زمان تقریبی مطالعه: 14 دقیقه

حصن الاکراد

حِصْنُ الْاَکْراد، قلعه‌ای کهن و مشهور از دوران جنگهای صلیبی که تاکنون برپا ست. حصن الاکراد که امروزه قلعة الحصن نامیده می‌شود، در ناحیۀ ناصرۀ منطقۀ تلّ‌کلخ (قبلاً حصن‌الاکمة) در استان حمص سوریه قرار دارد. 
نام قلعة ‌الحصن برگرفته از نام روستای حصن در 7 کیلومتری جنوب شهر ناصره است (طلاس، 3/ 75). حصن‌الاکراد نزدیک راه بین‌المللی حمص ـ طرطوس، در 60 کیلومتری شمال غربی شهر حمص و در گـوشۀ شمال شرقی دشت حـاصلخیز بقیعه ــ کـه به سوی شرق و جنوب شرقی امتداد دارد ــ بر روی کوه الجلیل (یا الخلیل) به ارتفاع 300 متر واقع است. الجلیل آخرین شیب جنوبی از جبال بهراء یا علویین است (همانجا؛ همو و جلاد، 1/ 17، 18؛ EI2). یاقوت (2/ 276) و ابوالفدا (ص 259) از این کوه با عنوان جبل لبنان یاد کرده‌اند. 
حصن الاکراد را از شرق و شمال و غرب دره‌هایی با شیب بسیار تند در برگرفته است (طلاس و جلاد، همانجا). از سمت جنوب نیز بناهای حصن‌ الاکراد را خندقهایی عمیق و مثلث‌شکل احاطه کرده بود که آثار آنها تاکنون باقی است (همان‌دو، تصویر‌های شم‍ 20، 25). این موقعیت سوق‌الجیشی امکان قطع هر گونه تحرکی را میان طرابلس در غرب و ساحل دریا، و حمص در شرق و نیز مراقبت از گذرگاههای شمالی دشت بقاع را امکان‌پذیر می‌ساخت (EI2). به این سبب، حصن الاکراد از بدو تأسیس تا پایان جنگهای صلیبی یک دژ نظامی درجه اول و از استوارترین و مهم‌ترین قلعه‌ها بود (طلاس و جلاد، 1/ 21).
از زمانهای بسیار دور در محل حصن الاکراد قلعه‌ای برپا بوده است (EI2). نخستین یادکرد حصن الاکراد در منابع اسلامی به نیمۀ اول سدۀ 5 ق/ 11 م باز می‌گردد (طلاس و جلاد، 1/ 26). به گزارش ابن‌شداد در 422 ق/ 1031 م شِبل الدوله نصر بن مِرداس، امیر حمص گروهی از کردها را در محل حصن الاکراد سکنا داد ( الاعلاق ... ، 115) و مقرری برای آنها تعیین کرد و زمینهای مجاور آنجا را نیز به آنان داد تا به عنوان نیروهای خط مقدم تماس میان مسلمانان و صلیبیان (یاقوت، 2/ 276)، جاده‌های حمص و حماه به سوی طرابلس را در برابر حملات احتمالی از سوی غرب حفاظت کنند (طلاس و جلاد، 1/ 27). این محل که تا آن زمان حصن السَّفح نامیده می‌شد، پس از آن به نام ساکنان کرد آن، حصن الاکراد نامیده شد (ابن‌شداد، همانجا). کردها که گویا در معرض حملات صلیبیان قرار داشتند، بر استحکامات آنجا افزودند (یاقوت، همانجا). 
در صفر 492/ ژانویۀ 1099، صلیبیها به رهبری ریمون دو سن ژیل (منابع عربی: صنجیل) در راه خود به سوی قدس، حصن الاکراد را مدتی کوتاه اشغال کردند (طلاس و جلاد، 1/ 38-39؛ EI2). در جماد‌ی‌‌الآخر 495/ آوریل 1102، بار دیگر صلیبیان به رهبری همو حصن الاکراد را محاصره کردند. ریمون بعداً محاصرۀ حصن الاکراد را رها کرد و روانۀ حمص شد (ابن‌اثیر، الکامـل، 10/ 345؛ نیـز نک‍ : رانسیمان، I/ 270-273). چندی بعد ظهیرالدین طُغتَکین اتابک دمشق (حک‍ 497-522 ق/ 1104- 1128 م) که از دفع صلیبیان از نواحی مجاور دمشق ناتوان بود، در 503 ق/ 1109 م با آنها سازش کرد و مقرر گردید که اهالی حصن الاکراد سالانه مبلغی معین به صلیبیان بپردازند (ابن‌قلانسی، 165؛ ابن‌شداد، همان، 114- 115).
مدتی نگذشت که صلیبیان پیمان شکستند و به فساد دست گشودند و در اواخر سال 503 ق (قس: مولروینر، 77)، تانکرد (در منابع اسلامی: طنکری، تنکری، طنکرید)، حاکم صلیبی انطاکیه، با لشکری به حصن الاکراد هجوم آورد و اهالی آنجا که توان مقاومت نداشتند، قلعه را به وی تسلیم کردند (ابن‌قلانسی، 167؛ ابن‌شداد، همان، 115؛ ابن‌عبری، 199). صلیبیها این دژ مهم و سوق‌الجیشی را بازسازی کردند و متناسب با اهداف نظامی خود توسعه دادند (طلاس، 3/ 76). در آخر سال 508 ق/ بهار 1115 م الب‌ارسلان بن رضوان، حاکم حلب، حصن الاکراد را مدتی کوتاه محاصره کرد (مولروینر، همانجا؛ EI 2).
در 537 ق/ 1142 م، کنت ریمون دوم، حاکم صلیبی طرابلس، حصـن الاکـراد را بـه گـروه دینـی ـ نظامی اسبتـاریّـه (ه‍ م) یـا مهمان‌نوازان واگذار کرد تا موقعیت دفاعی طرابلس را از سوی شرق تقویت کند (طلاس و جلاد، 1/ 82؛ مولروینر، همانجا). صلیبیان بنای حصن الاکراد را به ویژه پس از زمین‌لرزۀ رجب 552/ اوت 1157 (نک‍ : ابن‌اثیر، الکامل، 11/ 218؛ ابن‌عبری، 208) بازسازی کردند (EI2؛ مولروینر، همانجا). 
در 558 ق/ 1163 م ملک‌ عادل نورالدین محمود بن زنگی قصد پیشروی در اراضی تحت اشغال صلیبیان را داشت، اما در دشت بقیعه نزدیک حصن الاکراد هزیمت یافت. این جنگ به بقیعه معروف شد (نک‍ : ابن‌اثیر، همان، 11/ 294-296، التاریخ ... ، 116- 118؛ ابوشامه، 1/ 350). در 17 شوال 565 ق/ 4 ژوئیۀ 1170 م نیز شهاب‌الدین محمود بن الیاس، حاکم قلعۀ البیره، در اطراف بعلبک با گروهی از سواران صلیبی که قصد حمله به سرزمینهای اسلامی را داشتند، برخورد کرد و شماری از آنان را کشت و اسیر کرد؛ ازجمله فرمانده دلیر حصن الاکراد بود که مسلمانان از آزار وی سخت در رنج بودند (ابن‌اثیر، همان، 145-146، الکامل، 11/ 353-354). در همان سال (565 ق) زمین‌لرزه بار دیگر حصن الاکراد را تخـریب کـرد (نک‍ : همو، التاریخ، 145؛ ابوشامـه، 2/ 101) و صلیبیان آن را بار دیگر بازسازی کردند و کلیسایی در آنجا ساختند (EI2 ؛ مولروینر، همانجا). در 584 ق/ 1188 م که صلاح‌الدین ایوبی روانۀ فتح شهرهای تحت اشغال صلیبیان شد، تمام ماه ربیع الآخر / ژوئیه را نزدیک حصن الاکراد اردو زد، اما موفق به فتح آن نشد (نک‍‌ : عماد‌الدین، 225-227؛ ابن‌اثیر، الکامل، 12/ 6-7).
در سالهای 597 و 598 ق/ 1201 و 1202 م زمین‌لرزه‌های دیگر به حصن الاکراد آسیب بسیار رساند که بار دیگر بازسازی شد. نمای عمومی قلعه و ساختمان دیوار شیب‌دار و عریضی که در سمت جنوب قلعه قرار دارد و نیز انبار پشت ورودی جنوبی به این دوره باز می‌گردد (مولروینر، همانجا؛ EI 2). 
3 دهۀ نخست سدۀ 7 ق/ 13 م دورۀ اوج و شکوفایی حصن الاکراد بود (همانجا). در این دوره صلیبیان (اسبتاریه) از حصن الاکراد به منزلۀ پایگاهی مهم برای حمله به سرزمینهای اسلامی استفاده کردند. در واقع حصن الاکراد پایگاه اصلی تهاجمات اسبتاریه، در کنت‌نشین طرابلس بود و صلیبیان از آنجا و از قلعۀ مرقب که پایگاه عملیات صلیبیان در امارت انطاکیه بود، بارها به شهرهای اسلامی مانند حلب و حماه و حمص و مناطق دعوت اسماعیلیان در شام، حمله کردند و آنان را ناگزیر به پرداخت مالیات ساختند (نک‍‌ : ابن‌اثیر، همان، 12/ 273؛ ابن‌جبیر، 229؛ ابن‌شداد، الاعلاق، 116؛ ابن‌واصل، 3/ 143، 148، 172؛ طلاس و جلاد، 1/ 71-73، 129؛ مولروینر، 78؛ EI2). حصن الاکراد که گفته می‌شود در حالت عادی 60 سرباز صلیبی را در خود داشت، هنگام لشکرکشیهایی که بیشتر به قصد حماه صورت می‌گرفت، مرکز تجمع صلیبیان می‌شد. در 630 ق/ 1233 م بیش از 000‘ 2 هزار جنگجوی صلیبی در آنجا فراهم آمد (همانجا).
سرانجام ملک ظاهر رکن‌الدین بیبرس سلطان مملوکی (658-676 ق/ 1260-1277 م) در 10 جمادی‌الآخر 669 ق/ 24 ژانویۀ 1271 م با لشکری فراوان همراه پسرش ملک سعید برکه و جمعی از امرا و ممالیک خود از قاهره به سوی شام حرکت کرد و در 19 رجب همان سال به حصن الاکراد حمله، و محاصرۀ آن را آغاز کرد و باروهای سه‌گانۀ دژ را با منجنیق کوبید و ویران کرد. لشکریان وی با وجود مقاومت سرسختانۀ صلیبیان، وارد دژ شدند و جنگجویان اسبتاریه را از پای درآوردند و گروهی را اسیر کردند و کشاورزان را برای آبادساختن آن نواحی باقی گذاشتند. در پی آن، دیگر اهالی حصن الاکراد تسلیم شدند و سلطان مملوکی در روز دوشنبه 25 شعبان 669 ق/ 8 آوریل 1271 م حصن الاکراد را تصرف کرد. اهالی آنجا نیز که امان یافته بودند، روانۀ طرابلس شدند. ملک‌ظاهر افرادی را به عنوان قاضی، ناظر و والی برای قلعه تعیین کرد و مردان جنگی کافی برای دفاع از آن گمارد و ادوات سنگین برای شکستن محاصرۀ دشمن را در آنجا قرار داد. وی همچنین بلاد و اراضی تابعۀ حصن الاکراد را به امرا و سپاهیان اقطاع داد. ملک‌ظاهر، امیرعزالدین ایبک افرم و عزالدین ایبک الشیخ را مأمور بازسازی باروهای حصن الاکراد کرد و خود مدام بر کار مرمت آن نظارت می‌کرد. وی همچنین امیر صارم‌الدین قَیماز (قایماز) کافری (د 673 ق/ 1274 م) را به عنوان نایب خویش در آنجا گمارد و در 15 رمضان 669 حصن الاکراد را ترک کرد (ابن‌عبدالظاهر، 376-377، 402، 446؛ ابن‌شداد، همان، 95، 116-117، تـاریخ ... ، 241؛ نک‍ : رانسیمان، III/ 333-334 ؛ طلاس و جلاد، 1/ 150-156). 
به‌جز بازسازی باروهای حصن الاکراد که به سبب ضربات منجنیق ویران شده بود، میان باروی بیرونی و شهر (یا دژ درونی) خندقی احداث و دو برج بلند در جنوب قلعه برپا گردید. در داخل حصن نیز مسجدجامعی ساخته شد. در ربض (حومۀ) آنجا نیز مسجد جامع و مساجد دیگر بنا گردید و موقوفه‌هایی بر آنها اختصاص یافت. کاروان‌سرایی بزرگ و چندین بازار با دکانهایی چند از دیگر بناهایی بود که به دستور ملک‌ظاهر ساخته شد (ابن‌شداد، همان، 357؛ مولروینر، 78).
هنگامی که امیرسیف‌الدین بلبان طباخی از سوی قلاوون، سلطان مملوکی (678- 689 ق/ 1279-1290 م)، نایب حصن الاکراد بود (678- 688 ق)، برج بزرگ مستطیل‌شکلی به نام برج قلاوون در سمت مدخل جنوبی باروی بیرونی ساخته شد که بر اساس کتیبۀ موجود، تاریخ بنای آن به 684 ق/ 1285 م باز می‌گردد (طلاس ‌و جلاد، 1/ 164، 166؛ مولروینر، همانجا). پس از آن، حصن الاکراد در زمان دیگر سلاطین مملوکی پایگاهی برای حمله به متصرفات و قلاع صلیبیان در شام گردید (نک‍ : طلاس و جلاد، 1/ 166-171). حصن الاکراد که زمانی از توابع «جُند حمص» به شمار می‌رفت (قلقشندی، 4/ 144)، به دنبال آزادسازی طرابلس از دست صلیبیان (ربیع‌الآخر 688)، یکی از نواحی تابعۀ طرابلس گردید (طلاس ‌و جلاد، 1/ 171).
با آغاز سدۀ 8 ق/ 14 م، حصن‌الاکراد که اهمیت نظامی و سیاسی خود را از دست داده بود، به قلعه‌ای داخلی با پیشینۀ اصیل تاریخی تبدیل شد که در آن نیروی نظامی با مخازن و آذوقه برای وضعیت فوق‌العاده قرار داشت و مرکز اقطاعی بزرگ به ‌شمار می‌رفت که وظیفۀ آن حفظ امنیت و جمع‌آوری مالیات بود و نیز دارای پادگانی برای دفع حملات احتمالی صلیبیان قبرس و اروپا به سواحل شام بود (همان‌دو، 1/ 171-172). هنگامی که ابن‌بطوطه (د 779 ق/ 1377 م) در سفر خود به شام چندگاهی در حصن الاکراد اقامت کرد، آنجا را شهری کوچک بر فراز تلّی با درختان و رودها وصف کرده، می‌نویسد که زاویه‌ای به نام زاویۀ ابراهیمی در آنجا ست (ص 65). 
در روزگار خلافت عثمانی، حصن الاکراد جزو املاک و متصرفات خاندانهایی همچون آل‌سیفا، آل‌حرفوش، مَعنیان، آل‌حماده، اولاد موسی الحنا، آل‌اسعد و عشایر دنادشه بود. پس از 1281 ق/ 1864 م بر اساس تقسیمات کشوری جدید شام در دولت عثمانی، حصن الاکراد و منطقۀ اطراف آن شهرستانی تابع استان طرابلس شد که قائم‌مقامی برای آن تعیین می‌گردید که در حصن الاکراد (قلعة‌الحصن) مستقر بود و از قلعه به عنوان زندانی برای نگهداری شورشگران استفاده می‌شد (طلاس و جلاد، 1/ 188). 
در اواخر سدۀ 13 ق/ 19 م، توسعۀ روستای کوچک حصن در نزدیکی حصن الاکراد موجب آسیبهایی به بناهای بازماندۀ این قلعه گردید (مولروینر، 78). معماری و مهندسی زیبای این قلعه، بی‌نظیر و آمیخته‌ای از تمدنهای شرق اسلامی و غرب رومی است که هماهنگی خاصی در آن نمایان است (طلاس‌ و جلاد، 1/ 16-17). اما به‌رغم کوشش باستان‌شناسان تشخیص آثار مسلمانان از صلیبیان به آسانی میسر نیست (رانسیمان، III/ 368). 
این قلعه در حقیقت شهری نظامی بود که تا چند هزار مرد جنگی و خدمتگزارانشان را در خود جای می‌داد و تمام نیازهای خود را در زمان محاصره برآورده می‌کرد (همو، III/ 372؛ طلاس، 3/ 76). حصن الاکراد از سنگهای آهکی بر شالوده‌ای از سنگهای آتشفشانی به صورت چندضلعی نامنظم بنا شده که طول ضلع بزرگ آن 200، و ضلع کوچک آن 140 متر است و مساحت آن به 3 هکتار می‌رسد. بنای قلعه یکباره ساخته نشده و صلیبیها به مرور آن را توسعه داده‌اند. این قلعه چندبار به سبب زمین‌لرزه ویران، و باز برجها و باروی آن ساخته شده است؛ ازاین‌رو، سبک معماری و هنرهای تزیینی آن متفاوت است (همانجا).
حصن الاکراد از دو رشته استحکامات متحدالمرکز با برجهای بلند و دیوارهای ستبر تشکیل می‌شود:
حصن درونی، خود قلعه‌ای است که خندقی آن را فرا گرفته است و آن را از حصن یا باروی بیرونی جدا می‌کند. درگاهی اصلی دارد که به وسیلۀ دهلیزی دراز و شیب‌دار به در بیرونی قلعه متصل می‌شود. این دژ 3 در دارد که به خندق باز می‌شود و دارای برجهایی بلند و چندطبقه و دیوارهای ستبر است که از بیرون به وسیلۀ دیوارهای مایل تقویت شده است. حصن درونی دارای دو طبقه است: طبقۀ همکف که مشتمل بر طاقها و مخازن و تالار اجتماعات و کلیسا و غذاخوری و اتاقها و دستگاههای روغن‌کشی است. طبقۀ بالا نیز سطحهایی روباز، قرارگاههای سربازان و برجها را در بر می‌گیرد. خندقی که این حصن درونی را احاطه می‌کند، داخل بستر سنگی حفر شده است و آب باران به وسیلۀ جویهایی به درون آن می‌ریزد. 
حصن بیرونی نیز همان باروی بیرونی قلعه است که از دو دیوار موازی ساخته شده و خود دژی است چند طبقه. درون حصن بیرونی تالارها و اصطبلها و انبارها و اتاقهای نگهبانان قرار دارد و دارای 13 برج به شکلهای دایره، مربع و مستطیل است. خندقی نیز آن را احاطه می‌کند. حصن‌ بیرونی دارای 3 در است؛ در اصلی در سمت شمال شرقی است و به وسیلۀ پلی متحرک که بر روی خندق قرار دارد، از آن می‌گذرند. درِ دیگر در سمت شمال است و دو برج عظیم آن را در بر می‌گیرد. در سوم در سمت جنوب شرقی است و برجی سترگ کنار آن قرار دارد. بعضی از این درها به سردابهایی مرتبط است که به داخل قلعه راه دارند. بارو یا حصن بیرونی موازی حصن درونی و بلندتر از آن است و مدافعان از فراز آن می‌توانستند درون بارو و خارج از آن را زیر نظر گیرند. میان دیوار حصن درونی و بارو یا حصن بیرونی، فضای روبازی است که از شمال، غرب و جنوب حصن درونی را در بر می‌گیرد. خندقی به نام برکه، حصن درونی را از سمت جنوب احاطه می‌کند. 
حصن درونی و بیرونی از سمت شرق به هم می‌پیوندند و ساختمانهای آنها تشکیل گذرگاهی مسقف و بلند می‌دهند. در پایین آن پلکانی بلند با دو پیچ تند قرار دارد که از دیوار حصن درونی و باروی بیرونی می‌گذرد و ابتدای آن، مدخل دژ اصلی و آخر آن، صحن حصن درونی یا قلعه است. در قلعه چشمۀ آبی نیست؛ اما مجموعه‌ای از آب‌انبارها وجود دارد که به وسیلۀ جویها از آب باران پر می‌شوند (طلاس، 3/ 76-77؛ همو و جلاد، 1/ 147؛ برای وصف تفصیلی حصن الاکراد و بخشهای مختلف و ویژگیهای معماری آن، نک‍ : همان‌دو، 1/ 217 بب‍ ؛ EI 2؛ مولروینر، 78- 79).
کار مرمت حصن الاکراد از 1927 م/ 1306 ش آغاز شد. در 1934 م/ 1313 ش اهالی قریۀ حصن که در قلعه ساکن بودند، از آنجا اخراج شدند و تأسیسات نوساخته و افزوده تخریب شد و ادارۀ کل آثار باستانی و موزه‌ها به اصلاح و مرمت آن به عنوان مرکزی تاریخی و سیاحتی پرداخت (طلاس، 3/ 77؛ مولروینر، 78). 
در 1938 م/ 1317 ش مجموعه‌ای از لوحه‌ها که مربوط به کلیسای قلعه بود، پیدا شد که برخی از آنها اکنون در موزۀ قلعه نگهداری می‌شود. در سالهای 1981 و 1985 م/ 1360 و 1364 ش برخی مقابر و سلاحهای مربوط به دورۀ جنگهای صلیبی و تکه‌های سفالی در این قلعه کشف گردید. امروزه حصن الاکراد یکی از جاذبه‌های گردشگری منطقه به ‌شمار می‌رود (حمصی، 21) و راهی آسفالت‌شده امکان بازدید گردشگران از آن را آسان کرده است (طلاس، همانجا). 

مآخذ

ابن‌اثیر، علی، التاریخ الباهر، به کوشش عبدالقادر احمد طلیمات، قاهره، 1382 ق/ 1963 م؛ همو، الکامل؛ ابن‌بطوطه، رحلة، بیروت، 1384 ق/ 1964 م؛ ابن‌جبیر، رحلة، بیروت، 1384 ق/ 1964 م؛ ابن‌شداد، محمد، الاعلاق الخطیرة، به‌کوشش سامی دهان، دمشق، 1382 ق/ 1962 م؛ همو، تاریخ الملک الظاهر، به‌کوشش احمد حطیط، بیروت، 1403 ق/ 1983 م؛ ابن‌عبدالظاهر، عبدالله، الروض الـزاهـر، بـه‌کـوشش عبـدالعـزیـز خـویطر، ریـاض، 1396 ق/ 1976 م؛ ابـن‌عبـری، غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، بیروت، 1958 م؛ ابن‌قلانسی، حمزه، ذیل تاریخ دمشق، به‌کوشش آمدرز، لیدن، 1997 م؛ ابن‌واصل، محمد، مفرج الکروب، به‌کوشش جمال‌الدین شیال، قاهره، 1379 ق/ 1960 م؛ ابوشامه، عبدالرحمان، کتاب الروضتین، به‌کوشش ابراهیم شمس‌الدین، بیروت، 1422 ق/ 2002 م؛ ابوالفدا، تقویم ‌البلدان، به‌کوشش رنو و دوسلان، پاریس، 1840 م؛ حمصی، احمدفائز، قلعة ‌الحصن، دمشق، 1986 م؛ طلاس، عماد مصطفى، المعجم الجغرافی للقطر العربی السوری، دمشق، 1992 م؛ همو و محمد ولید جلاد، قلعة الحصن، دمشق، 1990 م؛ عماد‌الدین کاتب، محمد، الفتح القسی فی الفتح القدسی، به‌کوشش محمد محمود صبح، قاهره، الدار القومیة للطباعة و النشر؛ قلقشندی، احمد، صبح ‌الاعشى، قاهره، وزارة‌ الثقافة و الارشاد القومی؛ مولروینر، ولفگانگ، القلاع ایام الحروب الصلیبیة، ترجمۀ محمد ولید جلاد، دمشق، 1404 ق/ 1984 م؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.