حمد
حَمْد، اولین سورۀ قرآن کریم به ترتیب مصحف، دومین به ترتیب نزول (بعد از سورۀ علق) و نیز اولین سورۀ کامل مُنزل بعد از سور علق، نون، مزمل و مدثر. این سوره دربردارندۀ 7 آیه، 29 کلمه و 140 (یا 142) حرف است.
مشهور است این سوره در مکه نازل شده، اما مجاهد آن را مدنی دانسته است. مخالفان با این رأی، ضمن تأکید بر قرائت حمد در نماز، امر شارع به صلات را در شهر مکه یاد کردهاند؛ اگرچه وجود تکروایاتی مبنی بر فرمان نبی (ص) در شهر مدینه دربارۀ قرائت حمد در نماز که از طریق جعفر بن میمون از ابوهریره نقل شده، بیانگر گستردگی طیف اختلاف دو گروه است (نک : ابنترکمانی، 2/ 375). به هر روی، برخی گفتهاند سورۀ حمد به جهت عظمت و اهمیتی که داشته، دو بار نازل شده است؛ یک بار در مکه و بار دیگر در مدینه، و شاید به همین دلیل آن را «سبع مثانی» نامیدهاند. شاید هم علت این نامگذاری، دو بار خوانده شدن آن در نمازهای دورکعتی است (ابوعمرو، البیان ... ، 133؛ ثعلبی، 1/ 89؛ واحدی، 11؛ فخرالدین، 1/ 177؛ سیوطی، الدر ... ، 1/ 3).
اسامی مشهور این سوره فاتحةالکتاب (چون قرآن با آن شروع میشود و نیز آغاز قرائت نماز است)، امّ الکتاب، السبع، مثانی، سبع المثانی، و اسامی غیر مشهور آن، وافیه، کافیه، اساس، شفاء و صلاة است. نیز برخی نامهای حمد، شکر، امّ القرآن، کافی، وافی، کنز، مناجات، دعاء، تعلیم، مسئلت، تفویض و رقیّه را برای آن برشمردهاند (طبرسی، 1/ 47؛ سیوطی، الاتقان، 1/ 151).
مبتنی بر تفسیری از آیۀ «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانی وَ الْقُرْآنَ الْعَظیمَ» (حجر/ 15/ 87)، سورۀ حمد برابر تمام قرآن دانسته شده است؛ و تمام نمازها باید با این سوره خوانده شود و هیچیک از سورههای قرآن نمیتواند جایگزین این سوره در نماز باشد (شافعی، 1/ 129؛ شیخ بهایی، 239؛ بحرانی، 8/ 107؛ حاکم، 1/ 551؛ ابنحجر، 8/ 121-122).
اختلاف قرائات در سورۀ حمد، بیشتر دربارۀ دو واژۀ مالک و صراط است. در قرائت واژۀ مالک، دو وجه وجود دارد: برخی آن را مالک و برخی مَلِک قرائت کردهاند؛ اگرچه آمده که هر دو قرائت از پیامبر (ص) روایت شده است ( الحجة ... ، 62). دلایل ترجیح قرائت مالک بر ملک، روایت آن از پیامبر (ص)، و آیۀ «قُلِ اللّٰهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ ... » (آل عمران/ 3/ 26) است؛ اما دلیل ترجیح قرائت ملک بر مالک، قوت بیشتر اسناد روایاتی است که قرائت ملک را از پیامبر (ص) نقل نمودهاند، در مقایسه با روایاتی که قرائت مالک را نقل میکنند (نک : مکی، 68- 69؛ ابنزنجله، 77- 79؛ طبرسی، 1/ 59)؛ اگرچه در گذشته هردو واژۀ ملک و مالک به یک صورت نوشته میشده و از نظر معنا هر دو درست است. مالک یعنی صاحب، که میتواند هرگونه تصرفی در مملوک خود بنماید و مَلک یعنی پادشاه، که ادارهکنندۀ رعیت و مردم است. خداوند هم مالک است و هم ملک. مصدر مالک، مِلک و مصدر مَلک، مُلک است و هرکدام از این قرائتها شواهدی از قرآن دارد و دلیل روشنی بر ارجح دانستن یکی بر دیگری وجود ندارد.
اما عالمان علم قرائت در واژۀ صراط نیز اختلافاتی دارند. خَلَف حرف صاد را در دو کلمۀ «الصراط» و «صراط» هر کجا باشند و خلاد فقط در گفتار خداوند عزّ و جلّ «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» (فاتحه/ / 1/ 6) به آوای زاء اشمام کرده است و قُنبل این دو کلمه را هر کجا باشند با سین (السراط و سراط)، و دیگران با صاد خواندهاند (ابنزنجله، 80؛ ابوعمرو، التیسیر، 18- 19؛ ابنکثیر، 1/ 28؛ سیوطی، الاتقان، 1/ 132).
در سخن از شمار آیات، مبتنی بر رأی غالب عالمان قرائت، دو گونه از رویکرد مشاهده میشود که به بسمله و آیۀ «صِرَاطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغضوبِ عَلَیهِمْ وَ لَا الْضّٰالّینَ» (آیۀ 7) ارتباط دارد. در نظری، «بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمِ»، یکی از آیات سوره بهشمار آمده و آیۀ 7 بهصورت مشهور قرائت شده است؛ در مقابل، برخی با درشمار نیاوردن بسمله، در قرائت آیۀ 7 سوره، با توقف بر اولین «علیهم»، آیه را بهصورت «صِرَاطَ الَّذینَ اَنْعَمتَ عَلَیهِمْ»، و سپس «غَیرِ الْمَغضوبِ عَلَیهِمْ وَ لَا الضّٰالّینَ» قرائت مینمایند؛ که البته در هر دو صورت شمار آیات سورۀ حمد، 7 خواهد بود (طوسی، التبیان ... ، 1/ 42؛ مناوی، 4/ 623-624؛ طبرسی، 1/ 50).
قرائت حمد در همۀ نمازهای واجب و مستحب واجب دانسته شده است. مبتنی بر حدیثی، پیامبر اکرم (ص) نماز را جز با فاتحةالکتاب صحیح نمیدانست (سرخسی، 1/ 19؛ کاسانی، 1/ 16؛ ابنرشد، 1/ 125؛ رافعی، 3/ 326؛ نوری، 4/ 158)، و نیز منقول است آن کس که نماز را بدون فاتحه بخواند، نمازی ندارد (حرعاملی، 6/ 88). بر همین اساس، ترک عمدی قرائت فاتحه در نماز، موجب بطلان نماز است، اما ترک سهوی آن، اشکالی ندارد (همو، 6/ 91)؛ این در حالی است که حتى برخی قرائت فاتحه در نماز به تنهایی را دستکم در موارد ضرور مانند عجله، ترس و بیماری، جایز دانستهاند (طوسی، تهذیب ... ، 2/ 71؛ حرعاملی، 6/ 40).
در روایات، قرائت فاتحةالکتاب در نماز را به جهر یا اخفات مجاز دانستهاند (قمی، 81-82؛ حرعاملی، 6/ 88). از سویی، دربارۀ جواز ادای تأمین (آمین گفتن) پس از اتمام قرائت فاتحةالکتاب در نماز، میان عالمان اختلاف است (ابن ابی جمهور، 3/ 86؛ قس: جصاص، 3/ 248).
در برخی روایات شیعی گونههایی از ایجاد ارتباطی وثیق میان مفاهیم و محتوای سورۀ حمد با اندیشۀ ولایت مشاهده میشود. سخنی از حضرت علی (ع) که همۀ قرآن در حمد و همۀ حمد در بسمله و همۀ بسمله در باء و همۀ باء در نقطۀ آن است و من آن نقطۀ باء هستم (قندوزی، 69)، نمونهای قابل تأمل است. امام جعفر صادق (ع) صراطِ آمده در سوره را به مثابۀ واژهای کلیدی، راهی به محبت و مسیری به شناخت الٰهی دانسته، و تجلی و مقصود صراط مستقیم را حضرت علی (ع) یاد نموده است (نک : التفسیر، 44؛ حویزی، 1/ 22؛ مجلسی، 89/ 254). گاه نیز معنای آن را با امام واجب الاطاعه در دنیا همسان دانستهاند. در منظری عامتر، برخی از روایات مقصود از صراط مستقیم را کتاب خدا و راه انبیا میدانند (عیاشی، 1/ 22؛ حویزی، 1/ 17، 20-21).
رحمت و هدایت الٰهی و عبودیت مطلق بر مبنای توحید، از معانی و مفاهیم مندرج در سورۀ مبارکۀ فاتحة الکتاب است؛ با این توضیح که همۀ مسائل اسلامی مطرح در قرآن، اعم از عقاید و اخلاق و احکام، به توحید خدای سبحان بازمیگردد و سورۀ حمد بنابر ساختار و بافت موضوعی آیاتش، جامع همۀ مسائل دینی است (طباطبایی، 1/ 25). سورۀ مبارکۀ حمد کلید قرآن بوده و بهسبب اشتمال بر تمامی معارف قرآنی، همسنگ با قرآن قرار گرفته (حجر/ 15/ 87)، و براساس معارف بلند سوره، که فاتح کتاب خداوند است، مبتنی بر برخی روایات، پایۀ عمود دین قرار داده شده است (نک : نوری، همانجا).
محور موضوعی سورۀ حمد، آموزش شیوۀ اظهار بندگی و راه سخن گفتن عبد با ربّ است (میبدی، 1/ 4). این هدف در سورۀ حمد به این شکل نمود یافته که ابتدا خداوند کلام خود را به نام خویش، عزیزترین نام، آغاز کرده تا آنچه که در کلامش است، صبغۀ او را داشته و مرتبط با نام او باشد و نیز ادبی باشد تا بندگان خود را به آن ادب، مؤدب کنند و در اعمال و افعال و گفتار خود این ادب را رعایت نموده و صفات خداوند عزیز را به خود بگیرند (طباطبایی، همانجا). از معانی مخصوص این سوره، حمد خدا ست که ویژۀ ذاتی است که جامع همۀ صفات کمال است (گنابادی، 1/ 284).
نکتۀ قابل تأمل، التفات موجود در سوره از غیب به خطاب است. شاید این التفات بدین خاطر باشد که در ابتدای مسیر، بنده به خالق و مالک خود جاهل است، اما وقتی از خدایی که سزاوار است سخنها رفت، علم مخاطب به معلوم عظیمالشأنی تعلق میگیرد که سزاوار ستایش و استعانت است و حق عبادت این است که بنده خود را حاضر و روبهروی خداوند بداند (طباطبایی، 1/ 41).
تفاسیر سورۀ حمد را علاوهبر کتب تفسیری، میتوان در رسائل مستقلی با موضوعاتی مانند نماز جستوجو کرد. مجموعۀ کتب اسرار الصلاة، آداب الصلاة و کتابهای الصلاة نمونهای از این مجموعهها هستند. همچنین برخی کتب علوم قرآنی نیز همچون البرهان زرکشی و البیان ابوالقاسم خویی، بعد از مطرح کردن مباحث علوم قرآنی برای نمونه و تبرکاً به تفسیر این سوره پرداختهاند. فهرست 954 مورد از تکنگاشتهای این سوره، و 93 عنوان از تفاسیر آیات آن نیز توسط محققین جمعآوری شده است که تقریباً 150 تکنگاشت این سوره به زبان فارسی و اردو ست (بکایی، 137). مبتنی بر این فهرست، عمدۀ تکنگاشتهای فارسی مربوط به قرون 13 و 14 ق، و نگاشتههای گزارششده از این سوره به زبان عربی بیشتر مربوط به قرن 4 ق به بعد است.
مآخذ
ابن ابی جمهور، محمد، عوالی اللآلی، به کوشش مجتبى عراقی، قم، 1404 ق؛ ابن ترکمانی، علاءالدین، الجوهر النقی، بیروت، دارالفکر؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، فتح الباری، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی و محب الدین خطیب، بیروت، 1379 ش؛ ابنرشد، محمد، بدایة المجتهد، به کوشش خالد عطار، بیروت، 1415 ق/ 1995 م؛ ابنزنجله، عبدالرحمان، حجة القراءات، به کوشش سعید افغانی، بیروت، 1399 ق/ 1979 م؛ ابنکثیر، اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، 1412 ق؛ ابوعمرو دانی، عثمان، البیان فی عد آی القرآن، به کوشش غانم قدوی حمد، کویت، 1414 ق/ 1994 م؛ همو، التیسیر، به کوشش ا. پرتسل، استانبول، 1930 م؛ بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، قم، 1363 ش؛ بکایی، محمدحسن، تفسیر نامه، نشر ساختار، 1377 ش؛ التفسیر، منسوب به امام حسن عسکری (ع)، قم، 1409 ق؛ ثعلبی، احمد، تفسیر، به کوشش ابومحمد بن عاشور، بیروت، 1422 ق/ 2002 م؛ جصاص، احمد، احکام القرآن، به کوشش عبدالسلام محمدعلی شاهین، بیروت، 1415 ق/ 1994 م؛ حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، 1406 ق؛ الحجة فی القراءات السبع، منسوب به حسین ابن خالویه، به کوشش عبدالعال سالم مکرم، بیروت، 1401 ق؛ حر عاملی، محمد، وسائل الشیعة، قم، 1409 ق؛ حویزی، عبدعلی، تفسیر نور الثقلین، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، قم، 1415 ق؛ رافعی قزوینی، عبدالکریم، فتح العزیز، بیروت، دارالفکر؛ سرخسی، محمد، المبسوط، بیروت، 1406 ق/ 1986 م؛ سیوطی، الاتقان، به کوشش سعید مندوب، بیروت، 1416 ق/ 1996 م؛ همو، الدر المنثور، قاهره، 1314 ق؛ شافعی، محمد، الام، بیروت، 1400 ق/ 1980 م؛ شیخ بهایی، مشرق الشمس، قم، منشورات مکتبۀ بصیرتی؛ طباطبایی، محمد حسین، المیزان، قم، 1417 ق؛ طبرسی، فضل، مجمع البیان، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، 1415 ق؛ طوسی، محمد، التبیان، به کوشش قصیر عاملی، نجف، 1383 ق/ 1964 م؛ همو، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خرسان، نجف، 1379 ق؛ عیاشی، محمد، التفسیر، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، تهران، 1380 ق؛ فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، المطبعة البهیه؛ قرآن کریم؛ قمی، علی، جامع الخلاف و الوفاق بین الامامیة و بین ائمة الحجاز و العراق، به کوشش حسین حسنی بیرجندی، قم، 1379 ش؛ قندوزی حنفی، سلیمان، ینابیع المودة، به کوشش علی جمال حسینی، قم، 1416 ق؛ کاسانی، ابوبکر، بدائع الصنائع، قاهره، 1406 ق/ 1986 م؛ گنابادی، سلطان محمد، بیان السعادة فی مقامات العبادة، بیروت، 1408 ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، 1403 ق/ 1983 م؛ مکی بن ابی طالب، الکشف عن وجوه القراءات السبع، به کوشش محیی الدین رمضان، بیروت، 1401 ق/ 1981 م؛ مناوی، محمد عبدالرئوف، فیض القدیر، به کوشش احمد عبدالسلام، بیروت، 1415 ق/ 1994 م؛ میبدی، احمد، کشف الاسرار، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران، 1371 ش؛ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، بیروت، 1408 ق/ 1988 م؛ واحدی، علی، اسباب النزول، قاهره، 1388 ق/ 1968 م.