر تنکابن حکومت داشتند، اینها بودند: 1. سید داود کیا بن هادی (برادر سیدیحیى کیا)؛ 2. کارکیا بن یحیى (جلوس: 833 ق)؛ 3. کارکیا محمودکیا؛ 4. کارکیا یحیى (جلوس: 868 ق)؛ 5. میرحسین بن کارکیا یحیى؛ 6. ابراهیم کیا بن حاجی محمد اشکوری؛ 7. سلطان حمزة بن سلطان هاشم (د 984ق)؛ 8. کارکیاعلی (د 1002ق) (آذری دمیرچی، 24).
در زمان صفویان ولایت تنکابن، جزو ایالت گیلان به شمار میرفت (نک : اسکندربیک، 1/ 141) و بر آن حکامی که از جانب شاهان صفوی منصوب میشدند، حکومت داشتند (نک : رابینو، سفرنامه، 210- 211). از نامیترین این حکام شرفالدین بدلیسی، مؤلف کتاب شرفنامه را میتوان نام برد که به مدت 7 سال (974- 981ق) بر تنکابن حکومت داشت (همو، ولایات...، 503- 504). در روزگار کریمخان زند نیز، حکام تنکابن از جانب وی منصوب میشدند. نام چند تن از حکام تنکابن که در زمان کریمخان بر آنجا حکومت داشتند، اینها ست: نخست، ابراهیمخان عمارلو که 6 سال بر تنکابن حکومت کرد؛ پس از وی رستمخان عمارلو به حکومت رسید، اما هدایتخان حکمران گیلان با جلب موافقت کریمخان، تنکابن را ضمیمۀ حوزۀ حکومت خود کرد (آذری دمیرچی، 25؛ پری، 298). پس از چندی رئیس طایفۀ قوی اوصلو (قوی حصارلو)، شاخهای از قبیلۀ قزلباش روملو، حاکم تنکابن شد، اما به سبب نارضایتی مردم که نتیجۀ بیدادگریهای وی بود، مهدیبیک خلعتبری، به نمایندگی مردم و طوایف تنکابن به شیراز رفت و از بدرفتاریهای حاکم تنکابن نزد کریمخان شکایت کرد. خان زند پس از اطلاع از اوضاع تنکابن، قوی اوصلوها را از حکومت برکنار، و مهدیبیک خلعتبری را به حکومت تنکابن منصوب و به او لقب خانی اعطا کرد (یوسفینیا، 327؛ رهربرن، 193). خاندان خلعتبری از این تاریخ، یعنی اواخر سدۀ 12 تا نیمه نخست سدۀ 14ق به صورت موروثی بر تنکابن حکومت کردند (آذری دمیرچی، 25).
تا پیش از روی کار آمدن خاندان قاجاریه، منطقۀ تنکابن یکی از مناطق گیلان شرقی یعنی بیهپیش به شمار میرفت، اما با پشت کردن مهدیخان خلعتبری به لطفعلیخان زند و پیوستن به آقامحمدخان قاجار و یاری رسانیدن به وی در سرکوب هدایتخان گیلانی، حاکم گیلان، مردم گیلان کینه و دشمنی تنکابنیها را به دل گرفتند و به پیشنهاد مهدیخان، تنکابن از گیلان جدا، و ضمیمۀ مازندران شد و چندی بعد با ادغام مناطق کلارستاق، کجور و تنکابن در یکدیگر، ولایتی به نام محالثلاث یا ثلثه که مستقل از ایالت مازندران و گیلان بود، به وجود آمد و مهدیخان خلعتبری حاکم آن شد. این ولایت شامل مناطقی میشد که امروزه شهرهای رامسر، تنکابن، چالوس، نوشهر و رویان را دربر میگیرد (رودگر، 9- 10؛ آذری دمیرچی، همانجا). با این حال در دورۀ قاجاریه تنکابن گاهی از مناطق گیلان و گاهی نیز از مناطق مازندران به شمار میرفته (نک : اعتمادالسلطنه، 1/ 810؛ رابینو، سفرنامه، 50)، و محدودهای وسیعتر از شهرستان تنکابن کنونی را شامل میشده است.
تنکابن در دورۀ قاجاریه از شمال به دریای مازندران، از غرب به رودخانۀ سرخانی، از جنوب به کوههای البرز و بلوکات قزوین، یعنی رودبار و طالقان، و از شرق به رودخانۀ نمک آبرود که مرز مشترک تنکابن و کلارستاق بود، محدود میشد و دارای 80 پارچه آبادی و مرکز آن قریۀ خرمآباد بود که با بندر شهسوار (تنکابن امروزی) نیم فرسنگ فاصله داشت. تجارت تنکابن در دورۀ قاجاریه بیشتر با قزوین و تهران، و صنعت عمدۀ آن منسوجات، مانند پارچههای ابریشمی، پشمی، کتانی و عباهای نمدی و چوخا و متقال بوده است. همچنین تنکابن در روزگار قاجاریه کشاورزی و دامداری پررونقی داشته، و محصولاتی چون، برنج، مرکبات،گردو، باقلا، گندم و جو در آن بهعمل میآمده است (نک : اعتمادالسلطنه، 1/ 810- 811؛ رابینو، همان، 50- 51، 53).
تنکابن در تاریخ سیاسی دهههای پایانی سلسلۀ قاجاریه به دلیل حکومت خاندان پرنفوذ خلعتبری بر آن، از اهمیت برخوردار بود و در رویدادهای جنبش مشروطه و نهضت جنگل، حکام خلعتبری تنکابن، نقش بسزایی را ایفا نمودند.
مآخذ
آذری دمیرچی، علاءالدین، «پژوهشی دربارۀ پیشینۀ تاریخی مازندران باختری»، هنر و مردم، 1351 ش، شم123؛ ابن اسفندیار، محمد، تاریخ طبرستان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1320ش؛ اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1350ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآة البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1367ش؛ افشین، یدالله، رودخانههای ایران، تهران، 1373ش؛ اولیاءالله آملی، تاریخ رویان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1348ش؛ پاپلی یزدی، محمدحسین، فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، مشهد، 1367ش؛ پاینده، محمود، فرهنگ گیل و دیلم، تهران، 1366ش؛ پری، جان ر.، کریمخان زند، ترجمۀ علی محمد ساکی، تهران، 1365ش؛ پیرنیا، حسن، ایران باستان، تهران، 1362ش؛ جعفری، عباس، دایرة المعارف جغرافیایی ایران، تهران، 1379ش؛ همو، کوهها و کوهنامۀ ایران، تهران، 1368ش؛ جغرافیای کامل ایران، وزارت آموزش و پرورش، تهران، 1366ش؛ «درگاه ملی آمار» (نک : مل ، SCI )؛ رابینو، ه . ل.، سفرنامۀ مازندران و استراباد، ترجمۀ غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، 1343ش؛ همو، ولایات دارالمرز ایران، گیلان، ترجمۀ جعفر خمامیزاده، تهران، 1357ش؛ راهنمای شهرستانهای ایران، به کوشش ابراهیم اصلاح عربانی، تهران، 1345ش؛ رزمآرا، حسینعلی، فرهنگ جغرافیایی ایران (آبادیها)، تهران، 1329ش؛ رودگر کیا دارا، ایرج، محال ثلاث در جنبش مشروطیت، تهران، 1380ش؛ رهربرن، ک. م.، نظام ایالات در دورۀ صفویه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1357ش؛ زاهد، جلیل و محمدرضا زهتابی، ایران زمین، تهران، 1348ش؛ سرشماری عمومی نفوس و مسکن (1375ش)؛ استان مازندران، نتایج تفصیلی، مرکز آمار ایران، تهران، 1376ش؛ شایان، عباس، مازندران، جغرافیای تاریخی و اقتصادی، تهران،1336ش؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور، سازمان جغرافیایی ارتش، تهران، 1378ش؛ فرهنگ جغرافیایی کوههای کشور، سازمان جغرافیایی ارتش، تهران، 1379ش؛ کسروی، احمد، شهریاران گمنام، تهران، 1355ش؛ محمودزاده، کمال، شناخت دریای مازندران و پیرامون آن، تهران، 1350ش؛ مرعشی، ظهیرالدین، تاریخ گیلان و دیلمستان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران 1364ش؛ مهجوری، اسماعیل، تاریخ مازندران، ساری، 1342ش؛ نشریۀ عناصر و واحدهای تقسیمات کشوری، وزارت کشور، تهران، 1385ش؛ نهچیری، عبدالحسین، جغرافیای تاریخی شهرها، تهران، 1370ش؛ یوسفینیا، علیاصغر، تاریخ تنکابن، محال ثلاث، تهران، 1370ش؛ نیز: