جلالالدین
جَلالُالدّین، فرزند رشیدالدین فضلالله همدانی (د پس از 718ق / 1318م)، از امیران و فرمانروایان برجستۀ اواخر عهد ایلخانیان در ایران.
در بیشتر منابع از او با عنوان فرزند مهتر رشیدالدین یاد میشود (رجبزاده، خواجه ... ، 157)؛ اما از برخی مکاتیب رشیدالدین، از جمله در جایی که او به ذکر اسامی فرزندانش (نک : مکاتبات ... ، 239) پرداخته، چنین بر میآید که جلالالدین فرزند دوم خواجۀ بزرگ و پس از سعدالدین بوده است. عقیلی در آثار الوزراء همین مطلب را بدون ذکر مأخذ تکرار کرده است (ص 287). از آگاهیهای مندرج در مکاتبات رشیدی (همانجا) و سوانح الافکار (ص81) رشیدالدین فضلالله، چنین بر میآید که جلالالدین در زمرۀ نامورترین فرزندان رشیدالدین بود و مدتی حکومت دیار پهناور روم را بر عهده داشته است (رجبزاده، همانجا).
مهمترین مأخذ در احوال خواجه جلالالدین، مکاتبات پدر او ست. حداقل 3 نامۀ مفصل خطاب به وی در این کتاب مندرج است و در برخی مکتوبات دیگر نیز اشاراتی به او دیده میشود. پس از آنکه خواجه رشیدالدین به وزارت ایلخان رسید، جلالالدین حکومت اصفهان یافت و مأمور شد خرابیهای وارد بر این شهر را ترمیم و تعمیر کند (رجبزاده، همانجا). چندی بعد اولجایتو در 713ق / 1313م حوزۀ حکومت او را در عراق ایران گسترش داد (ابوالقاسم، 154). جلالالدین در این دوره کفایت و لیاقت بسیار نشان داد؛ از اینرو به دستور پدر حکومت آسیای صغیر یافت. رشیدالدین در نامهای که به خواجه معروف خواهرزادۀ خود نوشته، تصریح میکند که چون پادشاهان وقت، غازان و اولجایتو، از وی خواستهاند که حکام لایق و عادل به اکناف مملکت اعزام دارد، کسی را شایستهتر از برخی فرزندان خود نیافته، و به همین سبب، جلالالدین را به حکومت روم (آسیای صغیر) برگماشته است (رشیدالدین، مکاتبات، 15-16).
جلالالدین به احتمال زیاد دو بار مأموریت روم داشته است: بار نخست به عنوان حاکم مستقل، و دیگربار به عنوان وزیر امیر تیمورتاش بن چوپان. بنا به اشارۀ برخی منابع، چون تاجالدین علیشاه در وزارت شریک رشیدالدین گردید، به دستور سلطان ابوسعید (حک 717-736ق / 1317-1335م)، امیر تیمورتاش فرمانروای مملکت روم و جلالالدین به صاحب دیوانی [وزارت] آن ممالک منصوب شد (حافظ ابرو، 123؛ آقسرایی، 313).
جلالالدین در این زمان علاوه بر وزارت، منصب استیفای روم را هم برعهده داشت (اقبال، 1 / 326) و یکبار هم تیمورتاش را در فرو خواباندن شورشی یاری رساند (عبدالرزاق، 41). جلالالدین در مقام وزارت دوم بود که واقعۀ نگونبختی خاندان رشیدی رخ داد. چون رشیدالدین به قتل رسید، گروهی ایلچیان از سوی سلطان ابوسعید مأمور قلع و قمع و احتمالاً قتل جلالالدین شدند؛ اما تیمورتاش به حمایت و رعایت وی برخاست و با تلاش فراوان موفق شد او را از آن ورطۀ مهلک نجات دهد. وی تا مدتی بعد همچنان مقام وزارت داشت (آقسرایی، 315؛ رجبزاده، همان، 160-161)، اما از آن پس از سرنوشت او اطلاعی در دست نیست.
جلالالدین در اواخر ایام اولجایتو منصب استیفای تستر (شوشتر) را نیز در دست داشت. مدتی بعد که دشمن دیرین رشیدالدین فضلالله یعنی تاجالدین علیشاه در وزارت با او شریک شد، بهانه میجست تا کسان رشیدالدین را آزار دهد؛ از جمله جلالالدین را به بازخواست کشاند و از او 300 تومان به عنوان بدهی گذشتۀ تستر طلب کرد، اما نتوانست ادعای خود را ثابت کند و جلالالدین سربلند از امتحان بیرون آمد (ابوالقاسم، 196). مأموریت دیگر جلالالدین، فرماندهی لشکری برای فرو نشاندن شورشها و سرکوبی یاغیان نواحی زابل و کابل بود. او قلعۀ لهاور را فتح کرد و ولایت روز را کاملاً به تصرف درآورد (رشیدالدین، مکاتبات، 323-325؛ رجبزاده، همان، 159). جلالالدین مدتی هم ظاهراً در اوان جوانی سمت داروغگی و محصّلی ولایت کرج ابودلف را داشت. تنها در یک مأخذ به این سمت او اشاره شده، و فرمانش هم درج گردیده است (نظامی، 207- 208).
از فرزندان و بازماندگان جلالالدین تنها از نام یک تن ــ امیر کمالالدین حسین ــ در مآخذ یاد شده است. کمالالدین در 712ق در سلطانیه زاده شد و از معرکۀ کشتار فرزندان رشیدالدین فضلالله، ظاهراً به سبب کودکی، جان بهدر برد. از او با نام وزیر شاه ابواسحاق اینجو در 747ق / 1346م و سپس وزیر شاه شجاع مظفری یاد شده است (عبدالرزاق، 342؛ نیز نوایی، 342).
رشیدالدین در زمان وزارت، املاک فراوان به دست آورد؛ بخشی را وقف عام کرد و بقیه را به تساوی میان پسران تقسیم نمود. بر اساس وصیت رشیدالدین که متن آن در وقفنامۀ ربع رشیدی مندرج است، مقرر شد که چنانچه پس از آن خداوند پسری به او عطا کند، وی نیز سهمی مساوی دیگران خواهد داشت (نک : ص 44). در نامهای دیگر هم از زحمات جلالالدین برای تدارک املاک در گوشه و کنار کشور سپاسگزاری کرده است (مکاتبات، 226). جلالالدین مدتی هم تولیت موقوفۀ ابواب البر ربع رشیدی را برعهده داشت (همو، وقفنامه، 119).
خواجه جلالالدین نیز همچون پدر و برادرانش به آبادانی و عمارات قلمرو و حاکمیت خود ساعی بود و کوششها به خرج میداد؛ پدرش نیز او را به ساختن ابنیه و عمارات عامالمنفعه و عدلورزی و دادگستری ترغیب و نصیحت میکرد و از پرداختن به ملاهی و تنعمات و صحبت بیش از حد با زنان برحذر میداشت. خواجۀ بزرگ در نامۀ مفصلی که حاوی 36 بند است، نصایح چندی در امور کشورداری و انجام وظایف دینی به او کرده، و وی را تشویق به نگاهداری و حمایت دانشمندان معاصر خود نموده است، اما تأکید ورزیده است که از کشتار زنادقه و ملاحده خودداری نکند. سفارش دیگر او ساختن مدارس، مساجد و رباطات و امثال آنها در حوزۀ حکومتی است. همچنین یکبار به او دستور داده است تا داروهای رومی را برای دارالشفاها و بیمارستانهای ایران بفرستد (رشیدالدین، مکاتبات، 78-93؛ رجبزاده، آیین ... ، 40). در نامۀ دیگری رشیدالدین به فرزندش توصیه میکند که در سیواس دکاکین، حمامات، طواحین و حوانیت بسازد تا مردم از آنها بهرهمند شوند (همان، 156-157) و نیز در صحرای ملاطیه، نهری حفر کند (همان، 246).
جلالالدین بر اثر توصیههای پدرش به آبادانی ممالکی که تحت تصرف داشت، همواره کوشش میکرد؛ از جمله عماراتی که او ساخته و در منابع به آن اشاره شده یکی هم رباطی است که بین راه زنجان به تبریز بنا کرده (حمدالله، 183)، و دیگری خانقاهی که در سمرقند بر پا داشته است (میرخواند، 7 / 41). اما در منابع خبری از حکومت او در این منطقۀ ایران به چشم نمیخورد.
مآخذ
آقسرایی، محمود، تاریخ سلاجقه (مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار)، به کوشش عثمان توران، تهران، 1362ش؛ ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، به کوشش مهین همبلی، تهران، 1348ش؛ اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مفصل ایران، از استیلای مغول تا اعلان مشروطیت، تهران، 1347ش؛ حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، 1350ش؛ حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، به کوشش گ. لسترنج، لیدن، 1915م؛ رجبزاده، هاشم، آیین کشورداری در عهد وزارت رشیدالدین فضلالله همدانی، تهران، 1355ش؛ همو، خواجه رشیدالدین فضلالله، تهران، 1377ش؛ رشیدالدین فضلالله، سوانح الافکار، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، 1358ش؛ همو، مکاتبات رشیدی، به کوشش مجتبى مینوی و ایرج افشار، تهران، 1356ش؛ همو، وقفنامۀ ربع رشیدی، به کوشش مجتبى مینوی و ایرج افشار، تهران، 1356ش؛ عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1353ش؛ عقیلی، حاجی بن نظام، آثار الوزراء، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، 1337ش؛ میرخواند، محمد، روضةالصفا، تهران، 1339ش؛ نظامی باخرزی، عبدالواسع، منشأ الانشاء، به کوشش رکنالدین همایون فرخ، تهـران، 1357ش؛ نـوایـی، عبـدالحسیـن، تعلیقـات بـر مطلـع سعـدیـن (نک : هم ، عبدالرزاق سمرقندی).