اندیجان
اَنْدیجان، شهری در آسیای مركزی واقع در جنوب شرقی درۀ فرغانه و كرانۀ چپ سیحون علیا كه چندین سده، مركز سیاسی و فرهنگی ناحیۀ فرغانه بوده است. این شهر اكنون در جمهوری ازبكستان و در نزدیكی مرز آن با قرقیزستان قرار دارد (طول °40 و ´43 شرقی و عرض °72 و ´25 شمالی).
نام شهر در منابع عربی پیش از عهد مغول به صورت «اندُكان» ضبط گردیده است، اما در عصر جغتایی، در كنار ضبط قدیم «اندگان» در متون فارسی و تركی (مثلاً حمدالله، 246؛ شرفالدین، 154 ب، جم ؛ نیز در نـامۀ سلطان عمـر شیخ بـه اویغـوری، نک : ملیورانسكی، 1-12؛ بارتولد، «فرغانه»، 534)، ضبط جدید «اندیجان / اندجان» نیز پدیدار شده است (مثلاً نک : شرفالدین، 154 آ؛ بارتولد، «تركستان ... »، 149؛ برای سبب نامگذاری عامیانه، نک : وامبری، 474، حاشیه).
درپی شكلگیری جمهوری ازبكستان و تعیین حدود آن با جمهوریهای همسایه (نک : ه د، ازبكستان)، ناحیۀ اندیجان بهعنوان یك ولایت (در روسی: اُبلاست) مشتمل بر تنها بخشی از ناحیۀ بزرگی كه پیشتر ولایت اندیجان خوانده میشد، در شمار استانهای فرغانهای ازبكستان قرار گرفت و از 1941 م/ 1320 ش رسمیت یافت. مركز این ولایت شهر اندیجان است و 300‘4 كمـ2 وسعت دارد. در 1991 م/ 1370 ش جمعیت ولایت اندیجان را 100‘795‘1 نفر، و جمعیت شهر اندیجان را 300‘298 نفر برآورد كردهاند.
همچون گذشته كه اندیجان به سبب قرار داشتن بر سر راه سمرقند به كاشغر اهمیت داشته، امروزه نیز در مقاطع راههای شوسه و نیز راه آهن آسیای مركزی است و در آن صنایعی چون مكانیك، الكترونیك، غذایی و نساجی وجود دارد. از مراكز عالی آموزشی در این شهر باید از مؤسسات تربیت معلم، پزشكی و كشاورزی یاد كرد.
غرب ولایت اندیجان و شرق آن دامنههای كوهستان فرغانه و آلای است. رود اصلی منطقه، قارادریا یكی از شاخههای سیر دریاست، اما مجموعۀ كانالهای احداثی، به خصوص كانال بزرگ اندیجان در آبرسانی منطقه نقشی پراهمیت دارد. اقتصاد ولایت اندیجان بیشتر مبتنی بر كشاورزی، به خصوص كشت پنبه است، اما برخی مراكز معدنی چون میدانهای نفتی آییم قشلاق و ایس باسكنت و مخازن گاز خوجهآباد نیز اهمیت دارد.
دربارۀ تركیب قومی گفتنی است كه در ولایت اندیجان، در حال حاضر چهار پنجم از جمعیت ازبك، و باقی قرقیز و روس هستند. مهاجرت طایفۀ قرقیز به این منطقه نیز پیشینۀ كهن دارد، چنانکه دوغلات، مورخ بومی در اواخر سدۀ 9ق از زندگی جماعتی از قرقیزها (بوروتها) در اطراف اندیجان سخن گفته است (ص 358).
منطقۀ اندیجان از دورههای باستانی زیستگاه انسان بوده است و اطلاعات باستانشناختی مربوط به آن را باید در خلال آثار مربوط به فرغانۀ باستان از عهد پارینه سنگی تا عصر فرهنگ مفرغی جستوجو كرد. بازماندههای مربوط به عصر مفرغ و آهن قدیم در منطقۀ اندیجان به طور پراكنده وجود دارد و از آثار بسیار مهم، یافتههای باستانی در دالورزین، نزدیك اندیجان است (نک : فرامكین، 52، 73-76). از اندیجان در داستان فتوح اُغوزخان ــ خان افسانهای ــ و اینکه وی یكی از فرزندان خود را مأمور تسخیر اندیجان ساخت (نک : ابوالغازی، 20)، در عصری متأخر یاد شده، و به متون داستان راه یافته است (مثلاً قس: رشیدالدین، 1/ 51).
از پیشینۀ تاریخی اندیجان تا سدۀ 4ق/ 10م، اسناد مكتوبی در دست نیست. در جریان فتوح اسلامی در فرغانه، چه در فتح قتیبه و چه در عصر سامانی، منطقۀ اندیجان به سبب شرایط جغرافیایی طبیعی، ظاهراً از جنگها بركنار بوده، و دیانت اسلام به تدریج در آن نفوذ كرده است (برای اماكن مقدس اسلامی در نزدیكی اندیجان مربوط به این عصر، نک : بارتولد، «تركستان»، 217).
نخستین بار نام اندیجان در آثار اسلامی سدۀ 4ق آمده كه به عنوان یكی از شهرهای «كوره»ای به نام «نسیای زیرین» معرفی شده است (ابن حوقل، 2/ 514؛ اصطخری، 266؛ در برخی منابع: «النسائیة»، مثلاً نک : مقدسی، 214). بااین حال سكوت برخی دیگر از منابع این سده دربارۀ اندیجان ــ در عین یاد كرد از منطقۀ نسیا (مثلاً نک : همانجا) ــ نشان میدهد كه این شهر هنوز شهری مهم نبوده است. در جریان حملۀ قراختاییان، ولایت اندیجان نخستین بخش از نواحی ماوراءالنهر بود كه مسخر آنان شد (ابوالغازی، 49) و در جریان كشورگشایی سلطان محمد خوارزمشاه به سمت شرق، ولایت اندیجان كوتاه زمانی انتهای قلمرو خوارزمشاهان بود (همو، 37).
پس از حملۀ مغول، به موازات انحطاط شهر اخسیكت (ه م)، مركز قدیم منطقۀ فرغانه، اندیجان به عنوان شهر نخست در منطقه اهمیت یـافت. اندیجـان سرحد و منتهای قلمرو تیموری بود (نک : شرفالدین، 154 آ، 350 ب). و حملات تیمور به مغولستان از آنجا هدایت و پشتیبانی میشد (نک : همو، 353 آ).
در اوایل سدۀ 9ق/ 15م منطقۀ اندیجان چندی در تصرف خانات مغولستان بود كه میرزا میرك احمد را به ولایت آن گماشته بودند (نک : روملو، 93)، اما در 817 ق/ 1414 م الغ بیك تیموری به اندیجان سپاه برد و آن را به متصرفات نیای خویش بازگردانید. هر چند تلاش مغولان برای بازپسگیری اندیجان پس از بازگشت الغ بیك كارساز نیفتاد (نک : همانجا)، اما در طول چندین دهه، اندیجان همچنان موضوع نزاعی پیگیر میان امیران تیموری و خانات جغتایی مغولستان بود (مثلاً نک : حافظ ابرو، 1/ 518، 583، جم ). در 899ق/ 1494م، همزمان با درگذشت عمر شیخ، حملهای هماهنگ از طرف دو تن از امیران منطقه بر ضد فرغانه صورت گرفت كه بابر، امیر جدید تیموری، با انتقال سریع به اندیجان، حمله را دفع كرد (روملو، 639-640).
محمد خان شیبانی (حك 906-916ق)، در همان سالهای نخست (پیش از 909 ق/ 1503 م)، توانسته بود ولایت اندیجان را كوتاه زمانی تحت فرمان خود آورد (فضلالله، 4، 124؛ روملو، 71، 115)؛ ولایت اندیجان تا پایان حیات محمدخان به تناوب میان شیبانیان، نیروهای بابر ــ فرمانروای پیشین منطقه ــ و عوامل خانات جغتای دست به دست میشد (نک : بابر، فهرست، 82؛ دوغلات، 498).
پس از محمد خان نیز، اندیجان هیچ گاه به طور پایدار در كنار بدنۀ اصلی خانات شیبانی قرار نگرفت. در سالهای پایانی دهۀ 910 ق اندیجان در تصرف سیدخان حاكم كاشغر از خانات جغتای بود (دوغلات، همانجا) و پس از چندی به فرمان خانات ازبك بازگشت.
به دنبال قتل عبدالمؤمن پسر عبدالله خان ازبك در 1006 ق/ 1597 م، فرصتی برای توكل خان قزاق مهیا شد كه به سرعت اندیجان را بگشاید (نک : اسكندربیك، 591-592؛ «تاریخ ... »، 256؛ نیز نک : بارتولد، «فرغانه»، 536). از آن پس جنگهایی كه بر سر سلطه بر اندیجان رخ داده، جنگهایی داخلی میان خانهای اردوهای گوناگون قزاق است كه نقش خانهای كلان ازبك در این میان معمولاً حمایت از یكی از طرفهای درگیر بوده است (نک : كلیاشتورنی، 300, 303؛ بارتولد، «مأموریت ... »، 183).
با نظر به تختگاه سنتی منطقه، از عصر خواجهها تا اواسط دورۀ خانات خوقند، چه در منابع اسلامی و چه در منابع چینی، از حكومتهای منطقۀ فرغانه به دولت اندیجان تعبیر شده است (مثلاً نک : همو، «فرغانه»، همانجا؛ «اسناد ... »، 97). در تركستان شرقی تا عصر حاضر نیز بر همین پایه مهاجران از فرغانه، «اندیجانی» خوانده میشدهاند (نک : بارتولد، «اندیجان»، 326).
در اواخر سدۀ 13ق/ 19م، پیشروی قوای روسیۀ تزاری متوجه شهرهای اصلی خانات خوقند بود و پس از تصرف تاشكند و خوقند در 29 اوت 1875، زمانی كه مردم اندیجان خود را در معرض حملۀ قریب الوقوع میدیدند، هیأتی را به نمایندگی به تاشكند فرستادند و تابعیت خود را نسبت به دولت روسیه اعلام كردند (حسنی، 33-34). اما این تابعیت ریشهدار نبود و در 30 سپتامبر 1875 قیامی گسترده در اندیجان برضد سلطۀ روسیه برپا شد (همانجا).
با توجه به شرایط بحرانی در اندیجان، برای قوای روس راهی جز فتح قهرآمیز اندیجان باقی نمانده بود و در اول اكتبر 1875 دستههای نظامی روسیه وارد اندیجان شد. در 8 ژانویۀ 1876، نیروهای نظامی جدید وارد شهر گردید و در پی درگیریهای خونین با مجاهدان، تصرف اندیجان قطعیت یافت (همانجا).
در 1898م، گستردهترین قیام مذهبی ـ ملی در اندیجان به رهبری شیخ محمدعلی، ملقب به دوكچی ایشان، از شیوخ نقشبندی بر پا شد (نک : طوغان، 332؛ آكینر، 273) كه در تاریخنگاری شوروی، بدون پرداختن به چهرۀ مذهبی آن، صورت حماسهای خلقی یافته است (نک : EI2, I/ 504).
اندیجان در زلزلۀ سال 1902م دچار ویرانی گسترده شد، اما به زودی بازسازی گردید (نک : همانجا).
زبان منطقۀ اندیجان در اعصار پیش از اسلام را باید در ردیف زبانهای ایرانی شرقی جستوجو كرد، اما همزمان با نفوذ قارلقها و قراخانیان، زبان تركی در منطقه گسترش یافته، و پس از حملۀ مغول از سدۀ 7 ق بر رونق آن افزوده شده است. در سدۀ 10 ق، بابر در وصف اندیجان یادآور شده كه در عصر وی زبان منطقه تركی بوده، و چه در شهر و چه در اطراف آن كسی كه تركی نداند، یافت نمیشده است. به گفتۀ بابر گویش تركی اندیجان الگو و نمایندۀ گویشهای فرغانه بود و امیر علیشیر نوایی در خلق آثار ادبی خود از این گویش استفاده كرده است (نک : بابر، 2 ب؛ نیز بارتولد، «فرغانه»، 535) و بدین ترتیب سهم بسزایی را در شكلگیری زبان ادبی ازبكی داشته است.
امروزه در طبقهبندی گویشهای ازبكی، گویش اندیجانی به مجموعۀ گویشهای قارلق ـ چگل ـ اویغور تعلق دارد (رشتوف، 114 ff.) و در برابر گویشهای ایرانی گرای منطقۀ زرافشان و برخی گویشهای به دور از تأثیر ایرانی، در شمار گویشهایی است كه در حدی میانه تأثیر ایرانی پذیرفته است (نک : گولیاموف، 3).
در سدههای 4 و 5 ق، از شاعران پارسیگوی در اندیجان، علی قُرط اندكانی را باید نام برد كه تنها ابیاتی چند از او برجای مانده است (مثلاً نک : لغت فرس، 176، 213) و از شخصیتهای اسلامی اندیجان در عهد پیش از مغول، عالمی از صوفیه به نام ابوحفص عمر بن محمد بن طاهر اندكانی (د 545 ق) نامبردار است (نک : سمعانی، 1/ 364؛ یاقوت، 1/ 375). در اوایل سدۀ 7 ق نیز یكی از فقیهان برجستۀ حنفی برخاسته از اندیجان (د 632 ق) همین نام و كنیه را داشته است (نک : عبدالقادر، 1/ 396). در عهد تیموری ادب پارسی در اندیجان زمینۀ رشد یافت و كسانی چون یوسف اندكانی و بدیعی اندیجانی در سدۀ 9 ق مجال ظهور یافتند (نک : دولتشاه، 350، جم ؛ خواندمیر، 4/ 337) و این جریان در سدههای 10 و 11ق، با شاعرانی چون سپاهی، لامعی، نصیبی و داعی اندیجانی پی گرفته شد.
مآخذ
ابنحوقل، محمد، صورة الارض، به كوشش كرامرس، لیدن، 1938-1939م؛ ابوالغازی بهادرخان، شجرۀ ترك، به كوشش دمزون، سنت پترزبورگ، 1871 م؛ اسكندربیك منشی، عالم آرای عباسی، تهران، 1350 ش؛ اصطخری، ابراهیم، مسالك و ممالك، ترجمۀ كهن فارسی، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1368ش؛ بابر، ظهیرالدین محمد، بابرنامه، به كوشش بوریج، لندن، 1971 م؛ حافظ ابرو، زبدة التواریخ، به كوشش كمال حاج سیدجوادی، تهران، 1372 ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به كوشش لسترنج، لیدن، 1915 م؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1362 ش؛ دولتشاه سمرقندی، تذكرة الشعراء، به كوشش ادوارد براون، لیدن، 1901 م؛ رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به كوشش محمد روشن و مصطفى موسوی، تهران، 1373 ش؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1357 ش؛ سمعانی، عبدالكریم، الانساب، حیدرآباد دكن، 1382 ق/ 1962 م؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، به كوشش عصامالدین اورونبایف، تاشكند، 1972 م؛ عبدالقادر قرشی، الجواهر المضیئة، حیدرآباد دكن، 1332 ق؛ فرامكین، گ.، باستانشناسی در آسیای مركزی، ترجمۀ صادق ملك شهمیرزادی، تهران، 1372ش؛ فضلالله بن روزبهان، مهماننامۀ بخارا، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1355ش؛ لغت فرس اسدی طوسی، به كوشش فتحالله مجتبائی و علیاشرف صادقی، تهران، 1365ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، بیروت، 1408 ق/ 1987 م؛ وامبری، آ.، سیاحت درویشی دروغین، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، 1365 ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز: