بزاخه
بُزاخه، چاهی در سرزمین نجد متعلق به قبیلۀ طی یا بنی اسد كه بهسبب رویدادهای تاریخی شهرت و اهمیت یافته است.
جغرافینگاران مسلمان درباره موقعیت درست این محل اطلاع دقیقی ندادهاند، چنانكه برخی آن را ریگزاری در راه كوفه دانستهاند (نكـ: یاقوت،1 / 601؛ ابوعبید، 1 / 246-247؛ همدانی، 299)؛ اما از گزارشهای تاریخی چنین بر میآید كه بزاخه به ناحیهای وسیعتر اطلاق میشده است. همین مآخذ از دو رویداد مهم با عنوان «یوم بزاخه» یاد كردهاند. نخستین آنها، جنگ و غارت بزرگی است كه پیش از اسلام در این محل به وقوع پیوسته است (ابوعبیده، 2 / 563؛ قلقشندی، 415)، و رویداد دیگر، پیروزی خالدبن ولید بر پیامبر دروغین طُلَیحَة بن خُوَیلِد است. طلیحه كه به گفتۀ ابن خلدون از كاهنان دورۀ جاهلی بود (2(4) / 869 -870)، در آغاز در شمار فرستادگان قبایل عرب نزد پیامبر(ص) بود و اسلام آورد، ولی پس از آن مرتد شد و ادعای نبوت كرد (طبری، 3 / 256؛ مقدسی،4 / 157- 158). پیامبر (ص) سپاهی را به فرماندهی ضِرار بن اَزوَر به جنگ با وی فرستاد (طبری، 3 / 256-257)، اما درست هنگامی كه ضرار در آستانه پیروزی بود، خبر فوت پیامبر (ص) اوضاع را دگرگون كرد. در نتیجه، ضرار به مدینه بازگشت و سپاهیانش پراكنده شدند؛ قبیلههای، فَزاره، غَطَفان و هَوازِن نیز بر طلیحه گردآمدند، هر چند پیش از آن نیز قبیله طی و نیز برخی از افراد قبیله بنیاسد به او گرویده بودند (طبری، 3 / 257؛ نیز نكـ: ابن خلدون، همانجا؛ ابن اثیر، 2 / 346). طلیحه چون كارش بالا گرفت، سپاهی نیرومند فراهم ساخت كه تنها 700 تن از مردان قبیلۀ بنیفزاره (همو، 2 / 347) در آن بودند و سپس در بزاخهفرود آمد (خلیفه،1 / 82؛ ابناثیر،2 / 346-347). ابوبكر كه در آن هنگام در ذوالقَصّه (در نزدیكی مدینه) سرگرم مبارزه با مرتدان و یاغیان بود، شاید قصد داشت كه خود به جنگ باطلیحه رود، اما ظاهراً به دلیل آشفتگی اوضاع منصرف شد. پس خالدبن ولید را به فرماندهی بیش از 4 هزار نفر (مقدسی، 4 / 157) به سوی طلیحه فرستاد و به خالد توصیه كرد كه نبرد با یاغیان را از طی آغاز كند (ابن اثیر، 2 / 346) و برای آنكه در دل دشمن هراس بیفكند، چنین وانمود كرد كه خود نیز قصد پیوستن به خالد را دارد (همانجا؛ طبری، 3 / 253).
خالد پیش از رسیدن به بزاخه دو تن از فرماندهانش عُكاشة بن مِحصَن و ثابت بن اَقرم را به عنوان پیش قراول به بزاخه فرستاد، اما هر دو آنها به دست سپاهیان طلیحه كشته شدند (همو، 3 / 254؛ ابن اثیر، 2 / 347؛ مقدسی، 4 / 104؛ ابن سعد، 3(1) / 64، 3(2) / 36). در بزاخه جنگ سختی میان سپاهیان طلیحه و خالد درگرفت و طلیحه كه تا آن هنگام از سادهدلی برخی اعراب بدوی بهره برده بود، در آستانۀ شكست به همراه همسر خویش از معركه گریخت و به شام رفت (طبری، 3 / 256؛ ابن اثیر، 2 / 348؛ ابن اعثم، 1 / 13-14). برخی قبایل عرب كه در انتظار پایان كار بودند، متفرق شدند و خالد دو تن از یاران نزدیك طلیحه، عُیینة بن مالك و قُرّۃ بن هُبَیره را اسیر كرد و نزد ابوبكر فرستاد. ابوبكر از ریختن خون آنها درگذشت (خلیفه، همانجا)، اما خالد برخی از مرتدان را به سختی مجازات كرد (نك : ابن اثیر، همانجا). شاید دلیل پشیمانی ابوبكر در پایان كار از فرستادن خالد همین بوده باشد (نك : یعقوبی، 2 / 137). طلیحه بعدها اسلام آورد و در زمان خلیفه دوم به مدینه بازگشت و با وی بیعت كرد (ابن اثیر، همانجا؛ ابن اعثم، 1 / 18).
مآخذ
ابن اثیر، الكامل؛ ابن اعثم كوفی، احمد، الفتوح، به كوشش علی شیری، بیروت، 1411ق / 1991م؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن سعد، محمد، كتاب الطبقات الكبیر، به كوشش زاخاو، لیدن، 1322ق؛ ابوعبید بكری، عبدالله، معجم ما استعجم، به كوشش مصطفى سقا، بیروت، 1983م؛ ابوعبیده، معمر، ایام العرب قبل الاسلام، به كوشش عادل جاسم بیاتی، بیروت، 1407ق / 1987م؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، به كوشش سهیل زكار، دمشق، 1387ق / 1967م؛ طبری، تاریخ؛ قلقشندی، احمد، نهایة الارب، بیروت، 1405ق / 1984م؛ مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، به كوشش كلمان هوار، پاریس، 1907م؛ همدانی، حسن، صفة جزیرۃ العرب، به كوشش محمد اكوع، بیروت، 1403ق / 1983م؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، 1379ق / 1960م.