توت
توت، میوهای از درختی به همین نام با کارکردهای طبی، خوراکی و آیینی.
توت یا توز، توث، تور، درختی است که در ایران دو گونۀ آن میوۀ شیرین دارد؛ یکی را توت سفید یا توت هراتی، و دیگری را توت سیاه مینامند که نوعی از آن توت مجنون است. شاخههای جوان درخت توتِ مجنون مانند شاخههای بید مجنون به سوی زمین برمیگردد و شکل چتر به خود میگیرد (هدایت، رضاقلی؛ آنندراج؛ معین؛ مظفریان، 353؛ نیاکی، 54). گاه توت سیاه را توت شامی، شاهتوت، شخرور، شخروز و فرصاد هم میگویند (برهان ... ؛ نفیسی؛ لغتنامه ... ).
در مناطق گوناگون ایران از توت با نامهایی چون تی (لرستان)، تو (کردستان)، تویت (گروس)، تیتهپل (ممسنی)، توتدار و تیرهدار (مازندران) یاد میشود (ایزدپناه، 32؛ صفیزاده، 461؛ ابراهیمپور، 130؛ هاشمنیا، 22؛ مجیدی، 46؛ نجفزاده، 130).
در گیلان به توتستان یا باغهای مخصوص درخت توت، توتهکله میگویند (سرتیپپور، 164). گونۀ دیگری از توت وجود دارد که از چوب آن برای تهیۀ کاغذ استفاده میکنند و به آن توت کاغذی یا توتالورق میگویند (زاهدی، 44). بهطور کلی توت درختی است پهنبرگ که در سواحل دریای خزر و همچنین در نقاط نیمخشک و نیممرطوب کشور کشت میشود و در جنگلهای جلگهای شمال با دیگر درختان جنگلی کموبیش مخلوط است. پوست درخت آن شیاردار، و چوب آن سخت و زرد است و برای مصارف مختلف نجاری و بهخصوص تهیۀ کاسۀ تار مناسب است. میوۀ آن شیرین است و برگ آن در بهار به مصرف تغذیۀ کرم ابریشم میرسد و در پاییز برای تعلیف دام بهکار میرود. این درخت در بدترین اراضی هم میروید و سرعت رشد بالایی دارد و به سبب اینکه درختی بیآفت است، همه ساله محصول دارد (ثابتی، 161-162؛ بهرامی، 388؛ گل گلاب، 269).
پراکندگی جغرافیایی توت سفید در تهران، گیلان، مازندران، آذربایجان، اراک، تفرش، کرمانشاه، خراسان، بلوچستان، خوزستان، فارس، دامغان و سمنان؛ و پراکندگی جغرافیاییِ توت سیاه در کرمانشاه، اراک، لرستان، کرمان، تهران، آذربایجان و بلوچستـان است (رشیـنگر، 2-3؛ نیز نک : نیاکی، 53-55؛ قس: آبادی، 95، 197، 294، 433، 518). شمیرانات از مناطقی است که توت درشت و سفید و بیدانۀ آن مشهور است (دانشنامه ... ، 8 / 386).
برخی معتقدند که این درخت در مناطق ایران، ارمنستان و آسیای صغیر به شکل بومی از اعصار کهن میروییده، و در حاشیۀ دریای خزر از گیاهان بومی و شناختهشده بودهاست (کاندول، 151؛ بواسیه، IV / 1153).
هر چند سرگذشت توت سیاه نیز شبیه توت سفید است، اما تنوع و گستردگی توت سیاه محدودتر بوده، و احتمالاً در ایران و نواحی نزدیک آن نظیر بابل کهن درختی بومی محسوب میشدهاست؛ ازجمله مشخصترین این مناطق میتوان به حوزۀ دریای خزر و جنوب قفقاز (ارمنستان) اشاره کرد که این درخت به طور وحشی در آنجا میروییدهاست (کاندول، 152-153؛ بواسیه، همانجا).
از علل عمدهای که خاستگاه توت سیاه را ایران و اطراف آن میدانند، این است که این درخت در هند ــ چه به شکل وحشی و چه کاشتهشده ــ شناخته نبوده، و بنابراین، در زبان سنسکریت نیز معادل نداشته است و از طرفی مسیر گسترش آن به یونان از ارمنستان و جنوب دریای خزر بوده است (کاندول، 153). برخی از منابع حتیٰ احتمال دادهاند که این درخت از طریق ایران به چین رسیده باشد (لاوفر، 250). یکی از علل کشت فراوان توت در ایران و استفاده از شاخههای پیوندی وارداتی مغولستان، صنعت تولید ابریشم بوده است (همو، 563).
در متن پهلوی بندهش نیز به واژۀ توتبُن برمیخوریم. در این اثر طی دستهبندی میوههای خوراکی، توت در کنار امرود، انگور، بادرنگ، به، سیب و انجیر جزو 10 گونهای است که درون و بیرونشان خوردنی است (ص 88).
منابع فلاحتی ادوار اسلامی نیز توت را بهعنوان یکی از درختان مهم و اصلی شمرده، و فراوان به آن پرداختهاند. شرایط کشت و برداشت، انواع آن، بهترین پیوندها و بسیاری دیگر از اصول کشاورزی مربوط به توت در این آثار به تفصیل شرح دادهشدهاست (برای نمونه، نک : ابنوحشیه، 2 / 1221؛ جمالی، 132؛ فاضل، 194، 228- 229؛ بیرجندی، 37؛ نابلسی، 47). در کتاب آثار و احیاء انواع درخت توت به سیاه و سفید و سفیدی که به سرخی میزند، و نیـز سیـاه ـ سفید که همگی شیریناند، در کنار نوع سیاه درشت که به آن خرتوت میگویند، تقسیم شده است (رشیدالدین، 30). از سوی دیگر توت را به انواع شرابی برای پختن شراب، شامی که ترشطعم است، بیدانه که بسیار نادر بوده، و خشکشدۀ آن را از ولایت روم در کماخ وارد میکردند، تقسیمبندی میکردند (همانجا). همچنین برای به دست آوردن محصولاتِ باکیفیتترِ انجیر یا انار مناسبترین پیوند آنها پیوند با توت محسوب میشده است (همو، 9، 11).
بسیاری از سیاحان اروپایی و آسیایی نیز که طی سدههای پیش به ایران سفر کردهاند، به درختان توت ایران و کشت آنها بهخصوص برای پرورش کرم ابریشم اشاره کردهاند. ازجملۀ این سیاحان میتوان به فوروکاوای ژاپنی (ص 278)، بنتان (ص 41)، فریزر (ص 553) و مرگان (1 / 266) اشاره کرد (نیز نک : سفرنامه ... ، 182).
پولاک در سفرنامۀ خود نوشته است: «توت سفید که ایرانیها بدان علاقۀ وافری دارند، با دقت بسیار پرورش دادهمیشود و نژاد آن اصلاح میگردد ... بسیاری از دانههای توت در اینجا به بزرگی خرما میرسد ... توت سیاه کمتر مورد توجه است. باغهای توت به منظور پرورش کرم ابریشم در گیلان، مازندران و تالش، در کنار دریای خزر، کاشان، کرمان و یزد وجود دارد» (ص 366).
اُلئاریوس از سیاحانی است که به تفصیل نحوۀ پرورش کرم ابریشم و صنعت تولید آن و استفاده از درخت توت را تشریح کرده است (ص 265-267؛ برای اطلاعات بیشتر در خصوص صنعت نوغان در ایران، نک : لافون، 156 بب ).
در طب قدیم، هرچند فواید زیادی برای توت قائل شدهاند، اما آن را برای معده خوب ندانستهاند. اطبای قدیم توت شیرین و سفید را از شاهتوت بدتر میدانستند (رازی، 20 / 119؛ ابنسینا، 2 / 329) و توت رسیده را جزو علل اسهال میشمردند، ولی بر آن بودند که اگر پیش از رسیدن خشک شود، داروی قوی بندآورندۀ شکم خواهد بود. همچنین آن را برای زخمهای روده و اسهال و تمامی بیماریهای ناشی از روان شدن مواد لیز مفید میدانستند (رازی، 20 / 120). در منابع طبی قدیم، توت شیرین اندکی گرم توصیف گشته که مزاج را نرم میسازد، نوع تُرش آن سرد و خشک دانسته شده که شکم را بند میآورد و استفراغ را متوقف میسازد و اگر بعد از غذا خورده شود، غذا را فاسد میکند (همو، 20 / 121).
گفته شده است که توت تازۀ خشکشده به جای سماق مورد استفاده قرار میگیرد و برای اسهال مزمن سودمند است. اگر پوست درخت توت را در آب بپزند و مایع حاصل از پختن آن را بیاشامند، موجب اسهال میشود و کرم کدو را خارج میکند. ضماد کوبیده و ساییدۀ برگ توت، مخلوط با روغن زیتون سوختگی با آتش را درمان میکند. پختن برگ توت با برگ مو و برگ انجیر سیاه در آب باران، برای سیاهکردن مو مفید است. همچنین آشامیدن عصارۀ برگ آن برای گزش رتیل سودمند است. مضمضه کردن مایع حاصل از پختن پوست و برگ آن برای دنداندرد مناسب است (دیوسکوریدس، I / 180؛ نیز نک : رازی، 20 / 119-120؛ اسحاق، 277- 278). از دیگر بیماریهایی که توت و محصولات آن نظیر رب توت و برگ آن برای آنها مفید است، ورم گلو و خناق است (حکیم ابوعلی، 108؛ ابنبطلان، 12؛ ابنسینا، 2 / 329).
در آثار اطبای دیگر نیز بابهای خاصی به توت با عناوینی چون توث یا فرصاد اختصاص داده شدهاست (برای نمونه، نک : غسانی، 53؛ ابنبیطار، 1 / 142؛ انطاکی، 1 / 98). اگر توت معده را فاسد کند و غذا را سر معده آورد، مصلحش سکنجبین است (طبیب، 52؛ حکیم مؤمن، 65؛ عقیلی، 278).
جامعترین توضیحات طبی در خصوص توت را عقیلی علوی شیرازی (ص 278- 279) و حکیم محمد سلیم (ص 80-81) در آثارشان ارائه کردهاند. منابع متأخر از توتفرنگی هم نام بردهاند و آن را قابض، مدر و محرک وصف کردهاند (تفرشی، 62؛ ستوده، 65).
فرهنگ مردم
از آنجا که درخت توت تقریباً در همۀ مناطق ایران میروید و درختی مقاوم است، نیز افزون بر داشتن میوۀ خوشمزه، از برگ و پوست درخت آن استفادههای بسیاری میشود و همواره در باور مردم ایران جایگاهی والا توأم با احترام و تقدس داشته است. همین دیدگاه نسبت به درخت توت باعث شده است تا گاه در برخی از مناطق، مثلاً در جوار امامزادهها یا مساجد، برخی درختان توت کهنسال برآورندۀ حاجات مستمندان، بیماران و زائران محسوب شوند. در نزدیکی سیرجان درخت توتی موسوم به توت ابوالفضل (ه م) وجود دارد که برای مردم بسیار مقدس است و معجزاتی به آن نسبت میدهند. بیتردید، نه تنها قطع چنین درختانی، بلکه شکستن شاخهها، خراشیدن یا هرگونه آزاررسانی دیگر بر آنها عملی مذموم، گناهکارانه و حتیٰ بدفرجام تلقی میشده است.
مثلاً در شهرهای آذربایجان مثل اورمیه و خوی توتستانهای وسیعی وجود دارد که تفریحگاه مردم محسوب میشود، بهویژه در تابستانها محلی مناسب برای استراحت مردم و بازدید مسافران است. جالب آنکه با وجود انبوه درختان توت و میوههای رسیدۀ آن، سعی بر آن است تا جای ممکن احترام درختان حفظ شود و توتها با آرامش از شاخهها چیده شوند تا آسیبی به شاخهها نرسد. رسم بر این است که باغبان در پای هر درختی که میهمانان انتخاب میکنند، با یک ترکه به تنۀ درخت میکوبد تا توتها روی پارچهای که در پای درخت نگاه داشته شده بریزند. این عمل را پیراهنگیری میگویند. همراه با توتهای جمعآوریشده معمولاً دوغ محلی مصرف میشود، زیرا اعتقاد بر این است که نوشیدن دوغ پس از خوردن توت از نفخ و درد شکم جلوگیری میکند (شادجو، بش ).
به باور مردم آذربایجان چوب درخت توت نیز مقدس است و نباید به هر مشتری یا خریداری فروخته شود، زیرا ممکن است به آلات موسیقی تبدیل شود که این امر با تقدس درخت توت منافات دارد (همانجا).
گفتنی است که چوب درخت توت که در شرایطی خاص عمل آمده باشد، یکی از مرغوبترین چوبها برای ساخت آلات موسیقی ازجمله تار محسوب میشود (ثابتی، 162). در گذشته صاحب هر باغ توتی، درختان خشک یا بریده شدۀ خود را وقف یکی از مساجد میکرد تا در فصل زمستان برای گرمایش مسجد از آنها استفاده شود. به سبب همین تقدس درخت توت، در برخی از نقاط آذربایجان درختانی با عمر بیش از 500 سال وجود دارند (شادجو، بش ).
مراقبت از توتستانها ــ که وسعت آنها در کشور تا حدود 20 هزار هکتار میرسد ــ و نیز پرورش کرم ابریشم ــ که در دهۀ 1370 ش حدود 120 هزار خانوار به این صنعت مشغول بودهاند ــ ازجمله مشاغل مرتبط با درخت توت بوده، که امروزه رو به افول گذاشته است (نژادزارع، بش ؛ برای اطلاعات بیشتر در خصوص تاریخچۀ توتکاری و صنعت ابریشم در ایــران، نک : دانشنـامه، 8 / 388- 389). در 1377 ش تنها در شهرستان سنندج 040‘1 تُن توت درختی از 276 هکتار زمین زیر کشت بارور به دست آمد که این رقم در خصوص توتفرنگی در همان سال 640‘19 تُن از 42‘20 هکتار زمین بارور زیر کشت بودهاست ( فرهنگ ... ، 239).
هرچند در نظام غذایی امروزی ایران توتفرنگی نقش پررنگتری به خود گرفته است و نه تنها بهعنوان میوه، بلکه در انواع و اقسام دسرها و شربتها بهکار میرود (برای نمونه، نک : دریابندری، 1 / 462، 2 / 1611)، اما هنوز هم توت سفید در زندگی برخی از مردم ــ به ویژه کوهنشینان ــ نقش مهمی دارد، چون هم تازۀ آن را بهعنوان میوه و حتیٰ غذا میخورند، و هم مانند انگور از آن شیره میگیرند و بهعنوان مادۀ غذایی در تهیۀ انواع حلواها آن را مصرف میکنند. افزون بر اینها، توت را خشک میکنند و از آن در مواقع نیاز استفاده مینمایند.
در بیرجند به توت خشک، کِشتهتوت میگویند. این کشتهتوت را از 3 طریق به دست میآورند: 1. مقداری از توتهای رسیدۀ آخر فصل را روی درخت میگذارند تا خشک شود و آن را کِشتهتوت درختی مینامند. کشتهتوت درختی بهترین نوع توتخشکه است؛ 2. توتهای ریختهشده از درخت را که بیمصرف مانده است، روی تختک خشک میکنند و در زمستانها از آن بهعنوان تنقل و حتى غذا استفاده میکنند. این نوع کشتهتوت از نوع درختی آن نامرغوبتر است؛ 3. توتهایی را که از درخت روی زمین میریزد، جمع میکنند و در جای نسبتاً محفوظی، معمولاً در پای دیوار، روی زمین پخش کرده، خشک میکنند. این نوع کشتۀ نامرغوب که گاه با خاک آلوده شدهاست و قابل خوردن نیست، برای خوراک دامها و گوسفندان به مصرف میرسد (رضایی، 298- 299).
در اکثر مناطق ایران، از توت خشک بهعنوان خشکبار در آجیل مشکلگشا (ه م) استفاده میشود (هدایت، صادق، 59؛ مولانا، 99-100؛ نیز نک : ه د، 1 / 183). توتخشکه یکی از اقلام آجیل 12 رنگ در سفرۀ حضرت ابوالفضل (ع) (ه م) نیز به حساب میآید. این آجیل تشکیل شده از کشمش، مغز بادام، گردو، فندق، پسته، نخودچی، تخمهکدو، تخمههندوانه، انجیر، نقل، خرما و البته توتخشکه (مولانا، 1 / 107). در شیراز اعتقاد بر این است که زن باردار هرگز نباید توت سیاه بخورد و اگر توت بخورد، بچهاش دچار غش، و رنگش کبود میشود و به سختی نفس میکشد (همایونی، 27- 28). گاه از برگ درخت توت برای مراسم چلهبری استفاده میشود (فرهادی، 328).
توت نه تنها در اشعار شعرایی چون فرخی سیستانی (ص 171) و سعدی (ص 434) و نیز در ضربالمثلهای متنوع فارسی (برای نمونه، نک : ذوالفقـاری، 1 / 714) آمده، بلکه در کتابهـای تعبیـرخواب نیز از آن یاد شده است (برای نمونه، نک : حبیش، 147). اصولاً در باور مردم دیدن توت سرخ (خرتوت) در خواب ــ چه روی درخت و چه در حین خوردن آن ــ نیکو نیست. توت سرخ نشان از غم، رنج، بلا و مصیبت دارد، بهخصوص اگر در خواب در حال خوردن آن باشند و ترشیاش را حس کنند و آزرده شوند؛ اما دیدن توت سفید در خواب بر سر درخت یا در حال خوردن، نیکو تعبیر میشود. اگر در خواب ببینند که درخت توت در خانه دارند و این درخت سرسبز و گسترده و بارور و برومند است، خانۀ آنها کانون نعمت و رفاه و فراخی و روزی و سلامت خواهد شد. دیدن توت شیرین به فصل خودش در خواب خیلی بهتر است. اگر زنی خانهدار در خواب ببیند که توت میخورد، از جانب دخترش و دامادش کامروایی و سرافرازی مییابد. اگر زن جوانی این خواب را ببیند، باردار میشود و دختر میآورد. اگر پدری ببیند که توت شیرین میخورد، پسرش یا نوۀ پسری او موجب شیرینکامی وی میشود (مطیعی، بش ).
مآخذ
آبادی باویل، محمد، ظرایف و طرایف، تبریز، 1357 ش؛ آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1335 ش؛ ابراهیمپور، محمدتقی، واژهنامۀ فارسی ـکردی، تهران، 1373 ش؛ ابنبطلان، مختار، تقویم الصحه، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1350 ش؛ ابنبیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، بیروت، 1992 م؛ ابنسینا، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1370 ش؛ ابنوحشیه، احمد، الفلاحة النبطیة، به کوشش توفیق فهد، دمشق، 1995 م؛ اسحاق بن سلیمان اسرائیلی، الاغذیة و الادویة، به کوشش محمد صباح، بیروت، 1412 ق / 1992 م؛ الئاریوس، آدام، سفرنامه، ترجمۀ احمد بهپور، تهران، 1363 ش؛ انطاکی، داوود، تذکرة اولیالالباب، بیروت، دارالفکر؛ ایزدپناه، حمید، فرهنگ لُری، تهران، 1363 ش؛ برهان قاطع؛ بنتان، اگوست، سفرنامه، ترجمۀ منصوره اتحادیه، تهران، 1354 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1366 ش؛ بهرامی، تقی، فرهنگ روستایی، تهران، 1316-1317 ش؛ بیرجندی، عبدالعلی، معرفت فلاحت، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1387 ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361 ش؛ تفرشی، علیرضا، مجمع الادویۀ ناصری، تهران، 1384 ش؛ ثابتی، حبیبالله، جنگلهای ایران، تهران، 1346 ش؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، 1326 ش؛ حکیم ابوعلی، خواص الاشیاء، ترجمۀ محمد بن زکریا، به کوشش یوسفبیگ باباپور و کاوه عباسی، قم، 1388 ش؛ حکیم محمد سلیم، تکشیف الحکمه، تهران، 1387 ش؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفه، تهران، 1345 ش؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1383 ش؛ دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی، تهران، 1384 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ترجمۀ سلیمان افشاریپور، تهران، 1384 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ رشیدالدین فضلالله، آثار و احیاء، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1368 ش؛ زاهدی، اسماعیل، واژهنامۀ گیاهی، تهران، 1373 ش؛ ستوده، نورالله، فواید سبزیها، میوهها، ویتامینها، اصفهان، 1331 ش؛ سرتیپپور، جهانگیر، ویژگیهای دستوری و فرهنگ واژههای گیلگی، رشت، 1369 ش؛ سعدی، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، 1356 ش؛ سفرنامۀ استرآباد و مازندران و ... ، به کوشش مسعود گلزاری، تهران، 1355 ش؛ شادجو، علی اصغر، «توتستانها قدیمیترین تفرجگاه مردم در آذربایجان غربی هستند»، خبرنگاران (مل )؛ صفـیزاده، صدیـق، فرهنگ کـردی ـ فارسی، تهـران، 1380 ش؛ طبیب شیـرازی، شـرفالدیـن حسـن، ینبـوع الطـب، تهـران، 1387 ش؛ عقـیلـی علـوی شیـرازی، محمدحسیـن، مخزن الادویة، تهران، 1371 ش؛ غسانی ترکمانی، یوسف، المعتمـد فی الادویة المفردة، به کوشش مصطفیٰ سقا، بیروت، 1982 م / 1402 ق؛ فاضل هروی، ارشاد الزراعه، به کوشش محمد مشیری، تهران، 1346 ش؛ فرخی سیستانی، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1335 ش؛ فرهادی، مرتضیٰ، «گیاهان و درختان مقدس در فرهنگ ایرانی»، آینده، تهران، 1372 ش، س 19، شم 4-6؛ فرهنگ جغرافیایی شهرستانهای کشور (شهرستان سنندج)، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران، 1380 ش؛ فریزر، ج. ب.، سفرنامه، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، 1364 ش؛ فوروکاوا، نوبویوشی، سفرنامه، ترجمۀ هاشم رجبزاده و کینیجی ئهاورا، تهران، 1384 ش؛ گل گلاب، حسین، گیاهشناسی، تهران، 1326 ش؛ لافون، ف. و ه . ل. رابینو، صنعت نوغان در ایران، ترجمۀ جعفر خمامیزاده، تهران، 1372 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مجیدی کرایی، نورمحمد، تاریخ و جغرافیای ممسنی، تهران، 1371 ش؛ مرگان، ژاک، ایران، مطالعات جغرافیایی، ترجمۀ کاظم ودیعی، تبریز، 1339 ش؛ مطیعی تهرانی، منوچهر، «تعبیر خواب»، پویا (مل )؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1382 ش؛ مولانا بروجردی، غلامرضا، تاریخ بروجرد، کتابخانۀ صدر، 1353 ش؛ نابلسی، عبدالغنی، علم الملاحة فی علم الفلاحة، بیروت، 1979 م؛ نجـفزادۀ بارفروش، محمدباقر، واژهنامۀ مازندرانی، تهران، 1368 ش؛ نژادزارع، نسا، «صنعت تولید ابریشم در ایران به تاریخ پیوست»، آفتاب (مل )؛ نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، تهران، 1343 ش؛ نیاکی، صحت، گیاهان کشاورزی ایران، اهواز، دانشگاه جندی شاپور؛ هاشمنیا، محمود و ملوک ملکمحمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، سنندج، 1380 ش؛ هدایت، رضاقلی، فرهنگ انجمن آرای ناصری، به کوشش اسماعیل کتابچی، تهران، 1338 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1311 ش؛ همایونی، صادق، گوشههایی از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش؛ نیز:
Aftab, www.aftab.com / news / 2009 / dec / 20 / c2c1261374999; Boissier, E., Flora Orientalis, California, 1963; Candolle, Alphonse de, Origin of Cultivated Plants, New York, 1885; Laufer, B., Sino-Iranica, Chicago, 1919; Mozaffarian, V., A Dictionary of Iranian Plant Names, Tehran, 2007; Pooya, www.pooya online.net; Rechinger, K. H., Flora Iranica, Austria, Akademische Druck U.; Shadjoo, www.shadjoo.blogfa.com / post _8.aspx.