زمان تقریبی مطالعه: 11 دقیقه

بهمنیان

بَهْمَنیان‌، اعضای‌ خاندانی از مسلمانان‌ كه‌ در شبه‌ جزیرۀ هند با تشكیل‌ حكومتی مستقل‌ و قدرتمند بر فلات‌ دكن‌ فرمان‌ راندند (748-933 ق‌ /1347-1527 م‌). 
1. »«   2.   3. » «   4. » ... «   

پیشینۀ تاریخی

امیران‌ دكن‌ پس‌ از شورش‌ برضد پادشاه‌ دهلی، محمدشاه‌ تُغلُق‌ (حك‍ 725-752 ق‌ /1325-1351 م‌)، یكی از فرماندهان‌ خویش‌ به‌ نام‌ اسماعیل‌ فتح‌ (مجومدار، 356: مُخ‌) را به‌ حكومت‌ برگزیدند. به‌ قولی، اسماعیل‌ پس‌ از دو سال‌ به‌ علت‌ ناتوانی در ادارۀ كشور، از حكومت‌ كناره‌ گرفت‌ و داوطلبانه‌ قدرت‌ را به‌ حسن‌ گانگو (كانكو)، ملقب‌ به‌ ظفرخان‌ داد. برپایۀ گزارشی دیگر، حسن‌ گانگو اسماعیل‌ را برانداخت‌ و خود با لقب‌ ابوالمظفر علاءالدین‌ بهمن‌شاه‌ (ه‍ م) در 748ق‌ به‌ سلطنت‌ رسید و سلسلۀ بهمنیان‌ دكن‌ را پایه‌گذاری‌ كرد (فرشته‌، 1 /275-277؛ بدائونی، 1 /236؛ احمد، نظام‌الدین‌، III(1) /2-3؛ مجومدار، همانجا). 
خاستگاه‌ بهمنیان‌ به‌ درستی روشن‌ نیست‌. برخی نژاد ایشان‌ را افغان‌ دانسته‌اند (نک‍ : جوشی، 248؛ نیز حسینی، 115). گروهی از تاریخ‌نگاران‌ سده‌های‌ میانۀ هند، حسن‌ گانگو را خواهرزادۀ هژبرالدین‌ ملقب‌ به‌ ظفرخان‌ از امیران‌ بلندمرتبۀ علاءالدین‌ خَلْجی و برادر علیشاه‌ از سرداران‌ محمدشاه‌ تغلق‌ دانسته‌اند (نک‍ : همو، 113-115؛ شروانی، «بهمنیان‌»، 149؛ نیز نک‍ : ه‍ د، بهمن‌شاه‌). 

اوضاع‌ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی

از سدۀ 7ق‌ /13م‌ با آغاز عصر جدیدی‌ در دكن‌ این‌ سرزمین‌ مدت‌ 300 سال‌ زیر فرمان‌ مسلمانان‌ قرار گرفت‌. این‌ تغییر سبب‌ شكل‌ گرفتن‌ طبقۀ جدیدی‌ از اشراف‌ سنیمذهب‌ در دكن‌ شد كه‌ خلجیان‌ و تغلقیان‌ وابسته‌ به‌ آنان‌ بودند. همچنین‌ برخی از حبشیان‌ كه‌ همراه‌ سپاه‌ اسلام‌ به‌ دكن‌ رفته‌ بودند، از جملۀ این‌ اشراف‌ بودند كه‌ خود را «دكنی» می‌خواندند. با شكل‌گیری‌ حكومت‌ مستقل‌بهمنیان‌ در دكن‌، این اشراف‌ فرمان‌بردار ایشان شدند (مجومدار، 359؛ جوشی، 263-266). 
پس‌ از قدرت‌ یافتن‌ بهمنیان‌، توجه‌ مسلمانان‌ دیگر مناطق‌ جهان‌ اسلام‌ به‌ دكن‌ جلب‌ شد. پادشاهان‌ بهمنی برای‌ رهایی از وابستگی به‌ دولتمردانی كه‌ در حكومت‌ تغلقیان‌ رشد یافته‌ بودند، شروع‌ به‌ فراخواندن‌ فرهیختگانی از دیگر سرزمینهای‌ اسلامی، از جمله‌ ایران‌، ماوراءالنهر و بین‌النهرین‌ كردند. بدین‌سبب‌، در این‌ دوره‌، با نامهای‌ سیستانی، آذربایجانی، گیلانی و بصری‌ در مآخذ تاریخ‌ دكن‌ روبه‌رو می‌شویم‌. این‌ مهاجران‌ جدید به‌ نامهای‌ آفاقیان‌ (ه‍ م) و «غریبان» خوانده‌ می‌شدند. با ورود مهاجران‌ جدید كه‌ بیشتر شیعه‌ بودند، به‌ آرامی تحولی فرهنگی آغاز گردید و به‌ نفوذ تشیع‌ در دستگاه‌ حكومتی منجر شد (شروانی، «بهمنیان‌ دكن‌»، 77-78؛ غوری‌، 156-157). هندوان‌ نیز بخشی از اشراف‌ بهمنی بودند، اما در دستگاه‌ حكومت‌ مركزی‌ نفوذی‌ نداشتند و بیشتر در ارتش‌ و جاگیرهایِ (اقطاعاتِ) خود قدرت‌ داشتند؛ چنان‌ كه‌ به‌ دستور علاءالدین‌ حسن‌ بهمنی، هندوانی كه‌ در ارتش‌ خدمت‌ می‌كردند، از پرداخت‌ جزیه‌ معاف‌ شدند (شروانی، «بهمنیان»، 152). 
تاریخ‌ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بهمنیان‌ به‌ دو دورۀ گُلبرگه‌ و بیدر تقسیم‌ می‌شود كه‌ هر یك‌ از آنها دارای‌ ویژگیهای‌ مشخصی است‌. با تأسیس‌ سلسلۀ بهمنیان‌، در دورۀ احمد شاه‌ اول‌ در 827 ق‌ /1424م‌، پایتخت‌ از گلبرگه‌ به‌ بیدر (محمدآباد) انتقال‌ یافت‌ (طباطبا، 54-55؛ نیز نک‍ : شروانی، همان‌، 165). از این‌ دوره‌ به‌ بعد، ویژگیهای‌ فرهنگ‌ و تمدن‌ ایرانی، بر فرهنگ‌ سلاطین‌ دهلی و دكن‌ چیره‌ شد. قدرت‌ دولتمردان‌ آفاقی در سازمانهای‌ حكومتی بهمنیان‌ افزایش‌ یافت‌ و اختلاف‌ دكنیان‌ و آفاقیان‌ شدت‌ گرفت‌. انتخاب‌ یك‌ آفاقی به‌ نام‌ خلف‌الدین‌ بصری‌ برای‌ نخستین‌بار به‌ مقام‌ وكیل‌السلطنه‌، و تشكیل‌ نیروی‌ 3 هزار نفری‌ كماندار از آفاقیان‌ باعث‌ گسترده‌ شدن‌ اختلاف‌ در دورۀ احمدشاه‌ شد. سرانجام‌، اختلاف‌ دو گروه‌ باعث‌ فروپاشی سلسلۀ بهمنیان‌ دكن‌ گردید (همو، «بهمنیان‌ دكن»، 80, 132، «بهمنیان»، 164-165؛ جوشی، 264-265؛ طباطبا، 81-84؛ فرشته‌، 1 /322). 
با نفوذ آفاقیان‌ در دستگاه‌ حكومت‌، نقش‌ دولتمردان‌ و فرهیختگان‌ شیعه‌ مذهب‌ مهاجر از ایران‌ و بین‌النهرین‌، باعث‌ گسترش‌ مذهب‌ شیعه‌ در دكن‌ شد؛ چنان‌كه‌ برخی از پادشاهان‌ بهمنی مانند فیروزشاه‌ و احمدشاه‌ اول‌ را شیعه‌ مذهب‌ دانسته‌اند (شروانی، «تأثیرات‌ ... »، 374-375؛ فرشته‌، 1 /285، 307؛ هیگ‌، «مذهب‌ ... »، 78-79؛ رضوی‌، I /250-251). دعوت‌ احمدشاه‌ از شاه‌ نعمت‌الله‌ ولی و آمدن‌ گروهی از خانواده‌ و طرفدارانش‌ به‌ دكن‌ باعث‌ گسترش‌ فرهنگ‌ ایرانی در دكن‌ و كاهش‌ نفوذ فرقۀ چشتیه‌ و طرفداران‌ گیسو دراز گردید (طباطبا، 65؛ رضوی‌، I /255-257). در دورۀ وزارت‌ محمود گاوان‌ در زمان‌ محمدشاه‌ سوم‌، با تقسیم‌ متناسب‌ مناصب‌ بین‌ دكنیان‌ و آفاقیان‌، موازنۀ قدرت‌ میان‌ دولتمردان‌ دو گروه‌ به‌ وجود آمد؛ اما با كشته‌ شدن‌ محمود گاوان‌، دوباره‌ اختلاف‌ و درگیری‌ شدت‌ گرفت‌ (شروانی، «بهمنیان‌ دكن»، 201؛ فرشته‌، 1 / 349-351). 
قلمرو بهمنیان‌ سرزمین‌ گسترده‌ای‌ بود كه‌ در دورۀ وزارت‌ محمود گاوان‌ به‌ بیشترین‌ وسعت‌ خود رسید و مرزهایش‌ از خلیج بنگال‌ در شرق‌ تا دریای‌ عرب‌ در غرب‌، و از سرزمین‌ ویجانگر در جنوب‌ تا گجرات‌ در شمال‌ گسترده‌ بود و با سرزمین‌ مالوا و وَرانگل‌ هم‌ مرز بود (شروانی، همان‌، 10-11). 
افزون‌بر مسلمانان‌ و اكثریت‌ هندو، شماری‌ از اقلیتهای‌ یهودی‌ و مسیحی نیز در بخشهایی از قلمرو بهمنیان‌ می‌زیستند (همو، «بهمنیان»، 207, 209، «بهمنیان‌ دكن»، 81). 
بهمنیان‌ برای‌ ادارۀ یك‌ سرزمین‌ وسیع‌ كه‌ جایگاه‌ مذاهب‌ و فرقه‌های‌ گوناگون‌ بود، احتیاج‌ به‌ سازمان‌بندی‌ دقیق‌ اداری‌ و نظامی داشتند. پادشاه‌ در رأس‌ ساختار حكومتی قرار داشت‌ و بر تمام‌ نهادهای‌ اداری‌، قضایی و نظامی از طریق‌ نمایندگان‌ منتخبش‌ فرمان‌ می‌راند و قدرتش‌ نامحدود بود. حكومت‌ 11 سالۀ علاءالدین‌ حسن‌ بهمن‌شاه‌ بیشتر در درگیری‌ با مخالفان‌ داخلی و خارجی گذشت‌ و فرصت‌ مناسبی برای‌ سازمان‌دهی و برقراری‌ نظم‌ نبود. در دورۀ محمدشاه‌ اول‌ كه‌ به‌ سازمان‌ دهندۀ حكومت‌ بهمنیان‌ شهرت‌ دارد، با تشكیلات‌ جدید دیوانی، بخشهای‌ مدنی، نظامی و قضایی ایجاد شد و هر بخش‌ زیرنظر یك‌ دیوان‌سالار قرار گرفت‌. عنوان‌ برخی از دیوان‌سالاران‌ دورۀ بهمنیان‌ اینهاست‌: 1. وكیل‌السلطنه‌ كه‌ مقام‌ برجسته‌ای‌ داشت‌ و قائم‌مقام‌ شاه‌ بود و همۀ دستورها، پیش‌ از اجرا به‌ امضای‌ او می‌رسید؛ 2. وزیر كل‌ كه‌ رؤسای‌ دیوانها زیر نظارت‌ او قرار داشتند؛ 3. امیرِ جُمله‌ كه‌ رئیس‌ دیوان‌ مالی بود؛ 4. وزیر اشرف‌ كه‌ به‌ رابطه‌ با كشورهای‌ خارجی و مراسم‌ دربار رسیدگی می‌كرد؛ 5. ناظر بیان‌؛ 6. پیشوا؛ 7. كوتوال‌ كه‌ رئیس‌ نظمیه‌ و ادارۀ شهر بود؛ 8. صدر جهان‌ كه‌ رئیس‌ قضا و مأمور رسیدگی به‌ امور مذهبی بود (جوشی، 256-257؛ هیگ‌، «پادشاهی ... »، 377). 
در زمان‌ علاءالدین‌ بهمن‌شاه‌ كشور به‌ 4 بخش‌ بیدَر، بِرار، دولت‌آباد و گُلبرگه‌ تقسیم‌ گردید و در زمان‌ فرزندش‌، محمد هر یك‌ از این‌ بخشها «طرف»، و حاكمان‌ آنها «طرفدار» خوانده‌ می‌شدند. طرفداران‌، حاكمان‌ قدرتمندی‌ بودند كه‌ جمع‌آوری‌ مالیات‌ و گردآوری‌ نیرو و فرماندهی آنها و انتصابهای‌ نظامی و اداری‌ برعهدۀ آنان‌ بود و در دورۀ قدرت‌ شاهان‌ بهمنی تحت‌ نظارت‌ دقیق‌ شاه‌ قرار داشتند. 
با گسترش‌ تدریجی قدرت‌ و قلمرو حكومت‌ كه‌ در دورۀ محمدشاه‌ سوم‌ (= لشكری‌) به‌ اوج‌ خود رسید، محمود گاوان‌، وزیر مشهور محمدشاه‌ با سازمان‌دهی تازه‌ای‌ قلمرو پادشاهی را به‌ 8 «سرلشكری» تقسیم‌ كرد كه‌ هدف‌ از آن‌ نظارت‌ بر قدرت «طرفداران» بود؛ اما توفیق‌ چندانی حاصل‌ نشد (شروانی، همان‌، 47؛ فرشته‌، 1 /280-281؛ جوشی، 257-258)
بهمنیان‌ برای‌ تصرف‌ سرزمینهای‌ جدید و مقابله‌ با همسایگان‌ قدرتمند، سپاهی نیرومند ایجاد كردند. به‌ نوشتۀ نیكیتین‌، سیاح‌ نیمۀ دوم‌ سدۀ 9 ق‌ /15 م‌ (نک‍ : چودهری‌، 696) سپاه‌ بهمنیان‌ از 300 هزار پیاده‌، 190 هزار سواره‌، و 575 فیل‌ تشكیل‌ می‌شد. شاه‌ در رأس‌ سپاه‌ بود و پس‌ از او، فرمانده‌ سپاه‌ كه‌ امیرالامرا نامیده‌ می‌شد، قرار داشت‌. تمام‌ افسران‌، منصب‌دار نامیده‌ می‌شدند و درجاتی از 100 تا 000‘2 داشتند. دسته‌های‌ جدید نظامی در سپاه‌ بهمنیان‌ ایجاد گردید؛ از جمله «باربرداران» كه‌ به‌ بسیج‌ سپاه‌ می‌پرداخت‌ و «سلاح‌داران» كه‌ محافظت‌ شاه‌ را عهده‌دار بودند و شمار آنها 4 هزار نفر بود و از اروپاییان‌ و تركان‌ نیز استفاده‌ می‌شد. بیدر نیز مركز تولید سلاح‌ برای‌ بهمنیان‌ بود (شروانی، همان‌، 57-58، «بهمنیان»، 154؛ فرشته‌، 1 /282، 290؛ چودهری‌، همانجا). 
افزون‌ بر غنایم‌ جنگی، مالیات‌ ارضی، منبع‌ اصلی درآمد پادشاهان‌ بهمنی را تشكیل‌ می‌داد و بخشی از زمینها قابل‌ كشت‌ به‌ صورت «جاگیر» به‌ دولتمردان‌ داده‌ می‌شد. پادشاهان‌ بهمنی برای‌ بهبود وضع‌ كشاورزان‌ و كشت‌ زمین‌ كوشش‌ بسیار كردند و مجاری‌ آبیاری‌ برای‌ زمینهای‌ كشاورزی‌ احداث‌ نمودند (شروانی، «بهمنیان‌ دكن»، 50؛ مجومدار، 362-363؛ جوشی، 250). 
سكه‌های‌ ضرب‌ شدۀ دورۀ بهمنیان‌ از جنس‌ طلا، نقره‌ و مس‌ بود كه‌ ویژگیهای‌ یكسانی از لحاظ وزن‌ و اندازه‌ داشت‌؛ اما محمدشاه‌ بهمنی در شكل‌ و طرح‌ سكه‌ها تغییراتی به‌ وجود آورد. این‌ تغییرات‌ اگرچه‌ در معاملات‌ با سرزمین‌ ویجانگر اخلال‌ ایجاد می‌كرد، اما وی‌ بر این‌ امر پای‌ می‌فشرد؛ چنان‌ كه‌ برای‌ تثبیت‌ سكه‌های‌ خود، از كشتار برخی صرافان‌ نیز ابایی نداشت‌ (فرشته‌، 1 /283؛ گوپتا، 134-137). 
ارتباط بازرگانی بهمنیان‌ با دیگر سرزمینها، سبب‌ افزایش‌ گسترۀ روابط فرهنگی و سیاسی آنان‌ شد؛ چنان‌كه‌ سلسلۀ بهمنیان‌، نخستین‌ حكومتی در هندوستان‌ بود كه‌ با عثمانیان‌ رابطۀ سیاسی برقرار كرد و نمایندگانی به‌ مصر فرستاد (احمد، عزیز، 48؛ هیگ‌، «پادشاهی»، 376). 

اوضاع‌ فرهنگی

دورۀ بهمنیان‌ اوج‌ شكوفایی فرهنگ‌ اسلامی در دكن‌ بود. پادشاهان‌ این‌ سلسله‌ كه‌ خود نیز از ذوق‌ ادبی بهره‌ داشتند، ضمن‌ تشویق‌ عالمان‌، ادیبان‌ و هنرمندان‌ دكنی، روحانیان‌، دانشمندان‌ و شاعران‌ ایران‌ و بین‌النهرین‌ را فراخواندند و بدین‌ترتیب‌، به‌ غنای‌ فرهنگی خویش‌ افزودند. در همین‌ زمان‌ است‌ كه‌ فضل‌الله‌ اینجو وزیر و ادیب‌ دورۀ فیروزشاه‌ بهمنی كوشش‌ بسیاری‌ برای‌ آوردن‌ حافظ شیرازی‌ به‌ دربار بهمنیان‌ كرد، اگرچه‌ حافظ از نیمه‌ راه‌ سفر به‌ شیراز بازگشت‌ (شروانی، «بهمنیان‌ دكن»، 77-78, 98-100؛ كرمی، 24، 28 بب‍ ؛ لاو، 82-83؛ فرشته‌، 1 /302؛ رضوی‌، I /248-250). 
پادشاهان‌ بهمنی غیر از ادبیات‌، به‌ علوم‌ نیز علاقه‌مند بودند؛ از جمله‌، فیروزشاه‌ به‌ نجوم‌ و ستاره‌شناسی علاقه‌ داشت‌ و رصدخانه‌ای‌ بنا نهاد و منجم‌ معروف‌ حكیم‌ حسین‌ گیلانیدر خدمت‌ او بود (لاو، 85). 
از اقدامات‌ مهم‌ پادشاهان‌ بهمنی برای‌ گسترش‌ فرهنگ‌ و 
علوم‌ اسلامی، تأسیس‌ مدارسی در ایلچپور و دولت‌ آباد بود. بزرگ‌ترین‌ این‌ مدارس‌ در بیدر به‌ فرمان‌ محمود گاوان‌ ساخته‌ شد كه‌ دارای‌ كتابخانه‌ای‌ بزرگ‌ بود. افزون‌ بر این‌، مدارسی نیز برای‌ آموزش‌ یتیمان‌ تأسیس‌ كردند (شروانی، همان‌، 203-204؛ لاو، 82؛ فرشته‌، همانجا). 
پادشاهان‌ بهمنی به‌ آبادانی و ایجاد بنا علاقه‌مند بودند و آثار بسیاری‌ از این‌ دوره‌، به‌ جا مانده‌ است‌. معماری‌ دورۀ بهمنیان‌ به‌ دو سبك‌ گلبرگه‌ و بیدر تقسیم‌ می‌شود. آثار معماری‌ گلبرگه‌ كه‌ به‌ دورۀ نخست‌ پادشاهان‌ بهمنی تعلق‌ دارد، تأثیر گرفته‌ از سبك‌ معماری‌ اسلامی پادشاهان‌ دهلی است‌ كه‌ در مواردی‌ ویژگیهای‌ معماری‌ ایرانی در آن‌ دیده‌ می‌شود؛ مانند مسجد جامع‌ گلبرگه‌، مسجدِ شاه‌ بازار، و مقبرۀ گیسو دراز. در دورۀ فیروزشاه‌ تأثیر معماری‌ هندی‌ در بناها مشاهده‌ می‌شود؛ چنان‌كه‌ مقبرۀ فیروز نمونۀ جالبی از التقاط معماری‌ هندی‌، ایرانی و سبك‌ روزگار پادشاهان‌ دهلی است‌. در دورۀ بیدر، با ورود مهاجران‌ ایرانی به‌ دكن‌، ویژگیهای‌ معماری‌ ایرانی نمود بیشتری‌ یافت‌ (شروانی، همان‌، 58, 103, 123؛ براون‌، 67 ff.؛ كرمی، 21). 

فروپاشی سلسلۀ بهمنیان

حكومت‌ بهمنیان‌ شاهد فراز و نشیبهای‌ بسیار بود. در دورۀ وزارت‌ محمود گاوان‌، حكومت‌ بهمنیان‌ به‌ اوج‌ شكوفایی فرهنگی و گستردگی وسعت‌ خود رسید. پس‌ از كشته‌ شدن‌ این‌ وزیر خردمند و شدت‌ گرفتن‌ درگیری‌ آفاقیان‌ و دكنیان‌، اركان‌ حكومت‌ مركزی‌ سست‌ شد و حكمرانان‌ منطقه‌ای‌ با سرپیچی از فرمان‌ حكومت‌ مركزی‌، خود را حاكمان‌ مستقل‌ خواندند. به‌ تدریج‌، شاه‌ در درگیری‌ میان‌ دولتمردان‌، قدرت‌ خویش‌ را از دست‌ داد و به‌ صورت‌ بازیچه‌ای‌ در دست‌ آنان‌ درآمد. سرانجام‌، كلیم‌الله‌، آخرین‌ پادشاه‌ بهمنی توسط امیر بریدی‌ از حكومت‌ خلع‌ شد و سرزمین‌ بهمینان‌ به‌ 5 سرزمین‌ مستقل‌ تقسیم‌ شد كه‌ بریدشاهیان‌ (ه‍ م)، عماد شاهیان‌، قطب‌ شاهیان‌، نظام‌ شاهیان‌ و عادل‌شاهیان‌ بر آن‌ فرمان‌ می‌راندند (فرشته‌، 1 /375-376؛ شروانی، همان‌، 239-241). 

مآخذ

بدائونی، عبدالقادر، منتخب‌ التواریخ‌، به‌ كوشش‌ كبیرالدین‌ احمد، كلكته‌، 1869 م‌؛ طباطبا، علی، برهان‌ مآثر، دهلی، 1355ق‌ /1936م‌؛ فرشته‌، محمدقاسم‌، تاریخ‌ فرشته‌، كانپور، 1290ق‌ /1874م‌؛ كرمی، مجتبى، نگاهی به‌ تاریخ‌ حیدرآباد دكن‌، تهران‌، 1373 ش‌؛ نیز: 

Ahmad, Aziz, Studies in Islamic Culture in the Indian Environment, Oxford, 1964; Ahmad, Niẓāmuddīn, The Ŧabaqāt-i-Akbarī, tr. Brajendranath De, Calcutta, 1939; Brown, P., Indian Architecture, Bombay, 1981; Chowdhury, J. N., «Administration of the Bahmani Kingdom», The Indian Historical Quarterly, ed. N.N. Law, Delhi, 1926, vol. II; Ghauri, I. A., «Muslims in the Deccan in the Middle Ages: An Historical Survey», Islamic Culture, Hyderabad, 1975, vol. XLIX, no. 1; Gupta, P. L., Coins, Delhi, 1996; Haig, W., «The Kingdom of the Deccan», The Cambridge History of India, New Delhi, 1987, vol. III; id, «The Religion of Ahmad Shah Bahmani», JRAS, London, 1924; Husaini, A. Q., «Career of Hasan (Bahman Shah) Before He Became the Sultan of the Deccan», Islamic Culture, Hyderabad, 1959, vol. XXXIII; Joshi, P. M., «The Bahmanī Kingdom», The Delhi Sultanate, ed. R. C. Majumdar, Bombay, 1967; Law, N.N., Promotion of Learning in India, Varanasi, 1985; Majumdar, R. C., An Advanced History of India, London, 1958; Rizvi, A. A., A Socio-Intellectual History of the IsnāʾAsharī Shīʾīs in India, Canberra, 1986; Sherwani, H. K., «The Bahmanīs», History of Medieval Deccan, ed. H. K. Sherwani and P. M. Joshi, New Delhi, 1974, vol. I; id, The Bahmanis of the Deccan, New Delhi, 1985; id, «Cultural Influences under Aḥmad Shāh Walī Bahmanī», Islamic Culture, Hyderabad, 1944, vol. XVIII.
مجید سمیعی

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.