زمان تقریبی مطالعه: 12 دقیقه

درخت

دِرَخْت، هر گیاه بزرگ و ستبر با ریشه، ساقه و شاخه، با نقشی بنیادی در بسیاری از زمینه‌های فرهنگ مردم. 
درخت در پهلوی: draxt (تفضلی، 141؛ فره‌وشی، 159)، و در پازند: به صورت [sajaraja, sjarma, szra] sajaray آمده است. نیبرگ این واژه را با هزوارش دیگر، یعنی draxt=dkrya یک واژۀ مرکب به معنی «درخت توت» می‌داند (II/ 66). 
در باور مردم ایران، تقدس درختان به‌سبب حضور آنها در بقعۀ پیر، امامزاده و یا شخص مقدسی است که مورد احترام است. در باور بعضی مردم و به‌خصوص در باور مردم شمال ایران، درختان بقعه‌ها و خاصه درخت آزاد از جنس ماده و همسر پیران دفن‌شده در آن بقعه‌ها هستند (پورخالقی، تحقیقات ... ؛ نیز نک‍ : حمیدی، 362). در سیرجان، سرو امامزاده از خود امامزاده قدیم‌تر است (باستانی، کلاه‌گوشه ... ، 498، حاشیه). وجود تقویمهای درختی (نک‍ : پورخالقی، «تقویم ... »، 359 بب‍‌ ) در ایران باستان، یادآور خاطرات ازلی تقدس درختان در فرهنگ مردم است. 
در بسیاری از مثلها و عبارات حکیمانه، درخت جایگاه ویژه‌ای دارد؛ نمونه‌هایی چون: «درخت‌افکن بود کم‌زندگانی»، «درختِ اگر را کاشتند، سبز نشد»، «درخت تلخ هم تلخ آورد بار»، «درخت میوه‌دار همیشه سنگ می‌خورد»، «درختی که کج بالا آمد، راست نمی‌شود»، «درخت هرچه بارش بیشتر است، سرش خمیده‌تر است» و جز اینها، ارزشهای فرهنگی درخت را در باور مردم آشکار می‌کنند (نک‍ : دهخدا، 2/ 785-786؛ عفیفی، مثلها ... ، 358؛ شکورزاده، دوازده هزار ... ، 356- 358؛ بهمنیار، 251-252؛ شاملو، حرف الف، دفتر 2/ 1228، حرف ت، دفتر 2/ 839؛ ابریشمی، 63؛ کیانی، 51؛ قنبری، 359؛ پرتوی، 58). 

درختان و نام جایها

نام درخت در ترکیب با نام بسیاری از جایها از حضور بارز آن در فرهنگ مردم حکایت می‌کند (نک‍ : باستانی، حماسه ... ، 381). ترکیباتی همچون: بادامستان، بادام‌دره، باغ انار، باغ انجیر، باغ رزان، تاکستان، جنگل، باغ ترنجی، درختنگان، ده‌گزی، گزکی سروستان و جز اینها ( فرهنگ جهانگیری، ذیل سروستان؛ فرهنگ جغرافیایی ... ، 7/ 129؛ ابن‌بلخی، 337، 381؛ مهرشاهی، 30-33)، نشان از باورهای مردمی و اعتقاد به تقدس درختان و احترام به آنها دارد. سرو مراد در مسجد سرو شهرستان سروستان فارس مجموعۀ کاملی از باورهای مربوط به این درخت در محل رویش خود است (همایونی، 68). 

موسیقی و رقص درختان

وجود نام برخی از درختان در اصطلاحات موسیقی نیز حکایت از رابطۀ درختان با اندیشه‌های مردم دارد. برای نمونه، سروستان نام لحنی است که باربد تصنیف کرد ( فرهنگ جهانگیری، همانجا؛ نفیسی، 1/ 13). سروسهی، سروستا، و سبز اندر سبز هر یک نام آهنگی موسیقایی است (نک‍ : یاحقی، 459-462). 

درختان مزار

در فرهنگ مردم ایران، کاشتن درخت بر مزار مردگان حاکی از باور مردم به بازگشت مردگان به زندگی و امید مؤمنان به رستاخیز است. مردم معتقدند که رستاخیز در نوروز به وقوع خواهد پیوست (نک‍ : روز ... ، 21؛ بیرونی، التفهیم، 253) و یا خداوند در نوروز مردم را احیا می‌کند و ارواح آنان را به آنان بازپس خواهد داد (کریستن‌سن، 2/ 479-481؛ الیاده، 76)؛ آنها نیز برای تکرار نمادین آفرینش، بر گور درخت می‌کارند (دراور، 86). بنابر باور مردم، اولین درختی که بر گور آدم رویید، زیتون بود و آن را نماد عفو و شفاعت می‌دانند (جوادی، 31؛ مجنونیان، 20). 
اعتقاد به گیاه‌تباری انسان و بدان نسب بردن را می‌توان در اسطورۀ پدیدآمدن نژاد آریا از تخمۀ کیومرث و ریواسِ پانزده‌برگ و ازدواج مشی و مشیانه دید (بندهش، 81؛ حمزه، 12؛ بیرونی، الآثار ... ، 99؛ مجمل ... ، 22؛ نیز نک‍ : یاحقی، 408- 409). 
مذمت زیان‌رساندن و قطع درختان و مجازاتهای سنگین درخت‌افکنان (نک‍ : فرهادی، 320 بب‍‌ ) و وجود احادیث و روایات فراوان دربارۀ اهمیت درخت و درخت‌کاری (نک‍ : چهل حدیث ... ، سراسر اثر) نشانۀ تقدس درخت، به‌خصوص در میان عامۀ مردم است. در اوستا، زیان رسانیدن به درختان گناه بزرگی به شمار می‌رود و لغت «اوراسترایا» گناهی است که نسبت به درختان سر می‌زند (نیلوفری، 32-36؛ ارداویراف‌نامه، فرگرد 10، بندهای 5، 6؛ نیز نک‍ : عفیفی، حاشیه بر ... ، 33، حاشیۀ 4). در باور مردم و هم در آیین مزدیسنا، قطع درختان کرداری زشت و اهریمنی است و کسی که به درختان آسیب برساند، در کنار پل صراط (چینودپل) سرگردان و اندوهناک است ( ارداویراف‌نامه، فرگرد 17، بند 1، فرگرد 23، بندهای 4، 5). حتى گاه برای جبران گناه آزار رساندن به درختان، وظایفی نظیر ساختن مسجد، زیارتگاه و آب‌انبار، قربانی‌کردن، کاشتن درخت و جز اینها در نظر گرفته شده است (برای نمونه، نک‍ : چهل حدیث، 12-13، 16-17). به همین سبب، هیزم‌شکنان به هنگام افکندن درخت، از او معذرت می‌خواهند و دعای غفران می‌خوانند («هزار سال ... »، 16- 18؛ فرهادی، 326). 

تأثیر دعا در رویش و ثمربخشی درختان

زردشتیان در مراسم تشریفاتِ تلاوت یسنای 72، شاخه‌های بَرْسم را ــ که از درختان مقدس نخل، گز، سنجد و سرو تهیه می‌شود ــ می‌شویند و با شیر بز و آب حاصل از شست‌وشوی برسم و فشردۀ مغز شاخه‌های درخت هوم یا داروش (داردوست)، مخلوط می‌کنند و پراهوم به‌دست‌آمده را با مراسمی خاص و همراه با دعا و نیایش، در پای درختان میوه می‌ریزند تا سرسبز و بارور گردند (نک‍ : یسنا، 1/ 131، حاشیۀ 1؛ نیز بار، 53؛ بویس، 159-161). زردشتیان معتقدند که زردشت در پای درخت مقدس هوم به دنیا آمده است که آن را درخت حیات و جاودانگی می‌دانند. گونۀ سپید هوم که در اوستا، «گئوکرنه» نامیده شده است، در باور ایرانیان کهن، بی‌مرگی را در روز رستاخیز به آدمی ارزانی خواهد داشت. این درخت در باور مردم، نماد دوام و پایداری، معرفت و فرزانگی، عشق پاک و عفیف، پیوند زناشویی و وفای به عهد است (نک‍ : پورخالقی، درخت شاهنامه ... ، 71، جم‍ ؛ حکمت، 189؛ نیز نک‍ : قهرمانی، بش‍‌ ). 
در روستاهای اطراف رشت، خاکستر برجای‌مانده از آتش چهارشنبه‌سوری (ه‍ م) را جمع می‌کنند و به این نیت که درختان بارور شوند و میوۀ بیشتری بدهند، همراه با مراسم دعا، پای درختان میوه می‌ریزند (پورخالقی، تحقیقات؛ «چهارشنبه‌سوری ... »، بش‍‌ ). مردم نطنز و آبادیهای آن باور دارند که اگر روشنایی حاصل از سوختن خارها و بته‌ها به درختان برسد، آن سال آفات از میان می‌روند و میوه و سردرختی فراوان می‌شود؛ به همین سبب، مردم در شبهای هفدهم تا نوزدهم دی‌ماه، همراه با نیایش و ذکر صلوات در تپه‌ها و بلندیهای آبادی، بوته و خار و هیزم آتش می‌زنند، به‌طوری‌که شعله‌های آتش سراسر آبادی را روشن کند. برخی به نیت آنکه درختان میوۀ بیشتری بدهند، به قبرستان می‌روند و سنگهای کوچک و بزرگ را جمع می‌کنند و همراه با ذکر و نیایش به شاخه‌های درختان می‌آویزند؛ این رسم را «جل‌جلانی» می‌گویند (پورخالقی، تحقیقات؛ انجوی، 1/ 54؛ برای آگاهی بیشتر از رابطۀ نور و درخت، نک‍ : پورخالقی، درخت شاهنامه، 23-25؛ بیلی، 268-278). 
در سواحل جنوب ایران و به‌خصوص در جزیرۀ خارک، درختی واژگون به نام «لیل» می‌روید که مردم آن را مقدس می‌شمارند (شایگان، 1/ 327-331؛ مهپاره ... ، 86، 111). گاهی نیز مردم نذر می‌کنند که چراغی را روشن کنند و بر درخت مقدسی بیاویزند (نک‍ : فرهادی، 320). در شیراز، رسم است که در حجله، انگشتهای کوچک عروس و داماد را با گلاب می‌شویند. این گلاب را برای برکت‌خواهی و طلب باروری همراه با مراسم دعا و ذکر، پای درخت سبزی می‌ریزند (پورخالقی، تحقیقات). 

نقش درخت بر روی اشیاء

نقشهای درخت و نمادهای هم‌پیوند با آن (شیر، گاو، بز، اناهیتا، زن، مار، آتش، ماه، و صلیب) («نمادها ... »، 475-487) بر روی اشیاء باقی‌مانده از دورانهای کهن (مهرها، سفالها، سکه‌ها، پارچه‌ها، فرشها و جز اینها) و آذین‌بندی گیاهی و تزیین بناها (مساجد، حمامها، کاروان‌سراها، مدارس و جز اینها)، نشان می‌دهد که در تمدنهای کهن و در فرهنگ مردم، درخت همواره جایگاهی خاص داشته و نماد حیات و جاودانگی بوده است (بوکور، 35؛ پرهام، 1/ 182؛ رستگار، 208). 
درخت تاک نمونه‌ای از آرایه‌بندی بناهای مقدس با نقش گیاهی است. نقش اسلیمی درخت تاک با شاخه و برگ و خوشه‌های انگور در درون طاق بزرگ محراب مسجدجامع نائین (سجادی، 84) از این نوع است. بورکهارت نقش تاک در محراب قیروان را «مظهر خرد» و «درخت دنیا» دانسته است (ص 133). 
در آیین ماه‌پرستی، ماه به صورت درختی بر روی قله مجسم می‌شده است. درخت ماه به صورت نقشی مستقل بر روی قدیم‌ترین سفالها دیده شده است (صمدی، 22، 165). این نقش امروز نیز بر روی اشیاء مختلف دیده می‌شود و نشان از دوام آن در باور مردم دارد. بر سنگ‌قبرهای محراب گورستان تاریخی سفیدچاه در ساری ــ که تاریخ آن به 860 ق برمی‌گردد ــ تصاویری از درخت و میوه و گل انار که شبیه آتشدان آتش مقدس در آتشکده‌ها ست، دیده می‌شود (پورخالقی، تحقیقات، نیز درخت عنصری ... ، بش‍‌ ). 
در بافته‌های ایران نیز نقش درختانی چون نخل دیده می‌شود (نک‍ : گیرشمن، 233-237) و نقش درخت زندگی از موضوعات رایج در هنرهای سنتی است (جزمی، 75، 203؛ پرهام، 1/ 208، 227؛ دانشگر، 100، 331). نقش درخت بر سکه‌های دورانهای مختلف تاریخی (ملک‌زاده، 1-2/ 31) و بر روی پارچه آمده است (پرایس، 167؛ روح‌فر، 11-14؛ گیرشمن، 232؛ میژن، 561). در صفحۀ اول روزنامۀ وقایع اتفاقیه، از نخستین روزنامه‌های ایران (آرین‌پور، 1/ 238)، و نیز در حجاریها (رف، 204، 210)، بر سنگ‌قبرها (پرهام، 1/ 208)، بر کاشیها (پرایس، 18)، بر روی مشربه و آبخوریها (پرهام، 1/ 208، 225)، بر قلمدانها و جلد کتابها (احسانی، 24، 28، 66، 76، 87، 88) و در نسخه‌های خطی (پرایس، 69) جلوه‌های گوناگون درخت در باورهای مردمی طبقات مختلف جامعه نشان داده شده است. 

تبدیل انسان به درخت

در فرهنگ مردم ایران، نشانه‌هایی از تبدیل انسان به درخت را می‌توان دید. در هفت‌کیلومتری شهرستان درگز در حوالی روستای ضاییان، مرقد سید سلطان قاضی قرار دارد. مردم روایت می‌کنند که دشمنان قاضی پس از آنکه او را به شهادت می‌رسانند، به سراغ خواهر وی می‌روند. خواهر سلطان قاضی از خدا می‌خواهد که او را به درختی تبدیل کند. خداوند آرزوی او را برآورده می‌کند. مردم این درخت را درخت شفا می‌دانند. آنها بر این باورند که زمانی این درخت در اثر توفان بر زمین افتاده است و وقتی بزرگان ده تصمیم گرفته‌اند درخت را ببرند، از تنۀ آن صدای «آخ دستم را بریدند» شنیده‌اند؛ سپس درخت به خودی خود به دو نیم تقسیم و از آن خون جاری شده و جای 5 انگشت دست روی تنۀ این درخت حک شده است. مردم روستای ضاییان هر ساله در روزهای تاسوعا و عاشورا، به زیارت این درخت می‌روند و پس از مرثیه‌خوانی، نیت می‌کنند و نخی به درخت می‌بندند. اگر در ضمن گره‌زدن، نخ دیگری باز شود، آن را نشانۀ برآورده شدن حاجت خود می‌دانند (پورخالقی، تحقیقات). 
در فرهنگ مردم، اعتقاد به رویش درخت بر مقبرۀ پیران به برکت حضور آنان وجود دارد. درخت پستۀ پیر محلۀ جرمدین ابرقو، درخت انجیر مقبرۀ حسن بن کیخسرو، درخت چنار کهن‌سال درمیان بیرجند، و درخت پستۀ مقبرۀ شیخ احمد جام نامقی و فرزندانش که بنابر باور مردم از ناف شیخ روییده‌اند (پورخالقی، تحقیقات، نیز درخت شاهنامه، سراسر اثر)، از این نوع‌اند. 
در محلۀ بالای شهر کهنه در 12کیلومتری شهرستان قوچان، دو درخت چنار وجود دارند که به گفتۀ مردم، این درختان 600ساله‌اند و آنها را مرد حقی (محمدعلی فقیر) کاشته و سفارش کرده است که این دو درخت را قطع نکنند. مردم برای شفای بیماریهای پوستی (خشکی، زگیل و جز اینها)، چهارشنبه‌ها به این محل می‌آیند و نیت شفا می‌کنند و گِل به درخت می‌زنند و معتقدند تا خشک شدن گِلها بیماری آنها بهبود می‌یابد (همو، تحقیقات). بر اساس روایتی دیگر، در زمان قدیم، در محلۀ گرمابه که در نزدیکی شهر کهنه است، دیوی زندگی می‌کرد. روزی دیو دو خواهر و برادر را تعقیب می‌کند. دو کودک به اذن خداوند به صورت دو درخت چنار درمی‌آیند. می‌گویند هنگامی که بخواهند این درختان را قطع کنند، کودکان گریه می‌کنند و اشک خون می‌ریزند (همو، تحقیقات). در افسانه‌هایی نظیر «هفت درخت سپیدار» (خدیش، 281) نیز نشانه‌هایی از این باور را می‌توان دید. 
براساس افسانه‌ای، درخت پیر چنار 750‘1سالۀ قلعۀ خواجه، واقع در ضلع شمالی شهرستان نیریز از توابع استان فارس، پیرزنی است که در این محل زندگی می‌کرده و تبدیل به این درخت شده است. هر شب، نور خیره‌کننده‌ای در بالاترین نقطۀ درخت مشاهده می‌شود و همین مسئله باعث تقدس آن شده است. مردم معتقدند که هرکس زیر این درخت دعا کند و نذر بدهد، محصولات کشاورزی‌اش زیاد می‌شود. بعضی مردم این درخت را متعلق به حضرت ابوالفضل (ع) می‌دانند و روز عاشورا، زیر درخت، به عزاداری می‌پردازند و به امید برآورده‌شدن حاجات خود، به آن پارچه می‌بندند (پورخالقی، تحقیقات). 
افسانۀ درخت چوپان در باور مردم روستای محسن‌آباد نیشابور در خراسان نیز افسانۀ تبدیل چوپانی حریص به درخت خشکیده‌ای است که شیره یا انگور به امام رضا (ع) تقدیم نکرده است (همو، تحقیقات). تبدیل انسان به درخت و رویش درخت از خون را در افسانه‌های محلی ایرانی، نظیر «دختر نارنج و ترنج» و «دخترون انارون» (صرفی، 89، 151، 179) و «افسانۀ نی خوش‌صدا» در خراسان (باجلان فرخی، 211) می‌توان دید. 

روح درخت

در فرهنگ مردم ایران، درختان جایگاه ارواح غیبی شمرده می‌شوند و به‌خصوص ارواح محافظ در آنها جای دارند و به همین جهت، مردم شفای دردهای خود و برآورده‌شدن حاجات و آرزوهای خود را از درختان می‌خواهند. اصطلاح «بزنم به تخته» به جای خواندن آیۀ «وَ اِنْ یَکادُ» (قلم/ 68/ 51)، برای جلوگیری از هرگونه چشم‌زخم (انزابی‌نژاد، 371)، ناشی از همین باور است و با این کار روح درخت را برای محافظت از شخص بیدار می‌کنند. 
درخت داغداغان/ ته/ تادانه ( لغت‌نامه ... ، ذیل داغداغان) در فرهنگ ترکمن، مقدس و محترم است. ترکمنها چوب آن را به شکلی خاص می‌تراشند و به گردن کودک می‌آویزند تا چشم نخورد. در قم نیز برای جلوگیری از چشم‌زخم، بند انگشتی از چوب داغداغان را به گردن کودکان و گاه دامهای بزرگ می‌آویزند (کشاورز، 886). نقش داغداغان برای جلوگیری از نظر خوردن، در فرش ترکمنی نیز بافته می‌شود (نک‍‌ : «درخت ... »، بش‍‌ ). 
نوروزی کردن درختان در جشنهای سنتی جزیرۀ قشم نیز برخاسته از باورهای اسطوره‌ای به وجود روح در درختان و تقدس آنها ست. «نوروز صیاد» یکی از مراسم جزیرۀ قشم است که در روز اول مرداد هر سال، برگزار می‌شود. در این روز، برای آنکه درختان را هم نوروزی کنند، درهای چوبی و همچنین درختان خانه‌ها را با گِل سرخ با سرانگشتان رنگ می‌زنند (مرادی، بش‍‌ ). 

درختان مقدس

صفحه 1 از3
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.