اعمش
اعمش \aʾmaš\، ابومحمد سليمان بن مهران اسدی (60- 148 ق / 680-765 م)، از تابعان ايرانیتبارِ كوفه.
خاستگاه خاندان اعمش دباوند (دنباوند، دماوند)، از نواحی طبرستان، بود؛ برخی گزارشها دباوند را زادگاه اعمش دانسته، و برخی نیز از آمدن پدر اعمش به عراق و تولد او در كوفه سخن گفتهاند. پدرش، مهران، از اسيران جنگهای شمال ايران بود، و پس از آمدن به عراق، از سوی يكی از افراد قبيلۀ اسد، از طايفۀ بنیكاهل آزاد گشت، و اعمش بهسبب همين ولاء، به نسبت اسدی و كاهلی خوانده شد (نك : عجلی، 204؛ نيز ابن ابی حاتم، 2(1) / 146؛ طبری، 2509؛ ابنحبان، 111). دباوند، خاستگاه خاندان اعمش در جغرافيای تاريخی، منطقهای واقع در ميان طبرستان و ری، با وسعتی بيش از شهرستان كنونی دماوند بوده، كه در عصر آغازين اسلام، از نظر سياسی ملحق به اقليم طبرستان بوده است (برای اشارههايی در اين باره، مثلاً نك : ابناسفنديار، 1 / 75، 231).
اعمش از آغاز جوانی به تحصيل علم پرداخت و دانشآموزی را با فراگيری قرآن و حديث از نسل نخست تابعان كوفه آغاز كرد و سپس چنان در قرائت مهارت پیدا کرد که قرائت اعمش نیز به همین مناسبت شهرت یافت. او تا اواخر عمر بر آموزش قرائت مداومت ورزيد؛ رسم ساليانۀ او در آن ايام چنين بود كه در ماه شعبان، محفلی عمومی برای قرائت قرآن داير میكرد و خود روزانه بخشی از قرآن را به قرائت ابنمسعود میخواند و مردم فرصتی برای مقابله و اصلاح مصاحف خود میيافتند.
در باب اسناد حديث، اعمش از نخستين كسانی است كه در عراق به ضبط اسانيد حديث اهتمام ورزيده، و بهتعبير خود، اسناد را نسبت به حديث «سرمايه» (رأسالمال) میدانسته است (نك : ابونعيم، 5 / 52). همچنین وی در عهد خود، بهعنوان يكی از فقيهان بنام در بلاد اسلامی شناخته میشده است (نك : يعقوبی، 2 / 391).
در مباحث مربوط به جنگهای امام علی (ع)، اعمش دربارۀ صفين موضعی آشكار داشته، و اين جنگ را بهعنوان فتنهای افروخته از سوی معـاويه میشنـاخته است (نك : بخاری، 8 / 148: نقلی از ابووائل؛ نيز خوارزمی، 127)؛ احاديثی در نكوهش معاويه و عمرو عاص نيز از طريق اعمش در منابع گوناگون نقل شده است (مثلاً بلاذری، 4(1) / 128؛ نصر بن مزاحم، 217-220؛ ابنبابويه، 191). در باب جنگ جمل نيز، شماری از روايات از طريق اعمش، نشان از آن دارند كه وی اصحاب جمل را در خروج بر امام علی (ع) بر خطـا میدانسته است (نك : الایضاح، 38- 39؛ مفيد، الجمل، 146-147، 435، امالی، 58- 59).
اعمش در نقل احاديثی در فضايل امام علی (ع) شهرت داشته است و برخی روايات حكايت از آن دارند كه منبع سيد اسماعيل حميری در نقل مناقب آن حضرت، شنيدههايش از اعمش بوده است (نك : ابوالفرج، 7 / 15).
مآخذ
ابن ابی حاتم، عبدالرحمان، الجرح و التعديل، حيدرآباد دكن، 1371 ق / 1952 م؛ ابناسفنديار، محمد، تاريخ طبرستان، بهكوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1320 ش؛ ابنبابويه، محمد، الخصال، بهكوشش علیاكبر غفاری، قم، 1362 ش؛ ابنحبان، محمد، مشاهير علماء الامصار، بهكوشش م. فلايشهامر، قاهره، 1379 ق / 1959 م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، قاهره، 1285 ق؛ ابونعيم اصفهانی، احمد، حلية الاولياء، قاهـره، 1351 ق / 1932 م؛ الایضاح، منسوب بـه فضل بـن شاذان، بیـروت، 1402 ق / 1982 م؛ بخاری، محمد، صحيح، استانبول، 1315 ق؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1400 ق / 1979 م؛ خوارزمی، موفق، المناقب، نجف، 1385 ق / 1965 م؛ طبری، محمد، «المنتخب من كتاب ذيل المذيل»، ضميمۀ تاريخ طبری، به كوشش دخويه، ليدن، 1964 م؛ عجلی، احمد، تاريخ الثقات، به كوشش امين قلعجی، بيروت، 1405 ق / 1984 م؛ مفيد، محمد، امالی، به كوشش حسین استادولی و علیاکبر غفاری، قم، 1413 ق؛ همو، الجمل، قم، 1413 ق؛ نصر بن مزاحم، وقعة صفين، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1382 ق / 1962 م؛ يعقوبی، احمد، تاريخ، بيروت، 1379 ق / 1960 م.