حصین بن نمیر
حُصَیْنِ بْنِ نُمَیْر، ابوعبدالرحمان (مق محرم 67/ اوت 686)، سردار مشهور در دورۀ خلافت یزید بن معاویه و مروان بن حَکَم. نسب او از طریق سَکُون، از تیرههای مهم بنواَشرَس، به قبیلۀ بـزرگ کِنـده میرسید (بـرای سلسلهنسب او، نک : کلبی، 1/ 181؛ ابندرید، 368، 371؛ نیز نک : ابنحزم، 429؛ ابنعساکر، 14/ 382).
دربارۀ سوابق حصین بن نمیر، مطالبی قابل نقد و بررسی در مآخذ موجود آمده است که به احتمال بسیار بر اثر خَلط میان او و اشخاص دیگر با نام و نسب مشابه، یا تصحیف و تحریف در متن روایات پدید آمدهاند. در روایتی، یکی از اصحاب پیامبر (ص)، با نام و نسب حصین بن نمیر، همراه مغیرة بن شعبه در شمار کاتبان رسول خدا (ص) شمرده شده است (ابوعلی مسکویه، 1/ 274؛ خزاعی، 290-291؛ نیز نک : ابنحجر، الاصابة، 2/ 22؛ قلقشندی، 1/ 91-92)، اما به روایت دیگری، صحابی مذکور از بنی عبدمناة بود (ابنعبدربه، 4/ 245؛ دربارۀ صحابی دیگر با نام و نسب حصین ابن حارث بن مُطلب بن عبدمناف، نک : ابنحبان، 3/ 88؛ ابونعیم، 2/ 123؛ ابنحجر، همان، 1/ 229). در برخی از مآخذ از صحابی دیگری با نام و نسب حصین بن حمام انصاری شاعر یاد شده (دارقطنی، 2/ 547، 550)، که به احتمال بسیار همان است که ابنحجر (همان، 2/ 21-22) از او با نام حصین بن نمیر انصاری یاد کرده است. ازاینرو، بسیار محتمل است که کاتب رسول خدا (ص) یکی از اصحاب مذکور بوده است.
در روایتی مربوط به ماجرای ارتداد قبایل عربی، ازجمله کنده و تیرههای آن، در دوران خلافت ابوبکر (طبری، 3/ 333) و نیز در روایتی مربوط به آغاز پیکار قادسیه در دوران خلافت عمر (همو، 3/ 485)، از حصین بن نمیر هم نامی به میان آمده، اما این روایتها از سیف بن عمر تمیمی نقل شده است و در روایات دیگر مربوط به این حوادث در دیگر مآخذ، نامی از حصین بن نمیر دیده نمیشود. همچنین، روایتی منقول از حصین بن نمیر، حاکی است که وی بلال حبشی (ه م) را در ناحیۀ اردن درک کرده (ابنعساکر، 14/ 382، 383؛ ابنعدیم، 6/ 2819؛ نیز نک : مزی، 6/ 548)، و با توجه به قول مشهور در تاریخ درگذشت بلال، تاریخ تولد حصین بن نمیر، سالهایی پیش از 20 ق/ 641 م بوده است. بااینهمه، اگرچه این روایت از طریق یزید بن حصین نقل شده (نک : ابنعساکر، همانجا: یزید بن الحصین عن ابیه قال: شهدتُ بلالاً ... ) و حصین بن نمیر فرزندی بـه این نام داشت (نک : دنباله مقاله)، اما شماری از رجالشناسان، بحث تفاوت حصین بن نمیر راوی از بلال (ابنحبان، 4/ 157) را با حصین بن نمیر، سردار مشهور، مطرح کردهاند (ابنحجر، همان، 2/ 79، تهذیب ... ، 2/ 392؛ نیز نک : بخاری، 2(1)/ 4-5).
همچنین، در برخی از روایات مربوط به واقعۀ کربلا، نامی از حصین بن نمیر، به عنوان رئیس شرطۀ عبیدالله بن زیاد در کوفه به میان آمده است (دینوری، 240، 243، 246، 258؛ مفید، 2/ 57؛ ابناثیر، 4/ 41) و برخی او را همان حصین بن نمیر معروف تلقی کردهاند (مثلاً نک : دینوری، 295)، اما بیگمان در نسب این شخص در آن روایات، تحریفی پیش آمده و چنانکه روایتهای واقعۀ کربلا نشان میدهند، نام و نسب صحیح گماشتۀ ابنزیاد، حصین بن تمیم تمیمی بوده است (بلاذری، 3/ 377، 387، 402؛ طبری، 5/ 439، 449؛ سمعانی، 2/ 62).
از سوابق حصین بن نمیر، سردار مشهور، این اندازه میدانیم که هنگام عزیمت معاویه به سوی صفین، از امرای او بود (نصر بن مزاحم، 128) و با سپاه شام به صفین آمد (ابنعساکر، 14/ 382). از روایتی نیز، حضور وی در دربار معاویه دریافته میشود (طبری، 5/ 501-503). در دورۀ خلافت یزید، حصین بن نمیر، فرماندهی جُند حمص و نبردهای فصلی با رومیان را در ناحیۀ سوریه برعهده داشت (ابنعساکر، همانجا؛ ابنعدیم، 6/ 2823).
در 63 ق/ 683 م، یزید بن معاویه لشکری به فرماندهی مُسلم ابن عُقبۀ مُرّی برای سرکوب جنبش مردم مدینه و عبدالله بن زبیر در مکه، به حجاز گسیل داشت که در این لشکر، فرماندهی اهالی حمص با حصین بن نمیر بود (یعقوبی، 2/ 251-252؛ نیز نک : ابنسعد، 4/ 292-293، 6/ 216؛ طبری، 5/ 490). فرماندهی کل این سپاه، به دستور یزید، پس از مسلم بن عقبه، میبایست به حصین ابـن نمیر میرسید (همو، 5/ 484؛ نیز نک : بلاذری، 5/ 340). پس از سرکوب مردم مدینه (برای تفصیل، نک : ه د، حَره)، سپاه مذکور رو به سوی مکه نهاد تا کار را بر عبدالله بن زبیر یکسره کند، اما در میانۀ راه، مسلم بن عقبه که سخت پیر و بیمار بود، به بستر مـرگ افتـاد (محـرم ـ صفـر 64 ق) و بـه دستـور خلیفه و گویا برخلاف میل خود، حصین بن نمیر را به جانشینی خویش گماشت (خلیفه، 1/ 320؛ بلاذری، 5/ 349، 357؛ دینوری، 267؛ یعقوبی، 2/ 251؛ طبری، 5/ 496؛ ابوالعرب، 174).
حصین بن نمیر سپاه را بهسمت مکه برد و شهر و مسجدالحرام را در محاصره گرفت و آنجا را با منجنیق، آماج سنگباران قرار داد (خلیفه، 1/ 320-321؛ بلاذری، 5/ 359؛ یعقوبی، همانجا؛ نیز نک : الامامة ... ، 2/ 9-10)، اما در نیمۀ ربیعالاول 64، با انتشار خبر مرگ یزید (نک : کلبی، 1/ 292؛ طبری، 5/ 501؛ نیز نک : الامامة، 2/ 12) و بـلاتکلیفی دربـارۀ جانشینـی او (برای تفصیل، نک : ه د، بنیامیه)، حصین بن نمیر که نمیدانست برای چه کسی میجنگد، عبدالله بن زبیر را به مذاکره فراخواند. بنا بر روایات، که در جزئیات توافق ندارند، حصین بن نمیر در مذاکره با ابنزبیر، به او پیشنهاد داد تا با هم به شام روند و همگان با او به خلافت بیعت کنند، اما عبدالله نپذیرفت (بلاذری، 5/ 362-364، 367؛ دینوری، 268؛ طبری، 5/ 502؛ نیز نک : مسعودی، 3/ 281؛ الامامة، همانجا). گفته شده است که حصین بن نمیر، عبدالله بن عمر را نیز به خلافت دعوت کرد (بلاذری، 5/ 364).
به روایتی، حصین پس از مرگ یزید، نامهای از مروان بن حکم ــ که این زمان در مدینه بود (همو، 6/ 257) ــ دریافت داشت تا مأموریت خویش را در سرکوب عبدالله بن زبیر ادامه دهد (یعقوبی، 2/ 253). ازاینرو، بعید نیست که حصین در واقع قصد فریب ابنزبیر را داشته است تا او پناهگاه امن خود را در مکه رها کند و دسترسی به او آسان باشد و بدینگونه، این مدعی بزرگ خلافت از پیش پای بنیامیه برداشته شود. پس از آنکه مذاکرات به جایی نرسید، حصین بن نمیر هنگام بازگشت به سمت شام، از ابنزبیر خواست تا اجازه دهد سپاه شام بیتالله را طواف کنند (بلاذری، 5/ 367؛ طبری، 5/ 501).
در شامْ امویان و هواداران ایشان در کشاکش انتخاب جانشین یزید بودند و حصین آشکارا دل با مروان بن حکم داشت (همو، 5/ 535). آنگاه چون با مروان بن حکم به خلافت بیعت شد، وی از فرماندهان سپاهی بود که به سرکوب ضحاک بن قیس، هوادار ابنزبیر، گسیل گردید (همو، 5/ 304). سپس چون عبیدالله بن زیاد قصد داشت که از سوی مروان، با سپاهی انبوه از شمال جزیره، به عراق درآید، حصین بن نمیر را بر بخشی از لشکر گمـاشت (همو، 6/ 88- 89؛ مسعـودی، 3/ 294؛ نیز نک : ابوالعرب، 187). از سوی دیگر، سپاهی شامل گروهی چشمگیر از کوفیان، به رهبری سلیمان بن صُرد خُزاعی، برای انتقام واقعۀ کربلا و مقابله و نبرد با لشکر ابنزیاد، به نواحی عینالورده در جزیره، شمال عراق آمده بودند (برای تفصیل، نک : ه د، توابین). ابنزیاد، حصین بن نمیر را بر سر ایشان گسیل داشت (جمادیالآخر 65/ ژانویۀ 685) و او در دیدار با سلیمان، بر حرمت سن و مراتب فضل وی تأکید کرد و گفت که نبرد با او را خوش نمیدارد؛ سپس در جنگی که درگرفت و به روز بعد نیز رسید، توابین از حصین ابن نمیر شکست خوردند (بلاذری، 6/ 370-371؛ طبری، 5/ 596، 599 بب ). آنگاه چون ابراهیم بن مالک اشتر، از سوی مختار بن ابیعبید ثقفی مأموریت یافت تا سپاه عبیدالله بن زیاد را سرکوب کند، حصین بن نمیر ــ که از فرماندهان سپاه ابنزیاد بود (بلاذری، 6/ 425) ــ در ناحیۀ خازر، در حوالی موصل، در جنگ کشته شد (همو، 6/ 426؛ طبری، 6/ 90؛ نیز نک : خلیفه، 1/ 332؛ دینوری، 295؛ ابوالعرب، همانجا). ابراهیم بن مالک، جسد حصین بن نمیر را همراه جسد ابنزیاد، به آتش کشید و سر او را مختار ثقفی، همراه سر دیگر بزرگان سپاه شام، به مدینه نزد محمد حنفیه فرستاد (ابنحبیب، 491؛ بلاذری، 3/ 478؛ یعقوبی، 2/ 259؛ ابنعساکر، 14/ 388؛ نیز نک : ابوالعرب، همانجا).
فرزند حصین، بهنام یزید (د 103ق/ 721 م)، که از طبقۀ تابعین شام شمرده میشد (ابنعساکر، 65/ 155)، در نبرد با توابین حضور داشت و گفتهاند همو بود که به سوی سلیمان بن صرد تیر افکند (ابنسعد، 4/ 293؛ بلاذری، 371؛ مسعودی، همانجا). وی در دورۀ سلیمان بن عبدالملک و عمر بن عبدالعزیز ولایت حمص را داشت (ابنعساکر، 65/ 157، 158؛ ابنحجر، الاصابة، 6/ 239؛ نیز نک : کلبی، همانجا). فرزند یزید بن حصین، معاویه نیز به ولایت حمص رسید و اخباری از فعالیتهای او در دورۀ خلافت ولید بـن یزید اموی در دست است (نک : بلاذری، 9/ 224، 265؛ طبری، 7/ 263 بب ، 312؛ ابنعساکر، 15/ 83، 59/ 296؛ نیز نک : کلبی، همانجا).
مآخذ
ابناثیر، الکامل؛ ابنحبان، محمد، الثقات، حیدرآباد دکن، 1393 ق/ 1973 م؛ ابنحبیب، محمد، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، 1361 ق؛ ابنحجر عسقلانی، علی، الاصابة، بیروت، 1328 ق؛ همو، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، 1325 ق؛ ابنحزم، علی، جمهرة انساب العرب، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1382 ق/ 1962 م؛ ابندرید، محمد، الاشتقاق، به کوشش عبدالسلام محمدهارون، قاهره، 1378 ق/ 1958 م؛ ابنسعد، محمد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر؛ ابن عبد ربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش عبدالمجید ترحینی، بیروت، 1404 ق/ 1983 م؛ ابنعدیم، عمر، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1988 م؛ ابنعساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، 1415 ق/ 1995 م؛ ابوالعرب، محمد، المحن، به کوشش یحیى وهیب جبوری، بیروت، 1403 ق/ 1983 م؛ ابوعلی مسکویه، احمد، تجارب الامم، به کوشش ابوالقاسم امامی، تهران، 1379 ش/ 2001 م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، معرفة الصحابة، به کوشش محمد حسن اسماعیل و عبدالحمید سعدنی، بیروت، 1422 ق/ 2002 م؛ الامامة و السیاسة، منسوب به ابنقتیبه، به کوشش طه محمد زینی، بیروت، دارالمعرفة والنشر؛ بخاری، محمد، التاریخ الکبیر، حیدرآباد دکن، 1402 ق/ 1982 م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، 1417 ق / 1996 م؛ خزاعی، علی، تخریج الدلالات السمعیة، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1405 ق/ 1985 م؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1960م؛ دارقطنی، علی، المؤتلف و المختلف، به کوشش موفق بن عبدالله، بیروت، 1406 ق/ 1986 م؛ دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1959 م؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، 1408 ق؛ طبری، تاریخ؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی؛ کلبی، هشام، نسب معد و الیمن الکبیر، بهکوشش ناجی حسن، بیروت، 1408 ق/ .1988 م؛ مـزی، یـوسف، تهذیب الکمال، به کـوشش بشار عـواد معروف، بیروت، 1988 م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، 1966 م؛ مفید، محمد، الارشاد، قم، 1413 ق؛ نصر بن مزاحم، وقعة صفین، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1962 م؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، 1960 م.