پالان
پالان، نوعی تشکچه به شکل خاص، آکنده از کاه و پوشال که پیش از سوار شدن یا بار زدن، بر پشت چهارپایانی مانند قاطر، الاغ، اسب و جز آنها میگذارند، تا بارهای سنگین، زمخت و زاویهدار، پشت حیوان را زخم نكند.
فرهنگهای فارسی پالان را اینگونه تعریف کردهاند: زینِ کاهآکندۀ خر، الاغ، استر، شتر و اسب؛ یا پشمآکندی که برای بار زدن یا سوار شدن بر پشت چهارپا میگذارند ( لغتنامه ... ؛ صوفی، 234؛ معین، حاشیه بر ... ، 1 / 357، فرهنگ ... ). در بیشتر نقاط ایران، آن را همان پالان یا به گویش عامیانه «پالون» مینامند، ولی باتوجه به تنوع قومی، فرهنگی و جغرافیایی برای پالان نامهای مختلفی نیز وجود دارد. در کوهبنان (کرمان) چاروادارها پالاندوز نیز هستند و پالاندوزی را «شالدوزی» مینامند (رهجو، 351). در کردستان، پالان را «کُوپان» یا «کُورتان» (رهو، 205)، در پیرانشهر «کُرتان» (سپهرفر، 242)، و در خواف «كتل» مینامند (مکاری، 50).
تاریخچه
در دورههای مختلف تاریخی ایران در اشعار، افسانهها و داستانها واژۀ پالان فراوان به کار رفته و صنف پالاندوزی در کنار صنوف دیگر جایگاه خود را داشته است. در دورۀ صفویه، پالاندوزی یکی از صنفهای معتبر بود و وقتی قهوهخانهها پررونق بودند، معمولاً نماد هریک از 17 صنف معروف، به صورت تزیینی بر دیوار قهوهخانه آویزان میشد که یکی از ابزارهای پالاندوزی نیز به عنوان نماد صنف پالاندوز بر دیوار نصب میشده است (سعیدیان، 127).
پولاک که از 1267 تا 1276 ق / 1851 تا 1860 م در ایران بود، در سفرنامۀ خود به گذاشتن پالان بر روی الاغ و سوار شدن بر آن در زمان ناصرالدین شاه قاجار اشاره دارد (ص 318). شاهان قاجار معمولاً بالاپوش خود را بهعنوان خلعت تشویقی به زیردستان میدادند. نقل است روزی ناصرالدین شاه از بازی شیخ شیپور، از دلقکهای دربار، خوشش میآید و دستور میدهد به عنوان خلعتْ پالان الاغی بیاورند و روی او بگذارند؛ پالان را طبق امر بر روی او میگذارند. شیخ شیپور مدتی به مانند الاغ صدای عرعر از خود درمیآورد و بعد با کمال خونسردی شروع به تمیز کردن پالان میکند. در همین حال زیر لب با خود میگوید: تنپوش مبارک است، آن را به من مرحمت فرمودند! (نجمی، طهران ... ، 531-532).
نوع شغل
در زنجان پالاندوزی شغل موروثی بود و شیخ محمدعلی کارواندهی، معروف به پیر پالاندوز را پالاندوزان محل به عنوان استاد و پیشکسوت خود میشناختند (سخاییان، 546). پالاندوزهای شهر سراب نیز پیر پالاندوز را جد خود میانگارند (فلسفی، مردمنگاری ... سراب، 173). در گذشتۀ نهچندان دور، در بازار شهر سراب بیش از 15 پالاندوز فعالیت داشتند که امروزه تنها یک تن فعالیت میکند (همانجا). در بیشتر جاهای ایران، پالاندوزها دورهگرد بودند، ازجمله در ابیانه افرادی که تقاضای دوخت پالان میکردند، مواد آن را در اختیار پالاندوز قرار میدادند (نظری، 214). در سمنان و روستاهای آن، حرفۀ پالاندوزی به عنوان شغل جانبی در کنار دامداری و کشاورزی محسوب میشود (حسنی و قلیپور، 1 / 71-73). در گذشته مزد پالاندوز در روستاهای تالش شامل گندم، جو، پارچه، گلیم، جاجیم، و از این قبیل اجناس بود، ولی امروزه بیشتر نقدی شده است (سلیمی، فرهنگ ... ، 3 / 327، 332).
انواع پالان
در ایران انواع پالان با نامهای خاصی وجود دارد، ازجمله پالان خری؛ پالان اسبی (حسنی، مردمنگاری ... شاهرود، 2 / 273؛ سلیمی، همان، 3 / 332)؛ پالان ترکمنی که مخصوص شهرستان خواف است (مکاری، همانجا)؛ پالان حُرفایی که در استان کردستان این پالان را پالان «لری» نیز مینامند (رهو، 205-206)؛ پالان دوکوهان که در شهرستان اهر (فلسفی و ابوالفتحی، مردمنگاری ... اهر، 196) و سراب (همو و دیگران، مردمنگاری ... سراب، 173-174) و در اردبیل آن را «دوابرو» مینامند (وجدانیفر، 511)؛ پالان شیرازی یا پالان عراقی، مخصوص الاغ و قاطر رمه است (مکاری، همانجا)؛ پالان علیشیری، که بسیار مجللتر و پرزرقوبرقتر از پالان قجری بود (باستانی، 16)؛ و پالان قجری که پالانی کوچک و ظریف و پرزرقوبرق بود. جلو آن گرد و چرخی و برآمده بود و درواقع دستگیرهای به حساب میآمد. پالان قجری از دیگر پالانها کوتاهتر و زیباتر بود و علاوه بر پاردم، یک قطعه جل دیگر نیز داشت که در بالای دم و انتهای پشت حیوان به وسیلۀ تسمه از پالان جدا میشد (شاملو، 254؛ لغتنامه؛ باستانی، همانجا، حاشیۀ 1)؛ پالان گاوی که در شهرستان کوهبنان (رهجو، 352) و در روستای «سما» از شهرستان نوشهر، پیش از این از پالان برای حمل بار با گاو نر استفاده میکردهاند (پوركریم، 35)؛ پالان گِردَکی که در استان کردستان آن را پالان «عجمی» نیز مینامند (رهو، 206-207)؛ پالان یککوهان که در شهرستان اهر و سراب و اردبیل آن را «یک ابرو» مینامند (فلسفی و ابوالفتحی، مردمنگاری ... اهر، 196-197؛ همو، مردمنگاری ... سراب، همانجا).
اندازۀ پالان
در کردکوی پالان در دو اندازه دوخته میشود: پالان اندازۀ اسبی (حدود 4 وجب) و پالان خری (حدود 3 وجب) (حسنی، مردمنگاری ... کردکوی، 229). در روستاهای کوهپایۀ شهر تالش پالان در دو اندازۀ اسبی یا قاطری و الاغی دوخته میشود. برای دوخت پالان ابتدا از سر کتف حیوان تا ابتدای ران عقب را از بالا به وسیلۀ وجب اندازه میگیرند. این اندازه باتوجه به جثۀ حیوان میان یک وجب و 4 انگشت تا دو وجب است. برای به دست آوردن طول پالان، اندازۀ فوق را دوبرابر میکنند و میدوزند (سلیمی، فرهنگ، 3 / 328). در املش اندازۀ پالان الاغ را حدود 3 چارک، و برای اسب و قاطر 3 چارک و 4 انگشت درنظر میگیرند (عباسی، 246-247).
پالان توسط 3 بند یا تسمه بر پشت حیوان ثابت میشود و مانع لغزیدن آن به چپ و راست و جلو و عقب میگردد. پالانبند یا تنگ، نواری چرمی یا بافتهای است که با آن پالان را به زیر شکم حیوان محکم میکنند (انوری، فرهنگ بزرگ ... ، 2 / 1257). این بند برای جلوگیری از لغزش پالان به چپ و راست است (نک : پرتوی، ریشهها ... ، 287؛ سادات، 46؛ دیگار، 175؛ تناولی، 77؛ قاضیانی، 94-95). پسرانی یا رانکی یا قوشقون که از جنس تورهای بافتنی و کمرهای چرمی است، پالان را بر پشت حیوان ثابت نگه میدارد و مانع لغزیدن آن به سمت جلو میشود، و در بیشتر جاهای ایران چون به پشت حیوان میافتد، آن را رانکی مینامند و دارای دو بخش است: یک قسمت به موازات بدن در پشت پاها و زیر دم قرار میگیرد و بخش دیگر از بالای ران جدا میشود و به موازات پاها روی کفل حیوان قرار میگیرد (سپهرفر و عبداللهپور، 193؛ شهری، قند ... ، 273).
تزیینات پالان
در تهران قدیم برای تزیین پالان از منگولههای رنگی، مهره و خرمهرههای رنگی، روپالانی مخمل و قالیچه و جز آنها استفاده میکردند (همو، طهران ... ، 2 / 321). برخی از رونكیها که به کپل الاغ میبستند، یك ردیف زنگهای كوچك و زیبا داشت كه به آنها «قورچه» میگفتند (صفینژاد، 42). مردم عشایر بر پالان، روكشهایی شبیه روزینی میاندازند كه به روپالانی یا روتكلی معروف است. این قطعات برای همسران خانهایی كه خرسواری را به اسبسواری ترجیح میدادند، بافته میشده است (تناولی، 83). در همهجا برای جلوگیری از لغزیدن پالان به طرف عقب، تسمهای از سینۀ حیوان میگذرد و به دو طرف پالان متصل میشود؛ مثلاً در ایل بختیاری، پالان را با یک تسمه به سینۀ حیوان محکم میبندند که آن را «وَرْبَند» مینامند (دیگار، همانجا). حلقههای کناری پالان نیز در حواشی پالان دوخته و محکم میشوند تا در هنگام بستن بار یا وسیله بر روی پالان بتوان بند و طناب را در حلقهها محکم کرد (رستمی، 120؛ رهو، 207؛ سلیمی، فرهنگ، 3 / 331-332).
جنس پالان
پالان را از چوب، فلز، نی، کاه و پوشال برنج یا گندم، پوست و اشیاء بافتنی میسازند. در بعضی از منابع تاریخی به چوبی بودن پالان اشاره شده است، چنانکه جیمز موریه پالان را در معاملهای، با هیزم چوبی برابر دانسته است (ص 75-77). مواد اولیهای که برای رویه و آستری و محتویات پالان به کار میروند، عبارتاند از: گونی کنفی، جاجیم و گلیمفرش مندرس، نمد کهنه، جوال، گاله و پارچههای کرباسی و نخپنبهای یا نخهای ریسیدهشده از موی بز برای دوختن آن. مثلاً در شهرستان خدابنده، گونی کنفی بهعنوان آستری، و جاجیم و تکههای فرش برای رویۀ پالان، و از ساقۀ برنج یا ساقههای گندم و نی (جگن) برای پرکردن فضاهای داخلی پالان استفاده میشود (سپهرفر و عبداللهپور، 190؛ ثابتقدم، مردمنگاری ... استهبان، 170؛ سپهرفر و علیاکبرزاده، 147- 148). مواد اولیۀ پالان شامل «پلوه» (نوعی بافتۀ پنبهای)، و پوشال گندم و گونی است (حسنی، گزارش ... آشتیان، 161).
ابزارهای پالاندوزی
پیهدان
استوانهای که بیشتر از شاخ حیوانات و گاهی از جنس فلز است و پالاندوز داخل آن روغن، پیه، روغن کنجد یا منداب میریزد و هنگام دوخت پالان بهطور مرتب برای تسهیل در فروکردن جوالدوز در پالان، نوک آن را در مایع داخل پیهدان فرومیبرد (ثابتقدم، همان، 169؛ حسنی، همان، 162؛ مکاری، 50).
جوالدوز
(سوزن بزرگ)، در بیشتر مناطق ایران جوالدوز یکی از وسایل اصلی دوختودوز محسوب میشود که نام و اندازۀ آن در مناطق مختلف تفاوتهای اندکی دارد. جوالدوز غالباً در 3 اندازۀ مختلف است؛ در کازرون و زنجان 3 نوع جوالدوز یا سوزن به کار میبرند: الف ـ سوزن بزرگ، به طول 25 سانتیمتر که برای دوخت بخشهای محکم و سفت پالان استفاده میشود؛ ب ـ سوزن متوسط، به طول 15سانتیمتر برای دوختودوز قسمتهای ضخیم پالان؛ ج ـ سوزن کوچک، به طول 12 سانتیمتر برای دوخت قسمتهای نازک و پارچههای معمولی (حمیدی، 204؛ رستمی، 110، 112).
چاقو
در بیشتر نقاط از انواع چاقو در دوخت پالان بهره میگیرند. در استان زنجان برای بریدن ریسمان و یا خردکردن پوشال از آن استفاده میکنند (همو، 111؛ سپهرفر، 199). در شهرستان جلفا نیز از آن برای بریدن ریسمان استفاده میکنند که تیغهای فلزی دارد و دستۀ آن از استخوان است. افزون بر آن، چاقویی به نام «کولش کسن» دارند که لبۀ آن دندانه دارد و برای بریدن ساقۀ گندم (کولش) از آن بهره میگیرند (فلسفی، مردمنگاری ... جلفا، 165).
چکش
برای اینکه دوخت راحت و بهآسانی صورت گیرد، باید پوشالها را با جسمی سنگین بکوبند تا جوالدوز بهراحتی از داخل آنها عبور کند. در آشتیان برای کوبیدن پوشال و نرمکردن آن از چکش کوچک (حسنی، مردمنگاری ... فارسان، 162)، در کازرون نیز از سنگ یا قطعهای فولادی (حمیدی، 205)، و در شهرستان مهاباد از ورقۀ فنر خودروهای سنگین که حالت محدب دارد، استفاده میکنند (سپهرفر و علیاکبرزاده، 146-147).
درفش
وسیلهای فلزی نوکتیز با دستۀ چوبی به طول 20 سانتیمتر برای سوراخکردن قسمتهایی از پارچه که جوالدوز در آن فرونمیرود (ثابتقدم، همانجا؛ سپهرفر، 198).
سوهان
ابزاری است که برای تیزکردن نوک جوالدوز، چاقو، قیچی و جز آنها بهکار میرود (حسنی، همان، 153؛ حمیدی، 204؛ سپهرفر و عبداللهپور، همانجا). در استان زنجان برای تیزکردن نوک سوزن و چاقو از سنگ «سمباده» استفاده میکنند (رستمی، همانجا).
سیخ
میلهای آهنی با نوک دوشاخه و دستهای چوبی که از نوک دوشاخۀ آن برای فروبردن پوشال به داخل پالان بهره میگیرند. در سمنان طول میله حدود 40 سانتیمتر (حسنی و قلیپور، 1 / 72؛ همو و دیگران، مردمنگاری ... دامغان، 273)، و در کازرون طول آن حدود 20 سانتیمتر است (حمیدی، همانجا). در زنجان دو نوع سیخ به طول 110 سانتیمتر و 75 سانتیمتر وجود دارد (سپهرفر، مردمنگاری ... زنجان، 170؛ رستمی، 109). در مهاباد و جلفا آن را «شیش» (سپهرفر و علیاکبرزاده، 145؛ فلسفی، همانجا)، در اردبیل آن را «پالان تَپَن» (سپهرفر، مردمنگاری ... اردبیل، 157)، و در املش «میله» یا «سیخ پالاندوزی» (عباسی، 246) مینامند.
گیره
در استان کردستان گیره وسیلهای است با دستۀ چوبی و نوک سوزنیشکل خمیده که پس از پرکردن پالان، به وسیلۀ آن لبۀ پالان را ثابت نگه میدارند (رهو، 207).
فنر فلزی
که طول آن حدود 50 سانتیمتر و وسیلهای برای اندازهگیری پارچه است (حمیدی، همانجا).
قیچی
وسیلهای فولادی است که در بیشتر نقاط ایران برای برش پارچه، بند و ریسمان و جز آنها به کار میبرند (رستمی، همانجا).
کارد
ابزاری که برای بریدن نخ و ریسمان به کار میرود و در املش به آن «کارد پالاندوزی» میگویند (عباسی، همانجا).
کف دستی
کفه، قطعهای چرمین یا ورق آهنی است که با دو بند پارچهای یا زنجیر، از یک سمت به دور مچ و انگشت اشاره، و از سمت دیگر در داخل کف دست، محکم میشود. در قسمت کف قطعۀ آهنی، اندکی گودی وجود دارد که هنگام دوخت، انتهای جوالدوز در آنجا قرار میگیرد تا از فرورفتن آن در دست پالاندوز و آسیب زدن جلوگیری کند (حسنی، مردمنگاری ... فارسان، همانجا).
کیسۀ ابزار
ابزار و آلات پالاندوزی را برای محافظت داخل کیسهای از پوست گوسفند، پارچه، گلیم یا پلاس قرار میدهند (رستمی، 111؛ سپهرفر و عبداللهپور، 190؛ فلسفی، مردمنگاری ... جلفا، 166).
نخکش
قلابی است که برای کشیدن نخ و ریسمان، و عبور دادن آن از داخل پالان به کار میبرند (سپهرفر و علیاکبرزاده، 146؛ حمیدی، 204).
دوختن پالان
وولف توضیح مختصری دربارۀ چگونگی دوختن پالان بدین شرح داده است: ابتدا موی اسب و کاه را دور یک قاب چوبی جمع میکنند و با جوالهای پشمی دستباف و حاشیهدار آن را میپوشانند. دوخت دور لبۀ آن با جوالدوز که با کف دست آهنی (کفی) فشار داده میشود، صورت میگیرد. برای دوختهایی که از یک سمت پالان تا آن طرف بود، ابتدا با درفشی که بلندی آن حدود 25 / 1 متر بود، آن را سوراخ میکردند و نخ پشمی محکمی را از یک طرف سوراخ فرو میکردند و از سوی دیگر با قلاب آهنی به نام شاخ، بیرون میکشیدند. موی اسب و کاه را با مشتۀ آهنی بیدسته میکوبیدند و داخل پالان قرار میدادند (ص 210-211). دوختن پالان فوت و فن خاصی دارد که استاد پالاندوز شکل آن را در جریان کار در میآورد و از یک آستری در زیر و یک رویه در رو تشکیل میشود. پالاندوز لبههای این دو را به هم میدوزد و فضایی را باز میگذارد تا پوشال را با سیخ به درون آن براند و گوشهها را پر کند. نمد کهنه و نیمداری را نیز لوله میکند و دو سر آن را به هم میآورد که کف پالان را تشکیل میدهد. برآمدگیهای جلو و عقب پالان نیز در بریدن و دوختن و پر کردن نمود پیدا میکند که نمونۀ آن را در کردکوی و سمنان میتوان دید (حسنی، مردمنگاری ... کردکوی، 229؛ همو و قلیپور، 1 / 71).
برای فضای داخلی میان آستر و رویۀ پالان، از برگهای نی موسوم به «پَلکه» یا «جگن» و گاهی از ساقۀ گندم یا به اصطلاح «کولش» استفاده میکنند. بعد پالان را از وسط طول آن تا میکنند و چند کوک درشت میزنند تا پالان به همان شکل باقی بماند. سپس نواری به اسم «دورَ» از جنس پلاس دور بدنه میدوزند. آنگاه 11 عدد حلقه برای بستن طناب یا دستگیره دور تا دور پالان میدوزند که آنها را «قُلف» مینامند. در دوخت پالان ابتدا برجستگی پشت، و پس از آن برجستگی جلو را وصل میکنند و درون آن را پر میکنند. در پایان «قلف»های آن را که «قُلفَ» گفته میشود، در محلهای مناسب میدوزند. قلفها را امروزه با طنابی نایلونی و قبلاً با نخ پشمی میدوختند.
امروزه در کردستان برای اینکه پشت حیوان زخم نشود، لایهای از ابر (اسفنج نرم) در قسمت زیرین پالان میدوزند. دو نوع دوخت در پالان به کار میرود: دوخت مارپیچ، که به صورت 7 و 8 است؛ و دوخت شیرازی، که محکمتر از دوخت مارپیچ است و به صورت ضربدری روی هم قرار میگیرد (رهو، 205-207). بعد پالان را از وسط تا میزنند و لبههای آن را محکم به هم میدوزند تا شکل اولیۀ پالان به دست آید. برای اینکه پالان شکل نهایی را به خود بگیرد، پالاندوز مرتب و دقیق به داخل پالان پوشال فرو میکند تا فضاهای خالی پرشود و برجستگیها و فرورفتگیها را نمایان کند. پس از این مرحله، پالاندوز الحاقات پالان را میدوزد و دوباره محلهای دوخت را وارسی میکند تا کار مطلوب ازآب درآید (سپهرفر و عبداللهپور، 190-194).