زمان تقریبی مطالعه: 14 دقیقه

پوشنگ

پوشَنْگ، یا پوشنج، فوشنج، شهر و ناحیه‌ای کهن در خراسان بزرگ. پوشنگ بر سر راه هرات به نیشابور واقع بوده (ابن‌رسته، 172؛ ادریسی، 2 / 691)، و با هرات یک منزل فاصله د‌اشته است (یعقوبی،280؛ اشکال…،167). احتمالاً آبادی زنده‌جان امروزی، واقع در40 کیلومتری جنوب غربی هرات، در غرب افغانستان منطبق با پوشنگ تاریخی است (مهربان، 664). 
پیشینۀ تاریخی این شهر به دوران ساسانیان باز می‌گردد. مؤلف گمنام رسالۀ شهرستانهای ایران، بنیاد این شهر را به شاپور یکم ساسانی (سل‍ 240-270م) نسبت می‌دهد (ص 335)، اما برخی از مورخان متأخرتر بنیاد این شهر را به پوشنگ، ‌پسر (در واقع پدر) افراسیاب تورانی، و برخی دیگر به هوشنگ، پادشاه اساطیری پیشدادیان نسبت داده‌اند (نک‍ : سیفی، 25؛ اسفزاری، 1 / 119). شاید این انتساب ناشی از تشابه لفظی نام پوشنگ با نام این شخصیتهای اساطیری باشد. 
هنگامی‌که شاپور یکم ساسانی بر تخت نشست، نخست کوششهای خود را به نواحی شرقی معطوف داشت و با لشکرکشی به سرزمین‌کوشانیان، متصرفات آنان را ضمیمۀ قلمرو خود کرد (نک‍‍ : گیرشمن، 292). وی در این سرزمینهای تازه گشوده شده، شهرهایی از جمله پوشنگ را بنیاد نهاد و پلی بر روی رودخانۀ هریرود در کنار پوشنگ ساخت (نک‍‍ : مارکوارت، 49). پوشنگ تا میانه‌های سدۀ 5م همچنان در تصرف ساسانیان بود، اما با پدیدار شدن هپتالیان در نواحی شرقی مرزهای ساسانیان و پیشروی آنان تا تخارستان، پیروز پادشاه ساسانی (سل‍ 459-484م) بر آن شد تا با لشکرکشی برضد این تازه‌واردان، با آنان مقابله کند . اما شکستهای پیاپی او از هپتالیان و کشته شدنش در آخرین نبرد، منجر به گسترش نفوذ هر چه بیشتر هپتالیان در نواحی غربی‌‌‌تر تا حدود هرات و پوشنگ شد (همو، 60-61؛ کریستن‌سن، 288-289). 
در دورۀ پـادشاهی قباد ــ پسر و جانشین پیروز ــ کوششهایی برای باز پس‌گیری سرزمینها و شهرهای از دست رفته صورت گرفت. وی توانست پوشنگ و دیگر شهرهای ناحیۀ هرات را دوباره به تصرف درآورد (مارکوارت، 64)، اما چیرگی ساسانیان بر پوشنگ منجر به قطع کامل نفوذ هپتالیان در این ناحیه نشد؛ زیرا شواهدی از وجود جامعه‌ای مسیحی در سدۀ 6م در پوشنگ در دست است که نشان می‌دهد مسیحیان این شهر، زیرفرمان هپتالیـان ــ که آیین مسیـح در میان آنان از سدۀ 5م رواج یافته‌بود ــ زندگی می‌کردند. پوشنگ در آن زمان دارای کلیسا و اسقف مخصوص خود بود که زیرنظر اسقف هرات فعالیت می‌کرد (نک‍‍ : همو، 64؛ بازورث، 28). 
در ‌زمان خسرو یکم انوشیروان (سل‍ 531- 579م)، خراسان به 4‌بخش تقسیم می‌شد (دینوری، 67). بر بخشی از خراسان که شامل هرات، پوشنگ و بادغیس بود، مرزبانی ملقب به «برازان» فرمانروایی داشت (ابن‌خردادبه، 18، 40). به گزارش مسعودی، به روزگار هرمز چهارم (سل‍ 579-590م) بر اثر نابسامانیهایی‌که دولت مرکزی با آن دست به گریبان بود، دسته‌های بزرگی از هپتالیان تا حدود هرات، بادغیس و پوشنگ پیشروی کردند و در آنجا فرود آمدند (1 / 271). در زمان خسرو دوم پرویز (سل‍ 590- 628م)، با این نواحی همچون سرزمینهای دشمن رفتار می‌شده است (مارکوارت، 64-65). همچنین مقارن ورود سپاهیان عرب به این ناحیه، هپتالیان همچنان در آنجا ساکن بودند (نک‍‍ : بلاذری، 403؛ طبری، 4 / 301). 
در 31ق / 652م، عبدالله بــن عامر کـریز ــ فرمـانده سپـاه ‌مسلمانان در حمله به خراسان ــ به هرات رسید و مرزبان آنجا، با پرداخت یک میلیون درهم دربارۀ هرات، بادغیس و پوشنگ با وی صلح کرد (ابن اثیر، 3 / 125؛ بلاذری، 405؛ قدامه، 402). با این همه، این ناحیه به راحتی به انقیاد کامل ایشان درنیامد. نواحی و شهرهای شرقی ایران به واسطۀ دور بودن از مراکز تجمعِ سپاهیان مسلمان، بارها سر به شورش برداشتند. این شورشها در سالهای پایانی خلافت عثمان و سراسر دوران خلافت حضرت علی‌(ع) که مسلمانان درگیر جنگهای خانگی بودند، شدت بیشتری یافت (زرین‌کوب، 26). پوشنگ تا دوران حکومت معاویة بن ابی‌سفیان (حک‍ 41-60ق) همچنان درسرپیچی خود از حکام عرب باقی بود و مسلمانان این شهرها را در41ق باردیگر فتح کردند (بلاذری، 409؛ ابن‌اثیر، 3 / 417؛ قدامه، 404). 
پس از سقوط بنی‌امیه و روی کارآمدن بنی‌عباس، مصعب بن زریق نیای طاهر بن حسین، سرسلسلۀ طاهریان به پاس خدماتش به عباسیان، به حکومت پوشنگ و ظاهراً هرات رسید. وی بی‌گمان تا 160ق / 777م همچنان عامل خلیفۀ عباسی در پوشنگ بود؛ زیرا در آن سال، یوسف بن ابراهیم برم که باورهای دینی خلاف دین رسمی دستگاه خلافت داشت و در خراسان خروج کرده بود، بر پوشنگ دست یافت و مصعب را از آنجا بیرون راند (نک‍‍ : ابن‌اثیر، 6 / 43؛ بازورث، 91؛ اشپولر، 51-52؛ برای آگاهی بیشتر از قیام یوسف برم، نک‍ : بهرامیان،77-94). با سرکوب قیام یوسف برم حاکمیت طاهریانِ نخستین بر پوشنگ بار دیگر برقرار گشت و پس از مصعب، پسرش حسین و سپس نوه‌اش طاهر به حکومت پوشنگ رسیدند (بازورث، همانجا). 
در 175ق / 791م به هنگام خروج حُصَین خارجی، پوشنگ به تصرف خوارج سیستان درآمد (ابن‌‌اثیر، 6 / 124). این قیام به دست عمال عباسیان، درخراسان سرکوب شد، اما باعث خاموش شدن نهضت خوارج سیستان نشد. آنان باردیگر در 179ق به رهبری حمزة بن اترک، خروج، و خراسان را دستخوش ناآرامی کردند (همو، 6 / 147) و پوشنگ باردیگر به دست خوارج افتاد (همو، 6 / 150). 
در 205ق / 820م طاهر بن‌حسین که در نزاع میان مأمون و امین بر سر خلافت، جانب مأمون را گرفته بود و نقش مؤثری در پیروزی وی داشت، والی سراسر سرزمینهای خلافت عباسی در شرق عراق گردید و بدین ترتیب، پوشنگ در قلمرو حکومت نوبنیاد طاهریان درآمد (بازورث، 95). از آنجا که پوشنگ زادگاه و محل پرورش طاهربن حسین بود، وی به این شهر دلبستگی فراوان داشت؛ چنان‌که گفته شده است، چون در بغداد به جاه و جلال رسید، کسی به او گفت: مبارک باد بر تو این مقام و منزلتی را که کسی از همتایان تو در خراسان به آن دست نیافته است. او در پاسخ گفت: تهنیتی نیست مرا، زیرا پیرزنان پوشنگ را نمی‌بینم که از فراز بامهایشان، هنگام گذر من از گذرگاههای پوشنگ، به نظارۀ من ایستاده باشند (ابن‌خلکان،2 / 518). ظاهراً این شهـر برای مدتـی دارالملک طاهـریان نیز بـوده است (نک‍ : حـافظ ابرو، 43؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، 2 / 344). 
عبدالله بن طاهر چون به حکومت خراسان رسید، نخست در پوشنگ مستقر شد، اما به سبب کوچکی شهر که گنجایش سپاهیان وی را نداشت، به نیشابور رفت (نک‍ : نفیسی، 1 / 27). در 253ق / 867م یعقوب لیث صفاری به هرات لشکر کشید و این شهر را به تصرف درآورد و حسین بن عبدالله حاکم طاهریان در خراسان، برای مقابله با یعقوب و بازپس‌گیری هرات به پوشنگ آمد. چون این خبر به یعقوب رسید، به سوی پوشنگ شتافت و سپاهیان ابراهیم بن الیاس را هزیمت داد و پوشنگ را به تصرف درآورد (تاریخ سیستان، 208). 
به گزارش ابن‌خردادبه (ص 34، 36) خراج سالیانۀ پوشنگ در 211 و212ق به روزگار عبدالله بن طاهر 350‘559 درهم بوده است. جغرافی‌نویسان سدۀ 4ق عموماً پوشنگ را شهری آباد و مهم‌ترین ناحیۀ هرات وصف کرده‌اند. بنا بر همین گزارشها، پوشنگ شهری به بزرگی نیمی از هرات بود که خود نیم فرسنگ در نیم‌فرسنگ مساحت داشته است و در دشتی هموار واقع بود که با کوه دو فرسنگ فاصله داشت (نک‍‍ : اصطخری، 268). خانه‌های پوشنگ از آجر و گچ بنا شده بود (ادریسی، 1 / 473) و بر گرد آن خندق و حصاری برپا بوده است و حصار آن 3 دروازه داشت: دروازۀ علی، در غرب شهر که رو به سوی نیشابور داشت، دروازۀ هرات، رو به شرق و دروازۀ قهستان، در جنوب غربی شهر بوده است (نک‍‍ : مقدسی، 308؛ اصطخری. همانجا؛ ابن‌حوقل،2 / 440؛ لسترنج، 411). آب این شهر از هریرود تأمین می‌شده است. یکی از محصولات آن که به دیگر نقاط صادر می‌گردید، چوب درخت عرعر بوده که در آنجا به فراوانی یافت می‌شده است. در این شهر گیاهی می‌رویید که عصارۀ آن پادزهر کژدم و مار بوده است (اصطخری، ابن‌حوقل، همانجاها؛ حدود...، 92). 
در نیمۀ دوم سدۀ 4ق، سبکتکین (حک‍ 366-386ق / 977-996م) به امارت غزنه رسید و بر بخشهایی از خراسان استیلا یافت. وی پوشنگ و قهستان را بـه برادرش بُغراجُق به اقطاع داد،‌ اما پس‌ از مـرگ سبکتکین‌ میـان پسـران وی ــ محمـود و اسماعیـل ــ‌ بر سر جانشینی منازعه درگرفت و خلف بن احمد، امیر صفاری از این فرصت سود جست و پوشنگ و قهستان را از دست بغراجق بیرون کرد (نک‍ : عتبی، 206؛ بازورث، 134). 
در حدود سال 568ق / 1173م شمس‌الدین محمد، امیرغوری ملقب به غیاث‌الدین، بر پوشنگ غلبه کرد و این شهر را ضمیمۀ قلمرو خود ساخت (قفس اوغلی، 100)، اما دیری نپایید که با ظهور خوارزمشاهیان در ماوراءالنهر بخشهای سرحدی غوریان در خراسان از جمله پوشنگ دستخوش تهاجمات سلطانشاه، برادر سلطان علاء‌الدین تکش خوارزمشاه شد (نک‍‍ : همو، 124). سلطان غیاث‌الدین غوری که از قدرت گرفتن علاء‌الدین تکش ناخشنود بود، برای تقویت موضع سلطانشاه در برابر برادرش علاء‌الدین تکش که با یکدیگر بر سر قدرت رقابت داشتند، در 586ق / 1190م نواحی پوشنگ و بادغیس و بیوار را به سلطانشاه واگذار کرد (همو، 142-143). اما در 589ق علاء‌الدین تکش برای سرکوب برادرش سلطانشاه به خراسان لشکر کشید و متصرفات وی را به تصرف درآورد و پوشنگ در قلمرو خوارزمشاهیان قرار گرفت (نک‍ : همو، 151-152). 
یاقوت حموی در اوایل سدۀ 7ق، پوشنگ را شهرکی خرم واقع در دره‌ای مشجر و از مراکز علمی و فرهنگی خراسان وصف کرده است که گروه کثیری از علما بدانجا منسوب بوده‌‌اند (1 / 758- 759). به هنگام یورش مغولان به خراسان، پوشنگ از ایلغار آنان مصون نماند. این شهر در 617ق / 1220م دستخوش تهاجم مغولان گشت و ویران شد و بسیاری از اهالی‌آن در این تهاجم کشته شدند (منهاج، 1 / 108). چندی پس از این واقعه تولی، پسر چنگیز بار دیگر به ناحیۀ پوشنگ تاخت و حصار شهرهای توی و کوسویه را ویران ساخت و جماعتی عظیم از اهالی توی را که در برابر مغولان مقاومت کرده بودند، کشت و اهالی کوسویه را که طاعت مغولان را گردن نهاده بودند، به ماوراء‌النهر کوچاند (سیفی، 65-66). 
به گزارش حمدالله مستوفی پوشنگ در سدۀ 8ق، شهری کوچک، اما ناحیه‌ای آباد و دارای 3 قصبه به نامهای کوسوی، خسرو گرد و روح بوده است. وی از باغستانهای این شهر و میو‌ه‌های نیکوی آن یاد کرده است. به نوشتۀ وی بیش از 100 گونه انگور درتاکستانهای پوشنگ به عمل می‌آمده، و این شهر همچون شهرهای سیستان دارای آسیاهای بادی بسیاری بوده است (ص152-153). در دورۀ ایلخانیان، حکومت هرات و نیمروز و از جمله پوشنگ به امرای آل‌کرت واگذار شده بود (نک‍‍ : اسفزاری، 1 / 401، 410؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، 3 / 368- 369). پوشنگ تا 782ق / 1380م که امیر تیمور گورکانی به خراسان لشکر کشید و بر هرات استیلا یافت، در قلمرو امرای آل‌کرت باقی بود. تیمور بر سر راه خود به هرات از تایباد به پوشنگ رسید و این شهر را محاصره کرد. مدافعان پوشنگ یک هفته در پشت دیوارهای شهر در برابر لشکریان امیر تیمور به مقاومت پرداختند. تیمور پس از چیرگی بر پوشنگ حصارآن را ویران ساخت (همو، 3 / 430). 
به نوشتۀ حافظ ابرو پوشنگ در روزگار تیموریان شهری بزرگ و دارای بازار و باغستانهای بسیار بوده است. در باغهای این شهر انواع میوه‌ها به عمل می‌آمده، و انگورآن از شهرت برخوردار بوده است. همچنین وی از فراوانی‌ درخت عرعر در پـوشنـگ ــ که درگویش محلی بـه آن نـاژو ‌می‌گفتند ــ یـاد کرده‌‌ است و در فهرستی نام 27 قریه از قرای ناحیۀ پوشنگ را که از اهمیت بیشتری برخوردار بوده‌اند، برشمرده است(ص 42). با این همه، آبادی و عمران پوشنگ در دورۀ تیموریان رو به افول نهاد. 
اسفزاری در اواخر سدۀ 9ق، نسبتاً به تفصیل از ناحیۀ پوشنگ یاد‌کرده است، اما دربارۀ شهر پوشنگ تنها به قدمت آن اشاره‌ای کرده، بدون‌ ‌آنکه دربارۀ آن مطلبی ارائه دهد. به گزارش وی پوشنگ ناحیه‌ای آباد با کشتزارهای وسیع و محصولات فراوان بود. در این ناحیه در کنار کوهی‌که به نوشتۀ جغرافی‌نویسان با پوشنگ دو فرسنگ فاصله داشته، رباطی به نام «رباط‌پی» واقع بوده است که در آن رباط مسجدی بر پا داشته بودند؛ اهالی پوشنگ بنیان آن را بر اساس روایتی از ابن‌عباس، به ابراهیم خلیل (ع) نسبت می‌داده‌اند و مردمان از دیگر نواحی به زیارت این مسجد و قدمگاهی منسوب به حضرت ابراهیم‌(ع) که در‌کنار آن وجود داشته است، می‌آمدند (1 / 96، 117- 119؛ اصطخری، 268). در منابع تاریخی و جغرافیایی پیش از دورۀ تیموریان اشاره‌ای به این رباط و مسجد نشده است. با رو به ضعف نهادن تیموریان، ازبکان توانستند در ماوراء‌النهر دولت نیرومندی تشکیل دهند و چون در برابر مقاصد توسعه‌طلبانۀ خود مانعی نمی‌دیدند، خراسان و برخی دیگر از نواحی ایران را دستخوش قتل و غارت کردند (نک‍‍ : بیانی، 371؛ غفاری فرد، 62-63؛ خواندمیر، امیرمحمود، 310-315). از این دوره به بعد، پوشنگ بیش از پیش اعتبار و اهمیت خود را از دست داد. 
در منابع دورۀ صفویه از پوشنگ با عنوان قلعه یاد شده است (نک‍‍ : عالم‌آرای...، 266). پوشنگ در این دوره همچون دیگر نقاط خراسان به هنگام ضعف دولت مرکزی، دستخوش تجاوزات ازبکان بود (نک‍‍ : اسکندر بیک، 413-414). ظاهراً بر اثر همین تهاجمات، پوشنگ نیز مانند بسیاری دیگر از شهرهای خراسان رو به ویرانی نهاد. اعتماد‌السلطنه به هنگام رفتن به هرات این شهر را از دور دیده، و آن را کوچک، اما با صفا و خرم واقع در‌دره‌ای مشجر وصف کرده است (1 / 447- 478) که با گزارشهای دیگر جغرافی‌نویسان که گفته‌اند: این شهر در دشتی هموار واقع بوده، همخوانی ندارد. 

مآخذ

ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن‌حوقل، محمد، صورة‌الارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1939م؛ ابن‌خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1889م؛ ابن‌خلکان، وفیات؛ ابن‌رسته، احمد، الاعلاق‌النفیسة، به ‌کوشش دخویه، لیدن، 1309ق / 1891م؛ ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، پرت سعید، 1970م؛ اسفزاری، محمد، روضات الجنات، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، 1338ش؛ اسکندر بیک منشی، عالم ‌آرای عباسی، تهران، 1350ش؛ اشکال العالم، منسوب به ابوالقاسم جیهانی، ترجمۀ علی بن عبدالسلام کاتب، به کوشش فیروز منصوری، مشهد، 1368ش؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک‌ الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1927م؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآة‌البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1367ش؛ بازورث، ک. ا.، تاریخ‌ سیستان (از آمدن تازیان تا برآمدن دولت صفاریان)، ترجمۀ حسن انوشه، تهران، 1370ش ؛ بلاذری، احمد، فتوح‌البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، 1865م؛ بهرامیان، علی، «بررسی و تحلیلی دربارۀ شورش یوسف برم در قرن دوم هجری»، معارف، تهران، 1380ش، س 18، شم‍ 1؛ بیانی، خانبابا، تاریخ نظامی ایران، دورۀ صفویه، تهران، 1353ش؛ تاریخ سیستان، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1314ش؛ حافظ ابرو، جغرافیا (قسمت ربع خراسان، هرات)، به کوشش مایل هروی، تهران، 1349ش؛ حدود‌العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1362ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة‌القلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1331ق / 1913م؛ خواندمیر، امیرمحمود، ایران در روزگار شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی، به کوشش غلامرضا طباطبایی، تهران، 1370ش؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب‌السیر، تهران، 1333ش؛ دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، بغداد، 1379ق / 1959م؛ سیفی هروی، سیف، تاریخ نامۀ هرات، به کوشش محمد زبیر صدیقی، کلکته، 1362ق / 1943م؛ «شهرستانهای ایران»، ترجمۀ احمد تفضلی، شهرهای ایران، به کوشش محمد یوسف کیانی، تهران، 1368ش، ج 3؛ طبری، تاریخ؛ عالم آرای صفوی، به کوشش یدالله شکری، تهران، 1350ش؛ عتبی، محمد، تاریخ یمینی، ترجمۀ ناصح جرفادقانی، به کوشش جعفر شعار، تهران، 1357ش؛ غفاری فرد، عباسقلی، روابط صفویه و ازبکان، تهران، 1376ش؛ قدامة ابن جعفر، الخراج، به کوشش محمدحسین زبیدی، بغداد، 1979م؛ قفس‌اوغلی، ابراهیم، تاریخ دولت خوارزمشاهیان، ترجمۀ داوود اصفهانیان، تهران، 1367ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، 1384ق / 1964م؛ مقدسی، محمد، احسن‌التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ منهاج سراج، عثمان، طبقات ناصری، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363ش؛ مهربان، عبدالله، «جغرافیای تاریخی فوشنج»، دامیرکروریاد، کابل، 1364ش؛ نفیسی، سعید، تاریخ خاندان طاهری، تهران، 1335ش؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد، «البلدان»، همراه الاعلاق... (نک‍ : هم‍ ، ابن رسته)؛ نیز:

Bosworth, C. E., «The Ṭāhirids and Saffārids», The Cambridge History of Iran, ed. R. N. Frye, Cambridge, 1975, vol. IV; Christensen, A., L‘ Iran sous les Sassanides, Copenhagen, 1936; Ghirshman, R., Iran From the Earliest Times to the Islamic Conquest, London, 1954; Le Strange, G., The Lands of The Eastern Caliphate, London, 1966; Markwart, J., Ērānšahr, Berlin, 1901; Spuler, B., Iran in früh- islamischer Zeit, Wiesbaden, 1952; Zarrīnkūb, ‘A., «The Arab Conquest of Iran and its Aftermath», The Cambridge History of Iran, ed. R. N. Frye, Cambridge, 1975, vol. IV.

علی‌کرم همدانی
 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.