صدقه
صَدَقه، اهدای کالا یا پول به افراد نیازمند، برای دفع بلا. فرهنگهای عربی صدقه را کمک مالی به فقرا از روی اختیار و برای رضای خدا معنی کردهاند (نک : شرتونی؛ بعلبکی). واژۀ صدقه، مشتق از صدق، به معنای راستی انسان در ایمان خود نیز آمده است (تهانوی؛ جفری، 289). در فرهنگهای زبان پهلوی، اهلو داد ahlaw-dād (مکنزی، 35؛ تفضلی، 3) و اشوک دات ašōk-dāt (فرهوشی، 65) را معادل صدقه عنوان کردهاند.
پیشینۀ صدقهدادن به فقرا به دوران کهن تمدن بشری میرسد. در وندیداد، وعدۀ گذشتن از پل چینوت به سوی بهشت، پاداش کسانی است که برای رضای اهورهمزدا، به اشونان صدقه میدهند (فرگرد 18: 29). در ارداویرافنامه اندوختن مال در دنیا و نبخشیدن آن به دیگران در آیین مزدیسنی نشانۀ افراد بدکار است (فرگرد 31). در مینوی خرد نیز نقل شده که صدقهدادن به افراد کاهل روا نیست (15: 30). در بخشی از ادبیات دینی مانوی نیز ضرورت صدقهدادن نیوشایان به برگزیدگان شرح داده شده است (نک : بویس، 214).
پس از ورود اسلام به ایران، صدقه از مفاهیمی بود که در زبان و ادبیات نوین فارسی وارد شد (نحوی؛ داعیالاسلام).
صدقه در حوزۀ تمدن اسلامی از پربسامدترین واژهها به شمار میآید. در سنت اسلامی احادیث فراوانی از حضرت رسول (ص) برای ترغیب مسلمانان به صدقهدادن با این مضامین روایت شده است: صدقهدهندگان و مبارزان راه حق جایگاهی برابر دارند؛ جای بخشندگان در بهشت است؛ صدقهدادن 70 نوع بلا را دفع میکند؛ صدقهدادن آتش جهنم را دور، و آتش خشم پروردگار را خاموش میکند (متقی، 6 / 394 بب ). در گروه دیگری از احادیث از این مضامین یاد میشود: برتری صدقهدادن در اول صبح، هنگام خروج از خانه و نیز در روز جمعه؛ بخشیدهشدن گناهان و شکرگزاری برای تن سالم با صدقهدادن؛ کمککردن به دیگران به شکل نهانی؛ محسوبشدن هر عمل نیکی مثل کلام مهربان بهعنوان صدقه (خطیب، 517- 518، 523 بب ).
غزالی، از متفکران برجستۀ سدۀ 6 ق / 12 م، در کتاب احیاء علوم الدین سخاوت و بخشندگی را از اخلاق انبیا و از اصول نجاتبخشی دانسته است (2 / 348، 3 / 230- 239). مؤلف جامع التواریخ نیز از جود و بخشش غازان خان در حق گروههای مختلف مردم چون خانقاهیان، طلاب مدارس علمیه، اعضای دارالسیاده، مستحقان و جز اینها بهتفصیل سخن میگوید (رشیدالدین، 2 / 1349-1386).
جملی کارری در گزارش خود از بیماری شاه سلیمان صفوی مینویسد که برای رهایی از چنگ بیماری به گدایان شهر صدقه میدهد و زندانیان را آزاد میکند (ص 87، 89).
ادبیات ایران پس از اسلام به تبع فرهنگ خود و الهام از کتاب و سنت، توجهی ویژه به صدقهدادن دارد. گروهی از شاعران با بهرهمندی از واژههایی چون صدقه و بخشش، به وصف معشوق و محبتکردن وی اشاره داشتهاند و گروهی دیگر با اشاره به احادیث نقلشده از بزرگان دین دربارۀ صدقه، جنبۀ تعلیمی به آثارشان دادهاند. فرخی، شاعر سدۀ 5 ق، در مدح ممدوحش از مفاهیمی چون صدقه، بخشش و نیکی کمک میگیرد (نک : ص 110). عطار در الٰهینامه با بیانی تعلیمی از لزوم صدقهدادن و فراموشکردن آن سخن میراند (ص 177). مولوی بهشکل گستردهتری به شرح صدقه پرداخته، چنانکه در مثنوی و کلیات شمس، یکی از دستمایههای فکریاش شده است. وی با زبانی طربناک و با بهرهمندی از احادیث، صدقه را دستمایۀ وزینی برای بیان شورهای درونیاش مییابد (برای نمونه، نک : کلیات ... ، 391، 599، 827). او در مثنوی، با آوردن ایـن بیت: «اعجمی چون گشتهای اندر قضا / میگریزانی ز داور مال را»، میگوید انسان با ندادن صدقه، خود را در بلای قضا و قدر گرفتار میکند (دفتر 3 / 412)، و در «قصۀ اهل ضَروان»، از بخشندگی آنها میگوید (دفتر 5 / 675-677). کمککردن به دیگران دستمایۀ ذهن و زبان حافظ نیز شده است و او مخاطبانش را به صدقهدادن تشویق میکند (برای نمونه، نک : ص 241، 658).
صدقهدادن در خواب از نظرگاه معبران هم در همهحال نشانۀ خوشیمنی و برکت دانسته شده است (برای نمونه، نک : حبیش، 251-252).
در بیشتر مناطق ایران، کشاورزان پس از برداشت محصول، مقداری از آن را بهعنوان مالالله، سهمالله و خرمنبهره کنار میگذارند (سالاری، 92؛ رسولی، 112؛ کرباسی، 141؛ ودیعی، 15؛ ماسه، 288؛ نظری، 165؛ همایونی، 185؛ شمس، 48؛ زند مقدم، 42؛ شاهحسینی، 249).
مهمترین جلوۀ صدقه را میتوان در باور مردم به دفع بلا و درد یاد کرد. در بیشتر مناطق، هنگام دفع چشمزخم با تخممرغ، سکهای هم بهکار میبرند و سپس آن را بهعنوان صدقه به فقیر میدهند (شکورزاده، 240؛ اسدیان، 177؛ ایزدپناه، 67؛ راسخ، 22؛ هدایت، 44؛ علمداری، 96؛ مشیری، 113). در سروستان، دیرشدن درو محصول را نشانۀ بدیمنی میدانند و باید حتماً صدقه کنار بگذارند (همایونی، 189). در خراسان نیز هنگام رخدادن دو اتفاق ناگوار پشتسرهم، صدقه میدهند تا اتفاق سومی رخ ندهد (شکورزاده، 192).
از دیگر مواقعی که مردم صدقه کنار میگذارند، هنگام شرایط نامساعد آبوهوا ست. در آمل، وقتی که آسمان مهآلود یا ابری است، برای برآمدن آفتاب صدقه میدهند و هنگام خشکسالی، برای آمدن باران مبلغی را بهعنوان صدقه کنار میگذارند (علامه، 108؛ فروتن، 37). در خراسان، زمانیکه خبر فوت مسافری را میآورند، ولی بعد نادرستی آن معلوم میشود، هنگام بازگشت او، دستمال نان را بر سرش میاندازند و نان را بهعنوان صدقه به فقرا میدهند (شکورزاده، 191). در بیشتر مناطق، وقتی مردم مردهای را سر راه میبینند، به رویش صدقه میاندازند.
هدایت با اشاره به باور مردم، بهخیرگذشتن پیشامدی ناگوار را نیازمند دفع شر با دادن صدقه به فقرا بیان میکند (ص 89). در بهاباد (استان یزد)، اگر نانی به رو بیفتد، از نشانههای بدیمنی است و باید آن را به فقیر داد (رضوی، 467). در برخی از مناطق، آواز مرغ خانگی به تقلید از خروس در هر ساعت از شبانهروز، و نیز رفتن مرغ بر روی خروس، نشانۀ بدیمنی است و باید آن مرغ را بهعنوان صدقه به فقیر داد (صفینژاد، 395؛ علامه، 115؛ شکورزاده، 282؛ شهاب، 144-145). افزون بر آن، در فرهنگ تات و دیلم، آواز نابهنگام خروس یا آواز آن روبهروی خانه یا کدبانو، از دیگر نشانههای بدیمنی به شمار میرود و برای دفع شر، باید به فقیر پول و نمک داد (عبدلی، 154؛ پاینده، 274). نگاهکردن به آب ناصاف در خواب از دیگر مواقعی است که افراد خود را ملزم به پرداخت صدقه میکنند (شاملو، 14).
از برجستهترین مواقع صدقهدادن، هنگام سفر و بیماری است. در ساوه، مسافر هنگام رفتن دست خود را به مقداری گندم میزند که بعد خانوادهاش آن را به فقیر میدهند تا سفرش بیخطر باشد (سالاری، 376)؛ اما در شاهرود با دادن نان، در کومله با دادن برنج، و در راور با پرداخت پول این کار را انجام میدهند (شریعتزاده، 399؛ شهاب، 154؛ کرباسی، 136). در شمال کشور برای شفای بیمار، بالای سرش مقداری برنج با تخممرغ یا پیاز و پول میگذارند و سپس بهعنوان صدقه به فقیر میدهند (پاینده، 246؛ شهاب، 137)؛ این کار در شیراز با گذاشتن گندم بالای سر بیمار، و در تهران و خراسان با گذاشتن صدقه زیر بالش بیمار و یا چرخاندن پول یا غذا دور سر او و دادن آن به مستمندان صورت میگیرد (دانشور، 55؛ شکورزاده، 242؛ راسخ، 186-187؛ طباطباییفر، 259؛ شهری، 3 / 179).
در شهرستان دوان (استان فارس)، به هنگام تولد نوزاد با کنارگذاردن گندم و جو، به فقیر صدقه میدهند؛ این کار را با اندکی تفاوت میتوان در شهرهای خوزستان و سیرجان نیز ملاحظه کرد (لهساییزاده، 110؛ پورکاظم، 212؛ مؤیدمحسنی، 137). در تهران قدیم، هنگام ازشیرگرفتن کودک، برای دفع نحوست، مقداری گندم بالای سر کودک میگذاشتند و صبحهنگام آن را به فقیر میدادند تا درد و بلا از تن کودک وارد تن گیرندۀ صدقه شود (شهری، 3 / 173). در روستای قاطول (اطراف گرمسار) نیز هنگام دیدن فرد مصروع در حال غش، به اطرافش صدقهای برای رد بلا میاندازند (طباطباییفر، همانجا).
در سیرجان، از جملۀ مواقعی که با دادن صدقه نحسی و بلا را دور میکنند، شب تولد کودک است، بهویژه کودکی که پس از مرگ کودک قبلی به دنیا آمده باشد که این کار با دادن قرص نانی و سکهای صورت میگیرد (بختیاری، 277). مردم گیل و دیلم نیز درآمدن دندان کودک از فک بالا را نشانۀ خوبی به شمار نمیآورند و برای دفع بلا، صدقهای کنار میگذارند (پاینده، 277). در برخی از مناطق چون گیلان و سیرجان، باور بر این است که برای بهدنیاآمدن کودک در روز جمعه باید خرما یا قند هموزن بچه صدقه داد (همانجا؛ بختیاری، 281؛ مؤیدمحسنی، 136؛ هدایت، 42). صدقهدادن در اول ماه قمری نیز در میان مردم ترکزبان و گیل رایج است (شهاب، 170؛ پاینده، 281).
شب چهارشنبهسوری و آخر صفر نیز بهسبب نحسی آنها از دیگر مواقعی است که مردم صدقهای را برای رفع بلا کنار میگذارند (فقیری، 128؛ شاملو، 13؛ نظری، 603).
صدقهدادن در ادب فارسی، به شکل ضربالمثل نمود یافته است، مثل: صدقه به صدق است؛ صدقات آن بود که خود بدهند؛ صدقه راه به خانۀ صاحبش میبرد؛ صدقه دفع بلا ست؛ صدقه پیش از آنکه به نیازمند برسد، به دست خدا میرسد (دهخدا، 2 / 1055؛ شکورزاده، 694؛ هدایت، 92؛ ابریشمی، 160؛ امینی، 392).
باور مردم دربارۀ صدقهدادن را میتوان در گروه دیگری از عبارات دید، برای نمونه: صدقهسَری؛ از صدقۀ فلان، یعنی از لطف و توجهش؛ از صدقۀ سرش نان میخوریم یعنی از لطفش بهرهمندیم (نک : سعدی، 112؛ ذبیحی، 122، 258).
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پررنگترشدن نقش نمادهای دینی، صدقهدادن نیز همچون دیگر باورها به سطح کلان اجتماع کشانده شد و با تأسیس کمیتۀ امداد امام خمینی و ایجاد صندوقهای صدقه در معابر عمومی و خیابانهای شهر، شکلی عینیتر به خود گرفت.
مآخذ
ابریشمی، احمد، فرهنگ پنجزبانۀ امثال و حکم، تهران، 1375 ش؛ ارداویرافنامه، ترجمۀ رحیم عفیفی، مشهد، 1342 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، تهران، علمی؛ ایزدپناه، حمید، «بازماندۀ آیینهای دیرین در معتقدات امروز ما»، تلاش، تهران، 1356 ش، س 12، شم 69؛ بختیاری، علیاکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ بعلبکی، روحی، المورد، بیروت، 1422 ق / 2001 م؛ بویس، مری، بررسی ادبیات مانوی در متنهای پارتی و پارسی میانه، ترجمۀ امید بهبهانی و ابوالحسن تهامی، تهران، 1384 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پورکاظم، کاظم، جامعهشناسی قبایل عرب خوزستان، تهران، 1375 ش؛ تفضلی، احمد، واژهنامۀ مینوی خرد، تهران، 1348 ش؛ تهانوی، محمداعلى، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش لطفی عبدالبدیع و عبدالنعیم محمدحسنین، قاهره، 1397 ق / 1977 م؛ جفری، آرتور، واژههای دخیل در قرآن مجید، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، 1372 ش؛ جملی کارری، ج. ف.، سفرنامه، ترجمۀ عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، تهران، 1348 ش؛ حافظ، دیوان غزلیات، به کوشش خلیل خطیبرهبر، تهران، 1363 ش؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، جاویدان؛ خطیب تبریزی، محمد، مشکاة المصابیح، به کوشش سعید محمد لحام، بیروت، 1411 ق / 1991 م؛ داعیالاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، 1363 ش؛ دانشور، محمود، دیدنیها و شنیدنیهای ایران، تهران، 1327 ش؛ دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، 1338 ش؛ ذبیحی، مرتضى، فرهنگ عامه در اشعار فارسی شهریار، اراک، 1376 ش؛ راسخ، شاپور و جمشید بهنام، «آدابورسوم و اعتقادات عامه»، ایرانشهر، تهران، 1342 ش / 1963 م، ج 1؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفى موسوی، تهران، 1373 ش؛ رضوی بهابادی، علی، فرهنگ مردم بهاباد، یزد، 1382 ش؛ زند مقدم، محمود، حکایت بلوچ، تهران، 1370 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سعدی، گلستان، به کوشش خلیل خطیبرهبر، تهران، 1368 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1357 ش، حرف آ؛ شاهحسینی، علیرضا، خوار (گرمسار) و میراث کهن آن، سمنان، 1385 ش؛ شرتونی، سعید، اقرب الموارد، بیروت، 1413 ق / 1992 م؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شمس، صادق، نگاهی به فرهنگ مردم کرمانشان، تهران، 1378 ش؛ شهاب کوملهای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ صفینژاد، جواد، مونوگرافی ده طالبآباد، تهران، 1355 ش؛ طباطباییفر، رضا، روستای قاطول در گذر زمان، تهران، 1381 ش؛ عبدلی، علی، تاتها و تالشان، تهران، 1369 ش؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، الٰهینامه، به کوشش فؤاد روحانی، تهران، 1376 ش؛ علامه، صمصامالدین، یادگار فرهنگ آمل، تهران، 1338 ش؛ علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانۀ دماوند، به کوشش فرهاد فیاض، دماوند، 1379 ش؛ غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، به کوشش عبدالعزیز عزالدین سیروان، بیروت، 1419 ق / 1998 م؛ فروتن، ب.، نگاهی به روستای فش، تهران، 1358 ش؛ فرهوشی، بهرام، فرهنگ زبان پهلوی، تهران، 1358 ش؛ فقیری، ابوالقاسم، گوشههایی از فرهنگ مردم فارس، شیراز، 1357 ش؛ کرباسی راوری، علی، فرهنگ مردم راور (دفتر یکم)، تهران، 1365 ش؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دَوان، تهران، 1370 ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشنضمیر، تبریز، 1355 ش؛ متقی هندی، علی، کنز العمال، به کوشش بکری حیانی و صفوت سقا، بیروت، 1409 ق / 1989 م؛ مشیری، منیژه، «چشمزخم در جامعۀ امروز»، فصلنامۀ فرهنگ مردم ایران، تهران، 1386 ش، شم 9؛ مکنزی، د. ن.، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1373 ش؛ مولوی، کلیات شمس تبریزی، به کوشش کاظم برگنیسی، تهران، 1381 ش؛ همو، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1382 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ مینوی خرد، ترجمۀ احمد تفضلی، تهران، 1364 ش؛ نحوی، محمد، فرهنگ ریشهای وامواژههای عربی یا لغات عربی مستعمل در فارسی دخیل، تهران، 1368 ش؛ نظری داشلیبرون، زلیخا و دیگران، مردمشناسی روستای ابیانه، تهران، 1384 ش؛ ودیعی، جمال، «آدابورسوم شهر سامان»، هنر و مردم، تهران، 1356 ش، س 15، شم 176؛ وندیداد، ترجمۀ هاشم رضی، تهران، 1385 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1381 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1349 ش. ابریشمی، احمد، فرهنگ پنجزبانۀ امثال و حکم، تهران، 1375 ش؛ ارداویرافنامه، ترجمۀ رحیم عفیفی، مشهد، 1342 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، تهران، علمی؛ ایزدپناه، حمید، «بازماندۀ آیینهای دیرین در معتقدات امروز ما»، تلاش، تهران، 1356 ش، س 12، شم 69؛ بختیاری، علیاکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ بعلبکی، روحی، المورد، بیروت، 1422 ق / 2001 م؛ بویس، مری، بررسی ادبیات مانوی در متنهای پارتی و پارسی میانه، ترجمۀ امید بهبهانی و ابوالحسن تهامی، تهران، 1384 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پورکاظم، کاظم، جامعهشناسی قبایل عرب خوزستان، تهران، 1375 ش؛ تفضلی، احمد، واژهنامۀ مینوی خرد، تهران، 1348 ش؛ تهانوی، محمداعلى، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش لطفی عبدالبدیع و عبدالنعیم محمدحسنین، قاهره، 1397 ق / 1977 م؛ جفری، آرتور، واژههای دخیل در قرآن مجید، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، 1372 ش؛ جملی کارری، ج. ف.، سفرنامه، ترجمۀ عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، تهران، 1348 ش؛ حافظ، دیوان غزلیات، به کوشش خلیل خطیبرهبر، تهران، 1363 ش؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، جاویدان؛ خطیب تبریزی، محمد، مشکاة المصابیح، به کوشش سعید محمد لحام، بیروت، 1411 ق / 1991 م؛ داعیالاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، 1363 ش؛ دانشور، محمود، دیدنیها و شنیدنیهای ایران، تهران، 1327 ش؛ دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، 1338 ش؛ ذبیحی، مرتضى، فرهنگ عامه در اشعار فارسی شهریار، اراک، 1376 ش؛ راسخ، شاپور و جمشید بهنام، «آدابورسوم و اعتقادات عامه»، ایرانشهر، تهران، 1342 ش / 1963 م، ج 1؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفى موسوی، تهران، 1373 ش؛ رضوی بهابادی، علی، فرهنگ مردم بهاباد، یزد، 1382 ش؛ زند مقدم، محمود، حکایت بلوچ، تهران، 1370 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سعدی، گلستان، به کوشش خلیل خطیبرهبر، تهران، 1368 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1357 ش، حرف آ؛ شاهحسینی، علیرضا، خوار (گرمسار) و میراث کهن آن، سمنان، 1385 ش؛ شرتونی، سعید، اقرب الموارد، بیروت، 1413 ق / 1992 م؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شمس، صادق، نگاهی به فرهنگ مردم کرمانشان، تهران، 1378 ش؛ شهاب کوملهای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ صفینژاد، جواد، مونوگرافی ده طالبآباد، تهران، 1355 ش؛ طباطباییفر، رضا، روستای قاطول در گذر زمان، تهران، 1381 ش؛ عبدلی، علی، تاتها و تالشان، تهران، 1369 ش؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، الٰهینامه، به کوشش فؤاد روحانی، تهران، 1376 ش؛ علامه، صمصامالدین، یادگار فرهنگ آمل، تهران، 1338 ش؛ علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانۀ دماوند، به کوشش فرهاد فیاض، دماوند، 1379 ش؛ غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، به کوشش عبدالعزیز عزالدین سیروان، بیروت، 1419 ق / 1998 م؛ فروتن، ب.، نگاهی به روستای فش، تهران، 1358 ش؛ فرهوشی، بهرام، فرهنگ زبان پهلوی، تهران، 1358 ش؛ فقیری، ابوالقاسم، گوشههایی از فرهنگ مردم فارس، شیراز، 1357 ش؛ کرباسی راوری، علی، فرهنگ مردم راور (دفتر یکم)، تهران، 1365 ش؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دَوان، تهران، 1370 ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشنضمیر، تبریز، 1355 ش؛ متقی هندی، علی، کنز العمال، به کوشش بکری حیانی و صفوت سقا، بیروت، 1409 ق / 1989 م؛ مشیری، منیژه، «چشمزخم در جامعۀ امروز»، فصلنامۀ فرهنگ مردم ایران، تهران، 1386 ش، شم 9؛ مکنزی، د. ن.، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1373 ش؛ مولوی، کلیات شمس تبریزی، به کوشش کاظم برگنیسی، تهران، 1381 ش؛ همو، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1382 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ مینوی خرد، ترجمۀ احمد تفضلی، تهران، 1364 ش؛ نحوی، محمد، فرهنگ ریشهای وامواژههای عربی یا لغات عربی مستعمل در فارسی دخیل، تهران، 1368 ش؛ نظری داشلیبرون، زلیخا و دیگران، مردمشناسی روستای ابیانه، تهران، 1384 ش؛ ودیعی، جمال، «آدابورسوم شهر سامان»، هنر و مردم، تهران، 1356 ش، س 15، شم 176؛ وندیداد، ترجمۀ هاشم رضی، تهران، 1385 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1381 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1349 ش.