زمان تقریبی مطالعه: 8 دقیقه

بزی

بَزّی‌، ابوالحسن‌ احمد بن‌ محمد بن ابی بَزّه‌ (170-250ق‌ / 786-864م‌)، راوی‌ اول‌ قرائت‌ ابن‌ كثیر مكی‌ از قرّاء سبعه‌ و شیخ‌ القراء مكۀ معظمه‌. 
نام‌ ابوبزّه‌ را بَشّار (نك‍ : ابن‌ باذش‌، 1 / 80) یا یسار (ابن‌ ناصرالدین‌، 1 / 442) ذكر كرده‌اند. وی‌ ایرانی‌نژاد، و به‌ قولی‌ اهل‌ همدان‌ بود كه‌ به‌ دست‌ سائب‌ بن صیفی مخزومی اسلام‌ آورد و در میان‌ اعراب‌ بنی‌ مخزوم‌ ساكن‌ مكه‌ بزیست‌، و خود او و خاندانش‌ به مكۀ معظمه‌ انتساب‌ یافتند (ابن‌ باذش‌، همانجا؛ ذهبی‌، معرفة... ، 1 / 173-174). 
از آنجا كه‌ عبدالله‌ بن‌ سائب‌، فرزند مولای‌ وی‌ استاد قرائت‌ مجاهد و ابن كثیر (بنیان‌گذاران مكتب‌ قرائی‌ مكه‌) بوده‌ است‌ (نك‍ : همان‌، 1 / 47؛ ابن‌ جزری‌، غایة... ، 1 / 420؛ نیز نك‍ : ه‍ د، 4 / 510)، می‌توان دریافت كه ابوبزه از آغاز ورود به حجاز، در كنار ابن‌ كثیر به‌ فراگیری‌ قرائت‌ قرآن‌ كریم‌ پرداخته‌، و این‌ گرایش‌ در خاندان‌ وی‌ برقرار مانده‌ است‌؛ چنانكه‌ ابوالحسن‌ بزی‌ نخست‌ قرائت‌ اهل‌ مكه‌ را نزد پدرش‌ براساس روایت ابوعمرو جُنَید بن عمرو عَدْوانی‌ از ابوصفوان‌ حُمَید بن‌ قیس‌ اَعرَج‌ از مجاهد فرا گرفت‌ (نك‍ : ابن‌ مجاهد، 93) و بنا به‌ تقریر و تأكید بزی‌، این‌ روایت‌، اصل‌ قرائت‌ مكه‌، و مورداتفاق‌ و اجماع‌ همۀ قراء مكه‌ بوده‌ است‌ (همانجا). شاید منشأ بسیاری‌ از اختلافات‌ روایت‌ بزی‌ با روایت‌ قُنْبُل‌ و دیگران‌ از ابن‌ كثیر، همین‌ روایت‌ او با 3 واسطه‌ از مجاهد بوده‌ باشد كه‌ وی‌ به‌ اصالت‌ آن‌، و رجحان‌ آن‌ بر دیگر منابع‌ و مبانی‌ قرائت‌ ابن‌ كثیر معتقد بوده‌ است‌. 
ابوالحسن‌ بزی‌ تمامی‌ نیمۀ دوم عمر خود را، به‌ مدت‌ 40 سال‌، مؤذن‌ مسجد الحرام‌ بود و در همانجا حوزۀ قرائتی‌ بس‌ پررونق‌ و بلندآوازه‌ داشت‌ (ذهبی‌، همان‌، 1 / 175). از این‌رو، با وجود آنكه‌ بزی‌ قرائت‌ ابن‌ كثیر را به‌ واسطۀ استادانش‌ عكرمة بن‌ سلیمان‌ و ابوالاخریط از شِبل‌ بن‌ عَبّاد و اسماعیل‌ بن‌ عبدالله‌ بن‌ قسطنطین‌، شاگردان ابن‌ كثیر، روایت كرده است (ابن مجاهد، 92-93؛ ابن‌ مهران‌، 25-26)، وی‌ را «صاحب‌ قرائت‌ ابن‌كثیر» خوانده‌اند و قرائت‌ اهل‌ مكه‌ را به ‌او منسوب‌گردانیده‌اند (نك‍ : سمعانی‌، 2 / 218؛ ابن‌ اثیر، 1 / 121). 
پس‌ از وفات‌ وی‌، شاگرد ممتازش‌ ابوربیعه‌ محمد بن‌ اسحاق‌ ربعی (د 294ق‌ / 907م‌) با حفظ سِمَت‌ اذان‌گویی‌ مسجدالحرام‌، جانشین‌ بزی‌ گردید و حوزه درس‌ استادش‌ را در آنجا به‌ مدت‌ 44 سال‌ ــ یعنی تمامی دوران‌ اِقراء قنبل‌ (د 291ق‌)، راوی‌ دوم‌ قرائت‌ ابن كثیر، به‌ اضافۀ چندین‌ سال‌ پس‌ از آن‌ ــ زنده‌ و فعال‌ نگاه‌ داشت‌ و نخستین‌ كتاب‌ درسی‌ مُفرده قرائت‌ ابن‌كثیر را تألیف‌ كرد (ذهبی‌، همان‌، 1 / 228؛ ابن‌ جزری‌، همان‌، 2 / 99). همچنین‌، پس‌ از ابوربیعه‌، شاگرد دیگر بزی‌، اسحاق بن احمد خزاعی (د 308ق‌ / 920م‌)، امیرزاده مكه‌ دست‌ كم‌ تا اواخر دهۀ نخستین‌ از سدۀ 4ق‌ حوزۀ قرائت‌ استادش‌ را پررونق‌ و پایدار نگاه داشت و برای‌ نخستین‌ بار كتابی‌ جامع‌ مشتمل‌ بر موارد اتفاق‌ و اختلاف قراء مكه تألیف‌ كرد (ذهبی‌، همانجا؛ ابن‌ جزری‌، همان‌، 1 / 156). با این‌ ترتیب‌، طبیعی‌ می‌نماید كه‌ روایت‌ و قرائت‌ بزی‌، حضور و نفوذ دیگر روایت‌ مشهور قرائت‌ ابن‌ كثیر را، با وجود آنكه‌ قنبل‌ عرب‌نژاد و از خاندان‌ بنی‌ مخزوم‌ ــ مخدومان‌ پدر و نیاكان بزی‌ ــ و از ساكنان‌ بومی‌ حجاز بوده‌ است‌ (نك‍ : ابن‌ باذش‌، 1 / 79-80)، تحت‌ الشعاع‌ قرار داده‌ باشد و همگان‌ قرائت‌ ابن‌ كثیر را به‌ عنوان‌ قرائت‌ اهل‌ مكه‌، مساوی‌ با روایت‌ و قرائت‌ بزی‌ شناخته‌ باشند. افزون‌ بر این‌، تقدم‌ وفات‌ بزی‌ بر قنبل‌ و علوّ اِسناد روایت‌ بزی‌ از ابن‌ كثیر و عرض‌ قرائت‌ قنبل‌ بر بزی‌ را نباید از نظر دور داشت‌. 
كوششهای‌ دیگر شاگردان‌ برازندۀ بزی‌ از جمله‌ ابوعلی‌ حسن‌ ابن‌ حُباب بغدادی معروف‌ به دَقّاق‌ (د 301ق‌)، از محدثان‌ و مقریان‌ نامدار بغداد (نك‍ : ذهبی‌، همان‌، 1 / 229؛ ابن‌ جزری‌، همان‌، 1 / 209) و احمد بن‌ فرح‌ بغدادی‌، مُقری‌ بزرگ‌ بغداد و كوفه‌ (نك‍ : ذهبی‌، همان‌، 1 / 238) نیز، بی‌شك‌ در تثبیت‌ جایگاه‌ روایت‌ بزی‌ به‌ عنوان‌ روایت‌ اصلی‌ قرائت‌ ابن‌ كثیر و تنها نمایندۀ قرائت‌ اهل‌ مكه‌ در حوزه‌های‌ قرائت‌ عراق‌ سهم‌ بسزایی‌ داشته‌ است‌ (برای‌ فهرستی‌ از مشایخ‌ و شاگردان‌ وی‌، نك‍ : ابن‌ جزری‌، همان‌، 1 / 119). 
میزان‌ شهرت‌ و مقبولیت‌ زایدالوصف‌ ابوالحسن‌ بزی‌ را از آنجا می‌توان‌ دریافت‌ كه‌ وی‌ دستور عمل‌ قرائت‌ 21 تكبیر در فواصل‌ قرائت‌ 22 سورۀ آخر قرآن‌ را منفرداً از عكرمه‌ از اسماعیل‌ بن‌ عبدالله‌ بن‌ قسطنطین‌ از ابن‌ كثیر در قالب‌ یك‌ حدیث‌ مرفوع‌ با سند متصل‌ به‌ پیامبر اكرم‌(ص‌) روایت‌ كرد (نك‍ : ابوعمرو دانی‌، 227؛ ذهبی‌، همان‌، 1 / 176؛ ابن‌ جزری‌، همان‌، 1 / 120) و تأكید بر لزوم‌ عمل‌ به‌ این‌ سنت‌ نبوی‌ را از ابراهیم‌ بن‌ محمد شافعی‌ نقل‌ كرد؛ این‌ تقریر در افواه‌ بعضی‌ از شاگردان‌ وی‌، به‌ امام‌ شافعی‌ (محمد بن‌ ادریس‌) نسبت داده شد (نك‍ : ذهبی‌، همانجا؛ ابن‌ جزری‌، النشر...، 2 / 415) و موردقبول‌ و عمل‌ همگان‌ قرار گرفت‌. شگفت‌تر آنكه حاكم نیشابوری این خبر به اصطلاح‌ «غریب‌» و «مُنكَر» را (نك‍ : ذهبی‌، تاریخ‌... ، 145-146، معرفة، 1 / 175) در المستدرك‌ خویش‌ به عنوان حدیث صحیح‌ آورد (نك‍ : 3 / 304). علمای‌ قرآن‌ و مفسران‌ نیز، تكبیرهای مذكور را از سوی‌ پیامبراكرم‌(ص‌) نوعی‌ سپاس‌گزاری‌ به‌ درگاه‌ خداوند سبحان‌ و ابراز شادمانی‌ به‌ سبب‌ پایان‌ پذیرفتن‌ فترت‌ انقطاع‌ وحی‌ و تكذیب‌ شایعات‌ مشركان‌ از سوی‌ خداوند متعال‌ تلقی‌ و توجیه‌ كردند (نك‍ : خازن‌، 4 / 388؛ ابن‌ جزری‌، همان‌، 2 / 407- 408). ابن‌ جزری‌ بخشی‌ از كتاب‌ النشر را با عنوان‌ «باب‌ التكبیر و مایتعلق‌ به‌» به‌ بررسی‌ جامعی‌ پیرامون‌ این‌ سنت‌ رایج‌ اختصاص‌ داده‌ است‌ (2 / 405-440). به‌ موجب‌ این‌ شیوۀ پیشنهادی‌ بزی‌، قاریان‌ قرآن‌ كریم‌ از سورۀ ضُحى به‌ بعد، انتهای‌ هر سوره‌ را با تكبیر به‌ بسم‌الله‌ سورۀ بعد وصل‌ می‌كردند. این‌ بدعت‌ حسنه‌ در حوزه قرائت‌ پرآوازۀ حسن‌ بن‌ حباب‌، شاگرد بزی‌ با استناد به‌ نقلی‌ از استادش‌ به‌ صورت‌ «لااله‌ الاالله‌ والله‌ اكبر» درآمد (ابوعمرودانی‌، همانجا؛ ذهبی‌، همان‌، 1 / 178؛ ابن‌ جزری‌، غایة، 1 / 209). در دوره‌های‌ بعدی‌ به‌ صورت‌ «لااله‌ الاالله‌ و الله‌ اكبر و لله‌ الحمد» یا «لااله‌ الاالله‌ و الله‌اكبر، الله‌اكبر ولله‌ الحمد» درآمد (همو، النشر، 2 / 430-431) و تا به‌ امروز، به‌ هنگام‌ ختم‌ قرآن‌ در تمامی‌ حوزه‌ها و محافل‌ قرائت‌ قرآن‌ كریم‌ در جهان‌ اسلام‌ معمول‌ است‌. 
طریق‌ مشهور روایت‌ بزی‌، ابوربیعه‌ محمد بن‌ اسحاق‌ شاگرد اوست‌ كه‌ پس از وی‌ از طریق‌ نقاش‌ و زینبی‌ به‌ قاریان‌ و مقریان‌ سده‌های بعدی رسیده است‌ (اندرابی‌، 66-67). تفصیل‌ طُرُق‌ روایت‌ بزی‌ را ابن‌جزری‌ در كتاب‌ النشر (1 / 115-117) آورده‌ است‌. 
ابوالحسن‌ بزی‌ برخلاف‌ موقعیت‌ كم‌نظیر و اعتبار فراوانی‌ كه‌ نزد قراء زمان‌ خویش‌ و نیز پس‌ از آن‌ تاكنون‌ داشته‌ است‌، به‌ رغم‌ آنكه‌ از محدثان‌ بزرگ‌ هم‌روزگار خود روایت‌ حدیث‌ داشته‌، و عده‌ای‌ از محدثان‌ نیز از او نقل‌ حدیث‌ می‌كرده‌اند (نك‍ : ابن‌ حبان‌، 8 / 37)، نزد محدثان‌ چندان‌ مقبولیت‌ و اعتباری‌ نداشته‌ است‌ و او را همواره‌ در شمار ضعفا و سست‌ حدیثان‌ نام‌ می‌برده‌اند (عقیلی، 1 / 127؛ ابن ابی حاتم‌، 1(1) / 71؛ ابن جوزی‌، 1 / 86-87؛ ذهبی‌، میزان‌... ، 1 / 144، 145). البته اینگونه اظهارات رجال‌شناسانه‌ دربارۀ بزی‌ هرگز به معنای تردید در شأن‌ و مقام دینی و علمی‌ و اجتماعی‌ وی‌ نبوده‌ است‌، چنانكه‌ ذهبی‌ در كنار عناوین‌ «منكر الحدیث‌» و «لین‌ الحدیث‌» و تعبیرات‌ دیگر از این‌ قبیل‌، وی‌ را به‌ دین‌داری‌، پارسایی‌، زهد و عبادت‌ ستوده‌ است‌ (نك‍ : تاریخ‌، 145، سیر...، 12 / 51). 

مآخذ

ابن‌ ابی‌ حاتم‌، عبدالرحمان‌، الجرح‌ و التعدیل‌، حیدرآباد دكن‌، 1371ق‌ / 1952م‌؛ ابن‌ اثیر، علی‌، اللباب‌، قاهره‌، 1357ق‌؛ ابن‌ باذش‌، احمد، الاقناع‌ فی‌ القراءات‌ السبع‌، به‌ كوشش‌ عبدالمجید قطامش‌، دمشق‌، 1403ق‌؛ ابن‌ جزری‌، محمد، غایة النهایة، به‌ كوشش‌ برگشترسر، بیروت‌، 1402ق‌ / 1982م‌؛ همو، النشر فی‌ القراءات‌ العشر، به‌ كوشش‌ علی‌ محمد ضباع‌، قاهره‌، المكتبة التجاریه‌؛ ابن‌ جوزی‌، عبدالرحمان‌، كتاب‌ الضعفاء و المتروكین‌، به‌ كوشش‌ عبدالله‌ قاضی‌، بیروت‌، 1406ق‌ / 1986م‌؛ ابن‌ حبان‌، محمد، الثقات‌، حیدرآباد دكن‌، 1402ق‌ / 1982م‌؛ ابن‌ مجاهد، احمد، السبعة فی‌ القراءات‌، به‌ كوشش‌ شوقی‌ ضیف‌، قاهره‌، 1400ق‌؛ ابن‌ مهران‌، احمد، المبسوط، به‌ كوشش‌ سبیع‌ حمزه‌ حاكمی‌، دمشق‌، 1401ق‌ / 1980م‌؛ ابن‌ ناصرالدین‌، محمد، توضیح‌ المشتبه‌، به‌ كوشش‌ محمدنعیم‌ عرقسوسی‌، بیروت‌، 1414ق‌ / 1993م‌؛ ابوعمرو دانی‌، عثمان‌، التیسیر، به‌ كوشش‌ پرتسل‌، بیروت‌، 1406ق‌ / 1985م‌؛ اندرابی‌، احمد، قراءات‌ القراء المعروفین‌، به‌ كوشش‌ احمد نصیف‌ جنابی‌، بیروت‌، 1407ق‌ / 1986م‌؛ حاكم‌ نیشابوری‌، محمد، المستدرك‌، حیدرآباد دكن‌، 1334ق‌؛ خازن‌، علی‌، لباب‌ التأویل‌، بیروت‌، دارالفكر؛ ذهبی‌، محمد، تاریخ‌ الاسلام‌ (حوادث‌ و وفیات‌ 241- 250ق‌)، به‌ كوشش‌ عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، بیروت‌، 1411ق‌ / 1991م‌؛ همو، سیر اعلام‌ النبلاء، به‌ كوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، 1996م‌؛ همو، معرفة القراء الكبار، به‌ كوشش‌ بشار عواد معروف‌ و دیگران‌، بیروت‌، 1408ق‌ / 1988م‌؛ همو، میزان‌ الاعتدال‌، به‌ كوشش‌ علی‌ محمد بجاوی‌، قاهره‌، 1382ق‌ / 1963م‌؛ سمعانی‌، عبدالكریم‌، الانساب‌، حیدرآباد دكن‌، 1383ق‌ / 1963م‌؛ عقیلی‌، محمد، كتاب‌الضعفاء الكبیر، به‌ كوشش‌ عبدالمعطی‌ امین‌ قلعجی‌، بیروت‌، 1404ق‌ / 1984م‌.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.