دلفین
دُلْفین، صورت فلکی شمالی کوچکی نزدیک به استوای سماوی، و از صورتهای فلکی باستانی که در اخترشناسی کهن به شکل دلفین انگاشته میشد.
نامها و سابقۀ یادکرد در تمدنها و فرهنگهای گوناگون
هونگر و پینگری این احتمال را پیش کشیدهاند که شاید آنچه مردمان بینالنهرین «مرد مرده» مینامیدند، همان ستارگانی است که امروزه دلفین نامیده میشود (نک : ص 272).
ازآنجاکه نام دِلفیس (برای ضبط دِلفین، نک : دنبالۀ مقاله) این صورت فلکی در پاراپگمای (نوعی تقویم اخترشناسی و هواشناسی بدوی، نک : لیدل، ذیل παράπηγμα؛ «فرهنگ ... »، ذیل parapegma) ائوکتمون یاد شده است، پیشینۀ انگاشتن ستارگان این صورت فلکی به شکل دلفین، دستکم به سدۀ 5 قم بازمیگردد (کید، 301؛ راگلز، 130). یونانیان در همین روزگار بسیاری از صورتهای فلکی را از مردمان بینالنهرین گرفتند؛ اما دلفین انگاشتن این ستارگان را اغلب کار یونانیان باستان دانستهاند (شِفِر، «منشأ ... »، 101؛ نیز نک : کاناس، 108؛ کید، همانجا). راگلز بر آن است که توجه زودهنگام یونانیان به صورت فلکی دلفین گویا جنبۀ آیینی داشته است. معبد دلفی در یونان، از حدود سدۀ 7 قم، در یونان آوازۀ بسیار داشته، و (دستکم در آغاز) تنها یک بار در سال (روزی که زادروز آپولو به شمار میآمد) پذیرای زائرانی از سراسر یونان بوده است. با توجه به اینکه معبد در جایی دورافتاده و کوهستانی جای داشته است، بیشتر زائران باید راهی بس دراز و دشوار برای رسیدن به آن میپیمودند. درنتیجه برای رسیدن بههنگام به این مراسم، باید با رصد ستارگان نشانهای میجستند که پس از دیدن آن، زمان کافی برای رسیدن به معبد داشته باشند. راگلز بر آن است که این نشانه میتوانسته است طلوع یا نخستین دیدهشدن صورت فلکی دلفین در طول سال (پس از چندی پنهانبودن بهدلیل نزدیکی به خورشید) باشد (ص 130, 131, 335).
براساس یکی از روایات اساطیری یونانی / رومی ــ که اصل آن به کتاب کاتاستریسمی (= صورتهای فلکی) اراتوستنس (276- 195 قم) بازمیگردد (او برخلاف دیگران این صورت فلکی را بهجـای دلفیـس، دِلفیـن نـامیده است) ــ پـوسیدون (ایـزد دریـا، زمینلرزه، خاک، توفان و اسبان، و از ایزدان دوازدهگانۀ کوه المپ) / نپتون بر آن شد که نرئیس زیبارویی به نام آمفیتریته / سالاکیا را به همسری برگزیند، اما او سر باز زد و در کوههای اطلس / ستونهای هرکول پنهان شد. پوسیدون جستوجوگرانی بسیار، ازجمله دلفینوس را در پی او فرستاد. دلفینوس سرانجام با آمفیتریته روبهرو شد و توانست او را به ازدواج با پوسیدون مجاب کند و پوسیدون، به نشانۀ سپاسگزاری، دلفینوس را در آسمانها جای داد. در روایتی دیگر، جایگرفتن دلفین در آسمانها پاداش تلاش او برای نجات جانِ آریون اهل لسبوس (سدۀ 7 قم)، شاعر و چنگنواز نامور یونانی، و رساندن او به خاک یونان بوده است (هارد، «اراتوستنس ... »، 106-110، «دستنامـه ... »، 104, 105, 582, 583؛ دیکسنکندی، 28, 29, 46, 47, 107, 108؛ الن، 198؛ برنم، 824؛ فاکنر، 141, 142؛ دیلی، 10, 120؛ هایفتس، 84, 85).
ابوریحان بیرونی در الآثار الباقیة، هنگام برشمردن اعیاد مسیحیان ملکایی، دربارۀ مناسبت «عید ظهور صلیب» (روز هفتم ماه ایار / مه)، یادآور میشود که دانشآموختگان ایشان برآناند که در روزگار قسطنطین فاتح (حک 306-337 م)، چیزی شبیه به صلیب از جنس آتش یا نور در آسمان پدیدار شد و او آن را نشانۀ پیروزی به شمار آورد و البته در نبرد پیروز شد؛ اما در میان دانشنیاموختگان ایشان شماری به آن صلیب، که در صورت دلفین است، اشاره دارند که عرب آنها را قعود (شتری که چوپان برای رفع نیاز بر آن سوار شود) مینامد، و آن 4 ستاره است از پس نسر واقع، به آرایش متوازیالاضلاعی (ستارگان α، β، δ، و γ دلفین)، و گفتهاند که این صلیب در آن هنگام درست روبهروی (در آسمان و در راستـای) جایگاه بهصلیبکشیـدن مسیح (ع) پدیـدار شد، و شگفتا که چرا نمیاندیشند تا دریابند جهان را مردمانی است که در روزگاران دراز به رصد ستارگان نیز پرداختهاند و از گذشتگان به آیندگان به یادگار گذاشتهاند که ستارگان دلفین از ثوابتاند، و نیاکان آنان این ستارگان را به همین صورت یافتهاند (ص 296، 297).
بیرونی در روایت فارسی التفهیم نیز آورده است: «دلفین را چهار ستاره است همچون معیّن، صلیب طایر خوانند» (ص 103) که صفت «طایر» نباید بیارتباط با این پنداشت باشد؛ اما در روایت عربی این کتاب، گویا همۀ صورت فلکی صلیب طایر نامیده شده است (ص 79: والدلفین یسمی صلیب الطایر). ابنقتیبه نیز همین 4 ستاره را «الصلیب»، و نام دیگر آن را قعود یاد کرده است (ص 151، 152، که البته ضبط آن بهصورت «عقود» اشتباه مصحح است؛ قس: مرزوقی، 2 / 376).
عبدالرحمان صوفی «قعود» نامیدهشدن این 4 ستاره را به «عرب» (پیروان مذهب انواء <ه م>)، نسبت داده و بر آن است که مردمان این 4 ستاره را صلیب، و ستارهای را که بر دم است (ذنبالدلفین، ε دلفین)، عمودالصلیب مینامند (ص 151؛ نیز نک : نصیرالدین، 107؛ قزوینی، 34).
الن با خوانش نادرست «القعود» بهصورت «العقود» و نیز به گمان اینکه قزوینی در عبارت «والعرب تسمی الاربعة التی فی وسطه القعود و العامة تسمی هذه الاربعة الصلیب والذی علی الذنب عمود الصلیب» (همانجا) عرب را به معنی اخصّ «اعراب فرهیخته» (در برابر العامة) به کار برده، بر آن است «اعراب فرهیخته» این 4 ستاره را مرواریدها یا گوهرهایی برای آراستن صلیب میدانستهاند (ص 200)؛ درحالیکه قزوینی در اینجا عین عبارت عبدالرحمان صوفی را نقل کرده است.
در سنت کهن عبری، دلفین گاه همان ماهی بزرگی به شمار میآید که یونس (ع) را بلعید (برنم، 825). همچنین این صورت گاه «تابوت ایوب» نامیده شده است که سبب نامگذاری آن روشن نیست (همانجا).
در آثار کهن نجومی
نخستین اثر نجومی که در آن از «صورت فلکی دلفین» یاد شده، کتاب فاینومنا یا «پدیدهها»ی ائودوکسوس کنیدوسی (ح 390 ـ ح 337 قم) است که در حدود سال 370 قم تألیف شده، و نتایج رصدهای ائودوکسوس در مصر و کنیدوس در آن گرد آمده است. البته امروزه اصل این کتاب در دست نیست، اما آراتوس (315 یا 310-240 قم)، در حدود سال 275 قم، روایتی مختصر و منظوم از آن با همین نام فاینومنا فراهم آورده است که کهنترین اثر یونانی موجود دربارۀ صورتهای فلکی به شمار میآید. از هیپارخوس (در منابع اسلامی: ابرخس، ح 190 ـ ح 120 قم) نیز شرحی بر هر دو روایت (دربردارندۀ بسیاری نکات یادنشده در روایت منظوم) به دست ما رسیده است. در منظومۀ آراتوس از دلفین، بهعنوان آخرین صورت فلکی شمالی، چنین یاد شده است: دلفین کوچک درست بر فراز بز وحشی (جَدی) شناور است، میانش تاریک، اما 4 گوهرْ پیکرش را ترسیم کردهاند دوبهدو موازی هم (بیتهای 316-318، براساس ترجمۀ کید؛ نیز نک : مِیْر، 405-407، که ترجمهای بسیار متفاوت است)، و در جایی دیگر آمده است: هنگام طلوعِ «دوشیزه» / عذرا / سنبله، ... دلفین و «پیکان / تیر / سهمِ خوشترکیب» غروب میکنند (بیت 598؛ نیز نک : هیپارخوس، کتاب II، فصل 2، بند 36).
هیپارخوس در شرح سخنانی از ائودوکسوس که آراتوس از بهنظمکشیدن آنها چشم پوشیده، دربارۀ دلفین چنین آورده است: هنگام برآمدن صورت فلکی «آبریز / ساکبالماء / دلو»، ... به گفتۀ ائودوکسوس، دو صورت فلکی ذاتالکرسی و دلفین نیز طلوع میکنند (کتاب II، فصل 3، بند 4؛ نیز نک : شفر، «عرض ... »، 27، 170) که از این دادهها میتوان به موقعیت تقریبی این صورت فلکی در آسمان و انطباق آن با آنچه امروزه دلفین مینامیم، پی برد.
الن بر آن است که 4 ستارۀ صورت فلکی اسب کوچک / قطعةالفرس، پیش از آنکه هیپارخوس آنها را صورت فلکی تازهای به شمار آورد، احتمالاً در شمار ستارگان دلفین بودهاند (ص 213). کهنترین اثر یونانی که در آن این 4 ستاره، صورت فلکی مستقلی به شمار آمدهاند، «درآمدی بر فاینومنا» نوشتۀ گمینوس (سدۀ 1 م یا سدۀ 1 قم) است که در آن چنین آمده: صورتهای فلکی شمالی ... چنیناند: ... ، دلفین، «بخش پیشین / سرِ اسب» بنابر نظر هیپارخوس، ... (فصل III، بند 8). شگفت آنکه نه در روایتهای مختلف فهرست ستارگان هیپارخوس، و نه در تنها اثر باقیماندۀ او، شرح فاینومنای ائودوکسوس و آراتوس، هیچ اشارهای به قطعةالفرس نشده است و درنتیجه، نظر گمینوس در نسبتدادن ترسیم صورت فلکی جدیدی به هیپارخوس را نمیتوان تأیید کرد.
در فهرستهای منسوب به هیپارخوس از 9 ستارۀ دلفین یاد شده است (گراسهُف، 36). بطلمیوس با برشمردن 10 ستاره برای دلفین، آن را هفدهمین صورت شمالی به شمار آورده، و طول، عرض و قدر ظاهری این 10 ستاره را در جدولی یاد کرده است (ص 357, 358؛ بتانی، 253، که بهترتیب ستارگان 1، 4، 6، 7 و 5 سیاهۀ بطلمیوس را با همان قدرهای ظاهری یاد کرده است). صوفی (ص 150-152)، با رصد دوبارۀ این ستارگان، دربارۀ قدر ظاهری ستارگان اول تا سوم نظری متفاوت از نظر بطلمیوس آورده است (نیز نک : بیرونی، القانون ... ، 3 / 1049، که نظریات بطلمیوس و صوفی را کنار هم آورده است، نیز التفهیم، روایت فارسی، 96، که جمعبندی او براساس نظر بطلمیوس است، روایت عربی، 74؛ نصیرالدین، 106، 107؛ برای اختلافها، نک : جدول).
در نجوم جدید
در تقسیمبندی کنونی پهنۀ آسمان، دلفین یکی از صورتهای 88گانه است و بهترتیب از جهت شمال (ساعت 12) و در جهت ساعتگرد با صورتهای فلکی روباهک / ثعلب، پیکان / سهم، عقاب، دلو، اسب کوچک / قطعةالفرس، و اسب بالدار / فرس اعظم هممرز است و محدودۀ بعد 20 ساعت و 14 دقیقه تا 21 ساعت و 9 دقیقه و میل 2 درجه و 24 دقیقه تا 20 درجه و 56 دقیقه، یعنی حدود 5 / 188 درجۀ مربع، برابر با 457 / 0٪ از پهنـۀ آسمـان را میپوشاند (رتبـۀ شصتونهم از نظـر وسعت در میان 88 صورت فلکی؛ نک : بکیچ، 27, 39, 198؛ ریدپث، npn.؛ نیز بگنال، 199؛ سیمپسن، 518). صورت فلکی دلفین در عرضهای 90 درجۀ شمالی تا 69 درجۀ جنوبی بهصورت کلی، و از این عرض تا 87 درجۀ جنوبی بهصورت جزئی قابل رؤیت است (بکیچ، همانجا؛ ریدپث، npn.). دلفین 44 ستارۀ از قدر 5 / 6 یا روشنتر دارد (همو، npn.) که از آن میان، 11 ستارۀ روشنتر از قدر 5 / 5 را در شرایط مناسب میتوان با چشم غیرمسلح دید (بکیچ، همانجا؛ قس: کیچن، 94). بهترین هنگام برای رصد نیمشبی این صورت فلکی (تاریخ رسیدن به بیشترین ارتفاع هنگام نیمهشب)، 31 ژوئیه / 9 شهریور است (بکیچ، نیز نک : سیمپسن، همانجاها؛ پریوِت، 82).
نام عمومی کنونی ستارۀ ε دلفین، Deneb / Deneb el Delphin / Deneb el Delphini است که آشکارا برگرفته از نام عربی آن، ذنبالدلفین است (کونیچ، «نامها ... »، 82, 156).
نیکولو کاچیاتوره (1780-1841 م)، دستیار جوزپه پیاتزی، در فهرست ستارگانی که در 1814 م فراهم آورد، با وارونهکردن حروف صورت لاتینی نام و نام خانوادگی خود، دو ستارۀ α Del و β Del را بهترتیب Sualocin و Rotanev نامید که امروزه نیز به همین نام خوانده میشوند («واژهنامه ... »، 119؛ «دانشنامه ... »، 112؛ بکیچ، همانجا).
مآخذ
ابنقتیبه، عبدالله، الانواء، به کوشش پلا و حمیدالله، حیدرآباد دکن، 1375 ق / 1956 م؛ اسحاق بن حنین، ترجمۀ کهن عربی المجسطی بطلمیوس، اصلاح ثابت بن قره (نک : مل ، کونیچ، «فهرست ... »)؛ بتانی، محمد، الزیج الصابی، به کوشش ک. آ. نالینو، رم، 1899 م؛ بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة، به کوشش ادوارد زاخاو، لایپزیگ، 1878 م؛ همو، التفهیم، روایت عربی، چ تصویری، به همراه ترجمۀ انگلیسی، به کوشش رمزی رایت، آکسفرد، 1934 م؛ همو، همان، روایت فارسی، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، 1351 ش؛ همو، القانون المسعودی، به کوشش پاول کراوس، حیدرآباد دکن، 1373-1375 ق / 1954-1956 م؛ حجاج بن یوسف بن مطر، ترجمۀ کهن عربی المجسطی بطلمیوس (نک : مل ، کونیچ، «فهرست»)؛ صوفی، عبدالرحمان، صور الکواکب، چ تصویریِ دستنویس شم 144 مارشِ کتابخانۀ بادلیان، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1406 ق / 1986 م؛ قزوینی، زکریا، عجایب المخلوقات، به کوشش فردیناند ووستنفلد، گوتینگن، 1849 م؛ مرزوقی، احمد، الازمنة و الامکنة، حیدرآباد دکن، 1332 ق؛ نصیرالدین طوسی، ترجمۀ صور الکواکب عبدالرحمان صوفی، به کوشش معزالدین مهدوی، تهران، 1351 ش؛ نیز:
Allen, R. H., Star-Names and Their Meanings, New York etc., 1899; Aratus, Phaenomena, tr. D. A. Kidd, Cambridge, 1997; Bagnall, Ph. M., The Star Atlas Companion, New York, 2012; Bakich, M. E., The Cambridge Guide to the Constellations, Cambridge, 1995; Burnham, R., Burnham’s Celestial Handbook, New York, Dover Publications; Daly, K. N. and M. Rengel, Greek and Roman Mythology, New York, 2009; A Dictionary of Astronomy, ed. I. Ridpath, Oxford / New York, 1997; Dixon-Kennedy, M., Encyclopedia of Greco-Roman Mythology, Santa Barbara etc., 1998; Falkner, D. E., The Mythology of the Night Sky, New York etc., 2011; Geminos's Introduction to the Phenomena, tr. and eds. J. Evans and J. L. Berggren, Princeton, 2006; Gerardus Cremonesis, Latin Translation of Almagest (vide: Kunitzsch, Der Sternkatalog ... ; Graßhoff, G., The History of Ptolemy’s Star Catalogue, New York etc., 1990; Hard, R., Eratosthenes and Hyginus: Constellation Myths With Aratus’s ‘Phaenomena, Oxford, 2015; id., The Routledge Handbook of Greek Mythology, London / New York, 2004; Heifetz, M. D. and W. Tirion, A Walk Through the Southern Sky, Cambridge etc., 2007; Hipparchus, Hipparchi in Arati et Eudoxi phaenomena commentariorum, tr. C. Manitius, Leipzig, 1894; Hunger, H. and D. Pingree, Astral Sciences in Mesopotamia, Leiden etc., 1999; Kanas, N., Star Maps, New York, 2012; Kidd, D. A., Commentary on Phaenomena (vide: Aratus); Kitchin, Ch., Photo-guide to the Constellations, London, 1998; Kunitzsch, P., Arabische Sternnamen in Europa, Wiesbaden, 1959; id., Der Sternkatalog des Almagest: Die Arabisch-mittelalterliche Tradition, Wiesbaden, 1990; Liddell, H. G. and R. Scott, Greek-English Lexicon, Oxford, 1996; Mair, G. Y., tr. «Aratus», Callimachus Lycophron, London / New York, 1921; Oxford Latin Dictionary; Philip’s Astronomy Encyclopedia, London, 2002; Privett, G. and K. Jones, The Constellation Observing Atlas, New York, 2013; Ptolemy, Almagest, tr. and Annotated by G. J. Toomer, London, 1984; Ridpath, I., «Constellations-part one: Andromeda-Indus», Ian Ridpath, www.ianridpath.com / constellations1.htm; Ruggles, C., Ancient Astronomy, Santa Barbara etc., 2005; Schaefer, B. E., «The Latitude and Epoch for the Origin of the Astronomical Lore of Eudoxus», Journal for the History of Astronomy, vol. XXXV; id., «The Origin of the Greek Constellations», Scientific American, 2006, vol. ccxcv, no. 5; Schjellerup, H. C. F. C., introd. Description des étoiles fixes, Abd al-Rahman al-Sûfi, St. Petersburg, 1874; Simpson, Ph., Guidebook to the Constellations, New York etc., 2012.