بالکان
بالْکان، شبه جزیرهای در جنوب اروپا، نام بالکان به رشته کوههایی اطلاق میشد که در نوشتههای مؤلفانباستان و سدههای میانه به صورت هایموس است. استرابن از وجود کوههای هایموس در نزدیکی دریای سیاه (پونتوس) یاد کرده است (III/ 251, VIII/ 354 ). پلینی به منطقهای با نام هایمونیا اشاره کرده، و آن را با سرزمین یونان یکی دانسته (II/ 138-139). در زبان ترکی این نام به صورت بالقان و بلقان آمده که به معنای رشته کوه است. ترکام منطقۀ ناهموار را بالقانلیق مینامند (EI2, I/ 998؛ سامی، 2/ 1210). خلیل ایناجیک نوشته است که واژۀ بالک (بالق) به مفهوم گِل و لجن نیز آمده که پسوند (ان) بدان افزوده شده است (EI2، همانجا). بالق به زبان برخی از مردم ارغو (ساکنان نواحی میان طراز و بلاساغون) به معنای گِل بوده است (کاشغری، 111، 375). بارتولد از کوهی به نام بلخان در شرق دریای خزر یاد کرده که گویا از واژۀ پارسی بالاخانه پدید آمده اس. بعدها ترکمانان آن را در اروپا نیز به مفهوم کوه به کار گرفتند. بدینسان، نام بالکان برای کوه و نیز برای شبه جزیرۀ واقع در جنوب اروپا از اینجا پدید آمده است (بارتولد، III/ 359). بلغارها و صربها بالکان غربی را استارا پلانینا مینامیدند که به معنای کوه قدیمی و کهن است. این نام در میان اقوام اسلاو نیز رواج داشته است. نام بالکان در اطلس بزرگی که در 1170ق/ 1757م از سوی روبر دو وگوندی تهیه شد، آمده است (IA, II/ 280). ترکان عثمانی پس از نفوذ در قارۀ اروپا و تصرف منطقۀ بالکان آن را رومایلی نامیدند (همان، II/ 280-281).
شبه جزیرۀ بالکان در °36 و ´30 تا °47 و ´30 عرض شمالی و °15 و ´20 تا °29 و ´40 طول شرقی واقع شده است (سامی، 2/ 1211). دریای مرمره، تنگۀ بسفر و داردانل این شبه جزیره را از آسیای صغیر جدا میکند. دریای اژه، مرمره و سیاه در شرق شبه جزیرۀ بالکان واقعند («دائرةالمعارف جغرافیایی...»، I/ 184). بدینسان، بلغارستان، بخش بزرگی از یوگسلاوی سابق، آلبانی، یونان، جنوب رومانی، بخش اروپایی ترکیه و نیز بخشی از سرزمینهای شمال شرق ایتالیا در شبه جزیرۀ بالکان قرار دارند. سواحل بالکان مضرس، مرتفع و دارای شیب است. در غرب و جنوب آن خلیجهای کوچکی وجود دارد که در مجاورت آنها جزایر بسیاری با مساحت 500´21 ﻛﻤ 2 دیده میشوند. بیشتر نواحی بالکان کوهستانی و ادامۀ چین خوردگیهای آلپی است. بلندترین نقطۀ آن موسالا در رشته کوه ریلا 925´2 متر بلندی دارد. ابو هوای نواحی شمالی و مرکزی بالکان معتدل، و دیگر نواحی آن مدیترانهای است (ESE3, II/ 576). میانگین دما در نواحی شمالی حدود °22 و در جنوب °25 در ماه ژوئیه است که در زمستانها به °2- و در مناطق کوهستانی به °5- میرسد. میانگین بارش سالانه در مناطق کوهستانی غرب 000‘1 تا 500‘1 میلیمتر و در سواحل جنوبی بیش از 5 هزار میلیمتر است. مهمترین رودهای شبه جزیرۀ بالکان ماریتسا، مُراوا و رودهای مرزی دانوب و ساوا هستند که بیشترشان سیلابی و بعضی چون دانوب و ساوا قابل کشتیرانی است («دائرةالمعارف جغرافیایی»، همانجا). در منطقل کوهستانی ریلا، یخچالها و دریاچههایی بسیاری وجود دارد که بزرگترین آنها اسکوتاری، اَهرید وپرسپاست (همانجا). بالکان از دیدگاه تنوع رستنیها، غنیترین بخش منطقۀ مدیترانه است که در آن بیش از 500‘6 نوع گیاه، شناخته شده است. حدود 27٪گیاهان این منطقه بومی است. در این شبهجزیره انواع مختلف جانوران پستاندار، خزندگان و پرندگان وجود دارد (همانجا).
مردم ساکن شبه جزیرۀ بالکان، شامل بلغارها، یونانیان، آلبانییها، رومانییها، یوگسلاویاییها و ترکان منطقۀ تراکیه هستند («دائرةالمعارف دیانت»، V/ 25). از عهد باستان در جنوب این شبه جزیره، یونانیان که با نام هلن شهرت داشتند، سکنێ گزیدند. بعدها این گروه، مقدونیه و تراکیه را تصرف کردند. در شمال شرق شبه جزیرۀ بالکان، اسکیتها (سکاهای غربی) و در شمال غرب کِلتها (سلتها) سکنێ داشتند. بالکان یکی از سرزمینهایی بود که اقوام متعدد از شمال و نیز از سواحل جنوبی دریای مدیترانه بدانجا کوچ کردند. پیش از تأسیس امپراتوری روم شرقی(بیزانس)، مدتی این سرزمین در تصرف رومیان بود. رود دانوب مرز شمالی متصرفات روم محسوب میشد. رومیان خط دفاعی خود را در ساحل رود دانوب به امتداد دیوارهای مشهور به دیار ترایانوس (تراژان)، میان چرناودا، کنستانزا و دوبروجا پدید آوردند. در عهد یوستی نیانوس اول (ژوستی نین) و بازیلیوس دوم، امپراتوران روم شرقی، مرز امپراتوری در شمال به ردهای دانوب و داوا رسید (سامی، 2/ 1215-1216؛ EI2, I/ 998). بالکان در معرض هجوم و مهاجرت هونها، گُتها، بلغارها، اسلاوها، بجناکها (پچنکها)، کومانها، قپچانها و دیگر اقوام قرار کرفت (همانجا). در نیمۀ نخست سدۀ 6م هونها به منطقۀ بالکان رسیدند و با گذر از رود دانوب به اروپا روی آوردند. آنها از خلیج ایونی تا حوالی بیزانس را به باد یغما گرفتند (پروکوپیوس، I/ 287). در زمستان 559م آوارها به شبه جزیرۀ بالکان روی آوردند و ضمن گذر از آبهای منجمد رود دانوب به 3 گروه بخش شدند: گروه نخست راه مقدونیه و اِلادا را پیش گرفتند و تاترموپیل پیش تاختند؛ گروه دوم استحکامات خِرسون و تراکیه را تهدید کردند؛ و گروه سوم به کنستانتینوپولیس روی آوردند (گومیلف، 38). هجوما اوارها مایۀ ضعف امپراتوری روم شرقی، و مهاجرت اسلاوها به بالکان شد.
در حدود سال 60ق/ 680م بلغارها به اراضی مسیر سفلای رود دانوب روی آوردند. در آنجا مستقر شدند و رفتهرفته دولت نیرومندی را در شبه جزیرۀ بالکان تأسیس کردند که رقیب امپرتوری روم شرقی شد (EI2، همانجا). در سدۀ 7م با ورود اسلاوها به منطقۀ بالکان، دگرگونیهایی در این شبه جزیره روی داد (BSE3, III/ 477). بلغارها از 250ق/ 864م به آیین مسیح روی آوردند. ابوعبید بکری (ص 334-335) به نقل از ابراهیم بن یعقوب اسرائیلی طرطوشی (ﻫ م) ار ترجمۀ انجیل به زبان اسلاوی به فرمان ملکبلغار خبر داده، و آنان را نصارا نامیده است (نیز ﻧﮑ: EI2، همانجا)، ولی از نوشتۀ ادریسی چنین برمیآید که بلغارهای منطقۀ بالکان که در همسایگی روم شرقی میزیستهاند، مسیحی و مسلمان بودهاند. وی از وجود مسلمانان و مسجد جامع آنان در سرزمینبلغار خبر داده است (2/ 918). ابن خردادبه که آگاهی خود را از مسلم بن ابی مسلم جَرمی به دست آورده است. ضمن شرح اعمال روم (بیزانس) از 3 ناحیۀ طافلا (تفله)، تراقیه (تراکیه) و مقدونیه یاد کرده، و این 3 سرزمین بلادالصقالبه (سرزمین اسلاوها) در شمال ارض بُرجان (بلغار) نامیده است (ص 105؛ EI2، همانجا). در حدود العالم رود انوب «رود بلغری» (ص 580) و کوههای بالکان «کوهبلغری» نامیده شده است (ص 574).
در سدۀ 5ق/ 11م پس از سقوط خانات خزر، کوچ غُزان (اغوزها) از طریقِ ولگا به سوی جنوب روسیه آغاز گردید. در مآخذ بیزانسی این دوره از غزان با نام اوز، و در رویداد نامههای روسیه با نام ترک یاد شده است.س غزان با خویشاوندان بجناک خود به پیکار دست زدند. بجناکها ناگزیر به شبه جزیرۀ بالکان کوچ کردند، متعاقب آنان، غزان نیز روانۀ بالکان شدند. این حوادث مصادف با زمانی بود که گروه دیگری از غزان به همراه سلجوقها متوجه سرزمین بیزانس در آسیای شرقی شده بودند (بارتولد، VI/ 91). به نظر میرسد که اسلام نخستین بار در 662ق/ 1264م به کوشش یکی از عارفان آناتولی با نام ساری صالتق به شبه جزیرۀ بالکان راه یافته باشد (ﻧﮑ: EI2, I/ 998). در آغاز نیروهای عثمانی بیشتر به تاخت و تاز و غارت در نواحی مفتوحه توجه داشتند و در حملات خود به بالکان، دژها و استحکامات آن در سرزمین را ویران میکردند و پس از غارت و چپاولبه فرمانروایان مسیحی وامیگذاردند. ویرانی استحکامات صرفاً جنبۀ نظامی داشت. آنها گاه در بعضی از دژها، پادگانهایی را از خود باقی میگذاردند، زیرا بیم آن میرفت که اهالی مناطق متصرفی، بر ضد آنان سر به شورش بردارند؛ از اینرو، میکوشیدند تا در اراضی مفتوحه متحدانی از میان اشراف و فئودالها جستوجو کنند، زیرا هنوز تسلط کامل بر آسیای صغیر برای آنان میسر نشده بود. آنها در پیکار با بقایای دولت بیزانس، گروههایی از مسیحیان اراضی بالکان را در صفوف لشکریان خود جای میدادند. در سدۀ 8ق/ 14م در اوایل سدۀ 9ق/ 15م گروهی از فئودالها و اشراف حاکم بر نواحی مختلف بالکان وابستگی خود را به سلطان عثمانی پذیرفته بودند. یکی از شرایط وابستگی، مشارکت در لشکرکشیهای ترکان شرکت داشتند. پس از انهدام دولتهای بالکان، نمایندگان اشراف و فئودالهای محلی به خدمت ترکان درآمدند و توانستند در شرایط جدید موعقیت پیشین را حفظ کنند. ترکان نیز دشمنی با مسیحیان را نادیده گرفتند («امپراتوی...»، 107).
در سالهای 755-757ق/ 1354-1356م سلیمان پاشا تراکیه را تصرف کرد و متعاقب آن گروه بزرگی از ترکمانان را به تراکیه فرستادند و آن سرزمین را به صورت قلمرو ترک درآوردند (شاو، 1/ 46-47). مهاجرت گروههای بزرگی از ترکان در سدۀ 8ق/ 14م به ترکی شدن تراکیه و بلغارستان شرقی انجامید (ﻧﻜ : اینجالیک، 103-129). سیاست دولت عثمانی در سدۀ 8ق/ 14م سبب شد که مسیحیان منطقۀ بالکان تا مدتی دین خود را حفظ کنند. این نکته در مآخذ عثمانی قرن 9ق/ 15م آمده است («امپراتوری»، 108). ترکان گروه مسیحیان وابسته به لشکر عثمانی را «سپاه مسیحی» مینامیدند. این سپاهیان در سراسر شبه جزیرۀ بالکان حضور داشتند. ترکان به مقیاسی وسیع از سپاهیان وابسته به اشراف و فئودالها حاکم بر سرزمینهای مختلف بالکان بهره میجستند. آنان سازمانهای نظامی موجود در بالکان را که پیش از حمله به این مناطق وجود داشت، همچنان باقی گذاردند، چنانکه نامهای محلی خود مؤید این واقعیت است (همان، 109، 108).
پیوستن اهالی مسیحی بالکان به سازمان نظامی عثمانی، با نفوذ سپاه عثمانی در اراضی متصرفی بالکان، رابطهای مستقیم داشت. سپاه مسیحی در بسیاری از گروههای جنگی عثمانی در قرن 9ق/ 15م آمادۀ خدمت بود. در سدههای بعد از این سپاهیان اسلام آوردند. سپاهیانی که اسلام را میپذیرفتند از امتیازهایی برخوردار میشدند (همان، 113). عثمانیها در آغاز با اهل کتاب، یعنی مسیحیان و یهودیان با مدارا رفتار میکردند. در نتیجه شماری از مسیحیان برای بهرهگیری از مزایای دین رسمی، به اسلام گرویدند (شاو، 1/ 51). ابتدا دولتهای کوچک بالکان در اختلافهای میان خود به دولت عثمانی تکیه میکردند و آن را به چشم دولتی فرعی مینگریستند؛ اما سلاطین عثمانی با گذشت زمان و احراز قدرت، فرمانروای متحدان پیشین خود شدند. هنگامی که دولتهای کوچک بالکان درصدد تشکیل جبهۀ مشترک برآمدند و کوشیدند تا از مسیحیان غرب یاری بخواهند، کار از کار گذشته بود، زیرا دولت عثمانی از اواخر قرن 8ق/ 14م سیاست تازهای را آغاز کرده بود (EI2، همانجا). به تدریج همۀ مسیحیان بالکان میبایست مسلمان شوند، تا نیروی جنگی عثمانی استحکام پذیرد («امپراتوری»، همانجا).
مراد اول که با مرگ زودرس برادرش سلیمان، جای او را گرفته بود، دامنۀ متصرفات عثمانی را گسترش داد و منطقۀ اطراف رود ماریتسا را تصرف کرد و انبوهی از ترکمانان را به سرزمینهای مفتوحۀ بالکان فرستاد تا از این رهگذرسلطۀ خود را بر آن نواحی اعمال کند. این حوادث در فاصلۀ سالهای 766-768ق/ 1365-1367م روی داد (شاو، 1/ 47، 50). پیکارهای کوسوو در غرب، پریشتینا و اسکوییه در صربستان، اقدام نهایی مراد اول برای تصرف بالکان در 791ق/ 1389م بود (همو، 1/ 55؛ اوزون چارشیلی، I/ 252-255). این جنگها اگر چه به سود سپاه عثمانی پایان یافته بود، ولی مراداول به زخم خنجر یکی از اصیلزادگان صرب از پای درآمد. وی پیش از مرگ، ایلدرم بایزید را بهعنوان جانشین خود معین کرد (همو، I/ 256-257).
بایزید با نظارت مستقیم بر ممالک تابع دولت عثمانی، سیاست تازهای را آغاز نمود. او فرمانروایان ترک را بر اسکوپیه، نیکیپولی و دیگر نواحی مفتوحه گمارد و گروههایی از مهاجران ترک و تاتار را میان مناطق اسکوپیه و نیش سکنێ داد. وی از این رهگذر میخواست در بالکان حکومت واحدی پدید آورد. ولی اختلافهای درون شبه جزیرۀ آناتولی وجب شد که بایزید به آسیای صغیر بازگردد (همو، I/ 261-262). با بازگشت او، فرمانروایان محلی بالکان از اطاعت سر باز زدند و ضمن اتحاد با دولت مجارستان، ونیزیها و دیگران، اتحادی از مسیحیان بر ضد دولت عثمانی ترتیب دادند که فرنسویان نیز در آن شرکت داشتند. آنان جنگهای صلیبی را سامان دادند که یکی از پیکارهای عمدۀ آن، نبرد نیکیپولی بوده است. این نبرد در 798ق/ 1396م به پیروزی بایزید انجامید (همو، I/ 279, 287). وی پس از این پیروزی در سال بعد با یونانیان پیکار کرد و پس از کسب پیروزی به آناتولی بازگشت (همو، I/ 293).
سامان دادن اوضاع آناتولی دیری نپایید که تیمور گورکانی در 804ق/ 1402م در پیکار آنکارا سپاه بایزید را در هم شکست. چندی بعد بایزید چون دریافت تیمور قصد دارد او را همراه خود به سمرقند ببرد، با خوردن زهری که در زیر نگین انگشتری داشت، دست به خودکشی زد و در 14شعبان 805ق/ 9 مارس 1403م درگذشت (همو، I/ 309-310,320). عثمانیها که با پیروزی تیمور بیشتر متصرفات خود را در آناتولی از دست داده بودند. به شبهجزیرۀ بالکان روی آوردند و به آن سرزمین مهاجرت کردند. در نیمۀ سدۀ 9ق/ 15م لاتینیها از بالکان رانده شدند وبازرگانان محلی، مسلمانان، یهودیان، یونانیان و راگوزاییها جای آنان را گرفتند. با روی کارآمدن دولت عثمانی، دوباره دولت مرکزی نیرومندی در بالکان برقرار شد. سلطان محمد دوم سیاست وحدت بالکان را با قدرت اجرا کرد. در 864ق/ 1459م صربستان و مورئا (پلوپونز)، و در 867ق/ 1463 بوسنی به تصرف دولت عثمانی درآمد (EI2 ، همانجا). بوگومیلیهای بوسنی که گروهی از بقایای پیروان آیین مانی بودند و از زمانهای پیشین به بالکان مهاجرت کرده بودند (ناطق، 103-104)، داوطلبانه به اسلام روی آوردند.
پس از بایزید دوم دولی عثمانی به اسلامی کرن بالکان توجه بیشتری معطوف نمود. از سدۀ 11ق/ 17م عثمانیها در برابر مسیحیان صربستان، آلبانی و بلغارهای ساحل جنوب که مورد حمایت خاندان هابسبورگ و ونیزیها بودند، در زمینههای دینی شدت عمل بیشتری از خود نشان دادند و از اعمال زور خودداری نکردند (EI2, I/ 999).
در سدههای 9 و 10ق/ 15 و 16م گروههای بسیاری از ترکان به شبهجزیرۀ بالکان مهاجرت کردند، به گونهای که شمار آنان در 957ق/ 1550م به000‘200‘1 نفر رسید. وجود مساجد و تأسیسات متعدد اسلامی در منطقۀ بالکان در منطقۀ بالکان مؤید این نظر است. از اواخر سدۀ 11ق/ 17م شمار مسلمانان منطقۀ بالکان به سبب جنگهای پیدرپی کاستی پذیرفت (ﻧﮑ: ﻫ د، بالکان، جنگها) و شمار مسیحیان فزونی گرفت («دائرةالمعارف»، V/ 29,30).
مردم بالکان را از دیدگاه دینی و مذهبی میتوان به 3 گروه بخش کرد: گروه مسیحیان ارتدکس شامل یونانیها، صربها، بلغارها، رومانیاییها، مقدونیاییها و اهالی قراداغ که شمار آنان را حدود 55میلیون نفر تخمین زدهاندو گروه دوم مسلمانان که حدود 15٪ درصد جمعیت شبه جزیرۀ بالکان را تشکیل میدهند و شمار آنان حدود 9 میلیون نفر است؛ با این تفاوت که شمار مسلمانان منطقۀ تراکیۀ بالکان که اکنون بخشی از کشور ترکیه است، به تنهایی متجاوز از 15 میلیون نفر است. به جز این عده، حدود 70٪ از مردم آلبانی، 17٪ از اهالی یوگسلاوی سابق و 26٪ از مردم بلغارستان مسلمانند. شمار مسلمانان در یونان 250هزار، و در رومانی 70 هزار نفر است که جملگی آنان سنی مذهبند. از اهالی کوسوو 80٪ و بوسنی 42٪ مسلمانند. گروه سوم مسیحیان کاتولیک که شمار آنان را میان 4 تا 5 میلیون نفر تخمین زدهاند. زبانهای اسلاوی، مقدونیایی، یونانی، بلغاری، رومانیایی، ایتالیایی و ترکی را میتوا ن از جملۀ زبانهای رایج در شبه جزیرۀ بالکان بهشمار آورد (همان، V/ 27).
مآخذ
ابنخردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1889م؛ ابوعبید بکرِی، عبدالله، المسالک والممالک، به کوشش وان لون و ا. فره، تونس، 1992م؛ ادریسی، محمد، نزهةالمشتاق، بیروت، 1409ق/ 1989م؛ حدودالعالم، به کوشش مریم میراحمدی و غلامرضا ورهرام، تهران، 1372ش؛ سامی، شمسالدین، قاموس الاعلام، استانبول، 1306ق/ 1889م؛ شاو، ا. ج. و ا. ک. شاو، تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیۀ جدید، ترجمۀ محمود رمضانزاده، مشهد، 1370ش؛ کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، ترجمۀ محمد دبیر سیاقی، تهران، 1375ش؛ ناطق، ناصح، بحثی دربارۀ زندگی مانی و پیام او، تهران، 1357ش؛ نیز: