بنغازی
بِنْغازی، ولایت و بندری در لیبی. این ولایت با مساحتی حدود 536‘11كمـ 2 در شمال شرق لیبی و در كرانههای جنوبی دریای مدیترانه و شرق خلیج سدره واقع است. ولایت بنغازی از شمال و غرب به آبهای خلیج سدره، از شرق به ولایت فاتح و از جنوب به ولایت اجدابیه محدود است. مركز ولایت، شهر بندری بنغازی است كه یكی از دو شهر عمده و دومین بندر بزرگ لیبی به شمار میرود. جمعیت این ولایت در 2004م، 200‘998 تن برآورد شده است (نک : «فرهنگ ...»؛ انکـارتا).
بندر بنغازی در °32 و ´7 عرض شمالی و °20 و ´3 طول شرقی و در ارتفاع 300 تا 700 متری از سطح دریا، در كرانههای خلیج سدره، میان سواحل دریای مدیترانه و بلندیهای جبلالاخضر در ناحیهای صحرایی و در مسیر بادهای تند و خشك شرق و شمال واقع شده است. جبلالاخضر با بلندترین قلهاش (868متر) مانع پیشروی صحرا در این ناحیه شده است. با این همه، بنغازی نوار باریكی در ساحل مدیترانه است كه شنزار آن را احاطه كرده است WNGD, 136)؛ «دائرةالمعارف ایتالیا»، VI / 636؛I / 1048 ,EI2؛ اوانس پریچارد، 29).
پیرامون بنغازی كشاورزی محدودی با استفاده از آب باران و آبیاری دستی رواج دارد. تمام گذشتۀ باشكوه و پرفرازونشیب بنغازی دیروز و رونق كنونی آن مدیون موقعیت جغرافیایی مناسب آن است (نک : «دائرةالمعارف اسلام ...»، VI / 182؛ نیز نک : III / 168 GSE,؛ اینترنشنال، II / 514؛ «راهنما...»، 252).
دربارۀ نامگذاری بنغازی روایتها متفاوت است. از همه مشهورتر اینکـه نام شهر به «سیدی غازی»، از فرمانروایان مرابطون منسوب است كه مزارش در این شهر قرار دارد (اوانس پریچارد، 4I؛EI2، نیز GSE,، همانجاها).
بنغازی دارای تاریخی اساطیری است. نخستین ساكنان شناخته شده آن مهاجران یونانی بودند كه در سدۀ 7ق م به این ناحیه آمدند و شهر «سیرِن» را بنیاد نهادند. نام تاریخی سیرنائیك، ناحیه واقع در شمال شرق لیبی، بر گرفته از نام همین شهر است. در سدۀ 5ق م، مِسنیهای یونانی تبار در كنار سیرن 5 شهر مشهور به «پنتاپولیس» را بنا كردند كه «هسپریدِس» یكی از شهرهای پنجگانه، در جای كنونی بنغازی بر پا شد (استرابن، VIII / 201؛ بریتانیكا، I / 788؛GSE3، همانجا؛ گونیلی، 1 / 10؛ وارد، 30). مسنیها شهر خود را كه یك كلنینشین یونانی بود، به روش دولت ـ شهرهای متروپل آتن اداره میكردند GSE)، بریتانیكا، همانجاها).
دومین دورۀ تاریخ این ناحیه با استیلای دولت هلنی بطلمیوسیان آغاز میگردد. بطلمیوس سوم (سل 246-221ق م)، نام هسپریدس را تغییر داد و «برنیس8» نام بانویش را بر آن نهاد ( اینترنشنال، همانجا؛ بروكهاوس، II / 515؛ «دائرةالمعارف استاندارد...»، III / 801؛ گونیلی، 1 / 11؛GSE، همانجا). مهاجرت یهودیان ــ كه قصد سوداگری داشتند ــ شاید از این تاریخ به برنیس آغاز شده باشد (كوك، 57).
رومیان كه در پی كشورگشایی بودند، آغازگر سومین دورۀ تاریخ این ناحیه به شمار میآیند. آنان به قصد رقابت با كارتاژیان، برنیس را تصرف كردند، برج و بارو بر آن ساختند، از نظر اداری به كرِت منظمش نمودند و شهر را به یك كنسول منصوب از جانب رم سپردند. با تمامی سعی رومیان، برنیس اصالت یونانی خود را نگه داشت، در حالی كه تریپولی به یك شهر رومی تمامی عیار تبدیل شد (نک : «راهنما»، 23؛ اینترنشنال، همانجا). یوستی نیانوس امپراتور روم دیوار گرد شهر را بازسازی كرد، ولی درهجوم واندالها به سیرنائیك ویران شد ( كلیر...، IV / 54A). سومین جماعتی كه به این شهر رومیشده آمدند، یهودیان بودند كه به قصد سوداگری از سرزمینهای دور و نزدیك وارد شدند. پس از زوال امپراتوری روم، در دوره بیزانس، سیرنائیك با مركزیت برنیس به یك اسقفنشین تبدیل شد (پاولی، V / 282؛ «دائرةالمعارف ایتالیا»، VI / 638؛EI2، همانجا).
در 22ق / 643م منطقۀ سیرنائیك توسط عمرو عاص تسخیر شد. فاتحان عرب كه اهل زراعت نبودند، حشمداری را به بهای انهدام كشاورزی و كانالهای آبرسانی منطقۀ بنغازی رواج دادند. در این دوره برنیس شكوه گذشتۀ خود را از دست داد و به روستا ـ بندری متروكه تبدیل شد (نک : ناصری طاهری، 201-202؛ گونیلی، 1 / 20). آنچه زوال هویت رومی این شهر را شدت بخشید، كوچ قبایل بیابانگرد وحشمدار «بنیسلیم» و «بنیهلال» و نیز صحرانشینان «سنوسی» و «اولادالشیخ» از نواحی جنوبی لیبی به ناحیۀ سیرنائیك بود (2EI، همانجا؛ كوك، 59؛ افراسیابی، 39). از آن زمان تا مدتها، برنیس تنها ازلحاظ موقعیت سپاهگردانی اهمیت داشت. به این سبب، به تدریج شكوه برنیس باستان با یادگارهای یونانی، رومی و بیزانسی خود زیر شنهای صحرای لیبی مدفون شد (وارد، همانجا).
منطقۀ سیرنائیك مدتها قلمرو خلافت اموی، عباسی، فاطمی و ملوك دمشق بود. از زمان به قدرت رسیدن موحدون، دیگر بار این ناحیه مورد توجه واقع شد (نک : اصطخری، 40؛ EI²، همانجا؛ ناصری طاهری، 341). آبادانی و فرهنگ سیرنائیك از روزگاران كهن به مصر وابسته بود (نک : گراو، 135). از عهد باستان، این ناحیه به سبب موقعیت خاص خود مهاجرپذیر بود؛ به همین سبب مسكن اقوام گوناگونی است كه از گرداگرد دریای مدیترانه به آنجا میآمده اند (2EI، همانجا).
پنجمین هجوم بیگانگان به این ناحیه توسط تركان صورت گرفت. آنها در 927ق / 1521م سیرنائیك (لیبی) را تسخیر كردند (تقویم البلدان ...، 1 / 185؛ دیویدسن، 330؛ نیز نک : «دائرةالمعارف كلمبیا»، I / 199). در آغاز استیلای تركان عثمانی، سیرنائیك و تریپولی، از نظر تقسیمات كشوری یك «سنجاق» شمرده میشد، ولی از 1296ق / 1879م بنغازی از تریپولی مجزا شد و به عنوان سنجاقی مستقل درآمد (سامی، 2 / 1360؛ اوانس پریچارد، 94).
در سدههای 16 و 17م حدود نیمی از جمعیت بنغازی یهودی بود و این شهر به مركز صدور برده به مقصد كرت و استانبول بدل شد. این وضعیت برای چندین سده ادامه داشت. دلا چِلای جنوایی كه در سالهای 1232-1233ق / 1817- 1818م در عهد حكومت «قرهمانلی»، از بنغازی دیدار كرده است، روایت میكند كه دستكم نیمی از جمعیت 5هزار نفری شهر، یهودی بودهاند. تجارت بنغازی كه تماماً مبتنیبر برده بود، در اختیار تجار یهودی، یونانی و تونسی قرار داشت و تركها در آن مداخلهای نداشتند. در این زمان بنغازی روستایی ویرانه بیش نبوده است (همو، 42-41؛ رایت، 100-99؛ نیز نک : II / 626 IA,؛ «دائرةالمعارف ایتالیا»، VI / 636؛ افریقا...، I / 323).
در 1123ق / 1711م احمد قره مانلی از پاشایان ترك، حاكمیت مستقلی به نام سلسلۀ قره مانلی را در بنغازی تأسیس كرد كه تا 1251ق / 1835م ادامه داشت («دائرةالمعارف اسلام»، VI / 182؛ زامباور، 132؛ تقویم البلدان، 1 / 185-186). در 1315ق / 1897م جمعیت بنغازی به 15هزار نفر رسید كه بیشترشان مالتی، ایتالیایی و یونانی بودند. از این زمان است كه ایتالیاییها به فكر تسخیر لیبی افتادند ( I / 1048,EI2).
خاطرۀ تاریخی استیلای روم باستان بر شمال افریقا به انگیزهای مبدل شد تا دولت ایتالیا در 1329ق / 1911م، رفتار خشن انوربیگ، امیر بنغازی را نسبت به مهاجران ایتالیایی بهانه كند و آنجا را به اشغال خود درآورد (كوك، 60؛ چایلد، 75, 102 ,74؛ شاو، 2 / 487-489). دولت فاشیست ایتالیا، برای تسخیر لیبی، كشاورزان ایتالیایی را به سیرنائیك آورد و زمینهای قابل كشت میان بنغازی و درنه را به آنها واگذار كرد (گراو، همانجا). دولت ایتالیا برای جلب سرمایهگذاریهای خارجی به اجرای برنامههای عمرانی، توسعۀ شبكۀ راهها، تأسیس مدرسه، بیمارستان و جز آنها پرداخت. مأموران ایتالیایی از 1313 تا 1315ش / 1934 تا 1936م 12 شهرك جدید بنا كردند؛ 80 هزار هكتار از زمینهای ناحیۀ سیرنائیك را زیر كشت زیتون و تاك بردند و كانالهای متعدد، آب را به زمینهای بالادست جبلالاخضر رساندند. و به این ترتیب جمعیت بنغازی به 200‘31تن افزایش یافت كه از آن میان 900‘7تن ایتالیایی، 100‘3تن یهودی، 650تن سیاه پوست و بقیه شامل عربها و بربرها بودند. دولت ایتالیا در 1939م بنغازی و تریپولی را بخشی از ایتالیای بزرگ اعلام كردIA)، كوك، همانجاها؛ اوانس پریچارد، 109؛ تاریخ ...، 2 / 270-271؛ گونیلی، 1 / 16؛ «دائرةالمعارف كلمبیا»، همانجا؛ «دائرةالمعارف ایتالیا»، VI / 638 ؛GSE، همانجا؛ درایسدل، 295).
در این زمان، بنغازی به بندری اروپایی تبدیل شده بود كه همۀ امكانات جدید از بندرگاه تا تئاتر و جز آنها را دارا بود. البته همۀ این خدمات به محلۀ ایتالیاییها اختصاص داشت (كوك، 57؛ «دائرةالمعارف كلمبیا»، «دائرةالمعارف ایتالیا»، همانجاها؛ افراسیابی، 127). عمر مختار قهرمان جنگجوی لیبیایی با مشاهده این تضاد و دوگانگی حقارت بار، جنبش ضد استعماری و بیگانه ستیز خود را در 1302ش / 1923م از بنغازی آغاز كرد. جنبش درهم شكسته شد، ولی مبارزات عمر مختار و مردانش در خاطره مردم لیبی برای قیامهای بعد جا گرفت ( تاریخ، 2 / 268).
در 1321ش / 1942م، ارتش بریتانیا به لیبی حمله كرد و بنغازی را كه مركز تجمع نیروهای ایتالیایی بود، به سختی بمباران نمود. در فوریۀ همان سال، بنغازی به دست نیروهای انگلیسی افتاد. با ورود قوای آلمان به فرماندهی «رومل» شهر به اشغال آلمانها درآمد. بنغازی بیش از هزار بار بمباران، و 5 بار دست به دست شد WNGD, 136)؛ بریتانیكا، I / 788؛ نیز نك : بروكهاوس، II / 515). انگلیسیها شهر را تسخیر، و فرماندهی خود را در آنجا مستقر كردند. ادارۀ اطلاعات عمومی به سرپرستی جان رید و به معاونت سلیمان الجربی در مارس 1943 در بنغازی دایر گردید. روزنامۀ عربی زبان جریدة بنغازی برای بیداری ملی و كسب استقلال در این زمان انتشار یافت. ادریس سنوسی، پیشوای فرقۀ «سنوسیه» كه مركزشان اساساً بنغازی بود و پیشینۀ مبارزه در مقابل ایتالیا را داشت، با همكاری قوای اشغالگر وارد بنغازی شد و در 9 اوت 1946 كه روز ملی نام گرفت، به عنوان امیر سیرنائیك در جشن مردم شركت كرد (اوانس پریچارد،71؛ افراسیابی، 145-155).
همایش ملی بنغازی در 1327ش / 1948م و مقالات روزنامههای «بَرقۀ نوین» و جریدة بنغازی از امیر محمد ادریس دعوت كرد كه از مصر بازگردد و خود را سلطان كشور متحد لیبی، به پایتختی بنغازی بنامد. در پی این مبارزات در 3 مهر 1330ش / 24 سپتامبر 1951م، سازمان ملل متحد به استقلال لیبی رأی داد و ملك ادریس امیر سیرنائیك در بنغازی خود را سلطان تمامی لیبی نامید (فوده رارو، 147؛ گراو، همانجا؛ نیز نك : ویلارد، 75؛ EI2، همانجا؛ مریت ...، III / 98؛ كوك، 60).
ایتالیاییها در پی شكست در 1942م و یهودیان در پی جنگ اعراب و اسرائیل در 1346ش / 1967م، بنغازی را ترك گفتند (همو، 57- 58؛ «دائرةالمعارف كلمبیا»، همانجا).
در دوران ملك ادریس، بنغازی و تریپولی به صورت موازی، ولی با تناوب 4 ساله پایتخت كشور بودند، اما در عمل پایتخت جایی بود كه ملك ادریس در آنجا اقامت داشت. از 1336ش / 1957م تریپولی به عنوان پایتخت همیشگی انتخاب شد، ولی بنغازی هرگز اهمیت خود را از دست نداد و با تریپولی همچنان در رقابت باقی ماند (گونیلی، 1 / 18، 20؛ ویلارد، 89؛ كوك، 59؛ EI2، همانجا).
توسعۀ اقتصادی و فرهنگی بنغازی پس از استقلال لیبی آغاز شد. درآمدهای نفتی به سرعت بنغازی مدرن، ولی جهان سومی را به وجود آورد ( بروكهاوس، II / 515). این درآمدها همراه با موقعیت جغرافیایی، بنغازی را به عنوان مهمترین پایانۀ راههای زمینی، دریایی و هوایی داخلی و خارجی بدل ساخت. این شهر به وسیلۀ راههای ارتباطی خود شرق و غرب افریقای شمالی را با هم، و كشورهای حاشیۀ صحرای بزرگ افریقا را به دریای مدیترانه مرتبط میسازد. فرودگاه بین المللی «بنینه» در 20 كیلومتری شهر اعتبار ارتباطی آن را افزوده است ( كلیر، IV / 54A؛ اینترنشنال، بروكهاوس، همانجاها؛ دائرةالمعارف آریانا، 4 / 229).
دانشگاه بنغازی كه در 1958م تأسیس شد و دانشگاههایی كه پس از انقلاب لیبی گشوده شد، بر اعتبار فرهنگی شهر افزوده است (كوك، 59-60؛ افراسیابی، 396-410). شورای رهبری انقلاب لیبی، كار خود را از بنغازی آغاز كرد كه به واژگونی نظام سلطنتی در اول سپتامبر 1969 انجامید (تاریخ، 2 / 288).
با افزایش قیمت نفت، بنغازی به شهری جهان سومی تبدیل شد كه از یك سو، محلههای سنتی با خانههای محقر، كوچههای تنگ و پرتراكم، و از دیگر سوی، نواحی مدرن با ساختمانهای مجلل و تسهیلات و خدمات گران قرار دارد ( افریقا، همانجا؛ چمبرز...، II / 252؛ ویلارد،75؛ «راهنما»، 16). بنغازی قطب مهم در اقتصاد و گردشگری لیبی است. از جملۀ صادرات بنغازی دام و فرآوردههای دامی، و از واردات آن پنبه، منسوجات، زغالسنگ، آهن و ماشینآلات و تولیدات صنعتی را میتوان نام برد. در 1967م یك هفتم فعالیتهای صنعتی لیبی در این شهر متمركز بود، امروزه این رقم به حدود یك چهارم رسیده است. صنایع عظیم نفت، مواد غذایی و تولید وسایل چرمی از مهمترین آنهاست (همان، 212-210؛ «دائرةالمعارف اسلام»، VI / 181-182؛ مریت، همانجا؛ پاولی، V / 282؛GSE، همانجا).
بنغازی بزرگترین كارخانۀ آب شیرینكن جهان را داراست. این شهر با آفتاب درخشان، آثار دیدنی فراوان، تسهیلات مسافرتی و جلوههای زندگی بدویان جاذبههای گردشگری فراوان دارد. طول ساحل بنغازی یك میل است، اما در نزدیكیهای آن سواحل شنی فراوانی وجود دارد. چنان كه گفته شد، خرابههای شهرهای كهن هسپریدس و برنیس زیر تپههای شنی مدفون است. كلیسای كاتولیك رومی، مهمانخانه برنیس، پارك عمومی، باغ وحش و دانشگاه لیبی از مراكز جلب گردشگر است (گونیلی، 1 / 18-20؛ كوك، 66؛ «راهنما»، 235؛ «دائرةالمعارف ایتالیا»، VI / 639؛ افریقا، همانجا). جمعیت این شهر در 1383ش / 2004م، 700‘762تن برآورد شده است (نك : «فرهنگ»).
مآخذ
اصطخری، ابراهیم، مسالك و ممالك، ترجمۀ كهن فارسی، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1340ش؛ افراسیابی، بهرام، لیبی و تاریخ، تهران، 1363ش؛ تاریخ معاصر كشورهای عربی 1917-1970، ترجمۀ محمدحسین شهری، تهران، 1361ش؛ تقویم البلدان الاسلامیة، كراچی، 1964م؛ دائرةالمعارف آریانا، كابل، 1341ش / 1962م؛ درایسدل، آلاسدیر و ج. ه . بلیك، جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال افریقا، ترجمۀ دره میرحیدر (مهاجرانی)، تهران، 1369ش؛ دیویدسن، ب .، افریقا، تاریخ یك قاره، ترجمۀ هرمز ریاحی و فرشته مولوی، تهران، 1358ش؛ زامباور، معجم الانساب و الاسرات الحاكمة، ترجمۀ زكی محمدحسن و حسن احمدمحمود، قاهره، 1951م؛ سامی، شمسالدین، قاموس الاعلام، استانبول، 1306ق / 1889م؛ شاو، ا. ج. و ا. ك. شاو، تاریخ امپراتوری عثمانی و تركیه جدید، ترجمۀ محمود رمضانزاده، مشهد، 1370ش؛ فوده رارو، سالواتوره، افریقای آزاد، ترجمۀ محسن خادم، تهران، 1357ش؛ كوك، ژ. م .، مسلمانان افریقا، ترجمۀ اسدالله علوی، مشهد، 1373ش؛ گونیلی، حسین، جغرافیای ممالك اسلامی (قاره افریقا، لیبی)، تهران، 1342ش؛ ناصری طاهری، عبدالله، مقدمه ای بر تاریخ سیاسی و اجتماعی شمال افریقا (از آغاز تا ظهور عثمانیها)، تهران، 1375ش؛ نیز:
Afrika entsiklopedicheskii , spravochnik, Moscow, 1986-1987; Area Handbook for Libya, Washington, 1969; Britannica, micropaedia, 1978; Brockhaus; Chambers's Encyclopaedia, London, 1968; Childs, T. W., Italo - Turkish Diplomacy and the War over Libya 1911-1912, Leiden, 1990; Collier's Encyclopedia, London, 1986; The Columbia Encyclopedia, New York, 1963; EI2; Encarta Reference Library, 2003; Enciclopedia Italiana, Rome; Evans - Pritchard, E. E., The Sanusi of Cyrenaica, Oxford, 1949; Grove, A. T., Africa, Oxford, 1978; GSE ; IA; International; Merit Students Encyclopedia, New York, 1986; Pauly; Strabo, The Geography, tr. H. Jones, London, 1949; Tūrkiye diyanet vakfi Islam ansiklopedisi, Istanbul, 1992; The Universal Standard Encyclopedia, New York, 1959; Villard, H. S., Libya, New York, 1956; Ward, Ph., Touring Libya (the Eastern Provinces), London, 1969; The World Gazetteer, www.world- gazzetteer. com / r / r_ly. htm; Wright, J., Libya, Chad and the Central Sahara, London, 1989; WNGD.
مهدی كیوانی