آلبانی
آلْبانی، کشوری با نظام کمونیستی واقع در ساحل غربی شبهجزیرۀ بالکان، با 748‘28 کم 2 مساحت، و 86/2 میلیون نفر جمعیت (آمار 1982م). نام رسمی آن جمهوری دموکراتیک خلق آلبانی (به زبان آلبانیایی: اشکیپری، اشکیپنیا، اشکیپریا، یعنی سرزمین عقاب) است و از شمال و شرق با یوگسلاوی و از جنوب با یونان همسایه است. پایتخت آن، تیرانا یا تیرانه است.
وجه تسمیه
در لهجۀ گِگی (یکی از دو لهجۀ عمدۀ زبان آلبانیایی) قوم آلبانیایی، آربن، آربنوئر و آربنش و سرزمین آنها آربنی نامیده میشود. این کلمات از ریشۀ آلب در زبان ایلیریایی گرفته شده که صورت دیگری از آرب است. بیزانسیهایِ یونانی زبان شکل آلبانویی را بهکار میبردند (پاولی) و ترکان عثمانی این سرزمین را آرناوُطلُق مینامیدند.
پستی و بلندی آب و هوا: دنبالۀ کوههای چینخوردۀ دیناری، در بخش شمالی خود چشماندازی را به وجود آورده است که هم از نظر طبیعی و هم از لحاظ انسانی و فرهنگی، ویژگیهای خاصی دارد (لهمان، 274). با وجود آنکه دوسوم از خاک آلبانی کوهستانی است، این کشور را میتوان از نظر طبیعی به 3 منطقۀ متفاوت تقسیم کرد: منطقۀ کوهستانی، منطقۀ جلگهای و منطقۀ ساحلی. در شمال این کشور، کوههای آلپی آلبانی با مونته نِگرو هممرز است. جنس این بلندیها آهکی است و به دوران سوم زمینشناسی مربوط میشود (نیف، 173). در این قسمت درههای عمیقی وجود دارد که از نیروی آب جاری در آنها برای تولید برق استفاده میشود (هوفمن، 23). اینگونه درهها از نظر ارتباطی اهمیت ناچیزی دارند و بیشتر مانع آمد و شد هستند (لهمان، 274).
ارتفاعات آلبانی در بخشهای جنوبی کشور به تودههای سنگ آهک که تا خط ساحلی ادامه مییابند، متصل میگردند (نیف، 149). کوههای شمالی و جنوبی، سرزمین جلگهای مرکزی را دربر میگیرند. البته بخش ساحلی به صورت دماغهای به کوههای دیناری متصل میشود که شهر اشکودر (اسکوتاری) بر روی همین دماغه برپا شده است (لهمان، 274). بخش ساحلی آلبانی با چالههای باتلاقی، دلتاهای مردابی و موانع طبیعی ماسهای دارای چشماندازی خاص است (هوفمن، 26).
آب و هوای آلبانی عمدتاً نیمهحارهای از نوع مدیترانهای با تابستانهای خشک و کوتاه است (آمار جهانی، 56). با این همه، در قسمتهای کوهستانی شمال و شرق، آب و هوای قارهای ــ یعنی زمستانهای سرد همراه با برف و بارش ــ تسلط دارد. آب و هوای قسمتهای جلگهای داخلی و نوار ساحلی، مدیترانهای با تابستانهای گرم و خشک و زمستانهای معتدل و پرباران است (نیف، 149).
گرمترین ماه سال در ایستگاه تیرانا ــ با 114 متر ارتفاع از سطح دریا ــ ژوئیۀ (تیر ـ مرداد) با دمای متوسط °25 سانتیگراد است. سردترین ماه سال در این ایستگاه ژانویه (دی ـ بهمن) با دمای متوسط °7 سانتیگراد است. متوسط دمای سالانه، °16 سانتیگراد است. مقدار بارش سالانه 1,189 میلیمتر است که تماماً در طول 110 روز فرو میریزد. رطوبت نسبی هوا 67٪ است. علاوه بر این، حداکثر مطلق دما °42 سانتیگراد در ژوئیه (تیر ـ مرداد) و حداقل آن °10/5- سانتیگراد در مارس (اسفند ـ فروردین) است (آمار جهانی، 56).
44٪ خاک آلبانی از جنگل پوشیده شده است. این جنگلها در قسمتهای کوهستانی انبوه و در قسمتهای جلگهای و برخی مناطق کوهستانی از تراکم کمتری برخوردارند. قسمتهای زیادی از این جنگلها به منظور ایجاد زمینهای زراعی از میان رفتهاند (نیف، 138). زمینهای ساحلی هم که زمانی باتلاقی بودهاند، به همین منظور خشک و آمادۀ زراعت شدهاند، اما از لحاظ ساختاری دارای ارزش زراعی زیادی نیستند (لهمان، 274).
رودخانههای آلبانی از کوهها به ناحیۀ جلگهای مرکزی وارد شده، به دریای آدریاتیک میریزند. مهمترین این رودخانهها عبارتند از درین، مات، ارژن، اِشکومبین، سِمان و ویوزه. از دریاچههای آلبانی میتوان از اشکودر (اسکوتاری)، اوخرید ــ مرز طبیعی آلبانی با یوگسلاوی ــ و همچنین دریاچۀ پرشپا ــ مرز این کشور با یونان و یوگسلاوی ــ نام برد (همو، 275).
منابع معدنی
منابع معدنی در اروپای جنوب شرقی، بهطور کلی بسیار پراکنده و از نظر مقدار نسبتاً ناچیز است. در این میان، آلبانی دارای ذخایر زغالسنگ قهوهای و لینییت محدودی است. منابع نفت قابل توجه این کشور در لبۀ داخلی بخش جلگۀ ساحلی ــ بین ولوره و الباشان ــ قرار دارد. منابع نفت و گاز آلبانی نیازهای داخلی را به دشواری برمیآورد، اما این کشور بعد از رومانی، تنها کشور اروپای جنوب شرقی است که نفت صادر میکند. ذخایر قیر در حاشیۀ جنوبی منابع نفت قرار دارد که از دوران باستان مورد بهرهبرداری بوده است (هوفمن، 30). از منابع این کشور، سنگ مس و کرومیت است که ذخایر آن چندان قابل توجه نیست (همو، 31).
ویژگیهای انسانی ـ اقتصادی
الف ـ تاریخ سرزمین
حفاریهای انجامشده ــ بهویژه پس از جنگ جهانی دوم ــ بسیاری از نکتههای مبهم در مورد سکونت باستانی در این سرزمین را روشن ساخته است. اولین نشانههای سکونت انسانی در این سرزمین به اواسط تا اواخر دورۀ پارینه سنگی باز میگردد. گسترۀ جغرافیایی یافتههای این دوره که در خط ساحلی دریای یونان و پای کوه دایريُتی (در نزدیکی تیرانا در آلبانی مرکزی) است به 100,000 تا 10,000قم مربوط میگردد (پولو، 1). کشفیات مربوط به دورۀ نوسنگی در این سرزمین عبارتند از بقایای کلبهها، ظروف گلین مزیّن، ابزار سنگی و مانند آن (مربوط به محل اقامت کاکران واقع در نوار ساحلی) که به حدود 5,000 قم باز میگردد. یافتههای دورۀ نوسنگی در کامنیک (واقع در ناحیۀ کوهستانی کولونیه) نسبت به این آثار، ویژگیهای متفاوتی دارد. در این اقامتگاه کورههای مخصوص پختن سفال یافت شده است. به طور کلی، مهمترین اقامتگاه پیش از تاریخ در سرزمین آلبانی، مالیک واقع در جلگۀ کورچه است (همانجا).
از اولین ساکنان این سرزمین میتون از ایلیریاییها نام برد (پوندز، 50-51) که از گروههای متعلق به قبایل هند و اروپایی بودند و در هزارۀ 2قم برای اقامت از حوزۀ دانوب به منطقۀ بالکان آمدند (لهمان، 257). آثار بهدست آمده از تمدن این قوم، به پیش از عصر برنز (پولو، 4-7) مربوط میشود. ایلیریاییها تنها مردمان غیریونانی منطقه هستند که تا به امروز از نظر نژادی به صورتی نسبتاً خالص باقی ماندهاند (لهمان، 257).
ورود یونانیها به این منطقه با گسترش شهرها همراه بوده است (پولو، 7 به بعد). گرداگرد شهرهای این دوره، دیواری بود که خانهها و ساختمانهای اداری و اماکن عمومی در درون آن جای داشت. این شهرها مراکز مهم صنعت به شمار میرفتند (همو، 14-15) که در سدههای نخستین میلادی، به سبب توسعۀ صنعت و تجارت، به رشد اقتصادی قابل توجهی دست یافتند (همو، 21)، اما مناطق روستایی، در این دوره، ویژگیهای زراعی و شبانی خود را حفظ کرده بودند (پوندز، 102). آلبانی به عنوان دروازۀ آدریاتیک، در تاریخ سیاسی اروپای شرقی از اهمیتی خاص برخوردار بوده است. این سرزمین که از 167قم به امپراتوری روم تعلق داشت، پس از تقسیم این امپراتوری در 395م، به امپراتوری بیزانس (روم شرقی) تعلق گرفت (هارمان،359).
اولین کسی که از قوم آلبانیایی یاد کرده، میکائیل آتالبات، مورخ بیزانسی سدۀ 5 ق/11م است که از شرکت این قوم در شورش نظامی علیه قسطنطنیه در 434ق/1043م خبر میدهد (پولو، 28). سرزمین آلبانی، بین سدههای 4-9ق/10-15م موضوع کشمکش میان حاکمان بلغار، ژتا، صِرب، اپیروس و ناپل بود. این کشمکشها باعث جابهجایی اقامتگاه آلبانیاییها شد (هارمان، 360) و در طول سدههای میانه، از شمال به سوی غرب (آلبانی جنوبی)، شرق (کوزووا) و جنوب (به طرف یونان) پراکنده شدند (لهمان، 275).
در 789ق/1387م ترکان عثمانی برای اولینبار آلبانی را تصرف کردند، اما به زودی مجبور به ترک این سرزمین شدند (آرنولد، 127). در سدۀ 9ق/15م سلطان مراد دوم و سپس سلطان محمد فاتح، 2 تن از سلاطین مقتدر عثمانی، تقریباً تمامی شبهجزیرۀ بالکان را به تصرف خود درآوردند و آنگاه به سوی مجارستان هجوم بردند تا راهی به اروپای مرکزی بیابند. عثمانیها از آلبانی به عنوان پایگاهی برای حمله به ایتالیا استفاده کردند و اولین پایگاه نظامی خود در این سرزمین را در 818 ق/1415م برپا داشتند (پولو، 62-63).
در مقابله با ترکان، قهرمان ملی آلبانی، گیرگی کاستریوتا (808-873 ق/1405- 1468م) یا به نام اسلامی خود، اسکندربیگ، توانست برای اولینبار اقوام آلبانیایی را متحد سازد (هارمان، 360). در ربیعالاول 848ق/ ژوئن 1444م ارتش عثمانی به فرماندهی علیپاشا به آلبانی حمله برد. اسکندربیگ با عقبنشینی تاکتیکی و کشاندن ارتش عثمانی به دشت تورویول توانست شکست سختی به عثمانیها وارد آورد و از این طریق باعث تقویت روحیۀ مبارزه و همبستگی بیشتر در میان آلبانیاییها گردد (پولو، 74، 73). اسکندربیگ تنها رهبری بود که طی این دوره توانست از طریق یک جنگ چریکی در برابر عثمانیها از سرزمین خود دفاع کند (گرونهباوم، 51). امپراتوری عثمانی در این دوره به سبب حملۀ تیمور به آسیای صغیر دچار ضعف شده و توانایی لازم برای ادارۀ سرزمینهای زیر تصرف خود را از دست داده بود و این موقعیت برای اسکندربیگ فرصت بسیار مناسبی بود تا به مبارزات آلبانیاییها بر ضد این امپراتوری هرچه بیشتر دامن زند (کولز، 24). او توانست قسمتهای پهناوری از ناحیۀ کوهستانی آلبانی را مدت 20 سال از تعرض ترکان مصون دارد (ووسینیچ، 12). اسکندربیگ در 873 ق/ 1468م پس از یک بیماری ناگهانی درگذشت (پولو، 84).
پس از مرگ اسکندربیگ، سرزمین آلبانی بار دیگر به دست ترکان عثمانی افتاد (هارمون، 360). البته برخی از شهرهای آلبانی تا مدتی در برابر تعرض ترکان مقاومت میکردند، اما این مقاومت هیچگاه جنبۀ سراسری و سازمانیافتۀ پیشین را نیافت (آرنولد، 127). به این ترتیب، تسلط ترکان تا حدود 1912م مانع از ایجاد حکومتی ملی در آلبانی شد (لهمان، 275). در ژانویۀ 1878م نیروهای صرب به منطقۀ کوزووا، مونتهنگرو و اشکودر حمله آوردند. بر اثر کشتار حاصل از این هجوم، دهها هزار نفر از مسلمانان آلبانی کشور خود را ترک گفتند. در این هنگام، یونان نیز از فرصت استفاده کرد و به ولایت یانینا حمله برد (پولو، 117).
آلبانیاییها در سدۀ 11ق/17م در بقای امپراتوری عثمانی نقشی تعیینکننده ایفا کردند (کولز، 175-176) و حتێ برخی از ایشان در دربار عثمانی وزیر اعظم شدند (همو، 179-180) اجلاس اتحادیۀ آلبانیاییها در 10 ژوئن 1878م در پریژرن، 3 روز پیش از تشکیل کنگرۀ برلین توسط نیروهای استعماری آن زمان، برپا شد. قدرتهای بزرگ در این کنگره بر این امر که آلبانی بخشی از سرزمین عثمانی است، صحنه گذاردند (پولو، 118-119). به علت مباحث طرحشده توسط اتحادیۀ پریژرن، حس ملی آلبانیاییها بیدار شد و مبارزات ایشان ابعاد تازهای یافت. اتحادیۀ پریژرن در پایان 1880م خود را به عنوان نمایندۀ حکومت موقت آلبانی اعلام داشت. در این هنگام عثمانی، پس از توافق با یونان بر سر مسائل مرزی، بار دیگر به آلبانی حمله برد و کوششهای این اتحادیه در دفاع از استقلال کشور به جایی نرسید (همو، 128). استقلال آلبانی پس از آغاز اولین جنگ بالکان (1912م) اعلام شد (همو، 146) و اسماعیل کمالبیک به حکومت رسید، هرچند حکومت کمال نیز دیری نپایید (همو، 155). قدرتهای بزرگ، پس مذاکرات لندن، در 1913 بر سر ایجاد یک حکومت سلطنتی مستقل به نام آلبانی به توافق رسیدند (هارمان، 361)، هرچند که شاه موردنظر ایشان ــ شاهزادۀ آلمانی ویلهلم وید ــ تا آغاز جنگ جهانی اول قادر به اعمال قدرت خویش نشد (پولو، 157-163). بخش شمالی آلبانی تا پایان جنگ جهانی اول در تصرف برخی قدرتهای متوسط اروپایی و بخش جنوبی در تصرف ایتالیاییها باقی ماند (هارمان، 361). با چشمپوشی اجباری ایتالیا از آلبانی در 1919م و خروج نیروهایش از این کشور در 1920م، آلبانی با توجه به مرزهای 1913م، استقلال خود را بازیافت. دولت انگلستان به طمع دستیابی به منابع عظیم نفت آلبانی، عضویت این کشور در جامعۀ ملل را موکول به اجازۀ حفاری شرکت نفت ایران و انگلیس در آلبانی کرد. این امر مورد پذیرش قرار گرفت و دولت آلبانی در 1920م با پشتیبانی انگلستان در جامعۀ ملل پذیرفته شد (پولو، 182).
در اواخر 1921م احمد ژوگولی، معروف به ژوگو، به عنوان نمایندۀ هیأت اعزامی از منطقه ماتی برای شرکت در کنگرۀ لوشنیا وارد سیاست شد و در زمانی کوتاه مقامهای مهم سیاسی کشور را به دست آورد. او در 1922م به کمک یوگسلاوی و زمینداران بزرگ کشور خود قدرت را به دست گرفت و با از میان برداشتن رهبران مخالف، در 1925م اعلام جمهوری کرد و سپس در 1928، با تغییر نظام حکومتی، خود را ژوگوی اول، پادشاه آلبانی خواند (همو، 187› 191- 205). دولت ژوگو از 1926م در برابر کشمکشهای یوگسلاوی، یونان و ایتالیا هرچه بیشتر به فاشیستهای ایتالیا نزدیک شد (هارمان، 361). پس از اشغال آلبانی توسط نیروهای ایتالیا در 1939م (کالیستوف 2/771)، ژوگو و هوادارانش به یونان گریختند (پولو، 220).
جنبشهای آزادیبخش آلبانی از 1943م در برابر نیروهای اشغالگر ایتالیا و سپس در مقابل آلمان هیتلری شکل تازهای گرفتند (کالیستوف، 2/884) که از میان آنها «جبهۀ آزادیبخش ملی» که در 1941م تشکیل یافته بود و عمدتاً زیر نفوذ «حزب کمونیست آلبانی» قرار داشت، به عنوان نیروی سرنوشتساز مطرح شد (پولو، 229 به بعد). پس از خروج واحدهای ارتش آلمان در 1944م، انورخوجه دبیر اول حزب کمونیست (که از 1944 تا 1954م نخستوزیر آلبانی بود) پس از شکست مخالفان خود، در 1946م با اعلام الغای پادشاهی ژوگو، آلبانی را به عنوان یک «جمهوری دموکراتیک خلق» اعلام کرد (هارمان، 361) و دست به اصلاحات اجتماعی و ارضی زد (جهان معاصر، 386-387). از این زمان آلبانی از کمکهای اقتصادی اتحاد شوروی برخوردار شد (پولو، 261 به بعد).
حزب کمونیست آلبانی که از 1948م «حزب کار آلبانی» خوانده شد (جهان معاصر، 387)، از اواخر دهۀ 1950م هرچه بیشتر به اتحاد شوروی نزدیک شد (کول، 280). از 1960م این کشور در میان کشورهای عضو پیمان ورشو، جایگاه ویژهای یافت (هارمان، 361) نزدیکی آلبانی به اتحاد شوروی دیری نپایید و انور خوجه از حدود 1960م در کشمکشهای احزاب کمونیست دو کشور شوروی و چین با سیاست خروشچف به مخالفت برخاست و در گردهمایی بخارست در 1960م و پس از آن در کنفرانس 1960م، مسکو، از حزب کمونیست چین حمایت کرد و بدین ترتیب، روابط دو کشور آلبانی و اتحاد شوروی به تیرگی گرایید و از 1961م کاملاً قطع شد. چند ماه پیش از این تاریخ، کمکهای اقتصادی فنی و فرهنگی شوروی به آلبانی متوقف شده بود (پولو، 271-273).
در پی این حوادث، آلبانی در 1962م از «شورای همکاریهای متقابل اقتصادی» بلوک شرق که خود یکی از اولین کشورهایی بود که به آن پیوسته بود، خارج شد (اطلس جهانی اقتصاد، 69؛ کول، 280). حکومت آلبانی، به تبعیت از انقلاب فرهنگی چین، در 1967م، تمامی مساجد و کلیساها را بست (پولو، 280-282). در 1968م این کشور به عنوان اعتراض به ورود نیروهای نظامی پیمان ورشو به چکسلواکی، از پیمان مذکور (که از 1955م عضو آن بود) خارج شد. متعاقب آن انتقاد از سیاست شوروی را گستردهتر کرد و حملات جمهوری خلق چین به هیأت حاکمۀ کشورهای آمریکا و شوروی را با شدت بیشتری منعکس ساخت. پس از مرگ مائوتسه تونگ و بروز دگرگونیهایی در سیاست حزب کمونیست چین، آلبانی روابط صمیمانۀ خود با جمهوری خلق چین را به گونۀ پیشین حفظ نکرد. حزب حاکم آلبانی با برداشتهای خاص خود از رفاه، مذهب، آزادی زنان، آموزش و پرورش، ادبیات و هنر، با مسائل اجتماعی ـ اقتصادی فراوانی روبهروست (پولو، 276-288).