الفبا
اَلِفْبا، مجموعۀ حروفی كه با ترتیبی قراردادی مرتب شده است و صداهای یك زبان را معین میكند. كلمۀ الفبا از نام دو حرف نخستین حروف ــ در بیشتر مجموعههـا ــ به وجود آمده است. ترتیب الفبای ابجدی ــ چنانکه خواهیم دید ــ بسیار كهن است، اما شاید لاتینی كهنترین زبانی باشد كه تركیب الفبا را (از قرن 2 م به بعد) به كار برده است.
نگارش یا باز نهادن پیغام برای افراد گوناگون بیتردید از دورانهای پیش از تاریخ هم معمول بوده است، اما روش دانشمندان چنین است كه 3 شیوۀ اصلی در تحول خط در نظر میگیرند: یكی شیوهای كه شیئی را به كمك شكل آن عرضه میكردند. همین شیوه، چون تكامل یافت و نظام گرفت، خطهای مختلف هیروگلیفی را پدید آورد (شكل نگاری). شیوۀ دیگر آنکه به یاری یك یا چند تصویر جمله یا مفهومی را به دیگران میفهماندند (اندیشه نگاری). البته نمیتوان به آسانی یكی از این دو شیوه را بر دیگری مقدم دانست، اما هر چه بود، اندیشهنگاری از حد ابتدایی خود تجاوز نکرد، حال آنکه شكلنگاری به گونهای تحول یافته در چند نقطه از جهان (به خصوص مصر) دوام یافت. در اینجا از این شیوههای كهن ــ با همۀ اهمیتی كه در تاریخ خط دارند ــ باید گذشت، زیرا در آنها نگارش بر سلسلهای از حروف كه خط را تشكیل میدهند، استوار نیست.
شیوۀ پیشرفتهتر خط، آن است كه از دوران سومریها تا اواخر هخامنشیان در ایران و بینالنهرین رواج داشت. این خطها كه به میخی شهرت دارند، نیز در این مقاله مورد توجه قرار نمیگیرند؛ زیرا اساس آنها را «هجا» تشكیل میدهد؛ بدین معنی كه هر یك از هجاهای زبان، شكلی ویژۀ خود دارند و تشابه هجاها نیز هیچ گاه موجب تشابه علامتها نمیشود؛ مثلاً در آنها، هجای با را با چند میخك، و در شكلی خاص نمایش میدهند كه نه از نظر شمار میخكها با هجای بی شبیه است و نه از نظر تركیب آنها. به عبارت دیگر، واج ب كه در هر دو مشترك است، به هیچ وجه ملحوظ نمیشود. این شیوه باعث میگردد كه نشانههای نگارش، بیشمار گردد و مثلاً خط اكدی، نزدیك به 600 نشانه دارد. البته شكلهای دیگری هم از خط هجایی میشناسیم كه در حد خط میخی نیستند.
پس بحث در اینجا به خطهایی منحصر میگردد كه در آنها، شمار اندكی نشانه (مثلاً 22 نشانه در معروفترین خطهای سامی كهن) بر واجهای زبان دلالت یافتهاند و تقریباً از 3 هزار سال پیش، به شهادت اسناد، در ترتیبی كه اینک الفبایی یا ابجدی میخوانیم، عرضه شده است.
اهمیت این خط كه الفبایی یا «حرف نگار» خوانده میشود، به خصوص در فعل و انفعالی روانشناختی است كه در ذهن پایهگذاران آن رخ داده است؛ زیرا هیچ سخنگویی به طور معمول درپی آن بر نمیآید كه كلمه را به اجزاء كوچكتر آن بخش كند و یك یك واجها را در درون آن باز شناسد. حتی كسانی كه با خطهای الفبایی خو گرفتهاند، نیز هیچ گاه پا از حد «هجا» فراتر نمینهند. به این سبب، بازیابی واجها در هزارۀ 2 قم، حادثهای بس بزرگ مینماید، به خصوص كه همین امر موجب شده است تا همۀ خطهای مهم جهان (به استثنای خطهای خاور دور) به تقلید از آن شیوه پدید آیند و جهان متمدن به مهمترین ابزار فرهنگی همۀ دورانها مجهز گردد (نک : دیرینجر، 216-217؛ دانیلز، 18).
شاید بتوان علت پیدایش شیوۀ حرف نگاری را در ساخت صرفی زبانهای سامی جستوجو كرد؛ زیرا اینگونه خط اساساً در سرزمین شام پدید آمده است و مخترعان آن نیز بیتردید سامی بودهاند. در این زبان برخلاف زبانهای هند و اروپایی، ریشۀ كلمه استواری تمام دارد. بدینسان كه ریشۀ دو حرفی یا سه حرفی، چون میخهای اصلی، ثابت میمانند و سپس مصوتها كلمه را در الگوهای صرفی گوناگون بازسازی میكنند و معنای تازه میبخشند. این توجه خاص به ریشه، موجب شده است كه خطهای سامی، طی دو هزار سال از ثبت مصوتهای كوتاه و بلند سرباز زنند. حتى پس از آنکه علاماتی برای نگارش مصوتها اختراع شد (سریانی و عربی طی قرنهای 7 و 8 م)، باز خطهای مهم سامی از داخل كردن آنها به لابهلای دیگر حرفها خودداری كردند. با اینهمه، مصوتهای بلند كه نبودشان اشكالات فراوان پدید میآورد، اندك اندك، به درون خط آمدند. بدین سان كه نمایۀ 3 حرف ء (همزه)، و و ی را به جای ā، ū و ī به كار بردند.
الفبا خود، به ترتیب حروف ابجدی و چند ترتیب دیگر، چندین سده پیش از میلاد پدیدار شده است. به این سبب، برای آنکه بتوان با تاریخ الفبا آشنا شد، ناچار باید به نخستین نوشتههای سامی، و سپس به شاخههایی از خط آرامی پرداخت و از آنجا به خط نبطی، و سرانجام به الفبای عربی رسید.
از اواخر سدۀ 19 م، دربارۀ اینکه خط الفبایی سامی از كجا برخاسته، و از چه خط كهنتری تأثیر پذیرفته است، بحثهایی پایانناپذیر در گرفت و هر دانشمندی نظریهای عرضه كرد. معروفترین آنها آن است كه سامیان الفبای خود را از روی شكلنگاری هیروگلیفی گرفتهاند. برخی دیگر خط نخستین فنیقی، یا آثار جزیرۀ كرِت را سرمنشأ پنداشتهاند. اما دلنشینترین نظریه آن است كه ریشۀ الفبا را در آثار سینایی پیشین ــ كه در آغاز قرن 20 م توسط پتری كشف شد ــ جستوجو میكند.
برای آنکه بتوان تحول خط را بررسی كرد، لازم است كه پیوند میان خطهای الفبایی متأخرتر مشخص گردد. اما این پیوند، آسان به دست نمیآید. كراس كوشیده است خط فنیقی پیشین را (كه او كنعانی پیشین میخواند) حلقۀ پیوند میان سینایی پیشین و فنیقی متأخرتر (كه به فنیقی كهن معروف است) بنمایاند. بنابراین، تحول این بخش از خطها را میتوان چنین عرضه كرد: 1. سینایی پیشین (ح 1500 قم)؛ 2. كنعانی (یا فنیقی) پیشین (ح 1100قم)؛ 3. فنیقی كهن (قرن 10 یا 9قم) (فوریه، 183-184؛ قس: جودائیكا، ذیل الفبای عبری).
1. خط سینایی پیشین
آثار سینایی پیشین در سرابیط الخادم (مركز شبه جزیرۀ سینا)، در معادن فیروزهای كشف شد كه دوبار توسط مصریان مورد بهرهبرداری قرار گرفته بود: یكی در دوران سلسلۀ 12 فراعنه (آغاز هزارۀ 2 قم) و دیگربار در عصر سلسلۀ 18 ( ح 1500 قم). بنابراین، تاریخ این آثار را كه چند ده تا هستند، باید طی قرنهای 16 تا 18قم پنداشت. ظاهراً كارگران این معادن، سامیانی در خدمت مصریان بودند. هم ایشانند كه چند نوشته روی پیكر الٰهۀ مصری حاتحُر (بانوی فیروزه) و نیز بر دیوارهای دالان مقبره باقی گذاشتهاند. البته بعید است كه این خط پیش از آن موجود نبوده باشد و كارگران آن را اختراع كرده باشند.
در خط سینایی پیشین، 35 حرف برشمردهاند. سپس چون خطهای مشابه را كه در خارج شبه جزیرۀ سینا یافته شد (مثلاً گِزِر، تل الدُویر ... )، بررسی كردند، شمار حروف به 42 رسید، از این رو، برخی از دانشمندان خواستند ثابت كنند كه این خط نیز بیشتر هجایی است، تا حرفنگار. اما گاردینه به شیوۀ خود تقریباً الفبایی بودن آن را ثابت میكند. این شیوه كه آكروفونتیك خوانده میشود، شورانگیزترین شیوۀ خط خوانی است. گاردینه با دو پیش فرض اساسی دست به كار شد: نخست اینکه زبان این خطوط سامی است؛ دیگر آنکه هر نشانه، حرف اول كلمهای است كه آن شكل نمایش میدهد. بنابراین، شكل چهارخانه ــ كه در اصل نمایشگر بیت (خانه) بوده است ــ اینک بر حرف اول بیت، یعنی ب دلالت دارد. از آن آشكارتر، شكل بیضیی است كه به عین (چشم) شبیه است. پس آن شكل نیز باید حرف اول عین، یعنی ع باشد. بدینسان، گاردینه توانست تركیب LBcLT (لبعلة) را بخواند و «تقدیم به خدا بانو» ترجمه كند. این قرائت با حضور بانوی فیروزه و تندیس حاتحر البته تناسب تمام دارد (نک : فوریه، 179-198؛ قس: دیرینجر، 198-200، كه تئوری گاردینه را چندان مقبول نمیشمارد).
2. خط فنیقی پیشین
تفـاوت این الفبا با اوگاریتی (نک : دنبالۀ مقاله) و سینایی پیشین یعنی دیگر خطهای الفبایی، به خصوص در آن است كه به رغم همۀ جنگها و كشمكشها، فنیقی از گزند روزگار مصون ماند و سرانجام، انبوه خطهای مختلف جهان از آن پدید آمد.
دربارۀ ریشۀ این خط، تئوریهای متعددی عرضه شده است (دربارۀ این تئوریها و نمونههای خطوط، نک : فوریه، 184-199؛ دیرینجر، 205-209).
3. خط فنیقی كهن
این الفبا را به چند گروه تقسیم میكنند؛ دو شاخۀ اساسی آن، یكی فنیقی به معنی اخص است و دیگری خطی كه عبری دیرین میخوانند. این دو خط نیز سخت به هم شبیهند. آثار این خط را در بیبلُس (جُبَیل كنونی در لبنان) یافته، و تاریخ آنها را بین قرنهای 13 تا 10 قم پنداشتهاند. الفبای این خط از 22 حرف تشكیل یافته است (فوریه، 205-209؛ جودائیكا، ذیل الفبا).
4. خط میخی اوگاریت
در كنار این خطهای الفبایی خط الفبایی دیگری میشناسیم كه حروف آن میخی است. این خط چون در اوگاریت (رأس شَمرۀ كنونی در شمال سوریه) كشف شده، به همان نام خوانده شده است. كشف این الفبا هیجان تندی میان دانشمندان برانگیخت و سرانجام 32 یا 30 حرف در آن باز شناخته شده، اما در آن گاه چند علامت برای یك حرف به كار رفته است (مثلاً س دو علامت و الف 3 علامت دارد). آثار خط هجایی نیز در جای جای آن مشهود است. بنابراین، بعید نیست كه از خطهای میخی كهن چون سومری ـ اكدی تقلید شده باشد (فوریه، 173-178)، هرچند ممكن است كه این تشابه زاییدۀ ابزارهای نگارش باشد، یعنی: تیغۀ تیز به جای قلم و لوح گلین به جای كاغذ (دربارۀ نظریههای گوناگون، نک : دیرینجر، 203-204؛ دربارۀ این خط، نک : گُردُن، سراسر كتاب). در همین خط است كه برای نخستین بار، ترتیب ابجدی دیده میشود. یهودیان تا پیش از تبعید به بابل از این خط استفاده میكردند. این كار در برخی اسناد تا اوایل دورۀ میلادی نیز ادامه داشته است. كهنترین نمونۀ آن تقویم گِزِر است (فوریه، 214).
نام و ترتیب حروف
كهنترین ابجدی كه تاكنون شناخته شده، همانا ابجد اوگاریتی (سامی شمال شرقی) است. چندین لوحۀ ابجدی به این خط كشف شده است كه تاریخ آنها از قرن 15 قم آغاز، و در حدود قرن 13 قم متوقف میشود. ترتیبی كه از آن لوحهها به دست میآید، بدین قرار است:
ʾa b g x d h w z ḥ ṭ y k š l m ḏ n ẓ sʿ p ṣ q r ṯ ġ t