اسپیجاب
اَسپیجاب \ aspijāb\ ، یا اَسفیجاب، اَسبیجاب، ناحیه و شهری در ماوراءالنهر. اسپیجاب را شهر سفید نیز خواندهاند (کاشغری، 1/ 31، 3/ 133). ناحیۀ اسپیجاب در روزگار سامانیان سرزمین پهناوری بود که نواحی حاصلخیز پیرامون رود اریس (از شعبههای شرقی سیردریا یا سیحون) و شاخههای آن را در بر میگرفت و مرکز آن نیز شهری به همین نام بود (بارتولد، ترکستاننامه، 389، 392؛ مینورسکی، 357).
فردوسی در شاهنامه اسپیجاب را سپنجاب و گاه سپیجاب خوانده، و آن را در جنگ ایران و توران جزو قلمرو توران دانسته است (2/ 48، 3/ 58، 174). نوح بن اسد سامانی در 224 یا 225ق/ 839 یا 840 م بر اسپیجاب دست یافت و دیواری پیرامون شهر بنا کرد (قدامه، 409؛ سمعانی، 201؛ ابناثیر، 509).
برخی از جغرافیدانان، اسپیجاب را از توابع چاچ، یکی از کورههای ماوراءالنهر، دانستهاند، اما برخی دیگر این ناحیه را یکی از کورههای ماوراءالنهر بهشمار آوردهاند که بیش از 40 شهر را شامل میشده است. در تاریخ سیستان، اسپیجاب در زمرۀ کورههای خراسان [بزرگ] آمده است (ص 26-27). شهر اسپیجاب دارای 4 دروازه به نامهای نوجکث، فرخاذ (فرخان)، سراکراثه (شاکرانه) و دروازۀ بخارا بوده، که در کنار هر یک از آنها رباطهایی قرار داشته است (اصطخری، 166؛ ابنحوقل، 392؛ بیرونی، 557؛ مقدسی، 272-273).
اسپیجاب مرز بین دو قبیلۀ ترک غُز (اُغوز) و خَرلُخ (قَرلُق یا کارلوک) بوده، چنانکه قبیلۀ غز در قلمرو مسلمانان از ساحل شرقی دریای خزر تا اسپیجاب، و قبیلۀ خرلخ از اسپیجاب تا فرغانه میزیستند. اهالی اسپیجاب مانند مردم بلاساغون و طراز به زبان سغدی و ترکی سخن میگفتند (اصطخری، 163؛ ابنحوقل، 387؛ قزوینی، 558؛ بارتولد، «تاریخ...»، 78, 84، گزیده...، 207- 208؛ کاشغری، 1/ 31؛ فرای، 113).
پس از انقراض سلسلۀ سامانی، اسپیجاب مانند دیگر شهرهای ماوراءالنهر به دست ایلکخانیان (قراخانیان) افتاد و در این دوران، اسپیجاب و طراز تیول ویژهای را تشکیل میدادند (بارتولد، «گزارش...»، 65).
اسپیجاب در اثر لشکرکشیهای خوارزمشاهیان و بهویژه یورش مغولان در 616 ق دستخوش کشتار و ویرانی فراوان شد، چندانکه از آن پس رونق و اعتبار گذشتۀ این ناحیه به همراه نام آن از میان رفت (یاقوت، 249-250).
اسپیجاب گویا مقارن یورش مغولان به ماوراءالنهر، به سیرام تغییرنام یافت؛ چانگچون (زاهد چینی) طی دیداری از این شهر در نوامبر 1221 (رمضان 618) آن را سیلان (همان سیرام) خوانده است. کاشغری نیز در سدۀ 5 ق/ 11م نخستینبار سیرام را با اسپیجاب یکی دانسته است، اما براساس منابع مربوط به سدههای 5 و 6 ق و اوایل سدۀ 7ق، این شهر همچنان به اسپیجاب شهرت داشت و نام سیرام تنها در منابع دورۀ مغول و تیموری به بعد بر این شهر اطلاق شده است. سیرام امروزه از نواحی چیکمنت، واقع در جمهوری قزاقستان است (نک : برتشنایدر، 72-74, n. 186؛ کاشغری، 1/ 78؛ جرفادقانی، 92؛ بیهقی، 693؛ مجمل...، 480؛ جوینی، 125؛ ابناثیر، همانجا؛ شرفالدین، 275؛ حافظ ابرو، 409؛ دوغلات، 40-41, 79, 112؛ بارتولد، «تاریخ»، 77).
مآخذ
ابناثیر، الکامل، ج 6؛ ابنحوقل، محمد، صورة الارض، بیروت، 1979م؛ اصطخری، ابراهیم بن محمد، المسالک و الممالک، بهکوشش محمدجابر عبدالعال حینی، قاهره، 1381ق/ 1961م؛ بارتولد، و. و.، ترکستاننامه: ترکستان در عهد هجوم مغول، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1352ش، ج 1؛ همو، گزیدۀ مقالات تحقیقی، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1358ش؛ بیرونی، ابوریحان، القانون المسعودی، دائرةالمعارف العثمانیة، حیدرآباد دکن، 1373-1375ق/ 1954-1956م، ج 2؛ بیهقی، تاریخ؛ تاریخ سیستان؛ جرفادقانی، ناصح بن ظفر، ترجمۀ تاریخی یمینی (اثر محمد بن عبدالجبار عتبی)، بهکوشش جعفر شعار، تهران، 1345ش؛ جوینی، تاریخ جهانگشای، ج 2؛ حافظ ابرو، عبدالله بن لطفالله، زبدة التواریخ، بهکوشش کمال حاج سیدجوادی، تهران، 1372ش، ج 1؛ سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، بهکوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، 1408ق/ 1988م، ج 3؛ شاهنامه، نوشتۀ ابوالقاسم فردوسی، بهکوشش برتلس و دیگران، مسکو، 1960-1971م؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، بهکوشش عصامالدین اورونبایف، تاشکند، 1972م؛ قدامة بن جعفر، الخراج، بهکوشش محمدحسین زبیدی، بغداد، 1981م؛ قزوینی، زکریا بن محمد، آثار البلاد و اخبار العباد، دار بیروت/ دار صادر، بیروت، 1380ق/ 1960م؛ کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، استانبول، 1334-1335ق؛ مجمل التواریخ، چ بهار؛ مقدسی، محمد بن احمد، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، بهکوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ یاقوت، بلدان، ج 1؛ نیز: