مرتع
مرتع \ martaº \ ، زمینهایی با شیب تند که معمولاً از روستاها فاصله دارند و در آنها کشت نمیشود.
اراضی و زمینهای مناطق کوهستانی مانند لواسان و رودبار قصران به دو دستۀ عمده تقسیم میشوند:
1. زمینهای هموار و زمینهایی با شیب ملایم که امکان شخمزدن و کاشت محصول و آبیاری آنها وجود دارد؛ این زمینها خود به دو گروه تقسیم میشوند:
گروه اول، زمینهایی که در مجاورت رودخانه، چشمه یا قنات قرار گرفتهاند و امکان آبیاری آنها از طریق منابع آبی موجود در اطرافشان وجود داشته است. این گروه را اراضی آبی، و نوع کشت آنها را کشت آبی میگویند و طبیعتاً در مناطق کوهستانی، بهسبب پستی و بلندیها و درهها و کوههای پرشمار، این گروه از زمینها بسیار معدود و محدود بودند.
گروه دوم، اراضی و زمینهای هموار یا دارای شیب ملایماند که قابلیت شخمزدن، کاشت بذر و آبیاری آنها وجود دارد، اما منبع طبیعی آب کافی که بتوان آنها را آبیاری کرد، فراهم و ممکن نیست. در این نوع اراضی کشت به صورت دیم صورت میگیرد و آنها را دیمزار میگویند. این نوع زراعت به امید آبیاری از طریق آب باران صورت میگیرد و چنانچه بارش به حد کافی نباشد، اصطلاحاً زراعت دچار خشکسالی است و دسترنج تأمین نمیشود.
2. زمینهای غیرهموار و غیرمسطح، و زمینهای دارای شیب بسیار تند که امکان شخم زدن آنها فراهم نیست. این نوع اراضی عموماً در اطراف تنگهها، درهها، سینهکش کوهها و تپهها، و دامنۀ صخرههای سنگی بلند وجود دارند.
درگذشته، افزون بر این زمینها، اراضی دیگری نیز در نقاط دوردست و در فاصلۀ زیاد از روستاها واقع بودند که برای رسیدن به آنها 2 تا 3 روز زمان نیاز بود؛ از اینرو، کشاورزان به سبب دوری مسیر، میلی به زیر کشت بردن آنها نشان نمیدادند؛ اما در سالهای تنگنایی (سالهایی که در کشور امنیت کافی وجود نداشت و حکومت مرکزی از قدرت کافی برخوردار نبود)، این زمینها نیز زیر کشت دیم یا آبی میرفت. این دسته از زمینها و اراضیِ با شیب تند، «مرتع» نامیده میشدند.
مراتع که امروزه به آنها منابع طبیعی نیز میگویند، متعلق به شخص خاصی نبودند و همۀ اهالی یک روستا نسبت به مراتع اطراف روستای خود سهم مشترک و یکسان داشتند و مجاز بودند دام خود را به صورت جمعی یا انفرادی در آنها بچرانند. گاهی فردی با عنوان «کُردی» هر روز صبح گوسفندان اهالی روستا را از در خانهها تحویل میگرفت و آنها را برای چرا به مراتع کوههای اطراف میبرد و غروب همان روز، هنگامی که هوا اصطلاحاً گرگومیش بود، گوسفندان هر خانواده را به آنها تحویل میداد و صاحبان گوسفندان نیز به فراخور توان و همت خود، از گوسفندان خویش مراقبت میکردند و این ماجرا در تمام طول فصل بهار و تابستان ادامه مییافت.
در هر روستا کسانی بودند که دارای گوسفندان زیاد، و خود دارای چوپان یا چوپانان مستقل بودند. اینان نیز میتوانستند بدون هیچ مانعی احشام خود را در مراتع اطراف روستا بچرانند. اگر در روستایی دام کافی برای چرای مراتع وجود نداشت، مراتع خود را به صاحبان گوسفندان روستاها و شهرهای دیگر اجاره میدادند و درآمد حاصل از این راه را صرف رفع نیازهای عمومی روستا میکردند.
برخی مراتع که در خارج از محدودۀ روستاها قرار داشت، در تملک دولت و حکومت مرکزی بود. حکومت بنا بر صلاحدید خود و حسب نیاز دامداران مناطق دیگر، به آنها «پروانۀ چرا» اعطا میکرد و صاحبان پروانۀ چرا میتوانستند در زمانهای معین احشام خود
را در مراتع تعیینشده بچرانند.
امروزه، برخی از مراتع برای فراهم آمدن شرایط ادامۀ حیات وحش و حفظ گونههای گیاهی کمیاب و یا رو به انقراض، تبدیل به مناطق حفاظتشده میشوند. مناطق حفاظتشدۀ دشت لار، البرز مرکزی، خجیر، جاجرود و ورجین از این نمونهها هستند. گاهی برای حفاظت بیشتر از مراتع، اقدام به قُرُق آنها میکردند. در مراتعی که قرق میشد، اجازۀ چرای گوسفند و ورود احشام داده نمیشد تا گیاهان موجود در آن محل فرصت تجدید حیات و رویش مجدد بیابند و احیا شوند. سرسبزی و پوشش گیاهی مناسب در مراتع موجب تثبیت خاک، و جلوگیری از جریان سیلابهای مخرب میشود که از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است.