زمان تقریبی مطالعه: 8 دقیقه

خلیفة بن خیاط

خَلیفَةِ بْنِ خَیّاط، ابوعمرو (قس: ابن ابی حاتم، 1(2) / 378: ابوبکر) عصفری شیبانی باهلی بصری، معروف به شباب (قس: ابن‌ندیم، 324: شبیب)، تاریخ‌نگار، محدث و نسب‌شناس (د 240 ق / 854 م). عصفری، منسوب به عصفر، ماده‌ای است که با آن جامه را سرخ‌رنگ می‌کردند (سمعانی، 9 / 316). 
از تاریخ تولد و رشد او آگاهی چندان در دست نیست، اما به نظر می‌رسد که در حدود سال 160 ق / 777 م، در بصره متولد شده، و همان‌جا به تحصیل پرداخته باشد. نیای او نیز که ابوهبیره خلیفة بن خیاط (د 160 ق) نام داشت، ازجمله راویان ثقه به‌شمار می‌رفته است (ابن ابی حاتم، همانجا؛ ابن‌خلکان، 2 / 244) و کسانی چون ابوالولید طیالسی از او روایت کرده‌اند (سمعانی، همانجا). 
برخی از نویسندگان معاصر با استناد به موطن استادان خلیفة ابن خیاط و اینکه خطیب بغدادی از او یاد نکرده، نتیجه گرفته‌اند که وی برخلاف رسم روزگارش، در طلب دانش دست به سفر نزده است (EI2, III / 838). البته درست است که بیشتر استادان او و کسانی که از آنان روایت کرده‌اند، از رجال بصره یا ساکن آن شهر بوده‌اند (مثلاً: نک‍ : خلیفه، جم‍‌ )، اما از این معنی نمی‌توان استنباط کرد که خلیفة بن خیاط سراسر عمر را در بصره مانده است. خاصه که در تاریخ بغداد اشاره شده است که وی از هشام ابن محمد بن سائب کَلبی (د 204 ق / 819 م) روایت کرده، و چون هشام در بغداد حدیث می‌گفته (خطیب، 14 / 45)، به احتمال قریب به یقین خلیفة بن خیاط در بغداد در مجلس هشام حضور می‌یافته است. نیز از آغاز نسخۀ خطی کتاب الطبقات خلیفة بن خیاط (نک‍ : ظاهریه، 199) پیدا ست که وی به شوشتر هم رفته بوده، و بخشی از الطبقات را در آنجا املاء کرده است؛ اما این عبارت در متن چاپی کتاب به ویرایش سهیل زکار که براساس همان نسخه منتشر شده، دیده نمی‌شود. 
به هر حال وی از محضر دانشمندان و استادانی چون یزید بن زُرَیع، بشر بن مفضل، معتمر بن سلیمان، سُفیان ابن عُیَینه و درست ابن حمزه استفاده کرد و حدیث شنید (بخاری، التاریخ ... ، 2 / 193؛ ابن ابی حاتم، همانجا؛ ابن‌حبان، 8 / 233؛ ابن‌خلکان، 2 / 243). وی در آثار خود از دهها تن روایت کرده که مزی (5 / 68-70)، نام 127 تن از آنان را آورده است. 
اما دربارۀ توثیق یا تضعیف خلیفة بن خیاط میان محدثان و رجال‌شناسان اختلاف هست. در حالی که بخاری از خلیفة بن خیاط احادیثی نقل کرده است (نک‍ : الصحیح، 5 / 50؛ ذهبی، سیر ... ، 11 / 473)، ابن‌حجر (3 / 161) تلویحاً او را ضعیف دانسته، و خاطرنشان ساخته است که هرگاه بخاری از خلیفة بن خیاط حدیثی روایت کرده، آن را از طریق راویان دیگری مورد تأیید قرار داده و اگر حدیثی را فقط از او شنیده، آن را «معلق» کرده است. عقیلی (2 / 22) نیز خلیفة بن خیاط را در زمرۀ ضعفا برشمرده، و گویا استاد او یعنی علی بن مدینی نیز شاگرد خود را ضعیف می‌دانسته که گفته اگر او حدیث نگوید، بهتر است؛ اگرچه ابن عدی جرجانی (3 / 953) و ذهبی ( المغنی ... ، 213، 214) این سخن را بدان جهت که راوی آن، یعنی محمدبن یونس کدیمی، توثیق نشده، بی‌اعتبار شمرده، و خلیفة بن خیاط را «مستقیم الحدیث» و «صدوق» نامیده‌اند؛ اما ابن ابی حاتم که در توثیق راویان بسیار سخت‌گیر است، از قول پدر خود، ابوحاتم محمد سخنی نقل کرده که در آغاز خلیفة بن خیاط را ضعیف می‌نمایاند. اما باتوجه به عکس‌العمل ابوالولید طیالسی در برابر احادیثی از خود وی که از طریق خلیفة بن خیاط به دست ابوحاتم محمد رسیده بود، و راویان مشهوری که از خلیفة بن خیاط حدیث شنیده و روایت کرده‌اند، نه تنها نمی‌توان دلیلی بر ضعف وی به دست آورد، بلکه باید گفت ابوالولید تلویحاً او را تصدیق کرده است (1(2) / 378). از آن گذشته کسانی چون ابن‌شاهین (ص 118) او را ثقه دانسته‌اند و ابن‌عربی (ص 172) وی را از جملۀ پیشوایان حدیث و در ردیف دار قطنی شمرده است. 
ابن‌حبان (همانجا) و ابن‌اثیر (2 / 344) خلیفة بن خیاط را از دانشمندان و نسب‌شناسان برجسته دانسته‌اند و نووی (1 / 6) او را از پیشوایان حافظان شمرده است. ذهبی ( تذکرة ... ، 2 / 436، 437) نه تنها او را در طبقۀ هشتم حافظان جای داده، بلکه مورخ و نسب‌شناس و رجالی موثقی دانسته است (سیر، همانجا). 
خلیفة بن خیاط را همچنین از قراء مشهور دانسته‌اند که قرائت را از ورقاء بن عمرو و ابو عمروبن علاء روایت کرد و کسانی چون احمد بن ابراهیم وراق و مغیرة بن صدقه آن را از او گرفتند (ابن‌جزری، 275). به‌رغم این نظرات، برخی از روایات فراوانی را که ابن‌کثیر از او نقل کرده «ضعیف» و «منکر» و «غریب» دانسته‌اند (مثلاً 2 / 262، 5 / 259، 260) و واقدی نیز یکی از احادیث او را مردود شمرده است (همو، 5 / 313). با این همه، کسانی چون بقی بن مخلد، عبدالله بن عبدالرحمان دارمی، ابوبکر ابن ابی‌عاصم، عمربن احمد اهوازی، موسی بن زکریا تستری، عبدان جوالیقی، زکریا ساجی (ذهبی، همانجا)، عبدالله بن احمد بن حنبل، ابویعلى موصلی (ابن‌خلکان، همانجا)، حسن بن سفیان (ابن‌حبان، همانجا) و مورخانی چون طبری (7 / 510) و ابن‌کثیر از خلیفة بن خیاط روایت کرده‌اند. 
خلیفة بن خیاط سرانجام در 240 ق، و به روایتی 246 ق (ابن‌عساکر، 116)، و به گفتۀ ذهبی (همانجا) در حدود 80 سالگی درگذشت. تاریخ 230 ق / 845 م که ابن‌خلکان (2 / 244) برای درگذشت او آورده، درست نمی‌تواند باشد. چه، کتاب تاریخ خلیفة بن خیاط تا حوادث سال 232 ق را در بر دارد و وی می‌بایست پس از این تاریخ درگذشته باشد.

آثـار

ابن‌ندیم (ص 324) 5 کتاب با عنوانهای الطبقات، التاریخ، طبقات القرّاء، تاریخ الزّمنی و العُرجان و المَرضی و العُمیان، و اجزاء القران و اعشاره و اسباعه و آیاته برای خلیفة بن خیاط برشمرده است، اما دانسته نیست که چرا سهیل زکار (در مقدمۀ الطبقات و التاریخ) همه‌جا از قول ابن‌ندیم 4 کتاب بیشتر به وی نسبت نداده است. گویا سهیل زکار دو کتاب الطبقات و طبقات القراء را یکی دانسته، و کتابی را که خود وی به چاپ رسانیده، همان طبقات القراء او دانسته است. اگرچه بعید نیست که این دو کتاب یکی باشد، ولی الطبقات حاوی نام یا شرح حال 358‘ 3 تن از راویان، شامل صحابه و تابعین اعم از زن و مرد است، و محتملاً همان کتابی است که برخی، از آن به عنوان طبقات الرواة یاد کرده‌اند (کتانی، 106؛ GAS, I/110) و به روایت ابوعمران موسی بن زکریا تستری، از شاگردان خلیفة بن خیاط نقل شده است. این کتاب در دو مجلد به سال 1966 م در دمشق به ویرایش سهیل زکار به چاپ رسیده است.
کتاب تاریخ خلیفة بن خیاط نیز از کهن‌ترین کتابهای تاریخی سال‌شمارانه است و تا حوادث سال 232 ق / 846 م ادامه یافته است. ویژگی این کتاب که به روایت بقی بن مخلد نقل شده، نه تنها بدان سبب است که بیش از دو ثلث از کتاب را به امویان اختصاص داده، و این خود نمایانگر گرایش و توجه وی به تاریخ اسلام پیش از عباسیان است، بلکه چون در برخی موارد دارای خصوصیت آماری است، از اهمیت زیادی برخوردار است، خاصه که در ذکر روایات مربوط به فتوح، همواره به دو روایت محلی (از طریق راویان محل) و رسمی (راویان مدینه) استناد کرده است. تاریخ خلیفة بن خیاط نیز به ویرایش سهیل زکار در دو مجلد در دمشق 1967م به چاپ رسیده است. 
هر دو کتاب تاریخ و طبقات ابن‌خیاط از منابع آثار ذهبی ( تاریخ ... ، 1 / 13) و نووی (1 / 6) بوده است. گذشته از آن، از سخن ابن ابی حاتم (همانجا) برمی‌آید که خلیفة بن خیاط کتابی با عنوان مسند داشته که روایات خود را در آنجا گرد آورده بوده است. از دیگر آثار خلیفة بن خیاط نشانی به دست نیامده است. 

مآخذ

ابن‌اثیر، علی، اللباب، بیروت، دارصادر؛ ابن ابی حاتم، عبدالرحمان، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، 1371 ق / 1952 م؛ ابن‌جزری، محمد، غایةالنهایة، به کوشش گ. برگشترسر، قاهره، 1351 ق / 1932 م؛ ابن‌حبان، محمد، الثقات، حیدرآباد دکن، 1402 ق / 1982 م؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، 1325 ق / 1907 م؛ ابن‌خلکان، وفیات؛ ابن‌شاهین، عمر، تاریخ اسماء الثقات، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، 1986 م؛ ابن عدی، عبدالله، الکامل، بیروت، 1985 م؛ ابن‌عربی، محمد، العواصم من القواصم، به کوشش محب‌الدین خطیب، بیروت، 1986م؛ ابن‌عساکر، علی، المعجم المشتمل، به کوشش سکینه شهابی، بیروت، 1979 م؛ ابن‌کثیر، البدایة؛ ابن‌ندیم، الفهرست، بیروت، دارالمعرفه؛ بخاری، محمد، التاریخ الکبیر، به کوشش محمد عبدالمعیدخان، حیدرآباد دکن، 1361-1364 ق؛ همو، الصحیح، استانبول، 1981 م؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349 ق / 1930 م؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1967 م؛ ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 1409 ق / 1989 م؛ همو، تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن، 1333-1334 ق؛ همو، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و صالح سمر، بیروت، 1986 م؛ همو، المغنی فی الضعفاء، به کوشش نورالدین عتر، حلب، 1971 م؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، حیدرآباد دکن، 1978 م؛ طبری، تاریخ؛ ظاهریه، خطی (تاریخ و ملحقات)؛ عقیلی، محمد، الضعفاء الکبیر، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، 1984 م؛ کتانی، محمد، الرسالة المستطرفة، بیروت، 1332 ق / 1940 م؛ مزّی، یوسف، تهذیب الکمال، نسخۀ عکسی کتابخانۀ توپکاپی سرایی، مجموعۀ شم‍ A.2848؛ نووی، محیی‌الدین، تهذیب الاسماء و اللغـات، بیـروت، دار الکتـب العلمیـه؛ نیـز: 

EI2; GAS. 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.