زمان تقریبی مطالعه: 14 دقیقه

آفرینش

آفرینش \āfarīneš\، هستی‌یافتن کائنات یا موجودشدن هویتهای متمایز آن در نتیجۀ عمل خداوند، یا نیرویی عظیم و ماوراء‌الطبیعی، یا محصول تحولی در ذات آن وجود متعالی.
آنچه در ‌پی خواهد آمد، بیان اندیشه‌های مختلف دینی در ‌مورد آفرینش است، اما نه بر‌اساس طرحها و الگوهای خلقت، بلکه بر‌ مبنای سیستمهای دینی در پراکندگی جغرافیایی و یا در ترتیب تاریخی‌شان. افزون بر بینشهای دینی، دیدگاههای متکلمان اسلامی و آراء فلاسفه نیز به‌جهت تکمیل بحث خواهد آمد. ترتیب مباحث از قرار زیر است:

I. آفرینش در ادیان

ادیان مختلف دیدگاههای گوناگونی دربارۀ آغاز جهان دارند که مؤمنان معمولاً آنها را عین حقیقت می‌دانند، اما ای‌بسا کسانی که آنها را بیان نمادینی از حقایقی ماورایی تلقی می‌کنند. روایات مربوط به خلقت، برخاسته از بینشهای بنیادین هر جامعه‌، و واسطه‌هایی هستند که به کمک آنها، آدمیان جایگاه مناسب خود را در کائنات می‌یابند. الگوهای اصلی حیات و فرهنگ جامعه با طرحهای موجود در آنجا برای توضیح آفرینش سازگاری دارند؛ وجوه بیان هنری در هر جامعه نیز دارای قالبها و معانی متناسب با طرح پذیرفته‌شدۀ خلقت در آنجا هستند. 
چند رویکرد مهم را می‌توان در دیدگاههای مربوط به آفرینش از هم تمیز داد. در یک رویکرد، خدای خلاق عالی‌مقامی وجود دارد که عالم را ایجاد می‌کند و این خلقت از عدم است: آنچه اکنون وجود دارد، نبوده، و در زمانی معین هست شده است. 
رویکرد دیگر ماده‌ای آغازین و نامتعین را فرض می‌کند که گیتی را فراگرفته بود؛ بنابراین، آفرینش، بخشیدن شکلها و هویتها و تعین‌بخشیدن به موجودات در نظم فعلی است. این حالت را می‌توان «صنع» نامید و نیز، به‌جای خالق، می‌توان از «صانع» سخن گفت. خدای آفریننده یا صانع پیش‌از خلقت وجود داشته، و آفرینش مطابق با طرح و نقشۀ وی صورت پذیرفته است. پس‌از پایان کار خلقت و شکل‌بخشیدن به کائنات، ممکن است که خدا از کار جهان کناره بگیرد و از دخالت در امور سر باز زند، و یا همچنان فعال بماند. این نیز ممکن است که به علتی، مانند دخالت یکی از آفریدگان، نقشۀ او به‌طور کامل محقق نشود و آشفتگی در امور عالم بروز کند، که باز باید نظم آن اعاده شود. 
در یک رویکرد متداول در گذشته، نیروهای عظیم مکنون در خودِ عالم مسئول آفرینش هستند، نیروهایی که «خدایان» خوانده می‌شوند. ممکن است جفت خدایانی تصور شوند که آفریدگان نتیجۀ مجامعت آنها باشند؛ در چنین طرحی، فرزندان آنها، یا مخلوقات، باعث گسیختن اتحاد والدین می‌شوند. صورتی دیگر از تـوضیح خلقت، کـائنات را نتیجۀ یک تخمۀ آغـازین ــ تخمۀ کیهانی ــ و یا حاصل تجزیۀ غول یا وجودی کیهانی می‌داند. این طرح دالّ بر وحدت مخلوقات به‌سبب وحدت منشأ آنها ست و کثرت را از آن وحدت استخراج می‌کند. الگوی اساسی و مهم دیگری در بعضی از ادیان و مکاتب برای توضیح علت موجودیت کائنات مطرح شده است که بر‌حسب آن، هر‌چه وجود دارد، برآمده یا صادرشده از ذاتی الٰهی است. در این دیدگاه، پیدایش عالم معمولاً طی مراحلی و به‌تدریج صورت می‌گیرد. این تبیین مبتنی بر یک قضیۀ اصلی است: عالم با الٰهیت، در طبیعت، یا در وجود، وحدت دارد؛ این دو، ذاتها یا وجودهایی مغـایر یکدیگر نیستند، بلکه پیوسته به هم‌اند، هرچند که این پیوند با واسطه‌ها و مراتب بینابینی برقرار باشد.

مسعود جلالی‌مقدم

II. آفرینش در دین مصری باستان

ازآنجاکه دین در مصر باستان بسیار پیچیده، و محصول تأملات و ژرف‌کاویها طی سده‌ها و هزاره‌ها بود، مصریها در مورد نحوۀ پیدایش جهان ــ همچون سایر جهات دینی ــ نظریات متعددی شکل دادند، نظریه‌هایی که غالباً در شهرها یا مناطق مختلف، توسط متفکران و علمای دینیِ وابسته به مکاتب مختلف پرورش یافته بود. شاید بتوان در این زمینه، از اصل مشترکی در دین مصری سخن گفت، و آن این است که از دید آنها همه‌چیز در اقیانوس کیهانی اولیه (نون) شکل گرفت. این اقیانوس زمانی عالم را آکنده بود که بنابر متنی از اهرام: «هنوز آسمان وجود نداشت، و نه زمین؛ مردمانی نبودند و هنوز خدایان زاده نشده بودند؛ و مرگ وجود نداشت» (فلیندرز، 144). جهان، آن‌گونه که ما درک می‌کنیم، از آن مادۀ اولیه شکل گرفت. 
علمای مِمفیس آفرینش را به شیوه‌ای بدیع مطرح کردند که قطعاً حاصل ژرف‌اندیشی و عظمت فکری آنان بود. در نظر ایشان خدای آفریننده، پتاه، همه‌چیز را با کلمۀ خود شکل داد. پتاه خلقت را با تمام جوانب در نظر آورد و سپس امر به شدنِ آن را بر زبان آورد؛ کلمۀ امر او بود که جهان را موجودیت بخشید. انعکاسی از این اندیشه در متون سومری و سرانجام در اصل اعتقادی «کلمه» نزد مسیحیان قابل مشاهده است (ریس، 258؛ گالین، 50؛ وایزمن، 273). متفکران ممفیس بر آن بودند که پتاه، با هستی‌بخشیدن به جهان، خدایان و آیینهای دینی، نظم کیهان یا مأت را در جای بی‌نظمی (نون) برقرار کرد. پتاه که خدای قانون و نظم بود، همه‌چیز را با مأت (حقیقت، یا قرارداشتن همه‌چیز در جای خودش) در وجود آورد (ریس، همانجا؛ فلیندرز، 145). 
در هِرمُپلیس، به نون به‌منزلۀ خاستگاه جهان توجه شد. در اندیشۀ علمای آن، توت (صورت یونانی‌شدۀ نام خدای مصری تِهوتی) از این آبها پشتۀ آغازین زمین را شکل داد و آسمان را بر فراز آن برپا داشت؛ سپس خود در هیئت لک‌لک بر زمین تخمه‌ای کیهـانی گذاشت که چون شکـافت، خورشیـد ــ سازمان‌بخشندۀ عالم ــ از آن درآمد و به آسمان رفت. در گونۀ دیگری از این اسطوره، یک نیلوفر آبی به سطح اقیانوس اولیه آمد و چون شکوفا شد، خورشید از آن برآمد و به آسمان رفت؛ در این روایت، خورشید هروس است (ریس، همانجا؛ گالین، 51). 
در هلیپلیس، از آتوم و رع در مقام خدای خالق سخن گفته شده است؛ دو خدایی که به هم آمیختند و «آتوم ـ رع» تعبیری از وحدت آنها بود. در روایتی بسیار کهن، آتوم «که از خود هستی یافت»، خدایان را بر روی تپه‌ای که از اقیانوس آغازین سر برآورده بود، شکل داد، جهان را از آن ژرفای تاریک برکشید و نظم داد، و جایگاه و کارکرد خدایان را تعیین کرد. در اسطوره‌ای دیگر مربوط به همان‌جا، این رع بود که بر آپوفیس، اژدهای جهان زیرین، غلبه کرد. انسان نیز از شکلهای رع خلق شد (وایزمن، ریس، همانجاها). 
در جنوب مصر، در منطقۀ آبشارهای بزرگ، طرحی ساده‌تر در مورد خلقت مقبول شد. بنابر اندیشۀ این مردم، خدا خنوم (شکل‌دهندۀ) موجودات را بر چرخ سفالگری خود شکل داد. «او همۀ چیزهایی را که هستند، خلق کرد و به همۀ آنچه وجود دارد، شکل داد؛ او پدر پدرها، مادر مادرها ست ... او آدمیان را سرشت، او خدایان را ساخت، او از آغاز پدر بود ... او آفرینندۀ آسمان، زمین، جهان زیرین، آب و کوهها ست ... او از همۀ پرندگان، ماهیها، جانوران وحشی، دامها و همۀ کرمها یک مذکر و یک مؤنث شکل داد». او به‌ویژه به قالب‌ریزی انسان توجه تام داشت و همۀ جزئیات اندام آدمی را با کارکرد درست در جای خود برقرار کرد (فلیندرز، همانجا؛ گالین، 50). 
آن‌گاه که تبس پایتخت مصر شد، آمون ـ رع هم جایگاه برتر یافت و خالق جهان شد؛ آمون ـ رع «پدر خدایان، موجد آدمیان» و همۀ چیزهای دیگر شد (فلیندرز، همانجا). از سوی دیگر، چون پرستش اُسیریس عمومیت یافت و جایگاهی عالی در الٰهیات مصری کسب کرد، آفرینش را بدو نسبت دادند. او «با دست خود زمین را، آبش را، هوایش را، گیاهانش را، همۀ دامهایش را، همۀ پرندگانش را، همۀ ماکیانهایش را، همۀ خزندگانش را، همۀ چهارپایانش را شکل داد»، و این اندیشه حاصل کمال‌یافتن عقیدۀ اولى و اصلی در مورد اسیریس بود که او را یک خدای نباتات می‌دانستند (همانجا). 

مآخذ

Flinders Petrie, W. M., «Cosmogony and Cosmology, Egyptian», ERE, vol. IV; Gohlin, L., The Myths and Mythology of Ancient Egypt, London, 2003; Ries, J., «Fall, The», ER, vol. V; Wiseman, D. J., «Creation, Egypt», The New Bible Dictionary, Michigan, 1970. 
مریم فلاحتی موحد

III. آفرینش در دین بین‌النهرینی باستان

قدیم‌ترین گزارشها مربوط به نحوۀ آفرینش در بین‌النهرین باستان، از آنِ سومریان است. از 3 خدای بسیار مهم سومری که برترین ثالوث خدایان آنجا را تشکیل می‌دادند، ان و انلیل در خلقت جهانی سهم اصلی را داشتند، اما خدای سوم، انکی قدرتی سازمان‌دهنده انگاشته می‌شد (پتیناتو، 2791). در حقیقت سومریان مادۀ اولیه‌ای برای کائنات قائل بودند که همانند بسیاری از مردمان کهن، آن را به شکل اقیانوسی درهم و آشفته تصور می‌کردند. متکفل این اقیانوس آغازین الٰهه‌ای بود به نام نمّو، و از آن بود که آسمان و زمین (ان و کی)، اولی مذکر و دومی مؤنث، در وجود آمدند. آسمان و زمین که به هم پیوسته بودند، به کوهی عظیم در میانۀ اقیانوس می‌مانستند. از ان و کی، انلیل (هوا، خدای هوا) زاده شد و چون او در ظلمت کوه آغازین به حرکت درآمد، آسمان از زمین جدا شد. سپس انلیل، برای اینکه بهتر ببیند، ماه (یا خدای آن ننه) را هستی بخشید و او هم خورشید (یا خدای آن اوتو) را ایجاد کرد. تا این زمان، با بسط دامنۀ حرکات باد (انلیل)، آسمان در رفیع‌ترین جایگاه قرار گرفت و زمین در زیرْ سطحی جامد و پهناور ساخت، و ماه و خورشید بر آن نورافشانی می‌کردند. انلیل و کی با کمک انکی (خدای آبها، خدای ژرفا)، گیاهان و جانوران را به وجود آوردند (ناس، 35). 
آفرینش انسان پس ‌از مبارزه‌ای بزرگ بین انکی و خدایان نیک با نیروهای نمو، اقیانوس آغازین، صورت پذیرفت (انکی فرزند آسمان و زمین و برادر انلیل بود). خلقت انسان از گل بود و انکی و الٰهۀ مادر، نینهورسگ یا نینماه، عامل پیدایش او بودند. نینماه نخست خواست که به‌تنهایی آدمی را هستی بخشد، ولی هرچه ساخت معیوب و بدشکل بود. سپس انکی دخالت کرد و به‌این‌ترتیب، بشر در شکل فعلی‌اش هستی یافت (یاکوبسن، 456؛ وایزمن، 272). روایتی دیگر هم هست که می‌گوید انسان از گل و خون الٰهی خلق شد و نینماه او را زایید (یاکوبسن، همانجا). 
اسطورۀ مورد بحث حاکی از آن است که انکی به ادامۀ خلقت پرداخت؛ او که خدایی فرزانه و بصیر بود، نخست سومر را برگزید و سپس به موجودیت‌دادن به قلمروهای همسایه پرداخت. او دجله و فرات را شکل داد و آنها را پر از آب کرد و مجاری آبیاری را ایجاد نمود و دریاها و آبگیرها را ساخت و پرداخت. همچنین، پرورش دام و شیوۀ زندگی یک‌جانشینی از او ست. وی کشت و زرع غلات را آموخت و نیز او بود که شهرها را بنیاد نهاد و پادشاهی را برای حکومت بر مردم برقرار کرد (پتیناتو، وایزمن، همانجاها). سرانجام، از آفرینش دیلمون، بهشت سومریان، نیز سخن گفته شده و چنین معلوم است که به‌زعم ایشان، انکی آن را ساخت و نینهورسگ در آن همه‌چیز را بدون رنج و درد، و عاری از هر عیب و نقصان پدید آورد (همانجا). 
بنابر اسطوره‌های دیگر که احتمالاً منشأ اکدی یا به‌طورکلی سامی دارند، جهان آن‌گونه که ما درمی‌یابیم، پس ‌از نبردی بزرگ بر سر دراختیارگرفتن الواح سرنوشت، هستی یافت. این جنگی بود که در یک سوی آن غولان ظلمت و آشفتگی قرار داشتند و خداپرنده‌ای به نام زو (یا در روایتی دیگر، تیامت) آنها را فرماندهی می‌کرد، و در سوی دیگر آن، خدایان نور و نظم قرار داشتند با رهبریِ نینورته؛ نتیجۀ آن هم آشکار است. کاهنان بابلی سپس این اسطوره را در قالبی جدید ریختند و خدایِ شهرِ خود مردوک (پسر ائه، همان انکیِ سومری) را در رأس نیروهای خوبی قرار دادند (ناس، همانجا). طرح جدید، امروزه انومه الیش خوانده می‌شود، زیرا الواح اسطورۀ مزبور با این کلمات (به معنای «زمانی بر فراز») شروع می‌شوند. در اینجا، مردوک که پیروز میدان بود، کالبد تیامت را به دو نیم کرد. با نیمی، گنبد آسمان را ساخت و پوست تیامت را بر آن کشید تا آبهای آسمانی را عقب نگاه دارد؛ خانۀ او نیز همان‌جا بود. با نیم دیگر، زمین را همچون حائلی برای آبهای زیرزمینی شکل داد و همچنین، منزلگاههایی برای خدایان در آسمان تعیین، و ستارگانی را که تصویر آنها بودند، نصب کرد؛ آن‌گاه جایگاه ستارۀ قطبی را مشخص، طول سال را تثبیت، و مسیر اجرام آسمانی و حرکات ماه و خورشید را منظم کرد و روز و شب را برقرار داشت (همو، 35-37؛ «نوین ... »، 45؛ یاکوبسن، 458؛ «حماسه ... »، npn.). مردوک کوهها و چشمه‌ها را ایجاد کرد، الواح سرنوشت را به خدایان بازگرداند و خود را پادشاهِ خدایان خواند. وی سپس پیشنهاد کرد که بابل، به‌منزلۀ جایگاهی برای اجتماع خدایان ساخته شود و خدایان با ساخت آن موافقت کردند (فرایمر ـ کنسکی، 124؛ وایزمن، 273؛ «حماسه»، npn.). 
آن‌گاه نوبت به آفرینش انسان رسید که مردوک با کمک ائه (یا در روایتی دیگر، خدابانو ارورو) به این امر مبادرت کرد و آدمی را از گِل و با استفاده از خون کینگو، فرمانده سپاهیان و همسر تیـامت ــ کـه او را در نبرد شکسـت داده و هلاک کـرده بود ــ قالب‌ریزی کرد. او از این کار دو هدف داشت: نخست اینکه مخلوق جدید در خدمت خدایان باشد و از خدایان بار زحمت برداشته شود، و دوم اینکه مایحتاج معابد را پیوسته تأمین نماید. سرانجام رودهای بزرگ، نباتات و جانوران اهلی و وحشی پدیدار شدند و خلقت به اتمام رسید (ناس، 37؛ فرایمر ـ کنسکی، «نوین»، وایزمن، همانجاها؛ «حماسه»، npn.). اساطیر دیگری نیز برای توضیح نحوۀ آفرینش در بین‌النهرین وجود داشته است که در الواح گوناگون ثبت‌اند (نک‍ : وایزمن، همانجا؛ نیز «حماسه»، npn.). 

مآخذ

«Epic of Creation», The Metropolitan Museum of Art, www.metmuseum.org / toah / hd / epic / hd-htm (acc. Nov. 27, 2013); Frymer - Kensky, T., «Enuma Elish», ER, vol. V; Jacobsen, T., «Mesopotamian Religions», ER, vol. IX; New Larousse Encyclopedia of Mythology, London, 1974; Noss, D. S. and J. B. Noss, A History of the World’s Religions, London, 1990; Pettinato, G., «Enki», ER, vol. IV; Wiseman, D. J., «Creation», The New Bible Dictionary, Michigan, 1970. 
مریم فلاحتی موحد

IV. آفرینش در دین یونانی باستان

در میان یونانیان، در مورد چگونگی آفرینش اختلافات بسیاری وجود داشت. طبق نظریۀ تکوین کیهان که هسیود آن را گزارش کرده است، نخست تنها تاریکی بود و از تاریکی خائوس یا جهان آشفتۀ آغازین به وجود آمد. وی آفرینش را حاصل آمیزش دانست؛ براین‌اساس، از نخستین والدین جهانی (زمین و آسمان) 12 تیتان زاده شدند و در پی جفت‌شدن آنها، موجودات طبیعی و همچنین خدایان پدید آمدند (ریس، 88). به‌این‌ترتیب، خدایان مورد پرستش یونانیان خود وجودهایی مخلوق بودند (مکی، 273). 
براساس کتاب «تغییر شکلها» اثر اوید، آفرینندۀ همه‌چیز به‌ناگاه در خائوس به وجود آمد. او زمین را از آسمانها، آب را از خاک، و فضاهای فوقانی را از تحتانی جدا کرد. وی عناصر را، آن‌گونه که امروز می‌بینیم، نظم بخشید؛ سپس زمین را به 3 اقلیم بسیار سرد، بسیار گرم و معتدل تقسیم کرد. همو دشتها و کوهها را با علفها و درختان پوشاند؛ آبها را پر از ماهی، و جایگاه 4 نوع باد را تعیین کرد. همین آفریننده چهارپایان را در زمین، و خورشید و ماه و 5 سیاره را در آسمان قرار داد، و در آخر بشر را آفرید (گریوز، I / 34). 
فیلسوفان به روشهای مختلف سعی در عقلانی‌کردن پدیدۀ آفرینش داشتند. اپیکوریان همه‌چیز را به ترکیب تصادفی اتمها نسبت می‌دادند، و رواقیون وحدت وجودی علت وجود همه‌چیز را لوگوس یا اصل جهانی غیر متشخص بیان کردند (مکی، همانجا).
در اسطورۀ آفرينش رایج میان یونانیان باستان، پرومتئوس آفرینندۀ بشر از جنس آب و خاک است («دانشنامه ... »، V / 306). خلاصۀ ماجرا از این قرار است که زئوس پس‌ از اینکه زمین را با زندگی و آسمان را با ستارگان آراست، به دو پسرش، پرومتئوس و اپیمتئوس، فرمان داد تا به زمین بروند، بشر و حیوانات را بیافرینند و به آنها موهبتی عطا کنند. این کار انجام شد، اما پرومتئوس نتوانست به بشری که به شکل خدایان ساخته بود، ارمغانی ببخشد، زیرا اپیمتئوس همۀ مواهب را به حیـوانات داده بـود. درنتیجـه، پـرومتئوس آتش را ــ که خدایان مختص به خود نگاه داشته بودند ــ برای بشر به ارمغان آورد. زئوس با آگاهی از این موضوع پرومتئوس را مجازات، و بشر را نیز محکوم کرد. 

پسر دیگر زئوس زنی به نام پاندورا را خلق کرد با زیبایی تمام، و هریک از خدایان موهبتی به او بخشیدند؛ سرانجام هم او همسر اپیمتئوس شد. پاندورا به‌سبب بازکردن در جعبه‌ای که در اختیار او قرار داده بودند، درد، بیماری، کینه، آز و خلاصه همۀ شرور را وارد جهان کرد، اما با تدبیر اپیمتئوس امید هم به جهان بازگشت («اسطوره ... »، npn.). 
اسطورۀ ارفئوسی نیز در جای خود اهمیتی ویژه دارد. در آیین ارفئوسی، خالق بزرگ فانس نام دارد که از تخمه‌ای هستی یافت. فانس پس ‌از آفرینش جهان و انسانهای «عصر زرین» گوشۀ عزلت گزید، تااینکه نبیره‌اش، زئوس، او و کل آفرینش را بلعید، و در پی آن کائنات را دوباره ایجاد کرد. در اعتقاد ارفئوسی، انسانها از تیتانها وجود یافتند، و چون تیتانها قبلاً دیونوسوس را خورده بودند، هم عنصر شر و پلیدی و هم ویژگی الٰهی در آنها هست (مکی، همانجا). 

مآخذ

صفحه 1 از11
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.