زمان تقریبی مطالعه: 6 دقیقه

بلاشر

بِلاشِر، رژیس (1279-1352ش / 1900-1973م)، از بزرگ‌ترین خاورشناسان جهان در زمینۀ ادب و زبان عربی. 
وی در آغاز سدۀ 20م، در مون روژ (حومه پاریس) زاده شد. در 1915م ناچار همراه به كازابلانکـا (دارالبیضاء) در مراكش رفت و همان جا دورۀ تحصیلات متوسطه را وی لیوته به پایان رسانید. وی كه به ادامه تحصیل در رشته ترجمه تمایل خانواده در اثر تشویق استادان به راه یادگیری زبان و در دبیرستان و در دانشكدۀ ادبیات الجزیره نام‌نویسی كرد؛ اما چون خانواده از داشت، سرانجام ادب عربی گام نهاد ثروتی برخوردار نبود، او ناچار شد، برای كسب معاش، در مدرسه مولای یوسف رباط به كار نظارت مدرسه نیز بپردازد (از 1300ش / 1921م) و پیوسته میان دو سه شهر در رفت و آمد باشد. در همان دانشكده بود كه در خدمت خاورشناسان نام‌آوری چون‌ هانری ماسه و لوی پرووانسال درس خواند تا در 1922م موفق به دریافت درجه لیسانس شد و دو سال بعد در فوق لیسانس مدرسی پذیرفته شد و در همان حال در مدرسه مولای یوسف مجدداً ــ اما این بار در مقام مدرس ــ به كار پرداخت. سرانجام، از 1929م تا 1935م در «موسسۀ پژوهشهای عالی مغرب» به‌عنوان استاد و كارشناس آموزش به خدمت مشغول شد. در همین دوران بود كه بلاشر با مجله معروف هسپریس به همكاری پرداخت و «گزیده‌های جغرافیایی عربی در قرون وسطی» را منتشر كرد (پاریس / بیروت، 1932م). 
بلاشر در 1314ش / 1935م، در امتحان استادی «مدرسه ملی زبانهای شرقی» شركت كرد و همان سال كار دیرپای تدریس را آغاز نمود؛ وی جانشین خاورشناس نامدار گود فروا دو مومبین شد. در 1936م بلاشر از دو رساله خود كه برای اخذ درجه دكترای دولتی ضروری بود، دفاع كرد.رسالۀ اول (= رسالۀ جانبی)، ترجمه و تحقیق كتاب طبقات الامم صاعد ‌اندلسی بود و رساله اصلی، «شرح احوال متنبی». در این رساله پرمحتوا، وی از شیوه‌های نقد معاصر برای بررسی احوال این شاعر بزرگ عرب بهره برده است. 
در 1942م وی در «موسسۀ كاربردی پژوهشهای عالی» در بخش فقه اللغۀ عربی، جای‌گزین ویلیام مارسه شد و تا 1347ش / 1968م برآن مقام باقی ماند. در 1950م كرسی «فقه اللغه و ادبیات عرب در قرون وسطی» در دانشگاه سُربن به او واگذار شد كه تا زمان بازنشستگی (1970م) ادامه داشت. 
در 1945م كه مجلۀ آرابیكا تأسیس گردید، وی را به همكاری دعوت كردند. دو سال بعد، بلاشر مدیر آن مجله شد و تا 1962م در آن مقام باقی بود. وی از 1956 تا 1965م، ریاست «مؤسسۀ مطالعات اسلامی» را در فرهنگستان پاریس و در 1962م ریاست «مركز لغت‌شناسی عربی» را در «مركز ملی مطالعات علمی» به عهده گرفت. وی در همین احوال، مدیر افتخاری «انجمن استقبال از دانشجویان خاور نزدیك» و معاون «انجمن پیشبرد مطالعات اسلامی» و عضو یا مشاور چندین انجمن و مؤسسۀ شرق‌شناسی دیگر نیز بود. از این رو، می‌توان او را یكی از پرنفوذترین خاورشناسان، حتی در كشورهای عربی به شمار آورد. 
در سالهای آخر عمر بود كه بلاشر به عضویت فرهنگستان بزرگ فرانسه، «آكادمی ‌خط نگاره و ادب» فرا خوانده شد. شركت او در این فرهنگستان دیر نپایید، زیرا بیماریهایی كه از سالها پیش او را به رنج و درد دچار كرده بود، شدت یافت و او در تابستان 1973م از هرگونه فعالیت كناره گرفت تا به دنیای باقی شتافت (الیسف،3 -1؛ كوئن،2 -1؛ نیز نک‍ : عقیقی، 1 / 316؛ بدوی، 82). 
سخت‌گیری او نسبت به شاگردان، به صورت وسواس علمی‌ در پژوهشهایش جلوه‌گراست. از ویژگیهای كار او كوشش خستگی‌ناپذیری است كه در جامعیت بخشیدن به منابع هر اثر از خود نشان می‌دهد؛ اما كثرت منابع، هیچ گاه او را به پرگویی و درازنویسی نمی‌كشاند، زیرا او به یاری دانش گسترده و قدرت استنباط، به عصارۀ موضوع دست می‌یابد و آن را در كوتاه‌ترین عبارات عرضه می‌كند. از میان آثار او، شاید بتوان 3 اثر را، به نحوی، نقطۀ عطف در آن موضوع به شمار آورد: 
1. نخست كتاب «دستورزبان عربی كلاسیك» (پاریس، 1937م) كه با همكاری گودفروا دومومبین تألیف كرده، و در آن هم جانب نحو عربی را مراعات نموده، و هم در بیان مسائل از مصطلحات دستور لاتینی و فرانسوی سود برده، و هم از آراء زبان‌شناسی مدرن استفاده كرده است. 
2. كتاب دوم «مقدمه بر قرآن» (پاریس، 1947م) و سپس «ترجمۀ قرآن» (پاریس، 1949-1950م) است. «مقدمه» تاریخچۀ فشرده و بسیار سودمندی دربارۀ تاریخ وحی، جمع و تدوین و نگارش قرآن است. «ترجمه» كه بر پایۀ بسیاری از تفاسیر عربی و ترجمۀ پیشین قرآن استوار شده است، گرایشی سخت لغت‌شناسانه دارد و به همین سبب، گاه از سوی دیگر پژوهشگران، خاصه مسلمانان نقد شده است. 
3. كتاب سوم «تاریخ ادبیات عرب از آغاز تا پایان قرن پانزدهم» است كه تنها در 3 مجلد (پاریس، 1952-1966م) انتشار یافت و متأسفانه ناتمام مانده است. جلد اول این اثر، شامل كلیات و برای فهم ادب عربی، ضروری است. در این مجلد، زبان عربی در میان زبانهای سامی، خط عربی، كتیبه‌های جاهلی عربی، چگونگی شعر جاهلی، چگونگی جمع‌آوری شفاهی و سپس تدوین این آثار موشكافانه بحث شده است. در جلد دوم قرآن به عنوان پدیده‌ای ادبی بررسی، و بخشهایی از آن ترجمه شده است. بقیه كتاب و نیز جلد 3 به شرح حال و تقسیم‌بندی شاعران عرب اختصاص دارد. 

آثـار

از بلاشر حدود 12 كتاب بر جای مانده است، اینک كتابهای او برحسب سال چاپ: «گزیده‌ای از آثار جغرافی‌نویسان قرون وسطی» (بیروت / الجزیره، 1934م). «یك شاعر عرب در سدۀ 4ق: ابوالطیب المتنبی» (پاریس، 1935م). «ترجمۀ كتاب طبقات الامم» قاضی صاعد ‌اندلسی به فرانسوی، همراه با تعلیقات (پاریس، 1935م). «دستور زبان عربی كلاسیك» (پاریس، 1939م). «عناصر برگزیده از عربی كلاسیك» (پاریس، 1939م). «تمرین برای عربی كلاسیك» (پاریس، 1946م). «مقدمه بر قرآن» (پاریس، 1947م)، كه با عنوان در آستانۀ قرآن به همت محمود رامیار به فارسی ترجمه، و در 1359ش در تهران منتشر شده است. «ترجمۀ قرآن» (پاریس، 1949-1950م)، كه در آن كوشیده است سوره‌های قرآن كریم را برحسب زمان نزول تنظیم كند. این ترجمه به شكلی ساده و با مراعات ترتیب رایج در نزد مسلمانان، چندبار به چاپ رسیده است. «مسأله محمد (ص)» مشتمل بر زندگی‌نامه پیامبر اكرم (پاریس، 1952م). «تاریخ ادبیات عرب از آغاز تا پایان قرن پانزدهم» در 3 جلد (پاریس، 1952-1966م). این كتاب را ابراهیم كیلانی به عربی (دمشق، 1973-1974م) (نک‍ : آذرنوش، 1 / 10)، و جلد اول آن را نیز آذرتاش آذرنوش به فارسی برگردانده است (تهران، 1363ش).«همگام با محمد (ص)» (پاریس، 1956م)، «فرهنگ عربی ـ فرانسه ـ انگلیسی» با همكاری دو خاورشناس دیگر (از 1967 م بب‍‌ ). از این كتاب 3 جلد منتشر شده است. 
علاوه بر این كتابها، حدود 40 مقاله و انبوهی گزارش و نقد و معرفی كتاب از او دردست است كه در مجلات گوناگون (به خصوص اربیكا و «مجلۀ آسیایی») و دائرةالمعارفها، «دائرةالمعارف اسلام» (EI) و حتی لاروس و اونیورسالیس چاپ شده است. دو گرایش عمده در مجموعۀ این آثار دیده می‌شود: یكی ادبی است و نسبتاً متعدد كه در مقالاتی چون «بشار» (نک‍ : EI²) به چشم می‌خورد و دیگر گرایش قرآنی است كه در مقالاتی همچون «نفس» «كهف» (نک‍ : همانجا) جلوه‌گر است. 
كتاب‌شناسی نسبتاً جامعی از بلاشر در آنالكتا («یادنامۀ بلاشر»، انجمن فرانسوی دمشق، 1975م) منتشر شده است («کتاب‌شناسی ...»، مقدمه،17 -14)؛ همچنین درباره بلاشر چندین مقاله توسط همكاران یا شاگردانش نگارش یافته كه در این گفتار از آنها استفاده شده است: 1. مقاله‌ای از داوید كوئن در «مجلۀ آسیایی» (نک‍ : ص1-10 ). 2. مقاله‌های ش .آ. ژولی و ‌اندره میكل در آنالكتا. 3. مقالۀ نیكیتا الیسف در آرابیكا (نک‍ : ص 1-5).

مآخذ

آذرنوش، آذرتاش، مقدمه بر تاریخ ادبیات عرب بلاشر، تهران، 1363ش؛ بدوی، عبدالرحمان، موسوعه المستشرقین، بیروت، 1984م؛ عقیقی، نجیب، المستشرقون، قاهره، 1964م؛ نیز:

«Bibliographie de Regis Blachere»Analecta, Damascus, 1975; Cohen, D.,«Necrologie Regis Blachere», JA, 1974, vol. CCLXII; EI²; Elisseeff, N.,«Regis Blach I re», Arabica, 1975, vol. XXII.

آذرتاش آذرنوش

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.