شاه عباس
شاهْ عَبّاس، معروف به شاه عباس بزرگ یا شاه عباس اول، پنجمین پادشاه سلسلۀ صفوی که شخصیت وی در فرهنگ مردم ایران بسیار بازتاب داشته است. وی در 978 ق / 1570 م در هرات متولد شد و در 996 ق / 1588 م بر پدر خود شورید و در قزوین بر تخت سلطنت تکیه زد و در پنجشنبه 24 جمادیالآخر 1038 ق / 8 فوریۀ 1629 م، هنگام طلوع صبح، در بلدۀ اشرف (بهشهر) دیده از جهان فروبست.
شاه عباس زمانی به قدرت رسید که ایران دستخوش درگیریهای داخلی بود و ازبکان و عثمانیان نیز از شرق و غرب ایران را تهدید میکردند. شاه جوان در نخستین سالهای سلطنت خود، پایتخت را به اصفهان منتقل کرد. وی ابتدا با واگذاری بخش عمدۀ ولایات غربی و شمال غربی ایران به دولت عثمانی، با ایشان از در صلح درآمد؛ او پس از سرکوب شورشهای داخلی، ازبکان را که افزونبر فتح هرات و مشهد، تا دامغان پیش تاخته بودند، عقب راند و آنگاه بحرین را از چنگ پرتغالیها نجات داد. او سپس رو به عثمانی نهاد و ولایات تبریز، ایروان، گنجه، باکو، دربند، شروان، شماخی، دیاربکر و موصل را از آنها بازپس گرفت. در سالهای بعد، وی با کمک انگلیسیها جزیرههای قشم و هرمز را تسخیر کرد و پرتغالیها را از جنوب ایران بیرون راند (سیوری، جم ).
شاه عباس بزرگ افزونبر بازپسگیری مناطق ازدسترفتۀ ایران، تشکیل دولت ملی و یکپارچهکردن کشور، تجارت را در عرصههای داخلی و خارجی گسترش داد و رفاه و امنیتی نسبی را در ایران بحرانزده به ارمغان آورد (چراغی، 470). برخی از شهرها که در دورههای گذشته از اعتبار افتاده بودند، در خلال حکومت او آباد شدند؛ طی 42 سال حکومت شاه عباس، شهرهای تازهای مثل فرحآباد در مازندران ساخته شد؛ شهر کوچکی مثل گمبرون با تغییر نام به بندرعباس رونق گرفت؛ جادههای بسیاری سنگفرش گردید و شبکۀ ارتباطی با گسترش جادهها و ایجاد پلها و کاروانسراها ارتقا یافت. شاه عباس میخواست بخشی از آب کارون را به سمت زایندهرود هدایت کند که در انجامدادن آن ناموفق بود (EI2, I / 8).
اقدامات عمرانی شاه عباس در مشهد، ساری، آمل، بارفروش (بابل)، اردبیل، کاشان و اصفهان بیش از بقیۀ شهرها آشکار بود. سیوسهپل، میدان نقش جهان، مسجد شاه و عمارت عالیقاپو از جملۀ بناهاییاند که در دورۀ او در اصفهان ساخته شدند. طی سالهای حکومت شاه عباس، بقاع متبرکه بهویژه زیارتگاههای امام رضا و امام علی (ع) نیز مرمت گردید.
کارهای عمرانی شاه عباس مختص به شیعیان نبود و شامل حال مسیحیان نیز میشد. او چندینهزار تن از گرجیان و ارامنه را در مازندران، زادگاه مادرش خیرالنساءبیگم، اسکان داد و فرمان احداث باغها، مزرعهها و خانههایی را برای ایشان صادر کرد. هرچند، به سبب آبوهوای بد آن منطقه، در سالهای بعد از شمار ایشان کاسته شد، اما اسکان ارامنه در اصفهان موفقیتآمیز بود که تقویت تجارت و رونق اقتصادی را به دنبال داشت. این ارامنه از ساکنان جلفای کنار رود ارس بودند که در 1012 ق / 1603 م و بعد از بازپسگیری آذربایجان از عثمانیها، با شور و شادی، ساز و آواز، بخور و کندر، و هدایای فراوان به استقبال شاه آمده بودند. مهاجرت ارامنه از جلفای ارس به اصفهان در 1014 ق / 1605 م، زیر نظر مستقیم شاه عباس انجام گرفت (قوکاسیان، 684). ساخت کلیساهای بزرگ، ازجمله کلیسای وانک (آژند، 67) و عبادتگاههای کوچک در این دوره نیز با حمایت و گاه با فرمان وی انجام گرفت (نک : «اسناد ... »، 157).
در عصر شاه عباس، ساخت قهوهخانهها که در اوایل دورۀ صفویه معمول شده بود، رواج پیدا کرد (یاحقی، 418)؛ چنانکه خود شاه عباس فرمان دایرکردن قهوهخانۀ مشهور باباشمس در چهارباغ اصفهان را صادر کرد؛ مکانی که میخوارگان حتى در دورۀ منع شرابخواری، بی ترس از مجازات به آنجا رفتوآمد داشتند. شاه عباس نهتنها خود به قهوهخانهها میرفت، بلکه گاه مراسم پذیرایی رسمی را نیز در آنجا برگزار میکرد. در این مکانها، افزونبر رقص و موسیقی، شعرخوانی و نقد شعر، و بازیهایی چون نرد، شطرنج و گنجفه نیز رواج داشت (همو، 419-420). ملابیخودی جنابدی، عبدالرزاق قزوینی، مقیمای زرکش، میرظهیر، میرزا محمد متخلص به فارس و حسینا متخلص به صبوحی از مشهورترین شاهنامهخوانان دورۀ شاه عباساند. برخی از ایشان حماسهها و سوگنامههای شاهنامۀ فردوسی را با استفاده از فنون نقالی (ه م)، در قهوهخانهها نقل میکردند (همو، 433). افزونبر این، قصهگویانی چون مولانا حیدر قصهخوان، مولانا خورشید اصفهانی، مولانا فتحی و اسکندر قصهخوان نیز به بیان قصههایی دیگر میپرداختند. از میان شاهنامهخوانان، ملابیخودی جنابدی 40 تومان مقرری یافت که ملازم شاه باشد (همو، 434).
از تفریحات رایج در دورۀ شاه عباس میتوان به آذینبندی و چراغانی، چوگانبازی، قپقاندازی، شمشیربازی، بندبازی، شعبدهبازی و نمایش جنگانداختن جانوران اشاره کرد (نک : اشراقی، 28-31). شاه در کنار تماشای این تفریحات، برای ایجاد لحظاتی شاد، از دلقکان درباری نیز سود میجست. این تفریحات در خانههای اشراف و ثروتمندان نیز معمول بود (نک : ه د، دلقک).
حکومت شاه عباس نهتنها سبب رشد نسبی هنرهای نمایشی گردید، بلکه نقطۀ اوج شکوفایی هنر کلاسیک ایرانی نیز بود. با حمایتهای این پادشاه، قالیبافی به سطح یک هنر ظریف رسید، نساجی رشد کرد، تولید ابریشم افزایش یافت، هنرهایی چون خطاطی، تذهیب، صحافی و کاشیکاری رونق پیدا کرد و حتى سفالگری ایرانی در اروپا به درجۀ رقابت با هنر سرامیک چینی رسید ( ایرانیکا، I / 74). در این دوره، هنر نگارگری به اوج کمال خود رسید. رضا عباسی، صادقی بیک افشار و حبیبالله ساوجی از مشهورترین نگارگران این عصرند (هنرفر، 17). آثار برجایمانده از ایشان، بهویژه در کتابهایی چون قصص الانبیاء، شاهنامۀ فردوسی، خسرو و شیرین نظامی و انوار سهیلی حسین کاشفی نشاندهندۀ عصری درخشان از خلاقیت هنری است.
دورۀ شاه عباس بهسبب استقرار نسبی امنیت، ثبات و رواج رفتوآمد میان ایرانیان و اروپاییان و فرستادگان امپراتوران گورکانی هند، دورۀ تحول در برخی هنرها، ازجمله نقاشی محسوب میشد. در این دوره، عرصۀ هنر ایران شاهد تعامل تجدد و سنت در نقاشی بود (آژند، 75). اصفهان کانون نوآوری و نماد احیا و رونق دوبارۀ هنری شد و سبک صفوی به پختگی رسید. این تحول بهویژه در جلفا و در دیوارنگاریهای کلیساهای این منطقه با وضوحی بیشتر به چشم میآمد. خلق تکچهره و بهویژه کشیدن تصاویری از شاه عباس اول رونق یافت. هند که در این زمان بهسبب مهاجرت هنرمندان ایرانی و مسافران اروپایی، کانون التقاط هنری محسوب میشد (همو، 67- 68)، در ایجاد این تحول و بهیادگارگذاشتن تصاویری از چهرۀ شاه عباس بیتأثیر نبوده است.
شاه عباس در طول سلطنت خود، سفرهای زیارتی بسیاری به مشهد، عتبات و بقعۀ شیخ صفیالدین اردبیلی داشت و یک بار هم شاه عبدالعظیم (ع) را زیارت کرد. در میان این سفرها، سفر زیارتی وی در 1010 ق / 1601 م از همه معروفتر است؛ شاید این سفر را بتوان از جملۀ دلایل گسترش نفوذ معنوی شاه، و زمینهسازی برای خلق قصههای عامیانه دربارۀ او دانست. در این سفر، شاه عباس در پی نذری، با پای پیاده، رهسپار مشهد شد (رنجبر، 162-163).
روش حکومت مطلقه سبب شده بود که شاه، قادر مطلق، صاحباختیار جان و دارایی مردم، و رئیس دین و دولت قلمداد شود (بیانی، 13). هرجومرج و خودسری در کشور در نخستین سالهای حکومت شاه عباس، و جایگاه شاه و قدرت بیحد و حصرش سبب شد تا او در کنار اقدامات عامالمنفعه و انجام دادن اصلاحات موردنظر خود، مرتکب جنایاتی بسیار نیز شود؛ قتل فرزند ارشدش صفی میرزا، نابیناکردن دو پسر دیگرش و دو برادر خود، قتل عام دههاهزار تن از مردم گرجستان، قساوت قلب در برخورد با متهمان و مظنونان بهویژه استفاده از گروهی آدمخوار موسوم به چیگین یا خامخوار بهمنظور ایجاد رعب در دل مخالفان و دهها برخورد غیرانسانی دیگر، نشاندهندۀ روی دیگر چهرۀ او ست؛ ازاینرو، در تاریخ، از شاه عباس، تصویر پادشاهی با ویژگیهای متضاد به ثبت رسیده است. در عالمآرای عباسی آمده است که این شاه گاه در تواضع همچون اهل سلوک عمل میکرده، و گاه از قهرش پادشاهان را میسوزانده است: «این شهریار کامکار برخلاف قاعدۀ اهل روزگار، آب و آتش را به یکدیگر امتزاج داده، ضدین را باهم جمع نمودهاند؛ چنانچه، کمال حدت طبع و آتشمزاجی و قهاری و عظمت و شکوه و جلال پادشاهی را با نهایت ملایمت و همواری و درویشنهادی و بیتعینی جمع کردهاند: هست یکسان برش ز خوشکیشی / تخت شاهی و نطع درویشی» (اسکندربیک، 1 / 471).
نویسندۀ عالمآرای عباسی با ذکر 7 مصیبت چون جدایی از والدین، بیماریهای ناگوار، حوادث و سوءقصدها و رهایی شاه عباس از آنها، وی را صاحبقران میخواند و چنین عنوان میکند که از روز ولادت او قرانات مختلفۀ آسمانی بر خروج و ظهور و ثبات دولت وی دلالت کردهاند: «به عرف و عقیدۀ عوامالناس که معظم مخاطرات را قران مینامند، آن حضرت از اوان رضاع الى یومنا هٰذا، خطرهای عظیم و قرانهای بزرگ گذرانیده، که هیچ صاحبقرانی را روی نداد» (همو، 1 / 462-463).
در زمان حیات شاه عباس کوشش بسیار شد که وی انسانی تحت توجهات خاصۀ خداوند معرفی شود. دادن رتبۀ الوهیت به شاه عباس، همچون بسیاری دیگر از شاهان قدرتمند ایران، مرسوم بوده است؛ این مقام الٰهی، نهتنها آنگونه که پیشتر ذکر شد، به مقارنۀ سیارهها و ذکر مصائب زندگی او از سوی مورخان ارتباط داده میشد، که شاعران و کاتبان نیز این مهم را با اشعار و نوشتههای خود تقویت میکردند؛ چنانکه در ابیات مربوط به تاریخ جلوس او، اینگونه شاه عباس سایۀ خداوند نامیده میشود: کرد بر مسند شهنشاهی / چون جلوس آن شه همایونفال / / بود چون سایۀ خدای جهان / سایه انداخت بر عبادالله / / سال تاریخ دل طلب میکرد / هاتفی بانگ زد که ظلالله (وحید، 588).
مآخذ
آژند، یعقوب، «همکناری تجدد و سنت در نقاشی دورۀ صفوی (دورۀ شاه عباس اول: 995- 1038 ق)»، مجلۀ تاریخ، تهران، 1380 ش، س 2، شم 1؛ اسکندربیک منشی، عالمآرای عباسی، به کوشش فرید مرادی، تهران، 1390 ش؛ «اسناد و مکاتبات تاریخی: فرمان شاه عباس بزرگ»، دوماهنامۀ بررسیهای تاریخی، به کوشش محسن مفخم، تهران، 1346 ش، س 2، شم 5؛ اشراقی، احسان، «اشارهای به تفریحات و نظام تفریحی دوران صفویه»، ماهنامۀ هنر و مردم، تهران، 1353 ش، س 12، شم 140-141؛ بیانی، خانبابا، «سازمان کشوری ایران در زمان صفویه»، مجلۀ آموزش و پرورش، تهران، 1320 ش، س 11، شم 5-6؛ چراغی، رحیم، «شکار زمستانی و نوروزی شاه عباس در شمال ایران»، فصلنامۀ چیستا، تهران، 1373-1374 ش، س 12، شم 6-7؛ رنجبر، محمدعلی، «سفرهای زیارتی پادشاهان صفوی»، فصلنامۀ تاریخ اسلام، تهران، 1382 ش، س 4، شم 16؛ سیوری، راجر، ایران عصر صفوی، ترجمۀ احمد صبا، تهران، 1363 ش؛ قوکاسیان، هراند، «شاه عباس کبیر و ارامنۀ جلفای اصفهان»، ماهنامۀ ارمغان، تهران، 1350 ش، س 53، شم 10؛ وحید، رستم، «کشکول تاریخ هجری التقاط از مطبوعات عربیه»، همان، 1306 ش، س 8، شم 9-10؛ هنرفر، لطفاللٰه، «فرهنگ دوستی و هنرپروری در آیین پادشاهان ایران، از آغـاز دوران اسلامـی تـا پایـان عصر صفویـه»، مـاهنامۀ هنـر و مـردم، تهـران، 1350 ش، شم 107- 108؛ یاحقی، محمدجعفر، «ادبیات قهوهخانهای در اصفهان عصر صفوی»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، 1370 ش، س 24، شم 3؛ نیز:
EI2; Iranica.