رستم التواریخ
رُسْتَمُ التَّواریخ، کتابی در شرح حوادث تاریخی، از اواخر دورۀ صفوی تا اوایل سلطنت فتحعلی شاه قاجار، اثر محمدهاشم حسینی موسوی صفوی متخلص به آصف و مشهور به رستمالحکما.
رستمالحکما نوادۀ امیرشمسالدین محمد کارخانه آقاسی سلطانی است که از خانوادۀ پدری به شیخعلی خان اعتمادالدوله زنگنه، وزیر شاه سلیمان صفوی، و از جانب مادری به گنجعلی خان امیرالامراء میرسد (رستمالحکما، 55-56). از زندگانی او آگاهی چندانی در دست نیست و به سبب نبود اتفاق نظر دربارۀ زندگانی وی، به آنچه خود در خلال مطالب کتاب نگاشته، استناد و بسنده میکنیم. وی که به گفتۀ جمالزاده، همانند عنوان عجیب کتابش «آدمی است بس عجایب» (ص 133)، در زمان وفات کریم خان زند (1193 ق) 14ساله بوده است (رستمالحکما، 11-13). وی خود را با دو لقب «رستمالحکما» که پدرش به او داده و «صمصامالدوله» که از فتحعلیشاه دریافت نموده است، معرفی میکند (ص 61-62، 213) و در حسن خط، خود را میستاید و مدعی است که خطی از تعلیق به نام شیوۀ «مسلسل خاقانپسند» از ابداعات او ست (مشیری، 5). دانشپژوه که میرزا سمیعا، مؤلف تذکرة الملوک، را برادر نیای پدری رستمالحکما میداند، تألیفات دیگری نیز از او برمیشمارد که به خط خودش موجود است (ص 476).
مؤلف دربارۀ تحریر کتاب رستم التواریخ بیان میکند که از سنین 14 تا 16سالگی به شاعری و نویسندگی روی آورده است. پدرش امیرحسن خوشحکایت، «هر واقعهای که وقوع یافته بود، هر آنچه به چشم دیده بود و یا شنیده بود، از قصههای شیرین و حکایتهای دلنشین، برای او بازگو کرد تا به رشتۀ تحریر درآورد» (ص 56-63). بدینترتیب، پدرش انگیزۀ اصلی وی هم در نگارش کتاب و هم در نام کتاب او بود (همو، 63). از دیگر آگاهیهای کتاب نیز چنین برمیآید که پدر و عموی پدر او، امیرمحمد سمیع کارخانه آقاسی، از اصلیترین منابع شفاهی آگاهیهای او هستند (همو، 264-265؛ فیاض، 100).
او در این کتاب مینویسد که از 1193 تا 1199 ق، بهتدریج نمونۀ مقدماتی کتاب را فراهم نموده و مدتی آن را در گوشهای نهاده، تا آنکه در 1209 ق، تألیف نهایی و در 1247 ق، با نوشتن مقدمهای، آن را به نظر شاهزادگان قاجاری رسانیده است (ص 51-53)؛ اما در خاتمۀ کتاب میافزاید که از 14 تا 20سالگی به نگارش کتاب پرداخته و تا سن 70سالگی با ملحقات و منضماتی، آن را جمعآوری کرده، و تاریخ اتمام کتاب را محرم 1215 ذکر کرده است (ص 475). از رستم التواریخ که آن را یکی از نوادر آثار زبان فارسی دانستهاند، دو نسخۀ دستنوشت، یکی در کتابخانۀ ملک به شمارۀ 808‘ 3، و دیگری در برلین به شمارۀ 820 موجود است (سلطانی، 409؛ مشیری، 6-7).
فارغ از قضاوت در خصوص صحت و سقم مطالب کتاب، این اثر شامل حوادث و سوانح دوران سلطنت شاه سلطان حسین، انقراض سلسلۀ صفوی، هجوم افاغنه، سلطنت محمود و اشرف، ظهور نادرشاه، دوران پادشاهی کریمخان زند و اخلاف وی و هرجومرج ملوکالطوایفی، جنگهای فتحعلیخان قاجار، محمدحسنخان قاجار، ظهور آقا محمدخان و تشکیل سلسلۀ قاجاریه و سلطنت فتحعلی شاه است. آگاهیهای بسیار ارزندهای نیز از فساد امرای درباری و روحانیان و تبهکاری وزرا و حکام و طبقۀ ممتاز و ستمهای افاغنۀ اشغالگر به دست میدهد و دارای مطالب بکری است که برای اولینبار به چاپ رسیده است (نک : همو، 3-4). در خلال مطالب کتاب، به حوادثی از قبیل ملخخوارگی در فارس، سنخوارگی در اصفهان و عراق (ص 421)، آدمخواری در اصفهان (ص 153، 159)، گدانویسی و قحط و غلا در اصفهان و شیراز، کشاورزیِ آن دوره (ص 65-66، 285- 288، 298) و شورشهای محلی (ص 336) نیز اشاره شده است.
صرفنظر از اهمیت تاریخی این اثر و کمنظیر بودن آن در شناخت ریشههای تاریخی تجربۀ تجددخواهی در ایران (میلانی، 249)، دادههای گوناگون، توصیفات مفصل، و مطالب و نکات فراوان از اوضاع و احوال اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، آن را به منبعی مردمشناختی نیز تبدیل کرده است. اگرچه برخی پژوهشگران مطالب آن را آمیخته به افسانه و مطالبی غیرواقعی دانستهاند (عقیلی، 228)، اما این کتاب سرشار از آگاهیها و دانستنیهای ارزشمندی در خصوص القاب، مشاغل، جانوران، گیاهان، آلات موسیقی، آلات و یراق جنگ، مالیات و خراج شهرها، و نام علما، حکما، خطاطان، اطبا و جز اینها ست. در سرتاسر کتاب، اشارات بسیاری دربارۀ اخلاق و رفتار طبقات مختلف مردم بهخصوص طبقات اشراف (بزرگان و سران قوم) دیده میشود که بسیار ارزشمند است. جمالزاده آن را «کتاب مفید و تفریحبخشی» میداند که هر صفحه از آن پرده و یا دستکم، گوشهای از اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی آن دوران را نشان میدهد. در خلال سطور و جملات آن، نکات باارزش بسیاری دربارۀ طرز فکر، زندگی، رفتار و کردار و گاهی گفتار مردم آن عهد به دست میدهد که بهسهولت نمیتوان در جای دیگر پیدا کرد (ص 134-135، 143-144).
از ویژگیهای بارز این اثر توصیفات دقیق آن است. رستمالحکما به شرح جزئیات دقیق و مفصلی از دستگاه شاه سلطان حسین صفوی پرداخته است؛ ازجمله، به دولتخانه (ص 71-72)، عصارخانه (ص 78)، جواهرخانه (ص 86)، نفایسخانه (همانجا)، عجایبخانه (ص 86-87)، داروخانه (ص 87- 88)، جبّاخانه، سلیحخانه، صندوقخانه، رکیبخانه و زِبْلخانه (ص 89) اشاره میکند و ضمن این توصیفات، به شرح انواع و اقسام رمل و ریگهای عجایبخانه میپردازد که به برخی از آنها اشاره میکنیم: رمل الصعود، رمل الاحمر، رمل الاصفر (ص 86-87)؛ داروها و درمانهایی که بهندرت یافت میشده است: مغز سر نهنگ و شیر و فیل و کرگدن (ص 88)؛ ادوات و اسباب جنگ: شمشیر، خنجر، سنان، رمح (ص 89، 141)؛ انواع پارچهها: کمخا، پرنیان، قطنی، سقرلاط (ص 89)؛ انواع جواهر: فیروزۀ ابواسحاقی، عقیق یمانی، لعل بدخشانی، یاقوت مشعشع نوربخش اورنگزیبی و یا گوهر شبچراغ (ص 86). وی در خلال این موارد، به نمونههایی از قبیل مالیدن نوشدارو بر کاغذ لطیف کشمیری و چسباندن آن بر روی زخم برای شفای زخم نیز اشاره میکند (ص 88).
از دیگر توصیفات وی شرح آثار و ابنیه است، همچون حمام (ص 79، 412-413)، کاروانسراها (ص 78، 412-413)، حوضها (ص 73)، مساجد (ص 77، 170، 412)، آبانبار (ص 412)، تکیه (ص 413)، مدرسه (ص 77)، خانقاه (همانجا)، کتابخانه، کتابها و ویژگیهای آنها (ص 81، 85). ازجمله اماکن مهمی که وی به توصیف آنها پرداخته است، میتوان به چهارباغ شاهعباسی (ص 77- 79)، کتابخانۀ صفویه (ص 85، 210)، دفترخانۀ صفویه (ص 210) و مدرسۀ امام قلیخانی (ص 228) اشاره کرد. در این میان، به اصطلاحاتی از قبیل حجره (ص 79، 170)، صفه (ص 79)، گلدسته (ص 73)، دهنه، غرفه و زاویه (ص 170)، ارسی (ص 169)، ماهتابی (ص 170) و شترگلو (ص 412) نیز برمیخوریم.
رستم التواریخ منبع بسیار مهمی در زمینۀ انواع مشاغل و مناصب آن دوره به شمار میرود، مانند: بزازی (ص 95)، خاتمسازی و عاجتراشی (ص 34)، پیشخدمتی (ص 112)، تیمارچی (ص 143)، حناطی (گندمفروشی) (ص 421)، جارچی (ص 110)، جورابچینی (ص 309)، کاتبباشی، شاعرباشی، جواهریباشی، قصابباشی و جز اینها (ص 100-101). در این میان، از مشاغل جالبی مانند ماربانباشی، عندلیبچیباشی و گداباشی (ص 101) نیز یاد کرده است. نظیر این فهرست را در هیچ کتابی بدین تفصیل نمیتوان یافت (عقیلی، 233). افزون بر این، رستمالحکما به ذکر اسامی علما، تجار (ص 93-94، 97)، پهلوانان، زبردستان، گردان شبرو (ص 104-106)، خراباتیان، لولیان، شاهدان (ص 340-341)، والیان اربعه، بیگلربیگیان (ص 351-352)، منجمین، فضلا و اطبای آن زمان (ص 404-405)، منشیان، متکلمین، مترسلین (ص 408- 409)، خوشنویسان، نقاشان (ص 409-410) و القاب شاهان و شاهزادگان (ص 467-471) نیز پرداخته است.
در خلال این مطالب، وی به بسیاری از اصطلاحات و لغات مربوط به اندرونی شاهان صفویه اشاره میکند، چون آتون، بانو، بیبی، خاتون، خواجۀ سفید، خواجۀ سیاه، زنان خاصه و جز اینها (ص 106- 108، 143). اسامی انواع و اقسام پوشیدنیها و زیورآلات همانند عمامه، کفش، چاقشور (ص 100)، کلاه کیانی، بازوبند (ص 456)، ارخالق (قبای کوتاه زیر قبای مردان) (ص 257)، چادر و پرده (ص 106) نیز یافت میشود که در برخی موارد به توصیفات دقیقتری نیز از آنها پرداخته است، همانند عمامۀ خلیلخانی (ص 100-101)، کفش ساغری (همانجا)، چاقشور (ص 101)، قبای چوخا و پشمینه، ارخالق الیجه، شال کتان (ص 359)، چادرشب زنانه (ص 389) و چکمۀ بلغار (ص 36). گاهی نیز به زیور و پیرایههای پادشاهی ازجمله چتر، کمر، سریر، نگین (ص 194)، کلاه کیانی، بازوبند، حمایل و خاتم و انگشتریها و مسند مروارید و متکا (ص 456) اشاره دارد. در خلال این مطالب، به موارد جالبی از قبیل جامۀ خواب، شامل لحاف و تشک، متکا و نازبالش از ترمه و پر از پر قو، و یا نمد نازک ترکمان (ص 359)، و یا برخی اسامی چون چهارآینه (جامۀ جنگ) (ص 36) و قلچاق (نوعی زره بر روی ساعد) (همانجا)، یا پارچههایی ازجمله زربفت، اطلس، دیبا (ص 428)، پرنیان، حریر، قصب و کمخا (ص 441) برمیخوریم که از دیگر مطالب مفید این کتاباند.
از دیگر موضوعات ذکرشده در کتاب که به زندگی روزمرۀ مردم مربوط است، میتوان به این موارد اشاره کرد: عادات غذایی (ص 81)، برخی خوراکها ازجمله حلوا (ص 155، 443)، نقل (همانجا)، فرنی (ص 166)، شکر لاهوری، شکر مازندرانی، عسل (ص 383)، شوربا (ص 259)، شیرۀ انگور (ص 383)، خرما و شیرۀ خرما (همانجا، 398)، هریره، فالوذج (فالوده) (ص 433)، روغن (ص 398)، نان فطیر جو (ص 408)، و ادویهجات از قبیل دارچین، قرنفل، جوز بویا، زردچوبه (ص 249)، و گیاهان همچون: کلم پیچیده (ص 313)، ریباس (ص 314) و زردک (ص 313). رستمالحکما میوههای متفاوت مانند اقسام انگور، خربزه، سیب، به و زردآلو را نیز در کتاب خود آورده است (ص 318- 319).
از دیگر آگاهیهای ارزشمند مندرج در این اثر، نرخها و حسابها ست، از آن جمله، نرخ اجناس در زمان کریمخان زند، ازجمله نرخ مأکولات، ملبوسات، ادویهجات و املاک (ص 311-317)، و صورت مالیات شهرها (ص 321، 325). باید توجه داشت که ذکر برخی از این نرخها ما را به شناخت دقیقتری از احوال مردم آن روزگار میرساند که به بعضی از آنها اشاره میشود: نرخ تزویجها و عروسیها، بنایی و تعمیرات (ص 83-84)، حقوق دیوانی، حقوق املاک و قیمت املاک (ص 71، 325) و یا برخی قیمتها به هنگام محاصرۀ اصفهان در دورۀ محمود افغان (ص 153، 159)، و قیمت اجناس در دورۀ ملخخوارگی در فارس و سنخوارگی در اصفهان (ص 421). وی ضمن گزارشهای خود، به مطالبی همچون جریمه برای گرانی (ص 320)، وابسته بودن قیمت مأکولات و ملبوسات به گندم و جو در ایران (ص 325)، مواجب حاکمان (ص 307)، و مزد افراد (ص 309) نیز اشاره کرده است. برخی از محققان نرخهای دادهشده در کتاب را اغراقآمیز دانستهاند (ساکی، 2587-2592).
مؤلف کتاب گاهی به توصیف عادات و اخلاق مردم نیز پرداخته است؛ از آن جمله میتوان به چگونگی جشنها، بازیها، رسوم و تشریفات و مجالس اشاره کرد. وی دربارۀ به شکار رفتن و آداب آن (ص 23-25)، تعبیه یا همان تعزیهخوانی و شبیهگردانی (ص 37)، آداب ازدواج و جشن و سرور (ص 70-71، 160)، آداب جنگ و محاربه (ص 189، 259، 273)، سوگواری و آداب و رسوم ماتمداری شاهان (ص 193)، جشن و سرور به تخت نشستن پادشاه (ص 194) و آداب استقبال (ص 263، 275، 307)، مراسم کفن و دفن و فاتحهخوانی بعد از مرگ و آیین تعزیت (ص 186، 294)، و مراسم شاهنامهخوانی در مجالس شبانۀ محمدحسنخان قاجار (ص 275) نکتههایی را نقل کرده است. از خلال این مطالب میتوان به آگاهیهای بسیار ارزشمندی در زمینۀ شیوۀ زندگی مردم و آداب و رسوم آنها دست پیدا کرد.
اشاره به ابزارآلات موسیقی مانند چنگ، رباب، دف، بربط، نی و نقاره (ص 342، 411-412) نیز ازجمله مطالب مذکور در کتاب است.
از دیگر مسائل ذکرشده در این اثر، آداب و تشریفات ازجمله آداب استقبال پادشاهی است، که شامل دانستنیهایی از زندگی مردم ازجمله آراستن سراها و بازارها به اقسام زینتها، جشن و سرور با نقاره و کوس و کورگه، آواز سرنای، نغمۀ چنگ و چغانه و رباب و بربط، و یا شکستن شیشههای نبات بر سر راه، قربانیکردن، شیرینیآوردن، پاانداز حریر و دیبا گستردن، نثار ریختن، خوانهای پرقند و نبات و نقل، و حلواهای گوناگون است (ص 194، 275، 307، 428- 429، 434، 440-441).
اشارات بسیاری نیز در خصوص ورزشهایی ازجمله کشتیگیری (ص 291، 295)، سواری (ص 291)، و یا تفریحاتی همچون کمنداندازی (ص 290)، چوگانبازی (ص 275، 290)، شمشیرزنی (ص 147، 276، 290)، جولانگری (ص 276، 292)، جریدبازی (ص 290)، و خنجرگذاری (ص 298) در این اثر دیده میشود. در برخی موارد نیز در این زمینه به شرح جزئیاتی همانند پوشیدن شلوار کشتی و نوشیدن شراب قبل از کشتی (ص 295)، و یا آراستن میدان جولانگری و جریدبازی همراه با نواختن کوس و کورگه و کرنای (ص 292، 368) پرداخته است.
از دیگر مقولات ذکرشده در کتاب که در شناخت نحوۀ زندگی مردم مفید به نظر میرسد، کشاورزی و زراعت، احداث قنات (ص 88- 89)، درس و مکتب و نحوۀ ادارۀ مکتب (ص 19)، استفاده از قلیانهای کرمانی و کرنایی (ص 100-101)، قهوه (ص 426)، داروی بیهوشی (ص 153، 155)، بنگ و تریاک (ص 154، 323)، تعمیر و مرمت مزار امامزادهها (ص 196)، بافتن قالی، گلیم و جاجیم (ص 309)، استفاده از حنا، رنگ و وسمه (ص 349)، تعمیر و اصلاح شهر ازجمله سنگبست کردن، درست کردن چاه و جدول (ص 334-335)، و همچنین طریقۀ پادشاهی (ص 326- 329)، کشورداری (ص 307- 308)، و طریقۀ چاکر نگاه داشتن (ص 326) است.
نثر کتاب که گاهی با نثر امیرارسلان و حسینکرد شباهت دارد (عقیلی، 232)، سبک و سیاق داستانسرایی و حکایاتنویسی دارد و جز در مواردی اندک با نثری روان همراه است و از منشیگرایی درباریان مورخ عاری است. برخلاف نثرنویسان دوران صفوی و نادری که سبکی پرتعقید و پرتکلف داشتند و زبانشان با زبان گفتاری مردم فاصله داشت، سبک این اثر بسیار ساده و بیتکلف است (میلانی، 252؛ شایگان، 715). رستمالحکما از کاربرد اصطلاحات زبان گفتاری هیچ ابایی ندارد و نهتنها ضامن صحت روایات خود را نقلقولهای پیران خانوادهاش میداند، بلکه ساخت زبانی کتاب را نیز ملهم از پند و اندرزهای پدرش میشمارد (میلانی، همانجا) و تنها زمانی که مدح شاهان میکند، زبانی پرتکلف به کار میبرد که در پس مدح متکلفش نیز نوعی طنز نهفته است (همو، 253).
از دیگر خصوصیات سبک نگارش او بیپروایی زبانی همراه با طنزی زیبا و نقدی تلویحی است که نمونههای آن را در شرح لذتخانه، حوضخانه و راحتخانۀ سلطنتی شاه سلطان حسین میبینیم (همو، 254). طنز رستم التواریخ جنبههای گوناگون دارد. افزون بر لحن نویسنده که رنگ انتقاد توأم با طنز دارد، در مواردی نیز در شرح وقایع، به لحنی حقبهجانب با زبانی کنایهآمیز برمیخوریم که حالت طنز به خود میگیرد (جوادی، 149-150). بهکارگیری القاب، تشبیهات و موازنهسازی (ص 296-297، 302-304، 465)، همانند عالیجناب مقدسالقاب (ص 405)، حسن و جمال، همه با جاه و جلال (ص 18)، دیناردینار، حبهحبه، خردلخردل ... (ص 172)، دمبهدم، دقیقهبهدقیقه، ساعتبهساعت، روزبهروز (ص 197) از دیگر خصوصیات رستم التواریخ است.
رستمالحکما بهجز استفاده از القاب برای بزرگان و پادشاهان، برای خود نیز اینچنین رفتار کرده و زمانی که هنوز نوجوان بوده، خود را کودک فرزانۀ زیرک، خردسال نوجوان، لبیب فرخندهفال و بعدها عارف روشندل هوشیار، فاضل حقپرست و جز اینها توصیف میکند (ص 55). وی همچنین با به کاربردن ترکیباتی مانند کشمکش (ص 65)، خواهینخواهی (ص 128)، دبدبه و کوکبه (ص 129) و اصطلاحات گفتاری همانند یار غار (ص 66، 433)، شیر ژیان (ص 131، 261)، خر صالحان (ص 98)، نمکبهحرام (ص 135، 140)، و مثلهایی همانند «هرچه آن خسرو کند، شیرین بود» (ص 124)، «مانند بید مجنون لرزیدن» (ص 290)، «رفیق حجره و گرمابه و گلستان» (ص 431)، «ما همیان پربادیم نه افعی پرزهر صیاد» (ص 132)، «مانند اسفند از آتش جستن» (ص 86)، «این کمان دستکش ما نیست» (ص 152)، «تیر در تاریکی افکندن و کمان پنهان نمودن» (ص 267)، «دیگ طمع خام به جوش آمدن» (ص 58)، و «چون آب در غربال شدن» (ص 137) بر حلاوت اثر خود افزوده است.
از دیگر خصوصیات زبانی این اثر استفاده از تعداد انبوهی از اشعار شاعرانی همچون سعدی (ص 99، 107)، انوری (ص 107)، فردوسی (ص 149، 182)، حافظ (ص 176-177)، نظامی (ص 202)، و یا اشعار خود (ص 55-56، 60، 63-64، 116)، و استفاده از آیات قرآنی (ص 54، 124، 143) است. بهرهگیری مؤلف از لغات و عبـارات ترکی ـ مغـولی همچون ایلغار (ص 130)، گلین گرین (ص 357)، توشمال (ص 65)، و عبارات و کلمات قصار عربی (ص 99، 202، 204)، بهکارگیری نصایح و اندرز (ص 325، 329)، حکایات متعدد (ص 57- 58، 93-96، 109-110) و اشاراتی به داستانهایی ازجمله داستان سام نریمان (ص 14، 65)، رستم دستان (ص 65، 276، 431)، یوسف و زلیخا (ص 147)، شیرین (ص 147)، گیو و بیژن و فرامرز و اسفندیار (ص 301)، افراسیاب و گودرز (ص 431) و همچنین خر دجال (ص 324) نشان از محفوظات ادبی وی دارد.
در مجموع این اثر را میتوان شامل دانستنیها و نکات گرانبهای مردمشناختی دانست که میتواند مورد پژوهش و بررسیهای بیشتری قرار گیرد.
مآخذ
جمالزاده، محمدعلی، «رستم التواریخ و مؤلف آن رستمالحکما»، وحید، تهران، 1350 ش، شم 88؛ جوادی، حسن، تاریخ طنز در ادبیات فارسی، تهران، 1384 ش؛ دانشپژوه، محمدتقی، «دستور الملوک میرزا رفیعا و تذکرة الملوک میرزا سمیعا»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، تهران، 1347 ش، س 15، شم 63-64؛ رستمالحکما، محمدهاشم، رستم التواریخ، به کوشش محمد مشیری، تهران، 1352 ش؛ ساکی، علیمحمد، «دروغها و سهوهای رستم التواریخ رستمالحکما»، ناموارۀ دکتر محمود افشار، تهران، 1368 ش، ج 5؛ سلطانی، سلطانعلی، بیستوهشت گفتار در باب فرهنگ و مردم ایران، تهران، 1381 ش؛ شایگان، حسن، «نگاهی به وضع ایران به قلم رستمالحکما»، آینده، تهران، 1363 ش، س 10، شم 10-11؛ عقیلی، عبدالله، «مروری بر رستم التواریخ»، رهآورد، تهران، 1367 ش، شم 18- 19؛ فیاض انوش، ابوالحسن، «پدیدۀ رستم التواریخ؛ تأملی بر شخصیت محمدهاشم آصف و اثر تاریخی او»، تحقیقات تاریخ اجتماعی، تهران، 1390 ش، س 1، شم 1؛ مشیری، محمد، مقدمه بر رستم التواریخ (نک : هم ، رستمالحکما)؛ میلانی، عباس، «رستم التواریخ و مسئلۀ تجدد»، ایرانشناسی، نیویورک، 1375 ش، س 8، شم 2.