خازم بن خزیمه
خازِمِ بْنِ خُزَیْمه، سردار عربتبار خراسانی در قیام عباسی و خلافت سفاح و منصور.
نام ابوهزیمه خازم بن خزیمه هم زمان با شکلگیری جنبش سیاهجامگان بر ضد امویان، در منابع آمده است ( اخبار ... ، 219) و از او به عنوان امیر وفادار به سفاح و منصور، و در زمرۀ نامداران جزو طبقۀ اشراف و اصحاب سلاطین و خلفا یاد شده است (ابنقتیبه، 417؛ یعقوبی، 2/ 384؛ مسعودی، 5/ 211). او به تیرۀ بنی نهشل بن دارم از قبیلۀ بنیتمیم ساکن در مروالرود خراسان تعلق داشت که به نظر میرسد بنا به شواهدی دارای تمایلات هاشمی بودهاند (ابنحزم، 230). به همین خاطر در مراسم کفن و دفن یحیی بن زید بن علی بن حسین علوی، که در 125 ق/ 743 م در جوزجانان کشته، و جنازهاش به فرمان نصر بن سیار امیر اموی خراسان به صلیب کشیده شده بود، خازم همراه با خالد بن ابراهیم و عیسی بن ماهان شرکت داشت (بلاذری، 3/ 455-456).
با آشکار شدن جنبش سیاهجامگان به رهبری ابومسلم، خازم در 129 ق، بعد از قتل حاکم اموی مروالرود، آنجا را تصرف کرد و به ابومسلم پیوست (ابنجوزی، 7/ 271). موقعیت قبیلۀ بنیتمیم در خراسان و به طور خاص در مروالرود، به عنوان پادگان نظامی عربهای فاتح خراسان، و جایگاه خازم در قبیله و پیوندهای خاندانی او با خراسانیان اصیل (ابوالفرج، 282) این امکان را برای او به وجود آورد تا به عنوان یکی از سرداران جنبش سیاهجامگان شناخته شود (طبری، 7/ 360، 363، 389) و در روند فتح شهرهای ایران ازجمله سمنان و حلوان و قرمیسین (کرمانشاه) از دست امرای اموی با قحطبه و فرزندش حسن مشارکت ورزد ( اخبار، 332، 335، 356؛ طبری، 7/ 404، 408). چون ابوالعباس سفاح در کوفه اعلام خلافت کرد، خازم بن خزیمه در کنار قحطبه و پسرانش، حُمید و حسن در تثبیت خلافت نو با شکست دادن ابن هبیره امیر قدرتمند اموی عراق نقشی مهم داشت (خلیفه، 2/ 608-610؛ اخبار، 366-367؛ ابنقتیبه، 371؛ بلاذری، 4/ 182؛ طبری، 7/ 412، 418، 451). بعد از آن نیز با اجرای قتل ابن هبیره به فرمان سفاح و به تحریک منصور، جایگاهش در نزد خلیفۀ عباسی و برادرش منصور ارتقا یافت (خلیفه، 2/ 609؛ دینوری، 374؛ بلاذری، 4/ 146؛ طبری، 7/ 455؛ ابنحبیب، 189-190).
سرکوب شورش بسام بن ابراهیم از بزرگان خراسانی در مدائن (طبری، 7/ 461) و خوارج اباضی و صفویه در عمان و جزیرۀ ابن کاوان به سال 134 ق/ 751 م از دیگر اقدامات خازم به فرمان سفاح بوده است (بلاذری، 4/ 224؛ ابنجوزی، 7/ 324؛ طبری، 7/ 462-463). به همین دلیل بعضی از منابع وی را والی عمان نیز دانستهاند (ابنقتیبه، 417).
این رویداد زمینهای بود که موجب شد خازم بخشی از تیرۀ بنی نهشل از بنی تمیم و موالی خراسانی آن را از مروالرود به بصره کوچ دهد و به عنوان نیروی نظامی تحت امر خود در خدمت فرامین خلیفۀ عباسی برای سرکوب مخالفان قرار دهد (طبری، 7/ 462-463). نفوذ وی در میان سپاهیان قبیلهای و موالی خراسانی بنیتمیم که به عنوان «مروالروذیه» در منابع از آنها یاد شده است، در سرکوب دیگر شورشیانِ دوران منصور در خراسان، طبرستان و جزیره نیز کارساز بود (همو، 7/ 498، 509؛ گردیزی، 275).
حوادثی دیگر بعد از مرگ سفاح همچون همراهی خازم با ابومسلم در سرکوب شورش عبدالله بن علی بر ضد منصور عباسی در 137 ق (طبری، 7/ 477)، مأموریت وی برای نبرد با ملبّد بن حرملۀ خارجی در موصل به سال 138 ق و سرکوب او (خلیفه، 2/ 639؛ بلاذری، 4/ 337؛ ابنجوزی، 8/ 21) و غلبه بر شورش راوندیه به سال 142 ق (دینوری، 384؛ طبری، 7/ 506) خازم را به یکی از وفادارترین و معتمدترین سرداران عرب خراسانی منصور عباسی بدل ساخت (یعقوبی، 2/ 384). شاید به همین سبب بعضی او را رئیس شرطۀ بنیعباس دانستهاند (ابنحزم، 230). خازم همچنین مدتی همراه با مهدی ولیعهد منصور، به مأموریتهای مهم چون مهار آشوب عبدالجبار بن عبدالرحمان ازدی حاکم شورشی خراسان (بلاذری، 4/ 305؛ طبری، 7/ 509) و بعد از آن سرکوب شورش استادسیس و طرفداران وی در شهرهای خراسان به نیابت از مهدی (یعقوبی، 2/ 380؛ گردیزی، 275؛ مقدسی، 6/ 86-87) و نیز مهار مقتدرانه و خشونتآمیز آشوب اسپهبد طبرستان در 142-143 ق/ 759-760 م (طبری، 7/ 510-513؛ ابنفقیه، 571؛ یاقوت، 4/ 15) رفت. این اقدامات سبب شد تا او را بعد از عبدالجبار ازدی امیر خراسان بخوانند (خلیفه، 2/ 676؛ ابنقتیبه، همانجا؛ گردیزی، 216). به علاوه منصور عباسی در سفر حج 144 ق خازم را سپهسالار قوای خلافت کرد (ابنثیر، 5/ 513). بعد از آن در 145 ق، خازم نیز به فرمان منصور و به نیابت از مهدی، مغیرة بن فزع از طرفداران ابراهیم بن عبدالله حسنی را، که در بصره قیام کرده، و والی عباسی اهواز را فراری داده بود، مورد هجوم قرار داد و بر او غلبه کرد (ابوالفرج، 281-284؛ طبری، 7/ 639؛ ابن جوزی، 8/ 88). خازم بن خزیمه در بغداد درگذشت و منصور بر جنازهاش نماز خواند. شناختهشدهترین پسران وی عبدالله و خزیمه و ابراهیم نام دارند که همه در سپاه و دیوان از دورۀ منصور تا امین عباسی دارای اعتبار، و در تحولات سیاسی نظامی این دوره نقشآفرین بودند (ابن قتیبه، همانجا؛ خطیب، 9/ 301).
مآخذ
ابن اثیر، الکامل؛ ابنجوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412 ق/ 1992 م؛ ابنحبیب، محمد، «اسماء المغتالین»، نوادر المخطوطات، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره، 1374 ق/ 1954 م، مجموعۀ ششم؛ ابنحزم، علی، جمهرة انساب العرب، بیروت، 1403 ق/ 1983 م؛ ابنفقیه، احمد، البلدان، به کوشش یوسف هادی، بیروت، 1416 ق/ 1996 م؛ ابنقتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1992 م؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه؛ اخبار الدولة العباسیة، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت، 1391 ق؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، 1417 ق/ 1996 م؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ مدینة السلام، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1422 ق/ 2001 م؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش مصطفى نجیب فواز و حکمت کشلی فواز، بیروت، 1415 ق/ 1995 م؛ دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، 1368 ش؛ طبری، تاریخ؛ گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363 ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، 1974 م؛ مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، پورت سعید، مکتبة الثقافة الدینیه؛ یاقوت، معجم البلدان، بیروت، 1995 م؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، دار صادر.