ارابه
اَرّابه [arrābe]، یکی از ابزارهای نخستین حمل و نقل و از پدیدههای مهم در جریان تاریخ تمدن که به رغم سادگی ساخت اولیۀ آن، در تحول تاریخ بشر نقشی بنیادین داشته است. ابداع ارابه را میتوان مرحلۀ تکاملی ساخت چرخ به شمار آورد که پیش از کاربرد در ساخت ارابه، در سفالگری به کار میرفته است. دربارۀ واژۀ ارابه و ریشۀ زبانشناختی آن، پیشنهادهای گوناگونی داده شده است، اما پدیدۀ ارابه خود پیشینهای روشن و قابل بررسی دارد.
نگارههایی که از شهر اور به دست آمده است، کهنترین نشانۀ تصویری شناخته شده از ارابه را که به کمک چارپایان به حرکت درمیآید، به دست میدهد. در اینجا ارابههای بارکش با 4 چرخ توپر و سنگین به نمایش درآمده است. این نوع ارابه که برای حمل و نقل انسان و همچنین بار ساخته میشد، دارای سرعتی بسیار کم بود و در سرعت زیاد به آسانی واژگون میشد (نک : تصویر 1).
ارابۀ دوچرخ که محورش در وسط سطح بارگیر قرار داشت، به گاو یا خر بسته میشد و همچون ارابۀ 4 چرخ قادر به حرکت سریع نبود و به هنگام تغییر مسیر واژگون میگردید. کهنترین نشانۀ این نوع ارابه در نمونهای دیده میشود که در منطقۀ دیاله (= تل عقرب) پیدا شده، و مربوط به حدود سال 2650قم است.
در پی پیشرفت فن ارابهسازی، محور ارابههای دوچرخ سبک در پشت رکاب سوارکار قرار گرفت که به این ترتیب، بیشتر وزن ارابه و سوار کار بر اسب، و بقیۀ وزن بر چرخها وارد میآمد. این امر به مهار اسب کمک میکرد، بر سرعت ارابه میافزود و به هنگام افزایش سرعت، فشار بار بر اسب کاهش مییافت.
همچنین در ساخت چرخهای ارابه نیز تحول تازهای پدید آمد و به جای چرخ سنگین و توپر، چرخ پرهدار به کار رفت که سبب کاهش وزن ارابه شد. به این ترتیب، این دگرگونی ساختاری به ظاهر کوچک، سبب پدید آمدن ارابهای سبک شد که برای رزم مناسب بود. کهنترین نمونۀ یافته شده از ارابۀ رزمی سبک متعلق به حدود سال 2000قم از حوالی آمودریاست.
در حدود سال 1800قم ارابۀ رزمی سبک از ایران به بینالنهرین راه یافت و در حدود سالهای 1700-1600قم وارد مصر شد و در حدود سال 1200قم ارابۀ سبک رزمی در سراسر جهان باستان، از چین تا اروپا گسترش یافته بود.
گسترش گام به گام ارابه در خاور زمین، دگرگونیهایی بنیادی در زندگی روزمرۀ ملل آن دیار پدید آورد. ورود اسب و ارابۀ سبک رزمی به فلسطین تحول در امر شهرسازی این سرزمین را در پی داشت. شهرهای این منطقه با ساختار خاص خود محلی برای نگهداری ارابه نداشتند و از اینروی، ساکنان فلسطین ناگزیر از ساختن فضاهای مناسب بزرگی در خارج شهر برای اسب و ارابه شدند. گمان میرود که دژها و اردوگاههای مستحکم چهارگوش گلی که از زمانهای بسیار دور در ایران معمول بوده است، همراه با فاتحان هیکسوس به فلسطین و مصر راه یافته باشد.
نفوذ آریاییان در طبقۀ حاکم ملل آسیای غربی را باید در تحولاتی یافت که آنان در پرورش اسب، ساختن ارابۀ رزمی و در نتیجه، در فن نوین پیکار پدید آوردند. آنان با بهرهگیری از این دستاوردهای نوین، طبقۀ ویژهای پدید آوردند که خود را مَریه ــ در زبان هندوآریایی کهن بهمعنی مرد جوان یا جنگجوی جوان، بهعبارتدیگر عضونجبایجنگجوی ارابهران ــ مینامیدند. این امر طبقهبندی اجتماعی نوینی در میان هند و آریاییان پدید آورد.
بازتاب این طبقهبندی و پیوند آن با اختراع ارابه را در اوستا و در اساطیر ایرانی میتوان یافت. آوردهاند که جمشید مردم را به 4 گروه تقسیم کرد: موبدان، ارتشتاران (ارابهرانان)، برزگران و پیشهوران. جمشید فرمان داد تا از عاج و ساج ارابهای سازند و آن را دیوان بکشند و یک روزه از دماوند به بابل رفت.
ارابهرانان آریایی گلههای بزرگ اسب در اختیار داشتند و خود به ساختن و تعمیر ارابه میپرداختند. به هنگام جنگ، نخست دستۀ بزرگی از ارابهرانان بر دشمن میتاختند و به این ترتیب، نخستین ضربۀ کاری را وارد میساختند. آنگاه، رزمندگان از رکاب ارابه به پرتاب نیزه و تیر پرداخته، سپس از سلاحهای پیکار تن به تن، یعنی تبر و شمشیر استفاده میکردند.
در تپهحصار و تورنگ تپه نمونههایی از شیپورهای زرین و سیمین یافت شده که بازتاب حضور این نیروی رزمی سازمان یافته در آن دوران کهن است که برای دادن علامتهای جنگی نیاز به شیپور داشتند. بر روی مهری استوانهای از لایۀ «ب» تپۀ سیلک، مردی سوار بر ارابه نقش بسته که به وسیلۀ دو اسب کشیده میشود و ارابهران در حال پرتاب نیزهای برای شکار است.
همزمان با فرمانروایی هیکسوسها در مصر، کاسیها در بینالنهرین و آریاییهای میتانی در آسیای صغیر، شواهد نوشتاری و تصویری دربارۀ ارابۀ رزمی رو به افزایش میگذارد. از آن پس، در نگارههای مصر فرعونها سوار بر ارابههای با شکوه و پر زرق و برق دیده میشوند. رفتهرفته ارابههای سبکتر و سادهتری نیز در مصر طراحی میشود (نک : تصویر 2).
با آغاز شاهنشاهی هخامنشی تصویرهایی از ارابۀ رزمی، از جمله نگارههایی بر روی مهرهای استوانهای دیده میشود.
در خاور ایران نیز مدلهایی با شکل واقعی ارابه به دست آمده است (نک : تصویر 3) و همگی این شواهد گواه بر استمرار استفاده از ارابه از کهنترین دوران تا آغاز شاهنشاهی هخامنشیان و پس از آن در ایران است. پس از دوران هخامنشی، دیگر تحول اساسی در فن ارابهسازی صورت نگرفت و به همان شکل در جهان باستان گسترش یافت.
اما در یک نگرش گذرای تاریخی بر نزدیک به یک و نیم هزارۀ تمدن اسلامی، آنچه به طور مشترک از فلات ایران تا مغرب اقصا، بجز عصر مغول دیده میشود، این نکته است که مردم این سرزمین وسیع در سفرها و عملیات حمل و نقل خود، به هر دلیل سوار شدن بر گردۀ چارپایان را با شرایط زندگانی خود مساعدتر میدیدند. کسانی که سواری را برای خود دشوار یا نامناسب مییافتند ــ به طور خاص زنان از باب حرمت و بیماران از روی ناتوانی ــ از وسایلی باز هم بیچرخ چون کجاوه استفاده میکردهاند. این وسایل که صورت اتاقکهایی غالباً کوچک را داشتهاند، گاه بر پشت ستور قرار میگرفتند (= هودج، عماری) و گاه به صورت تخت روان میان دو ستور بسته میشدند.*
مآخذ
ثعالبی مرغنی، حسین، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ترجمۀ فضائلی، تهران، 1368ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش اسمیرنف، مسکو، 1966م؛ قریب، بدرالزمان، فرهنگ سغدی، تهران، 1374ش؛ یسنا؛ نیز: