بلگراد
بِلْگْراد، پایتخت و بزرگترین شهر جمهوری فدرال صربستان و مونته نگرو. بلگراد در زبان صربی به صورت بئوگراد به معنای «دژ یا شهر سفید» خوانده میشود. این شهر با مساحتی حدود 185‘322 هکتار، در 44 و 48 طول شرقی و 20 و 28 عرض شمالی و در محل تلاقی دو رودخانۀ ساوا و دانوب، در ارتفاع 132متری از سطح دریا واقع شده است (بلگراد...،7- 8؛ بریتانیکا، .(II / 825
این شهر که متشکل از 3 بخش است، مهمترین مرکز صنعتی یوگسلاوی سابق بود (همانجا؛ «دائرةالمعارف ایتالیا»، VI / 537؛ «دائرةالمعارف بینالمللی»، 494؛ GSE3, III / 137) و اکنون نیز مهمترین مرکز بازرگانی و صنعتی جمهوری فدرال صربستان و مونته نگرو به شمار میرود. صنایع و محصولات عمدۀ صنعتی آن عبارتند از ماشینسازی، تراکتورسازی، کاغذسازی، سفالگری، منسوجات، تولیدات چرمی و مبلمان. وجود معادن سرب و زغال سنگ در نزدیکی بلگراد، و نیز رودهای قابل کشتی رانی اطراف شهر و راههای ارتباطی مهم آن که اروپای غربی و شرقی و خاورمیانه را به هم میپیوندد، بر اهمیت بازرگانی و صنعتی این شهر افزوده است.
جمعیت بلگراد در 1377ش / 1998م حدود 500‘594‘1 تن برآورد شده است («بلگراد») که از نظر ترکیب قومی شامل صربها، مونتهنگروییها، آلبانیاییها و مجارهاست. تا پیش از فروپاشی یوگسلاوی بخشی از جمعیت بلگراد را کرواتها، مقدونیها و مسلمانان بوسنی تشکیل میدادند ( بلگراد، 8).
پیشینۀ تاریخی
سلتها شالودۀ بلگراد امروزی را در سدۀ 4ق م پیافکندند. این شهر در دورۀ تسلط رومیها که آن را «سینگی دونوم» میخواندند، توسعه یافت و به یکی از مراکز ثابت لژیونهای رومی بدل شد و بهتدریج، به صورت یک کلنی رومی درآمد (بریتانیکا، همانجا؛ «شهرها...»، III / 785؛ «دائرةالمعارف اسلام...»، V / 407؛ IA, II / 475).
در 442م هونها، سرمتها و گوتهای شرقی، سینگیدونوم را تسخیر، و آن را ویران کردند (همانجا؛ گیبون، .(II / 256 در 535م یوستینیانوس اول، امپراتور روم شرقی سینگیدونوم را بازسازی کرد و حصاری پیرامون آن کشید (بریتانیکا، نیز IA، همانجاها). در سدۀ 7م آوارها و سپس اسلاوها بر سینگیدونوم تاختند و در 212ق / 827م بلغارها بر آنجا دست یافتند و آن را بئوگراد نامیدند. کهنترین سندی که در آن از این شهر با نام امروزی آن یاد شده، نامهای است از پاپ خطاب به کشیشهای اسلاوی بلگراد که در 878م نوشته شده است («دائرةالمعارف اسلام»؛ بریتانیکا، نیز IA، همانجاها).
در 283ق / 896م، مجارها در سدۀ 10م فرانکها و ژرمنها، و سپس بلغارها بلگراد را مورد تهاجم قرار دادند. در 521ق / 1127م استفان دوم پادشاه مجارستان بلگراد را ویران کرد تا با مصالح آن شهر زِمون را بنا کند. در سراسر سدۀ 13م امپراتوری بیزانس بر سر تصرف بلگراد با بلغارها و مجارها نزاع داشت. در 755ق / 1354م، فرمانروای صربستان بر بلگراد استیلا یافت (همانجا). در 805ق / 1402م بلگراد پایتخت صربستان شد (بریتانیکا،همانجا؛ «فرهنگ...»، III / 1904)، اما با نفوذ ترکان عثمانی به بالکان و پس از نبرد کوزوو، و بالا گرفتن خطر امپراتوری عثمانی برانکویچ، فرمانروای صربستان بلگراد را به مجارستان واگذار کرد (شاو، 1 / 97؛ IA, II / 475-476).
عثمانیها بعد از پیروزی در جنگ کوزوو در 834ق / 1431م به بلگراد حمله کردند، ولی با وجود محاصرۀ 6ماهۀ شهر، کاری از پیش نبردند (اوزون چارشیلی، I / 418-419, 422-424؛ عاشق پاشازاده، 125؛ اینالجیک، I / 135؛ بریتانیکا، II / 825؛ سعدالدین، 1 / 362؛ «دائرةالمعارف ترک»، VI / 70؛ WNGD) و بلگراد از سوی اروپاییان مدافع مسیحیت لقب گرفت (بارنهارت، I / 434؛ بابینگر، 18-28؛ «تاریخ...»، 91، 75؛ «دائرةالمعارف اسلام»، V / 407؛ «فرهنگ»، همانجا).
سلطان محمد دوم نیز در 860ق / 1456م و 863ق بلگراد را محاصره کرد، اما به سبب کمک دولتهای اروپایی و بهویژه یاریهای پاپ که به تشویق او لشکری بزرگ به مقابلۀ عثمانیها گسیل شد، نتیجهای نگرفت (بابینگر، 148، 138؛ کلت، 17؛ «تاریخ»، 92؛ سعدالدین، 1 / 363؛ هامرپورگشتال، 1 / 526-528؛ اوزونچارشیلی، II / 15-18؛ IA, II / 476؛ «دائرةالمعارف اسلام»، .(V / 408 در 897ق / 1492م نیز خادمْ سلیمان پاشا حاکم عثمانی سمندریا کوشید تا بلگراد را تسخیر کند، اما موفق نشد (شاو، 1 / 139؛ هامرپورگشتال، 1 / 725-726؛ IA, II / 476-477).
فتح بلگراد سرانجام در 927ق / 1521م در زمان سلطان سلیمان قانونی توسط صدراعظم، پیری محمد پاشا به نتیجه رسید (هامرپورگشتال، 2 / 924؛ کلت، .(36-38 سلطان سلیمان اهالی بلگراد را اجازۀ مهاجرت به مجارستان داد و عدهای را نیز به استانبول فرستاد، تا در محلهای که بعداً بلگراد خوانده شد، زندگی کنند. آنگاه کلیسای اصلی شهر به مسجد تبدیل شد و بلگراد لقب دارالجهاد گرفت. خبر فتح بلگراد در دنیای اسلام منتشر شد و همۀ سران کشورهای اسلامی از جمله اسماعیل اول صفوی نامۀ تهنیت به سلیمان نوشتند (IA, II / 477؛ هامرپورگشتال، 2 / 951- 952، 1355-1356؛ اولیا چلپی، 5 / 379؛ ووسینیچ، 17؛ فریدون بک، 1 / 507-510؛ ریاحی، 26؛ کلت، همانجا).
بلگراد از نظر سوقالجیشی برای عثمانیان اهمیت فراوانی داشت و کلید فتح مجارستان و اتریش به شمار میرفت؛ چنان که این شهر به دومین شهر امپراتوری عثمانی بدل شد و اراضی آن به رسم «تیمار» (حقوق و رسوم دیوانی) میان ینیچریها تقسیم شد («دائرةالمعارف ترک»، VI / 71؛ شاو، 1 / 167، 173؛ فریدون بک، همانجا). حاکمان عثمانیِ بلگراد، قلعۀ شهر را بازسازی کردند و با ایجاد نهادهایی بلگراد را به مرکز نظامی و تجاری «روم ایلی» بدل ساختند (پامر، 18؛ EI2, I / 1163؛ فریدونبک، نیز «دائرةالمعارف ترک»، همانجاها؛ IA, II / 480). از این پس در بلگراد بیش از 150 سال صلح و آرامش حکمفرما بود.
در 1099ق / 1688م ماکسیمیلیان، امیر «باواریا» به نام امپراتوری مقدس روم بلگراد را تسخیر کرد (بارنهارت، همانجا؛ شاو، 1 / 380)، ولی چند سال بعد در 1104ق / 1693م، عثمانیان باز بر آنجا چیره شدند. از این تاریخ، بلگراد چند بار میان اتریش و عثمانی دست به دست شد و پیماننامههای «پاساروتیز»، «بلگراد» و«اسویشتُف» و تعیین مرزهای جدید نیز با یورش هر دو طرف، بارها نقض گردید (بارنهارت، I / 434؛ «تاریخ»، 267-268؛ GSE3, III / 138; IA, II / 479-481؛ «دائرةالمعارف ترک»، پامر، همانجاها؛ رفعت، 133-134؛ هامر پورگشتال، 5 / 3628؛ شاو، 1 / 402).
در اواخر ایام حاکمیت عثمانیها (اوایل سدۀ 13ق) ینیچریها دست به آزار و قتل اهالی صرب بلگراد زدند و تلاشهای دولت عثمانی برای جلوگیری از اعمال ینیچریها به جایی نرسید و کار به قیام صربها به رهبری ژرژ پترویچ مشهور به قره ژرژ و میلوش پرنُویچ انجامید و شورش به همه جا سرایت کرد. در 1222ق / 1807م، صربها بلگراد را به تصرف درآوردند وملیگرایان آنهابه قتل عام و مصادرۀ املاک مسلمانان پرداختند (میلر، 47, 48, 52؛ شاو، 2 / 42؛ GSE3, III / 137-138).
چندی بعد، بلگراد پایتخت صربستان شد (بریتانیکا، II / 825-826؛ GSE3, III / 138) و دولت عثمانی به موجب مادۀ 8 پیمان بخارست در 1812م، خودمختاری صربستان را به رسمیت شناخت؛ اما عثمانیها بار دیگر بلگراد را از قره ژرژ پس گرفتند، گرچه استقلال صربستان همچنان پابرجا بود و فقط قلعههای سرحدی در قلمرو ترکها باقی ماند (IA, II / 481-482؛ شاو، همانجا؛ هامرپورگشتال، 5 / 3625). برطبق معاهدۀ «ادرنه» در 1829م و به موجب فرمان 1830م اقامت مسلمانان در صربستان غیر از قلعههای سرحدی ممنوع شد («دائرةالمعارف کلمبیا»، I / 195؛ IA, II / 482).
دولت عثمانی سرانجام، بر اثر مداخلۀ دولتهای اروپایی با تخلیۀ تمامی قلعههای بلگراد موافقت کرد و آنها را به فرمان سلطان عبدالعزیز عثمانی به صربستان واگذاشت و مقرر شد تنها پرچم عثمانی در کنار پرچم صربها در قلعههای نظامی به اهتزاز درآید. در 2محرم 1284 / 6 مۀ 1867، آخرین سرباز ترک بعد از 346 سال تسلط عثمانی، از خاک صربستان بیرون رفت. با استیلای صربها بر بلگراد، همۀ مظاهر اسلامی شهر ویران گردید و تنها یک مسجد برای مسلمانان بلگراد باقی گذارده شد (میلر، 332-333؛ سامی، 2 / 1347؛ پامر، .(133 پرچم عثمانی تنها تا 1878م در پادگان بلگراد برافراشته بود (شاو، 2 / 259، «دائرةالمعارف اسلام، همانجا؛ «دائرةالمعارف بینالمللی»، 494؛ IA,، همانجا).
بلگراد از شهرهای ایالت سیلیتریا، از ایالات پنجگانۀ قلمرو اروپایی عثمانی، و مرکز سیاسی و اقتصادی این بخش از قلمرو عثمانی به شمار میرفت (میلر، .(17 بلگراد در این دوره دارای دو قلعۀ بزرگ بود و شهر در اطراف و در درون این قلعهها قرار داشت (IA, II / 483). در نیمۀ اول سدۀ 10ق / 16م، بلگراد در اطراف 4 مسجد و 4 محلۀ مسلماننشین گسترش یافت و در 967ق / 1560م، با 16 محله و بعد 38 محلۀ مسلمان نشین و مرکز مهم بازرگانی میان شرق و غرب محسوب میشد. اولیا چلبی که در 1070ق / 1660م از بلگراد دیدن کرده است، شهر را دارای 217مسجد، 214 سرای تجاری، 700‘3 مغازه و سوق سلطانی، 17 تکیه، 8 مدرسه و 9 دارالحدیث، چندین حمام، باروت خانه، ضرابخانه و میدان توصیف کرده، و بلگراد را «مصر روم ایلی» نامیده است (5 / 271-377؛ نیز نک : رفعت، 133؛ EI2, I / 1163؛ «دائرةالمعارف اسلام، همانجا). در این عهد، بلگراد از مراکز مهم شکوفایی فرهنگ اسلامی در عثمانی بود و علمایی چون منیر بلگرادی صاحب سبل الهدی به ترکی، نصیب احمد چلبی و نوری در این شهر میزیستند (قدس، 154؛ هامر پورگشتال، 4 / 2834؛ اولیا چلبی، 5 / 484- 485؛ IA, II / 485؛ «دائرةالمعارف ترک»، .(VI / 69-70
پس از خروج عثمانیها از بلگراد، مسجد «بایراکلی» که به دستور شاه میخائیلو تعمیر شده بود، تنها مرکزی بود که مسلمانان قلیل این شهر میتوانستند مراسم دینی در آن انجام دهند (امامویچ، 97-102؛ ووسینیچ، 84). در 1309ش / 1930م، «رئیس العلماء»، پیشوای دینی مسلمانان از بلگراد به سارایوو نقل مکان کرد (ملکم، .(169 مسلمانان کنونی بلگراد از تبار مسلمانان دورۀ عثمانی نیستند، بلکه بعد از 1918م از جمهوریهای مختلف یوگسلاوی به این شهر آمدهاند (EI2, I / 1165).
بلگراد پس از جنگ جهانی اول روی به رشد نهاد. پس از جنگ جهانی دوم، بلگراد نو در شمال شهر قدیمی پدید آمد که رود دانوب از وسط شهر میگذرد و به رونق و زیبایی آن میافزاید. از بناهای تاریخی بلگراد شمار کمی باقی مانده است، مسجد بایراکلی، یک مقبره، قلعه میدان، چند موزه، برج و کاخ ازجمله اماکن دیدنی بلگراد است («دائرةالمعارف کلمبیا»، I / 192-193؛ EI2, I / 1165؛ بریتانیکا، II / 826؛ «دائرةالمعارف ایتالیا»، VI / 538-539؛ GSE3, III / 137). بخش جدید شهر، توسط چندین پل به بخش قدیم بلگراد متصل میشود. کلبههای تفریحی در طول رودخانههای دانوب و ساوا، مناطق جنگلی و پارک جنگلی و باغ وحش، بلگراد را به مرکز گردشگری تبدیل کرده است («دائرةالمعارف ترک»، VI / 70؛ سینگلتن، 827، II / 825-26؛ «دائرةالمعارف کلمبیا»، I / 192؛ GSE3، همانجا).
مآخذ
امامویچ، مصطفى، بررسی تاریخی نسلکشی مسلمانان در یوگسلاوی، ترجمۀ سعید عابدپور، به کوشش علی رحمانی و محمد قدس، تهران 1377ش؛ اولیا چلبی، سیاحتنامه، به کوشش احمد جودت، استانبول، 1315ق؛ بلگراد، تاریخچه، رشد و توسعه، سفارت جمهوری اسلامی ایران، بلگراد، 1369ش؛ رفعت، احمد، لغات تاریخیه و جغرافیه، استانبول، 1299ق؛ ریاحی، محمد امین، سفارتنامههای ایران، تهران، 1368ش؛ سامی، شمسالدین، قاموس الاعلام، استانبول، 1306ق / 1889م؛ سعدالدین، محمد، تاج التواریخ، استانبول، 1279ق؛ شاو، ا. ج. و ا. ک. شاو، تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیۀ جدید، ترجمۀ محمود رمضان زاده، تهران، 1370ش؛ عاشق پاشازاده، درویش احمد، تاریخ، استانبول، 1332ق؛ فریدون بک، احمد، منشآت السلاطین، استانبول، 1274ق / 1858م؛ قدس، محمد، تحولات منطقۀ بالکان و آیندۀ بوسنی و هرزگوین، تهران، 1379ش؛ ووسینیچ، وین، تاریخ امپراتوری عثمانی، ترجمۀ سهیل آذری، تبریز، 1344ش؛ هامرپورگشتال، یوزف، تاریخ امپراتوری عثمانی، ترجمۀ زکی علیآبادی، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، 1367-1369ش؛ نیز:
Babinger, F., Mehmed the Conqueror and his Time, tr. R. Manheim, Princeton, 1978; Barnhart, C. L., The New Century Cyclopedia of Names, New York, 1954; »Belgrade«, Encarta, 2003; Britannica, macropaedia, 1978; Cities of the World, Detroit, 1987; Clot, A., Suleiman the Magnificent, London 1992; The Columbia Encyclopedia, New York, 1963; EI2; Encyclopedia International, New York, 1974; Enciclopedia Italiana, Rome, 1949; Gibbon, E., The Decline and Fall of the Roman Empire, New York; GSE3; Histoire de l 'empire Ottoman, ed. R. Mantran, Paris, 1989; IA; İnalcık, H., Fatih devri, Ankara, 1954; Malcolm N., Bosnia, a Short History, Cambridge,1994; Miller,W., The Ottoman Empire and its Successors, 1801-1927, London, 1966; The Oxford Dictionary of Byzantium, ed. A. P. Kazhdan, New York, 1991; Palmer, A., The Decline and Fall of the Ottoman Empire, London, 1992; Singleton, F., Twentieth-Century Yugoslavia, New York, 1976; Türk ansiklopedisi, Istanbul, 1968; Türkiye diyanet vakfı İslâm ansiklopedisi, Istanbul, 1992; Uzunçarԫılı, İ. H., Osmanlı Tarihi, Ankara, 1972; WNGD.
مهدی کیوانی