خیزران
خِیْزَران، گیاهی با کاربردهای گوناگون، ازجمله ساخت وسایل زندگی، ساخت مواد دارویی و درمانی در طب کهن، و نیز نمادی فرهنگی در برخی از مراسم و مناسک.
خیزران، که به آن نی هندی نیز میگویند (بهرامی، 603)، ساقهای بلند و باریک و بندبند دارد (مظفریان، 59) که گاهی ارتفاع آن به 25 متر نیز میرسد. این گیاه را در دیگر نقاط جهان به نام بامبو میشناسند که برحسب مکان رویش، مثلاً بامبوی آسیا؛ برحسب شکل ظاهری، بامبوی خاردار و بامبوی برگپهن؛ و برحسب رنگ ساقۀ نی، بامبوی سیاه، بامبوی سبز، بامبوی طلایی و جز اینها خوانده میشود. این گیاه که بهطور طبیعی با تخمریزی یا با قلمهزدن تکثیر میشود (بهرامی، همانجا)، در ایران بیشتر در نواحی گرم و مرطوب، و در کنار جریانهای آب، گودالهای آبگیر و استخرهای طبیعی، ازجمله در سیراف، از شهرهای جنوبی ایران، و همچنین در نواحی گرم و مرطوب، مانند گیلان و مازندران، میروید (زرگری، 4/ 731؛ بهرامی، همانجا).
ساقۀ خیزران موقع خمشدن نمیشکند ( لغتنامه ... )؛ ازاینرو، از آن برای تهیۀ تیرک چادر، نردبان، پل، عصا، صندوق، نرده، گلدان، ناو یا جویهای آبرسانی و حتى پرۀ دستگاههایی که با نیروی آب میچرخند، استفاده میشود (بهرامی، همانجا). همچنین این گیاه برخی کاربردهای صنعتی هم دارد (گلگلاب، 399) و از ریشههای آن نیز در ساخت برخی صنایع دستی چون حصیر بهره میبرند ( لغتنامه).
ریشۀ جوشاندۀ خیزران را به حالت نیمگرم برای جلوگیری از ریزش مو، روی پوست سر میمالند (زرگری، 4/ 733). در لرستان، برای درمان زخمهای کچلی، نی خیزران را میسوزانند و خاکستر آن را روی سر میگذارند (اسدیان، 259). همچنین مردم این منطقه از قطعات نیِ خیزران ــ که سخت و سبک است ــ در شکستهبندی، برای بستن استخوان شکسته استفاده میکنند (همو، 278).
کاربرد عمدۀ خیزران استفاده از صمغ آن به نام تباشیر است. وقتی آتش در نیزارها میافتد، نیها میسوزند و خاکستر میشوند و از بندهای آن تباشیر حاصل میشود که آن را از این خاکسترها جدا میکنند (حکیممؤمن، 291). تباشیرْ سفیدرنگ (داعیالاسلام، ذیل واژه)، و ترکیبی از سیلیس، آهک و پتاس است. راه دیگر تهیۀ تباشیر انداختن بندهای خیزران و خشککردن آنها ست تا مادۀ سفید شفافی به دست آید. این ماده را میکوبند و خمیر میکنند و بهصورت قرص یا قلم (تباشیر قلمی) درمیآورند. بهترین تباشیر وزنی سبک و رنگی سفید دارد، و زود ساییده و کوبیده میشود (ابناخوه، 152؛ جرجانی، الاغراض ... ، 2/ 262). تباشیرْ تلخمزه و قابض است (رازی، 21/ 98) و مزۀ تند آن زبان را میگزد (جرجانی، همانجا). اگر تباشیر گزنده نباشد، تقلبی است که برخی از عطاران با آمیختن تباشیر با استخوان سوخته آن را میسازند. راه شناخت آن چنین است که اگر آن را در آب اندازند، استخوان در آب حل نمیشود و رسوب میکند، و تباشیر به سطح آب میآید (ابناخوه، 151؛ نیز نک : گرامی، 457) و محلولی شورمزه میشود ( لغتنامه، ذیل واژه).
کاربرد این گیاه، چه بهصورت تنها و چه در ترکیب با دیگر گیاهان، در فرهنگ ایران بیشتر در طبابتهای کهن و پزشکی مردمی امروزه و خانگی، در درمان بسیاری از دردها و بیماریها رواج دارد. یکی از پزشکان طب کهن تباشیر را برای برطرف کردن ورم چشم، زخم دهان، بهویژه بثورات (جوشهای) دهان کودکان، و تقویت معده سودمند دانسته است (نک : رازی، همانجا) و برخی منابع، ساییدۀ خیزران را برای درمان انواع ورمها، ازجمله ورم ناشی از گزیدگی مورچه، توصیه میکنند (نک : عقیلی، 409).
تباشیر در مخزن الادویة بهعنوان سردکنندهای قوی برای معده و جگر معرفی شده است. افزونبرآن، بندآورندۀ قِیِ ناشی از صفرا و اسهال خونی است و رطوبتهای معده را خشک میکند. خوردن یا ضمادکردن آن برای درمان خفقان و غشی و تقویت اعضای ضعیف، مفید است. همچنین آمیختن آن با سکنجبین برای درمان بواسیر و رفع تبهای تند و کمکردن غم و التهاب، مؤثر است (همو، 581).
از معجونی به نام تباشیر قمی نیز یاد میشود که ترکیبی است از تباشیر با گِلِ چاههای اطراف محلات و گِلِ ارمنی که در گذشته، زنان باردار در وقت ویار آبستنی از آن میخوردند (جرجانی، همانجا). زنان شیرده از قطعات ریزوم (ریشهوار) این گیاه، که مردم آن را ریشۀ خیزران میپندارند، برای از شیر گرفتن کودکان بهره میبرند (زرگری، همانجا). افزونبراین، زنان برای تسکین درد عادت ماهانه نیز از آمیختۀ جوشاندۀ تباشیر، مغز هستۀ آلبالو، پوست پسته، نبات، روغن بادام و گلگاوزبان استفاده میکنند (هوپر، 207).
اما عمدهترین روشهای استفاده از تباشیر بهصورت قرص، و مشهور به قرص تباشیر است، و معمولاً به عنوان ملین قوی برای ورم معده به کار میرود (اخوینی، 351). با تغییر در ترکیبات آن و افزودن دیگر گیاهان، داروهای گوناگون و متفاوتی برای درمان دردها ساخته شده است. قرصی دیگر نیز که متشکل از تباشیر، گشنیز خشک، گل سرخ، کافور، سمقونیا و کتیرا ست، افزون بر مسهلبودن، کاهشدهندۀ حرارت قوای جنسی در مردان است (جرجانی، ذخیره ... ، 3/ 126).
تباشیر طبیعتی سرد و خشک دارد (جمالی، 216)، چنانکه برای فرونشاندن عطش و رفع تشنگی مقداری از آن را در کوزۀ آب میانداختند (برهان ... ، ذیل واژه). در خراسان، تباشیرِ قلم را به همراه اندکی فوفل و گل انار پارسی در هاون میکوبند و برای برطرفکردن بوی بد دهان، پیش از خواب روی لثه و دندانها میمالند و باور دارند که با این عمل، افزون بر از میان رفتن بخار دهان، دندانها نیز قرص و محکم میشود (شکورزاده، 238). همچنین اگر زنی یک یا چند پسر زاییده باشد و بخواهد که فرزند بعدی دختر باشد، پس از زایمان، 5 سیر عرق بید و یک مثقال جوهر تباشیر را باهم مخلوط میکنند و به او میدهند تا بخورد (همو، 130).
استفادۀ دیگر مردم خراسان از تباشیر برای رفع ترشکردگی معده است. برای این منظور ترکیبی از دو مثقال تباشیر، دو مثقال برگ گل سرخ، 8 نخود تخم خیار، یک مثقال گشنیز، یک مثقال زیرۀ سیاه و یک مثقال زیرۀ سبز را در سرکه میپرورند و به هنگام سحر، ناشتا میخورند (همو، 241). افزون بر این، مردم خراسان به هنگام تحویل سال، مقداری تباشیر قلم ساییده، در عرق بید میریزند و میخورند و میگویند: الٰهی همانطور که سال کهنه نو شد، مزاج من هم عوض شود. آنها باور دارند که به این ترتیب اگر مزاجشان گرم باشد، سرد، و اگر سرد باشد، گرم خواهد شد (همو، 100-101).
در متون ادبی، بهویژه در اشعار نیز اشاراتی به تباشیر شده است؛ مثلاً خاقانی در یکی از سرودههایش از ویژگی طبیعت سرد تباشیر که برای مزاج گرم تجویز میشود، اینگونه یاد کرده است: پرنیازی را که هم دل تفته بینی هم جگر / شرب عزلت هم تباشیرش بود، هم استخوان (ص 325). در اشارات و کنایات زبان فارسی، واژۀ تباشیر دربارۀ هرچیز که سفیدی آن مد نظر باشد، به کار رفته است و بسیاری از چیزهای سفید را به آن تشبیه کردهاند، چون «تباشیر صبح» که کنایه از روشنی اول صبح و یا روشنی صبح صادق است (نک : برهان، ذیل واژه).
از دیگر مصارف گیاه خیزران، بهکاربردن نمادین آن در برخی از مراسم و مناسک است. در جزیرۀ کیش، در مراسم عروسی اهل سنت، داماد قطعهای از نی خیزران را که به آن خیزرانة المعرس میگویند، به نشانۀ تسلط وی بر عروس در دست میگیرد و آن را تا موقع ورود به حجله در دست نگه میدارد. بعضی از دامادها این خیزران را معمولاً از دیگران به امانت میگیرند و پس از پایان مراسم عروسی، آن را به صاحبش بازمیگردانند (مختارپور، 552). در مراسم آیینی زار (نک : ه د، اهل هوا) نیز که در جنوب ایران برگزار میشود، نی خیزران را که معمولاً از سرزمین مسقط میآورند، با احترام و آدابی ویژه نقرهکوبی، حنابندی و جلاکاری میکنند و با روغن ماهی صیقل میدهند و در اجرای مراسم زار به کار میبرند (ساعدی، 57).
مآخذ
ابناخوه، محمد، آیین شهرداری، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، 1367 ش؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1344 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ برهان قاطع؛ بهرامی، تقی، فرهنگ روستایی، تهران، 1316-1317 ش؛ جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطبیة، به کوشش حسن تاجبخش، تهران، 1385 ش؛ همو، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمدرضا محرری، تهران، 1384 ش؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ حکیممؤمن، محمد، تحفة المؤمنین، به کوشش روجا رحیمی و دیگران، تهران، 1386 ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، 1368 ش؛ داعیالاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، 1362 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ترجمۀ سلیمان افشاریپور، تهران، 1384 ش؛ زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، 1369 ش؛ ساعدی، غلامحسین، اهل هوا، تهران، 1335 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزن الادویة، تهران، 1371 ش؛ گرامی، بهرام، گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی، تهران، 1386 ش؛ گلگلاب، حسین، گیاهشناسی، تهران، 1356 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ نیز: