زمان تقریبی مطالعه: 3 دقیقه

بدلیسی

بِدلیسی، ابو یاسر عمار بن یاسر بن مطربن سحاب، عارف سدۀ 6ق/ 12م، مشهور به عمار یاسر بدلیسی و ملقب به ضیاء‌االدین. تاریخ ولادت و زادگان او دانسته نیست، اما با توجه به نسبت «بدلیسی»، به احتمال در بدلیس (ﻫ م) زاده شده است.
عمار یاسر از شاگردان و تربیت‌یافتگان شیخ ابونجیب ضیاء‌الدین سهروردی (د563ق/ 1168م) بود. او پس از طی مراحل سیر و سلوک نزد ابونجیب، از خلافی او شد، تا آنجا که در نیمۀ دوم سدۀ 6ق در شمار مشایخ بزرگ به حساب می‌آمد. نجم‌الدین کبرێ (د618ق/ 1221م)، عارف بزرگ و بنیان‌گذار طریقۀ کبرویه، از جمله مریدان او بود که پس از بهره جستن از بابافرج تبریزی (ﻫ م)، جهت تکمیل و کسب بیشتر معرفت (ح 580ق/ 1184م) به خدمت عمار یاسر بدلیسی رسید، به سلک اراتمندان او درآمد و از او خرقۀ تبرک دریافت کرد (نجم‌الدین، 227-228؛ علاء‌الدوله، چهل مجلس، 228-229؛ یافعی، 4/ 40-41؛ جامی، 421؛ خوارزمی، 1/ 118؛ خواندمیر، 3/ 35-37؛ ابن‌کربلایی، 2/ 308). نجم‌الدین کبرێ در کتاب فوئح‌الجمال از او به بزرگی یاد کرده است (همانجا).
جامی بدلیسی را بسیار ستوده، و در وصف او گفته است: «در تکمیل ناقصان و تربیت مریدان و کشف وقایع ایشان، کمال تمام داشته است» (همانجا) و نیز محمد نوربخش او را «ولی مرشد» عالم به «علوم ظاهر و باطن» و یکی از اولیای زمان خودش خوانده است (‌‌ﻧﻜ : ابن کربلایی، 2/ 335).
شیخ عمار یاسر، در بدلیس وفات یافت و در همانجا نیز به خاک سپرده شد (علاء‌الدوله، «تذکرة...»، 319؛ ، ابن کربلایی، همانجا). سال وفات او را به اختلاف 582ق/ 1186م (غلام سرور، 2/ 12؛ معصوم علیشاه، 2/ 108؛ استخری، 189) و نیز بین سالهای 590 تا 604ق/ 1194 تا 1207م دانسته‌اند (همانجا؛ ایرانیکا، GAL. I/ 567; IV/ 77).
بدلیسی نظریۀ خاص و جدیدی در تصوف ارائه نکرد و تنها به نشر و تعلیم سنت رایج صوفیه پرداخت (ایرانیکا، IV/ 78). نجم‌الدین کبرێ به نقل از استادش آورده است: «هرگاه وارد خلوت شدی به یک اربعین تنها اکتفا مکن، بلکه با خود بگو که پس از انجام اربعین هم از خلوت بیرون نخواهم رفت» و پس از آن گفت «آنچه ایراد شد نکتۀ دقیقی است که جز آنها که به سرحد کمال و بلوغ رسیده‌اند، دیگران متوجه آن نمی‌باشند» (ص 191).
بدلیسی بر تصریح نیت قبل از وارد شدن به خلوت تأکید می‌کرد (‌‌ﻧﻜ : جامی، ابن کربلایی، همانجاها). وی بر آن باور بود که با رسیدن بنده به مقام کمال، باطن او چون آخرت و ظاهر او چون دنیا می‌شود و از آن پس با قلب خود در آخرت و با جسم خویش در دنیا خواهد بود؛ پس انسان کامل به هر آنچه بر دیدۀ سر بنگرد، به چشم دل خدا را در آن یا با آن و یا پیش از آن می‌بیند، زیرا دل برای خداوند و برای شنخات او آفریده شده است و هرگاه از ما سوی الله فارغ گردد، جز نظر به خداوند برای او مشغولیتی نمی‌ماند (استخری، 194).

آثار

1. بهجة الطایفه. مؤلف در این کتاب به بحث دربارۀ موضوعات عرفانی پرداخته است. نسخه‌ای از این اثر در کتابخانۀ برلین موجود است (آلوارت، ﺷﻤ 2842). 2. صوم‌القلب، یا صوم‌القلوب. بدلیسی در این اثر به مسائل کلی عرفانی و نیز همان‌طورکه از نام آن آشکار است، پیرامون «قلب» صحبت کرده است. از این کتاب نیز نسخه‌ای در همان کتابخانه موجود است (همان، ﺷﻤ 3133).

مآخذ

ابن‌کربلایی، حافظ حسین، روضات‌الجنان، به کوشش جعفر سلطان القرایی، تهران، 1349ش؛ استخری، احسان‌الله علی، اصول تصوف، تهران، کانون معرفت؛ جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، 1370ش؛ خوارزمی، حسین جواهرالاسرار، به کوشش محمدجواد شریعت، اصفهان، مشعل؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب‌السیر، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، 1362ش؛ علاء‌الدولۀ سمنانی، احمد، «تذکرة‌المشایخ»، مصنفات فارسی، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، 1369ش؛ همو، چهل مجلس، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، 1366ش؛ غلام‌سرور لاهوری، خزینة‌الاصفیاء، لکهنو، 1290ق؛ معصوم علیشاه، محمد معصوم، طرادق الحقایق، به کوشش محمد جعفر محجوب، تهران، 1318ش؛ نجم‌الدین کبرێ، احمد، فوائح الجمال، ترجمۀ محمدباقر ساعدی خراسانی، تهران، 1368ش؛ یافعی، عبدالله، مرآة‌الجنان، بیروت، 1390ق/ 1970م؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.