سقز
سَقِّز، صمغ درختی خودرو به نام وَن یا بنه از تیرۀ پسته. سقز نامی فارسی و ترکی است و در زبان عربی به آن بُطم، بُطمه، بُطم ساقیس و یا عِلکالبطم گفته میشود (حکیم مؤمن، 89؛ زرگری، 1 / 571؛ هدایت، 473-474؛ نیز نک : صفیپوری، 88)؛ این نام در فرهنگ انجمنآرای ناصری بهصورت «سغّز» آمده است و خشک آن فلفون یا قلفون نام دارد (هدایت، 474؛ نیز نک : عقیلی، 617).
ون یا بنه درختی به ارتفاع 2 تا 5 متر است و گلهایی خوشهای و میوهای قرمزرنگ شبیه به پسته دارد که بعد از رسیدن به رنگ قهوهای درمیآید. از این گیاه به حالت طبیعی و یا بر اثر شکاف، اولئورزینی (شامل نوعی رزین و اسانس) ترشح میشود که رنگ آن خاکستری مایل به سبز یا زرد مایل به سبز است و بویی خوش و ملایم، و طعمی کمی تلخ دارد (زرگری، 1 / 572). به این درخت بطم اخضر، بنک، حبّةالخضراء، قَزوان، قُلِنگ، کلنگ، و پستۀ وحشی / کوهی نیز میگویند و برخی باور دارند که از درختان نظرکرده و بهشتی است (خوشبین، 2 / 187؛ مصطفى، 1 / 32؛ عسکریعالم، 1 / 254، 2 / 204).
فیثاغورس در سیاحتنامۀ خود، هنگام گذر از اکباتان به کوههایی اشاره میکند که درخت بنه دارند (ص 126). این درخت بومی منطقۀ مدیترانه، آفریقای شمالی و ایران است. بنه امروزه در بسیاری از استانهای ایران مانند ایلام، کردستان، بلوچستان، مازندران، آذربایجان، همدان، لرستان، خراسان، یزد و جز آن میروید (زرگری، 1 / 572-573) و شامل انواعی چون کابلی، کردستانی و چاتلانقوش است (مظفریان، 416؛ نیز نک : گلگلاب، 217).
سقز نامهای محلی گوناگونی دارد که از آن جملهاند: چاتلانقوش در اطراف تهران، بنه یا کلخونک در فارس و بلوچستان، و چاتلانقو در ارسباران (زرگری، 1 / 573؛ خوشبین، همانجا)، ونیج در رودبار (جعفری، 199)، خنجک در خـراسان، نانکش در نیشابور (بیرونی، 115)، قندرون در اصفهان (تفضلی، 105)، جاجک یا بریژه در لرستان (عسکریعالم، 1 / 254، 2 / 204)، بنِشت در کردستان (مصطفى، همانجا)، و کسور در کرمان و افغانستان (خوشبین، همانجا). امروزه سقز در استان کردستان بهعنوان یکی از اقلام مهم صادراتی محسوب میشود ( فرهنگ ... ، 5 / 45).
پولاک در سفرنامۀ خود به سقز کُردی با قطعاتی همچون کهربا به رنگهای زرد، عسلی و یا شیری اشاره میکند. وی کاربرد اصلی این صمغ را در کتانبافی میداند که رنگهای چاپی را با آن میپوشانند تا مانع از تداخل آنها شود (II / 284). سقز در دمای پایین خشک و شکننده، در دمای بالا مانند موم نرم، و در دمای بالاتر مایع و رقیق است و بهسبب خاصیت انعطافپذیری آن و عدم ایجاد اختلال در عمل هضم، مناسب برای درستکردن حب با دیگر داروها ست (همانجا).
برگ و پوست درخت سقز بهسبب داشتن تانن زیاد، اثر قابض دارند و در رفع اسهال از آنها استفاده میشود. همچنین، مصرف سقز را در درمان تأخیر قاعدگی و نیز آلبومینوری (ازدیاد آلبومین در ادرار) مفید میدانند (زرگری، 1 / 572-573).
گل این درخت در رنگرزی (کیانی، 32)، میوۀ نارس آن (بَنَشه) در تهیۀ ترشی، و رسیدهاش بهعنوان تنقلات همراه با گندم برشته و جز آن در جشنها و آیینهای ویژه کاربرد دارد. در الیشتر لرستان میوۀ این درخت را در آش (همانجا؛ عسکریعالم، 1 / 254)، و در برخی از مناطق نیز بهسبب طعم و عطرش در ماست میریزند (عقیلی، 224). در گذشته، سقز بهسبب چربی زیادش کاربردی متفاوت چون تأمین روشنایی داشته است (گلستانزاده، 560).
زمان مناسب جمعآوری صمغ درخت سقز اواخر بهار است. برای بهدستآوردن این صمغ، شیارهایی در تنۀ درخت ایجاد میکنند؛ سپس با گِل رس کاسهای میسازند و آن را زیر شیار به تنۀ درخت میچسبانند تا صمغ در آن جمع شود. این صمغ در اثر تماس با هوا کاملاً سفت میشود (عسکریعالم، 2 / 204).
سقز طبعی گرم و خشک دارد، بادشکن و پاککنندۀ معده از رطوبت است، و در افرادی که طبع گرم دارند، سبب تب و سردرد میشود (جرجانی، ذخیره ... ، کتاب 3 / 73). ابومنصور موفق هروی سقـز را بـرای بیماریهای نـاشی از سردی مفید میداند (ص 54). جرجانی مرهمی مرکب از سقز و چربیهای حیوانی و جز اینها را در درمان برخی از آماسها مؤثر میداند ( الاغراض ... ، 1 / 546). به گفتۀ همو، ترکیب سقز و شکر برای نرمکردن طبع افراد سالمند مفید است (همان، 1 / 240). حاجی زین عطار این صمغ را برای بهبود جای زخمها مفید دانسته است (ص 307؛ نیز نک : جرجانی، همان، 2 / 830). همچنین در منابع به خاصیت قابضی و ضد اسپاسمی سقز اشاره شده است (غافقی، 60).
محمد زکریای رازی ضمن وصف کامل درخت سقز، خواص و ویژگیهای صمغ آن را در مقایسه با انواع صمغها بهویژه مصطکی از نظر دیگر بزرگان علم طب بیان کرده است (20 / 174-176)؛ البته بهسبب شباهت خواص، برخی آن را همان مصطکی دانستهاند (برای نمونه، نک : ابنمیمون، 10). حکیم مؤمن برگ درخت سقز را برای رنگ و خضاب مو توصیه میکند و ترکیب خاکسترِ چوب آن با روغن را برای درمان داءالثعلب (ریزش ناگهانی مو)، و مخلوط برگ خشکشدۀ آن با روغن یا سرکه را برای رشد و لطافت مو مفید میداند (ص 89؛ نیز نک : عقیلی، همانجا). به خاصیت برگ این درخت در تقویت قوای جنسی، و به میوۀ آن برای درمان فلج و لقوه نیز اشاره شده است (ابومنصور، 54، 79).
در لرستان و ایلام این صمغ را با سرگین الاغ ماده در خانهها دود میکنند و بر این باورند که در درمان و بهبود بیماریهای چشم مؤثر است و افزونبراین، اجنۀ خبیث را از فضای خانه دور میکند (اسدیان، 264؛ عسکریعالم، 1 / 254، 2 / 205)؛ همچنین آن را برای ضدعفونیکردن زخمها و رفع انگل روده مفید میدانند (همو، 1 / 254)؛ ضماد سقز سبب بهبود ترک دست و پا میشود (همو، 2 / 205). در تهران قدیم نیز عقیده بر این بود که روغن زیتون گرمشده و سقز، ورمها را کاهش میدهد و شکاف استخوان را جمع میکند (شهری، 5 / 337). در آشتیان، استفاده از سقز برای ضدعفونیکردن و بخور متداول است (نجفی، 52). اهالی ایل قشقایی سقز را برای رفع سینهدرد و دنداندرد مفید میدانند (کیانی، 32).
جویدن سقز برای برطرفکردن ناراحتیهای معده و نیز جلوگیری از تهوع به هنگام مسافرت توصیه شده است (امین، 178). سقز برای گرممزاجها مضر، و مصلح آن سکنجبین و گلاب است (شهری، همانجا؛ خوشبین، 2 / 190)؛ همچنین میزان ادرار را افزایش میدهد و خوردن 3-4 نخود از آن با عسل، جراحات داخلی را درمان میکند؛ ضماد آن نیز با زردۀ تخممرغ بر موضع شکسته، بهتر از مومیایی است و بهسرعت درد را تسکین میدهد (شهری، همانجا)؛ ماساژ با روغن سقز برای رفع دردهای مفاصل و درمان رماتیسم توصیه شده است (خوشبین، 2 / 188).
مادۀ حاصل از گداختن سقز با میزان دو برابر آن چربی کمر بز، بر آتش ملایم، برای مداوای خفقان و سرفه به کار میرود. برخی بر این باورند که ضماد سقز ناخن کج را اصلاح، و همچنین خار فرورفته در پوست بدن را خارج میکند (شهری، همانجا). مردم اورمیه، شیاف سقز حرارتدیده را در درمان نازایی مفید میدانند (مجیدی، 90).
بسیاری از مردم جویدن سقز را موجب خوشبویی دهان، سفیدی دندان و محکمشدن لثهها میدانند (پولاک، II / 284؛ عسکریعالم، 1 / 254). مردم گیلان پسران نابالغ را از جویدن سقز منع میکردند، زیرا باور داشتند آنها را در جوانی بیمو میکند (بشرا، 20، 92).
با توجه به ویژگیهای سقز، مثلهایی رواج دارد؛ برای نمونه، مادهای جویدنی: مثل سقز ملا هی میجود؛ چسبندگی: مثل سقز به آدم میچسبد و ول نمیکند؛ درمانی: بر جای سالم سقز نمیچسبانند؛ خوشبویی: سقز دهانخوشکن؛ هضم غذا: با شکم گرسنه سقز خالی میجوی؟؛ سختی و محکمی: مثل سنگ و سقز؛ حرفی شایع در میان مردم: سقز شد و در دهان مردم افتاد (ذوالفقاری، 1 / 467، 1192، 2 / 1619، 1622).
مآخذ
ابنمیمون، موسى، شرح اسماء العقار، به کوشش ماکس مایرهُف، قاهره، 1940 م؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1371 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ امین، غلامرضا، متداولترین گیاهان دارویی سنتی ایران، تهران، 1384 ش؛ بشرا، محمد، طب سنتی مردم گیلان، رشت، 1389 ش؛ بیرونی، ابوریحان، الصیدنة، به کوشش عباس زریاب، تهران، 1370 ش؛ تفضلی، احمد، «واژههای گویشی در تحفة المؤمنین»، نشریۀ ادارۀ فرهنگ عامه، تهران، 1342، شم 2؛ جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطبیة، به کوشش حسن تاجبخش، تهران، 1384 ش؛ همو، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمدرضا محرری، تهران، 1382 ش؛ جعفری دوآبسری، محمدعلی، فرهنگ عامۀ رودبار، رشت، 1388 ش؛ حاجی زین عطار، علی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، به کوشش محمدتقی میر، تهران، 1371 ش؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفة المؤمنین، به کوشش روجا رحیمی و دیگران، تهران، 1386 ش؛ خوشبین، سهراب، گیاهان معجزهگر، تهران، 1389 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهـران، 1388 ش؛ رازی، محمد بن زکریـا، الحاوی، ترجمـه و به کوشش سلیمـان افشاریپور، تهران، 1385 ش؛ زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، 1360 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ صفیپوری، عبدالرحیم، منتهی الارب، تهران، 1377 ق؛ عسکریعالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1386-1387 ش؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزن الادویه، تهران، 1371 ش؛ غافقی، احمد، جامع المفردات، انتخاب ابنعبری، به کوشش ماکس مایرهف و جورجی صبحی، قاهره، 1940 م؛ فرهنگ جغرافیایی ایران (آبادیها)، استان 5 (کردستان)، دایرۀ جغرافیایی ستاد ارتش، تهران، 1331 ش؛ فیثاغورس، سیاحتنامه در ایران، ترجمۀ یوسف اعتصامی، تهران، 1363 ش؛ کیانی، منوچهر، سیهچادرها، تهران، 1371 ش؛ گلستانزاده، حبیب، «میوۀ درختهای کوهستانی کازرون»، ماهنامۀ آینده، تهران، 1368 ش، س 15، شم 6- 9؛ گلگلاب، حسین، گیاهشناسی، تهران، 1326 ش؛ مجیدی خامنه، فریده، «بررسی مردمشناختی طب عامیانه در میان زنان ارومیه»، نامۀ پژوهشگاه میراث فرهنگی، تهران، 1382 ش، شم 3؛ مصطفى، کاوه، مونوگرافی شهر سقز، تبریز، 1370 ش؛ نجفی آشتیانی، ابوالقاسم، نیمنگاهی به آشتیان، تهران، 1385 ش؛ هدایت، رضاقلی، فرهنگ انجمنآرای ناصری، به کوشش اسماعیل کتابچی، تهران، 1388 ش؛ هروی، محمد، بحر الجواهر، قم، 1387 ش؛ نیز:
Mozaffarian, V., A Dictionary of Iranian Plant Names, Tehran, 2007; Polak, J. E., Persien, das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865.