زمان تقریبی مطالعه: 14 دقیقه

افریقا

اِفْریقا، یا آفریقا، دومین قارۀ كرۀ زمین از نظر وسعت پس از آسیا.


I. جغرافیا


نام‌گذاری

دربارۀ اطلاق نام افریقا بر این قاره، محققان نظرهای متفاوتی ابراز داشته‌اند كه از میان آنها دو نظر واجد اهمیت است: گروهی برآنند كه نام افریقا از ریشۀ واژۀ فینیقی «ف ر ك» پدید آمده كه به معنای «جداشده» از دریای مدیترانه است. گروه دیگر بر این عقیده‌اند كه افریقا از نام قبیله‌ای بربر با عنوان اوریگ، یا افاریك، افری، افر پدید آمده است (EI1, III / 453-454; BSE3, II / 435؛ بروكهاوس، I / 155). رومیان در معنای محدودتر، این نام را برای سرزمینی به كار بردند كه در قلمرو دولت كارتاژ بود. این همان است كه یونانیان در معنای عام لیبوئه می‌نامیدند ( پاولی، I(1) / 713). این نام در متن یونانی نوشتۀ پروكوپیوس نیز به همین صورت، و در متن لاتینی همان اثر به صورت آفریكا آمده است (III / 58-59). گفته‌اند كه رومیان نخستین بار در پیكار كارتاژ، مردمان بومی تونس را افری یا افر نامیدند. سرزمین آنان نیز افری خوانده شد و سرانجام در زبان لاتینی به صورت منشأی برای نام «آفریكا» درآمد («دائرةالمعارف دیانت ... »، I / 413). از نام آفریكا در ماجرای تسلیم دولت پادشاهی واندالها به دست بلیزاریوس سردار بیزانسی نیز یاد شده است. در روزگار فرمانروایی یوستی نیانوس امپراتور بیزانس (حك‍ 527-565م)، سپاهیان روم شرقی در این لشكركشی، بخشی از شمال افریقا (تونس كنونی و شرق الجزایر) را به تصرف خود در آوردند (بلیایف، 9؛ كولسنیكوف، 14).
ایران با قارۀ افریقا از اوایل پادشاهی هخامنشیان تماس حاصل كرده بود. نخستین نمونۀ این تماس لشكركشی كبوجیه (كمبوجیه) فرزند كوروش به مصر است. كبوجیه پس از تصرف مصر بر آن بود كه دیگر سرزمینهای افریقا از جمله كارتاژ و حبشه را نیز به چنگ آورد، ولی به سبب یاری نرساندن فینیقیان كه نیروی دریایی قابل ملاحظه‌ای در اختیار داشتند، این خواسته برآورده نشد و او ناچار به تصرف واحۀ آمون در شمال غرب صحرای لیبی و سرزمین حبشیان بسنده كرد (داندامایف، «تاریخ ... »، 61). گرچه در حجاریهای نقش رستم صورتهای برجستۀ مصریان، نوبیها و برخی اقوام افریقایی كه از اتباع دولت هخامنشی و خراجگزار آن بوده‌اند، حك شده است (همو، ایران ... ، 10-11)، با این وصف، در كتبیه‌های هخامنشی نامی از افریقا نمی‌یابیم.
از برخی اشارات تاریخی چنین برمی‌آید كه از سوی آخرین شاهان ساسانی شهرهایی در نقاط مختلف از جمله افریقا ساخته شده بود (كولسنیكوف، همانجا).
عربها بخش شرقی سرزمین بربرها را افریقیه، و بخش غربی آن را مغرب نامیدند. افریقیه صورت تحریف شده‌ای از نام لاتینی آفریكاست كه رومیان پس از ویرانی كارتاژ بر آن نهاده بودند. سرانجام نام افریقیه از سوی عربها بر سراسر قارۀ افریقا اطلاق شد (EI1، همانجا). افریقیه در نوشته‌های مؤلفان عهد اسلامی با افسانه‌هایی نیز همراه شده است؛ چنانكه برخی این نام را برگرفته از نام افریقس بن ابرهه دانسته‌اند (مسعودی، 3 / 224؛ یاقوت، 1 / 324؛ نیز نك‍ : EI2, III / 1047). اروپاییان نیز در آغاز همۀ سرزمینها و صحراهای جنوب دریای مدیترانه را آفریكا می‌نامیدند. این نام بعدها در دورۀ اكتشافهای جغرافیایی به سراسر قارۀ افریقا اطلاق شد ( بروكهاوس، I / 155).


اكتشافهای جغرافیایی

كهن‌ترین آگاهیهای جغرافیایی دربارۀ افریقا به ویژه مناطق شمالی آن با مصر مرتبط بوده است. اطلاعات موجود در مصر باستان بعدها در اختیار یونانیان، رومیان و عربها قرار گرفت. مصریان، در غرب به سرزمینهای دور دست، از رود نیل تا صحرای لیبی، و در جنوب، حدود 2 هزار كمـ تا مسیر علیای رود نیل و سرچشمه‌های آن، نیز در جنوب شرق، در طول ساحل دریای سرخ، خلیج عدن، شمال سودان، اتیوپی و سومالی سفر كردند ( افریقا ... ، I / 38).
فینیقیان بخش بزرگی از سواحل جنوبی دریای مدیترانه را درنوردیدند و به احتمال در سدۀ 6 ق‌م از اقیانوس اطلس سر بر آوردند و در ساحل غربی افریقا چند كلنی (مستملكه) تأسیس كردند. در این زمان دریانوردان كارتاژ نیز به سواحل غربی افریقا راه یافتند، و رشته‌كوههای اطلس را در غرب افریقا كشف كردند، ولی چنین به نظر می‌رسد كه نتوانستند قارۀ افریقا را دور بزنند. یونانیانی كه در خدمت نخوی (نكائو) دوم (610-595ق‌م)، فرعون مصر، بودند، نخستین كسان به شمار می‌آیند كه قارۀ افریقا را دور زدند (همانجا).
اقوام مختلف تصورهای متفاوتی دربارۀ شكل قارۀ افریقا داشتند. یونانیان و رومیان باستان، عربها و اروپاییان در سده‌های میانه گمان داشتند كه جنوب افریقا در منطقه‌ای نزدیك خط استواست (همانجا). از نوشتۀ استرابن (64 یا 63 ق‌م ـ 23 یا 24م) می‌توان دریافت كه یونانیان با غرب قارۀ افریقا آشنا بوده‌اند. وی تصور معقولی دربارۀ رشته كوههای اطلس ارائه كرده، و متذكر شده است كه یونانیان این رشته كوهها را اطلس، و بربرها دوریس می‌نامند (VIII / 156-157). رومیان نخستین كسانی بودند كه به اعماق این قاره راه یافتند. آنها در سدۀ 2 م سرزمین كنونی مغرب (مراكش) را نیك می‌شناختند، ولی نقشه‌ای كه از سواحل شمالی افریقا تهیه كردند، تحریف شده بود ( افریقا، همانجا). دانشمندان مسلمان نیز به تحقیقات جغرافیایی دربارۀ افریقا پرداختند. اصطخری از نخستین مؤلفان ایرانی و اسلامی است كه مطالب قابل توجهی از قارۀ افریقا تهیه كرده است. وی دیار مغرب را به درازای دریای مدیترانه دانسته، و آن را به دو نیمۀ شرقی و غربی بخش كرده است (ص 36). اصطخری بجز شمال افریقا به سرزمین سیاهان اشاره كرده، و آن را سرزمینی فراخ دانسته است كه هیچ اقلیمی فراخ‌تر از اقلیم ایشان نیست و تا كنارۀ دریای محیط امتداد دارد (ص 40). وی نه تنها به سرزمینهای واقع در جنوب افریقای شرقی از جمله نوبه، حبشه، زنگبار و بجایه اشاره دارد، بلكه مطالبی دربارۀ سرزمینهای واقع در جنوب سرزمین مغرب نوشته، و از وجود بیابانهایی میان مغرب و سرزمین سیاهان خبر داده است (ص 40، 45). در سدۀ 5 ق / 11 م دریانوردان مسلمان سواحل شرقی قارۀ افریقا را درنوردیدند و به سرزمینهای حبشه، غنا و مالی راه یافتند و دریاچۀ چاد و مسیر سفلای رود زامبزی و كوههای اژدها را كشف كردند و به ماداگاسكار رفتند ( افریقا، I / 38). از شرحی كه ابوالفدا (سدۀ 8 ق / 14 م) دربارۀ دیار مغرب نوشته است، چنین بر می‌آید كه وی از وسعت قارۀ افریقا و وجود اقوام سیاه پوست در جنوب صحرا آگاه بوده است (ص 122).
ابن بطوطه كه سفر 30 سالۀ خود را از 725 ق / 1325 م آغاز كرده بود، در753 ق / 1352 م از طریق مراكش و سجلماسه و تمبوكتو به سرزمین سیاهان افریقا رسید و دوبار از صحرای افریقا گذشت. مطالبی كه وی دربارۀ سرزمین سیاهان، از جمله كشور مالی نوشته، در خور توجه است (نك‍ : 2 / 776-802).
در اوایل سدۀ 9 ق / 15 م دریانوردان پرتغالی طول سواحل غربی افریقا را در نوردیدند و تا مصب رود سنگال پیش رفتند. آنان در حدود سال 866 ق / 1462 م دماغۀ سبز و كرانۀ سیرالئون را می‌شناختند. دیگوكائو ناخدای پرتغالی در سالهای 889-891 ق / 1484-1486 م دهانۀ رود كنگو را كشف كرد و 500‘2 كمـ ساحل غرب این قاره به ویژه سرزمین آنگولا را بر روی نقشه رسم نمود (سرمد، 37؛ افریقا، همانجا). در 1487 م بارتولومئودیاش از دماغۀ امید نیك گذشت و به دهانۀ رود اُرانژرسید و سرانجام نقشۀ سراسر طول سواحل غربی افریقا را تهیه كرد (همانجاها). از اواخر سال 1497 م واسكودگاما با 4 كشتی بزرگ غرب قارۀ افریقا را پیمود و در 1498 م به سواحل شرقی افریقا روی آورد و سپس به موزامبیك و از آنجا به مالیندی رسید و با كمك دریانوردی به نام ابن ماجد (ه‍ م) تا ساحل دكن پیش رفت (سرمد، 39، 40، 41). در اواخر سدۀ 9 ق / 15 م، اروپاییان نخستین بار به آگاهیهای دقیق‌تری دربارۀ سراسر سواحل قارۀ افریقا دست یافتند. از این زمان نفوذ اروپاییان به اعماق مناطق استوایی این قاره آغاز شد كه با اكتشافهای جغرافیایی عمده‌ای همراه بود. در نیمۀ نخست سدۀ 10 ق / 16 م توجه اروپاییان به قارۀ افریقا افزون گشت. از اواسط همین سده میسیونرهای پرتغالی اطلاعات ارزشمندی دربارۀ اتیوپی گردآوردند. در 1022 ق / 1613 م، پائش كه تبار اسپانیایی داشت، از نخستین اروپاییانی بود كه سرچشمۀ نیل آبی را كشف كرد. با اینهمه، آگاهی اروپاییان دربارۀ شرق و شمال شرق افریقا تدریجی بود. به عنوان نمونه آ. داپر نقشه‌نگار هلندی در 1079 ق / 1668 م هنوز به اطلاعات پائش دربارۀ نیل آبی دست نیافته بود. در اوایل سدۀ 12 ق / 18 م جهانگردان فرانسوی و انگلیسی به تكرار مطالبی پرداختند كه پیش از آن از سوی پرتغالیها عنوان شده بود ( افریقا، I / 38).
از اواخر سدۀ 17 و اوایل سدۀ 18م، هیأتهای فرانسوی به حوضۀ رود سنگال روی آوردند. بروس جهانگرد انگلیسی در سالهای 1183-1187 ق / 1769-1773م نقشه‌ای از شمال شرق افریقا تهیه كرد كه در 1790م انتشار یافت (همان، I / 39). با وجود تلاش جهانگردان اروپایی، اطلاعات مربوط به قارۀ افریقا، بیشتر محدود به سواحل این قاره بود. در 1788 م در لندن انجمنی برای كمك به كشف بخشهای درونی قارۀ افریقا تأسیس شد. وظیفۀ عمدۀ این انجمن مطالعه دربارۀ نیجر بود كه با توفیق چندان همراه نشد؛ چنانكه یكی از جهانگردان به نام لوكاس نتوانست از طریق طرابلس منطقۀ صحرا را طی كند. همچنین در 1790 م تنی چند از جهانگردان انگلیسی در راه كشف نیجر جان باختند، ولی سفر مونگوپارك به موفقیت انجامید. وی در سالهای 1210-1212 ق / 1795-1797 م توانست راه میان مصب رود گامبیا تا شهر سگو در نیجر را طی كند. بدین‌سان، مصب رود سنگال نیز كشف شد، اما پارك در سفر بعدی خود در سالهای 1220-1221 ق / 1805-1806 م گرچه 2 هزار كمـ از مسیر رود نیجر را طی كرده بود، جان باخت (همان، I / 40؛ سرمد، 74-84). در 1246ق / 1830م برادران لاندر توانستند بقیۀ راه نارفته از سوی مونگوپارك را در مسیر رود نیجر بپیمایند (همو، 94-95؛ افریقا، همانجا). كلاپرتن و همراهان او در سالهای 1237-1240ق / 1822-1825م فاصلۀ طرابلس تا چاد را طی كردند. این سفر برای تهیۀ نقشۀ جغرافیایی صحرای افریقا، اهمیت فراوان داشت (همانجا).
جهانگردان فرانسوی در كشف اراضی شمالی و غربی قارۀ افریقا، نقشی بسزا داشتند. رنه كایۀ فرانسوی در سالهای 1242-1243 ق / 1827- 1828 م، ضمن عبور از غرب افریقا، از سیرالئون راه تمبوكتو به مراكش را طی كرد (همانجا؛ سرمد، 92-93). پس از حملۀ فرانسویان به الجزایر در 1246ق / 1830م تحقیقات جغرافیایی قابل توجهی دربارۀ سرزمین مغرب صورت گرفت. در دهۀ 1950م نقشه‌هایی از نواحی شمالی الجزایر و متعاقب آن اطلاعاتی علمی دربارۀ صحرای الجزایر همراه با نقشه انتشار یافت. تا اواسط سدۀ 13 ق / 19م جهانگردان اروپایی به اطلاعات قابل توجهی دربارۀ سودان، بخشهایی از صحرای لیبی و نوبه دست یافتند. سراسر مسیر رود نیل و محل تلاقی نیلهای سفید و آبی و نیز مسیر نیل آبی از كوههای اتیوپی بر روی نقشه آورده شد ( افریقا، I / 40). از 1830 م مطالعات جغرافیایی دربارۀ شرق افریقا قوت گرفت. در سالهای 1247- 1249 ق / 1831-1833 م روپل از بندر مصوع در دریای سرخ تا مسیر شرقی نیل آبی را طی كرد ( افریقا، همانجا).
مهم‌ترین اكتشافهای جغرافیایی قارۀ افریقا در دهه‌های 40 تا 70 سدۀ 19 م صورت گرفت. در ضمن، مطالعه دربارۀ صحرا و سودان نیز وسعت یافت. نقش پل دوشایو دانشمند فرانسوی در تهیۀ نقشۀ بخش غربی منطقۀ استوایی قارۀ افریقا، حائز اهمیت است. وی در سالهای 1271-1275 ق / 1855-1859م به اكتشافهای جالبی دست زد (همان، I / 41؛ سرمد، 105-107). در اواخر سدۀ 19 و اوایل سدۀ 20 م با بررسی بخش جنوبی اتیوپی، ابهامی كه در نقشۀ جغرافیایی افریقا وجود داشت، برطرف شد و مرحلۀ جدیدی در مطالعات دقیق، از جمله اوضاع طبیعی و منابع این قاره آغاز گردید ( افریقا، I / 42)..
افریقا تنها قارۀ كرۀ زمین است كه خط استوا به تقریب از وسط آن می‌گذرد. حداكثر طول آن از دماغۀ ابیض در تونس تا دماغۀ آگولاس در جنوب، حدود 8 هزاركمـ ، و حداكثر عرض این قاره از دماغۀ سبز در ناحیۀ داكار پایتخت سنگال تا رأس خافون در سومالی 500‘7 كمـ ، است. قارۀ افریقا میان دو اقیانوس اطلس در غرب و هند در شرق قرار گرفته است. در شمال آن دریای مدیترانه و در بخشی از مشرق آن دریای سرخ قرار دارد. كانال سوئز به طول 120 كمـ افریقا را از آسیا جدا كرده است. افریقا شبیه مثلثی است كه رأس آن در جنوب قرار گرفته است. پیش از حفر كانال سوئز، این قاره به آسیا متصل بود و صحرای سینا مرز میان این دو قاره محسوب می‌شد، ولی با حفر كانال، قارۀ افریقا از خشكی جدا شد و به صورت جزیره‌ای بزرگ درآمد.
این قاره از طریق تنگۀ جبل طارق به طول 14 كمـ از اروپا جدا شده است. طول سواحل افریقا جمعاً 500‘30 كمـ است (همان، I / 12؛ «اطلس ... »، 134-137؛ شیفرز، IV / 9؛ غروی، 2). مساحت سراسر قارۀ افریقا 000‘200‘29 كمـ2، و همراه با جزایر متعلق بدان 000‘300‘30 كمـ2 و به تقریب یك پنجم خشكیهای كرۀ زمین است ( افریقا، I / 13). افریقا از شمالی‌ترین تا جنوبی‌ترین نقطه در فاصلۀ میان °37 و ´21 عرض شمالی و °34 و ´52 عرض جنوبی، و از شرقی‌ترین تا غربی‌ترین نقطه در فاصلۀ میان °51 و ´26 طول شرقی و °17 و ´32 طول غربی واقع است (WNGD, 10).
قارۀ افریقا دارای جزایر متعددی است كه از آن جمله‌اند: ماداگاسكار، كومور، ماسكارِن كه جزیرۀ موریس جزئی از آن است، امیرانت، سیشل، الدبره، پِمبا، مافیا، زنگبار و سُقطرى در شرق، مادیرا، قناری، جزایر دماغۀ سبز، اننوبون، پرنسیپ، سائوتومه و سنت هلن در غرب، و شماری جزایر كوچك. مجموع مساحت جزایر متعلق به قارۀ افریقا حدود 000‘100‘1 كمـ2 است («اطلس»، 11-10؛ افریقا، همانجا).


ساختار طبیعی

بلندیهای عمدۀ قارۀ افریقا را می‌توان به چند منطقه تقسیم كرد: بخش شمال غربی كه بلندیهای آن كمتر از هزار متر است و حدود دو سوم اراضی این قاره را دربرمی‌گیرد، و بخش جنوب شرقی كه ارتفاع آن بیشتر از هزار متر است. مرز میان این دو بخش از جنوب غرب تا شمال شرق از آنگولا تا مصوع (اتیوپی) كشیده شده است (همانجا). بیشتر اراضی این قاره به صورت فلاتی است كه اكنون كم و بیش آرام است و جنبش و حركت چندانی ندارد. شالودۀ این فلات از صخره‌های بسیار كهن آركائن از دوره‌های قدیم پركامبرین است كه در برابر حركتهای ارضی ایستادگی داشته‌اند. در درون این فلات پهناور به تقریب اثری از كوههای چین خورده و جوان نیست، اما بیرون از فلات، رشته‌كوههای چین خورده، مانند اطلس در شمال (نك‍ : ه‍ د، اطلس) و كاپ در جنوب وجود دارند. كهن‌ترین لایه‌ها را در بخشهای جنوبی می‌توان یافت كه همه قدیمی و مربوط به دوران پالئوزوئیك هستند (غروی، 28). در سراسر دورۀ پالئوزوئیك، فلات افریقا بخشی از قارۀ بسیار كهن گُندوانا بود (همو، 30). در فلات افریقا ناهمواریهایی بر اثر فرسایش، به صورت فرورفتگیهای تنگ و عمیق پدید آمده كه حاصل آنها و جود دریاچه‌هاست. در طول شكستگیهای زمین، قله‌هایی از آتشفشانهای خاموش پدید آمد كه بلندترین آنها در كوههای كیلیمانجارو به ارتفاع 895‘5 متر، و كنیا به ارتفاع 199‘5 متر است ( افریقا، همانجا).

افریقا گرم‌ترین قارۀ كرۀ زمین است، زیرا بخش اعظم آن در دو سوی كمربند استوایی قرار گرفته است. از این رو، اختلاف آب و هوایی آن بسیار است. در این قاره صحرای خشك و مناطق به شدت مرطوب، هردو دیده می‌شود. پرآب‌ترین رودهای نیمكرۀ شرقی در این قاره جاری است كه از آن جمله‌اند رودهای كنگو (زئیر) و نیل. در حدود یك سوم از سرزمین قارۀ افریقا صحراست. این صحراها از منابع آبهای زیرزمینی فراوانی برخوردارند (همانجا). به تقریب سراسر شمال منطقۀ استوایی در قارۀ افریقا، صحراست كه صحرای كبیر، صحرای سودان و لیبی از آن جمله‌اند. در وسط صحرا كوههایی وجود دارد كه بلندترین قله‌های آنها امیكوسی حدود 415‘3 متر، و جبل مرّه 088‘3 متر از سطح دریا ارتفاع دارند. در شمال غرب صحرای كبیر، رشته كوههای اطلس سربر آورده‌اند كه بلندترین نقطۀ آن جبل طبقال به ارتفاع 165‘4 متر است. در شرق افریقا كوههای اتیوپی قرار دارد كه بلندترین نقطۀ آن رأس داشن به ارتفاع 620‘4 متر است. ارتفاعات شرق افریقا به دو بخش ناهمواریهای ساختاری و ناهمواریهای آتش‌فشانی تقسیم شده‌اند كه اولی به صورت چین خوردگیها و دومی به صورت ستیغهای موجود بر روی فلاتهای مرتفع قرار گرفته است (غروی، 37- 38). در جنوب قارۀ افریقا رشته كوه كاپ واقع است كه بلندترین نقطۀ آن تابانانتلنیانا به ارتفاع 482‘3 متر است (BSE3, II / 435؛ «اطلس»، 10-11).

صفحه 1 از11
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.