زمان تقریبی مطالعه: 3 دقیقه

ارمایل

اَرْمایِل [armāyel]، یکی از بزرگ‌زادگان عهد ضحاک. ارمایل به همراه گرمایل بر آن شدند تا در جامۀ خوالیگری، به خورش‌خانۀ شاهی راه یابند و هر روز یک تن از دو جوانی را که به ایوان شاه کشانده می‌شدند، تا از مغزشان خوراک مارانِ دوشِ ضحاک را فراهم کنند، رهایی‌ بخشند و به جای مغز آدمی، پنهانی مغز گوسفندی را به ماران بخورانند.
این نام در تمام نسخه‌های معروف و نیز در پانوشت شاهنامۀ مسکو (1/ 52) و شاهنامۀ چاپ خالقی مطلق (1/ 56) ارمایل ضبط شده است. به نظر نوشین (ص 25) برای نخستین‌بار در شاهنامۀ نسخۀ لندن به‌نامهای درست ارمایل وگرمایل برمی‌خوریم:درآنجا این‌نامها به‌صورت ارمانگ و کرمانگ(گرمانک)ضبط‌شده است. به قول نوشین در شاهنامۀ چاپ مسکو صورت پهلوی و صحیح این دو نام در حاشیه جای گرفته است و صورت معرب آن در متن (ص 24-25). خالقی مطلق (همانجا، حاشیه)، ضمن آوردن صورت ضبط شدۀ نسخۀ چاپ لندن، خبر از پیدا شدن ضبطی نیز به صورت اَرمایل در نسخۀ دست‌نویس کتابخانۀ لیدن می‌دهد و به گمان گرشویچ شکل صحیح کلمه می‌تواند ازمایل به معنای «دل آزموده» یا «دل آزمای» باشد (نک‍ : رستگار، 1/ 57).
در شاهنامۀ چاپ مسکو (1/ 52) دربارۀ نسب و کار ارمایل آمده است که او مردی گرانمایه و پارسا از گوهر پادشا[ه] بوده است که در جامۀ خوالیگری به خورشخانۀ ضحاک راه یافت، اما در نسخه‌های فولرس (1/ 35) و مُل (1/ 35) ارمایل نه از گوهر پادشاه، بل «از کشور پادشا]ه[» آمده است که همین ضبط به نسخه‌های دبیرسیاقی(1/ 39) و خالقی‌مطلق(همانجا)راه یافته است.
در متنهای پس از اسلام ارمایل با ذکر نام یا بدون آن، با عنوان وزیر، خوان‌سالار، خوالیگر، سرپرست خورش‌خانه و برگماردۀ تغذیۀ ماران نامیده شده است. یاقوت ارمایل را یکی از نبطیان اهل زاب و آشپز برگزیدۀ ضحاک می‌شناسد (2/ 607). دانشمندان غربی نیز با کمک و به تبع منابع پس از اسلام، و تنها منبع باقی‌مانده از پیش از اسلام، برای ارمایل شخصیتی موافق با این منابع قائل‌اند، اما در این میان برتلس (ص 298-299) در گزارش افسانۀ ضحاک به خورش‌خانۀ شاهی و نقش ارمایل و گرمایل اشاره‌ای نکرده است.
در حالی که در رسالۀ «شهرستانهای ایران» (ص 66) آمده است که به فرمان ارمایل و به دست کوه یاران، 20 شهر در پدشخوارگر (مازندران) ساخته شده است، فردوسی در گزارش ضحاک و نقش ارمایل و گرمایل در نگونساری پادشاهی او می‌گوید که به چاره‌گری این دوگران‌مایه، هر ماه 30 جوان از مرگ می‌رهیدند و با بز و میشی چند به کوه و دشت پناهنده می‌شدند و این سرچشمۀ نژاد کرد شد (شاهنامۀ چاپ مسکو، 1/ 51، 53). این داستان کمابیش به همین شکل در سایر متنهای پس از اسلام نیز آمده است، اما بیرونی در گزارش پیرامون جشن سده می‌نویسد که ارماییل به فریدون می‌گوید: حد توان من آن بود که از هر دو مرد یکی را برهانم و اکنون آنان همگی پشت کوه‌اند. فریدون برای آگاهی از درستی ادعای ارماییل تنی چند همراه او کرد. ارماییل کسی را گفت تا پیشاپیش برود و از رهیدگان بخواهد تا هر کس بر فراز خانۀ خویش آتشی بیفروزد تا در تاریکی شب بی‌شماری آنان پدیدار گردد. به این ترتیب، فریدون به درستیِ ارماییل آگاه شد و او را مِسمُغان یا مه‌مغان نام داد ( التفهیم، 257- 258). بیرونی تاریخ آتش افروختن نجات یافتگان «ارماییل» را شب دهم بهمن ماه می‌داند (ص 257).

مآخذ

برتلس، ی.ا.، تاریخ ادبیات فارسی (از دوران باستان تا عصر فردوسی)، ترجمۀ سیروس ایزدی، تهران، 1373ش؛ بیرونی، ابوریحان، التفهیم، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران؛ رستگار فسایی، منصور، فرهنگ نامهای شاهنامه، تهران، 1369ش؛ «شهرستانهای ایران»، متون پهلوی، ترجمۀ سعید عریان، تهران، 1371ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش فولرس، لیدن، 1877م؛ همان، به کوشش برتلس، مسکو، 1966م؛ همان، به کوشش جلال خالقی‌مطلق، تهران، 1368ش؛ همان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1370ش؛ نوشین، عبدالحسین، سخنی چند دربارۀ شاهنامه، به کوشش م. گودرز، تهران، 1360ش؛ یاقوت، بلدان.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.