زمان تقریبی مطالعه: 5 دقیقه

اشه

اشه \aša\، یا اَرْته، راستی، درستی، حقیقت، جوهر قانون و قانونمندی، و مظهر نظم جهانی در آیین زردشتی. این واژه در اوستایی اشه، و در فارسی باستان، ارته است. اشه راستی در چرخش جهان است و درستی در گردش زمان، و قانونی است دگرگونی‌ناپذیر و جاودانی. اشه سامان بهنجار است و کردار نیک، پندار نیک و گفتار نیک؛ و سرانجام، اشه پرهیزکاری، پارسایی و فضلیت و تقوا ست به‌مفهوم پرپیمانۀ فضیلت و تقوا؛ و اشه هنر است به‌مفهوم همۀ قابلیتها و توانمندیهای زیبا و انسانیِ رستگاری‌آفرین (نک‍ : بارتولمه، 229-238؛ نیز براندنشتاین، 106؛ هینتس، 150؛ کنت، 170). شاید بتوان از مجموع معانی گوناگون اشه، به نظام ایزدی یا «حقیقت نخستین» دست یافت (برای آشنایی با برخی از آراء دانشمندان در این باره، نک‍ : براندنشتاین، 97). 
اشه و صورت سنسکریت آن «رته» (rta)، مظهر دیدگاه بنیادین و فلسفی هندوایرانیها ست (نک‍ : ویدِنگرِن، 80-83). اشه نظم درست و به‌حقی است که بر جهان طبیعی فرمان می‌راند، طلوع و غروب خورشید را سبب می‌شود، فصلها را پدید می‌آورد و جامعۀ انسانی را چنان هدایت می‌کند که رفاه هر دو جهان فراهم آید، و آدمی باید که با تسلیم خود به ارته، زندگی را بـرپایۀ تقوا و فضلیت بنا کند (نک‍ : بویس، I / 5). به‌نظر بویس (I / 27)، مراد از اشه نظمی است با وسیع‌ترین معنی ممکن، یعنی آن نظم کیهانی شگفت‌انگیزی که به آهنگ طبیعت نیرو می‌دهد، و شب و روز را با نظمی معیّن در پی یکدیگر می‌آورد. اشه نظم اخلاقی و اجتماعی درستی است که آدمیان به‌کمک آن می‌توانند، بهره‌مند از رفاه، در کنار هم با عدل و انصاف به سر برند. 
به‌گزارش هرودت، پارسیان خود را ارته‌یوی می‌نامیدند و مردمی که پیرامونشان می‌زیستند نیز اینان را به این نام می‌خواندند (III / 377؛ نیز نک‍ : نیبرگ، 368). این گزارش، به‌رغم اختصار، حامل یک پیام بسیار مهم است: اشه / ارته برای ایرانیان باستان نقشی مهم داشته است. از همین رو ست که در ایران باستان، نامهای ترکیبی با ارته، مانند اردشیر (ارته خْشَثْره)، نامهای بسیار محبوبی بوده‌اند. نام بسیاری از نامداران، به‌ویژه در زمان اشکانیان، با ارته آغاز می‌شد (نک‍ : یوستی، 31-40). 
کهن‌ترین سند مکتوب دربارۀ اشه / ارته سنگ‌نبشتۀ خشَیارشای اول (سل‍ 486 یا 485-465 یا 464 ق‌م) در تخت جمشید است (نک‍ : کنت، 151, XPh). در اینجا، خشیارشا می‌گوید که او همه‌جا معبدهای دیوان را ویران کرده است و اهوره‌مزدا و ارته (اشه) را با فروتنی پرستش می‌کند. زردشت نیز معتقد است که جز با دگرگون‌ساختن برداشت مردم از راست و دروغ، و جز بـا اشه (اخلاق)، نمی‌توان بـه رستگاری دست یافت (نک‍ : رجبی، 1041-1052). 
در اوستا، اشه مفهومی است درست نقطۀ مقابل دروغ ( گاهان ... ، 152) نیز که انکار نظم آسمانی است، و سرانجام، اشه است که به فرمانروایی دروغ پایان خواهد داد (همان، 149؛ نیز نک‍ : بارتولمه، 230). 
اشه در حقیقت، همۀ جان‌مایۀ آیین زردشت، به‌ویژه در عصر اوستای متأخر، است (نک‍ : دالا، 165-170) و به‌قول نیبرگ (ص 330)، هستۀ اصلی دین آریایی به‌طور‌ اعم است. در گاهان، کمتر بندی است که بی این واژه شکل گرفته باشد. برای زردشت، هم اصل اشه وجود دارد و هم ایزد اشه و اردیبهشت (بهترین اشه)، دومین امشاسپند آیین زردشت، که تبلور اشه، یا به‌عبارت ‌دیگر، ارته است. اشه را اهوره‌مزدا از خرد خود آفریده است ( گاهان، 51) و اهوره‌مزدا خود پدر اشه است (همان، 145). 
همۀ قدرت خداوندگاری به‌کمک یا ازطریق اشه پدیدار و اعمال می‌شود و اهوره‌مزدا گناهان آشکار و پنهان را با واسطۀ اشه می‌بیند (همان، 52). اشه راه مستقیم است و اردیبهشت گیتی‌افزا ست (همان، 75-76؛ نک‍ : گری، 28) و خورشیدوش، راستی درخشان است ( گاهان، 60). خرداد و امرداد، دو یار راستی‌افزا، به‌کمک اشه سبب اشاعۀ خرد اهوره‌مزدا می‌شوند (نیبرگ، 131؛ گاهان، 76). هنگامی‌که اهوره‌مزدا به ستارگان گردش می‌دهد و به ماه افزایش و کاستی، اردیبهشت است که حضور دارد (همان، 111) و به‌میانجیگری اردیبهشت است که اهوره‌مزدا در آفرینش جهان نخستین، گیاهان را می‌رویاند (همان، 149-150). 
اشه حتى نظم را در دوزخ نیز پاسبانی می‌کند. او مراقب است تا دیوان و بدکاران را بیش از آنچه سزاوار آن‌اند، به عقوبت نرسانند (بندهش، 111). بیرونی اردیبهشت را به عربی «الصدقُ خیرٌ» ترجمه کـرده است (ص 219). اهوره‌مزدا بـا این امشاسپند مجموع صفات دائمی خود را متجلی می‌سازد و به این اعتبار، اردیبهشت اوج برداشت ایرانیان باستان از اهوره‌مزدا و نیروی برتر ماوراءالطبیعه است. اهوره‌مزدا با فعلیت و سببیت اردیبهشت است که بر اریکۀ اهورایی تکیه می‌زند (نیبرگ، 131 ff.). زردشت، ضمن نیایش و گفت‌وگویی با اهوره‌مزدا، می‌گوید در برابر آتش و به‌کمک راستی (اشه) است که خویشتن را بازمی‌شناسد ( گاهان، 98؛ نیز نک‍ : لومل، 268). 
در بررسی جوهر جهان‌بینی زردشت، ارتباط تنگاتنگ اشه (چراغ درخشندۀ همۀ تواناییهای اخلاقی) با وُهومنه (اندیشۀ نیک، نظم خرد)، نخستین امشاسپند آیین زردشت، نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. دوشِن‌گیمَن با تکیه بر گاهان، اشه و وهومنه را با یکدیگر سنجیده، و به نقش متقابل این دو پرداخته است (ص 46-51). اشه با آرمَیتی (امشاسپند اسپندارمذ) نیز بستگی بسیار نزدیک دارد. آرمیتی اشه را با کنش خویش نگهداری می‌کنـد ( گاهان، 112) و اشه او را همراهی می‌کند (همان، 135). آرمیتی، به‌همراهی اشه، نیروی طبیعی و نیروی نامیرایی را می‌رویاند (همان، 88-89). 

مآخذ

بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369 ش؛ بیرونی، آثار الباقیه؛ رجبی، پرویز، «اردیبهشتگان، جشن اخلاق»، چیستا، تهران، 1361 ش، س 1، شم‍ 9؛ نیز:

Bartholomae, Ch., Altiranisches Wörterbuch, Berlin, 1961; Boyce, M., A History of Zoroastrianism, Leiden-Köln, 1975; Brandenstein, W. and M. Mayrhofer, Handbuch des Altpersischen, Wiesbaden, 1964; Dhalla, M. N., History of Zoroastrianism, Bombay, 1963; Duchesne-Guillemin, J., The Western Response to Zoroaster, Oxford, 1958; Die Gathas des Zarathustra, tr. H. Lommel, Basel / Stuttgart, 1971; Gray, L. H., The Foundations of the Iranian Religions, Bombay, nd.; Herodotus, The History, tr. A. D. Godley, London, 1957; Hinz, W., Neue Wege im Altpersischen, Wiesbaden, 1973; Justi, F., Iranisches Namenbuch, Hildesheim, 1963; Kent, R. G., Old Persian, Grammar, Texts, Lexicon, New Haven, 1953; Lommel, H., «Symbolik der Elemente in der Zoroastrischen Religion», Zarathustra, ed. B. Schlerath, Darmstadt, 1970; Nyberg, H. S., Die Religionen des alten Iran, Osnabrück, 1966; Widengren, G., Die Religionen Irans, Stuttgart, 1965. 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.