تئون
تِئون، نامی یونانی که در متون دوران اسلامی به صورتهای ثاون و ثائون و ثاؤن ضبط شده است. در جهان اسلام دستکم دو تن از فلاسفه و دانشمندان یونانی به این نام شناخته بودهاند:
1. تئون ازمیری
ریاضیدان و فیلسوف یونانی، از مردم ازمیر در آسیای صغیر. عموماً او را همان تئونی میدانند که بطلمیوس در مجسطی (ص469-471) از او به عنوان ریاضیدان نام برده، و گفته است که در 129 و 130 و 132م زهره و مریخ را رصد کرده، و نتایج رصدهای خود را در اختیار او نهاده است (مثلاً «دائرة المعارف...»، XII(1)/ 374؛ اشتاین اشنایدر، 17؛ «زندگینامه... »، XIII/ 325). اگر این نظر درست باشد، اوج علمی تئون را باید در نیمۀ اول سدۀ 2م، در زمان امپراتوری هادریانوس (117-138م) دانست. دوستی و همکاری او با بطلمیوس نشان میدهد که او در این زمان در اسکندریه میزیسته است. اما نویگباور («تاریخ...»، 835) در اینکه تئونِ معاصر بطلمیوس همان تئونِ ازمیری باشد، تردید کرده است.
بر روی مجسمۀ نیمتنۀ تئون که در ازمیر کشف شده، و متعلق به زمان هادریانوس است، عبارت «تئون فیلسوف افلاطونی» نقش شده است («دائرةالمعارف»، همانجا). بنابراین، میتوان او را همان «ثاون المتعصب لفلاطن» دانست که ابنندیم از او در زمرۀ «فیلسوفان طبیعیای که نه زمانشان را میدانیم و نه مراتبشان را میشناسیم» نام برده، و به او کتابی «در ترتیب قرائت آثار افلاطون و نامنوشتههای او» نسبت داده است (ص 315). ابنندیم به این کتاب، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم دسترسی داشته، زیرا مطالبی از آن دربارۀ زندگی افلاطون و نام برخی از آثار او و دستهبندی آنها در گروههای چهارتایی، معروف به «رابوع» نقل کرده است (ص 306؛ نیز قفطی، 17-18). واژۀ اخیر که ترجمۀ عربی واژۀ یونانی «تترالوگیا» است، نشانۀ اصالت این نقل قول است؛ با این حال، سخن ابنندیم از بیدقتی خالی نیست، زیرا همۀ آثار افلاطون در دستههای چهارتایی مرتب نشدهاند. قفطی در وصف شخصی به نام «لَیبَلون» مطالبی بسیار نزدیک به نوشتۀ ابنندیم دربارۀ ثاون آورده (ص 268)، و لیپرت در حاشیۀ همان صفحه حدس زده که این لیبلون احیاناً تصحیف «لثاؤن» است و منظور همان تئون ازمیری است.
از تئون ازمیری تنها یک اثر با عنوان «آنچه از ریاضیات برای خواندن آثار افلاطون باید دانست» باقی مانده که بیشتر کتابی است راهنما برای دانشجویان فلسفه و کمتر مطلب ریاضی تازهای، حتى در آنچه به افلاطون مربوط میشود، دربر دارد («زندگینامه»، همانجا). ارزش این کتاب در منقولات آن از متون قدیمتر و از جمله تاریخچهای است که ائودموس، شاگرد ارسطو از هندسه فراهم کرده بوده، و اکنون از میان رفته است (همانجا؛ دربارۀ یکی از این منقولات، نک : هیث، «نجوم...»، مقدمه، 37). این اثر به احتمال زیاد غیر از کتابی است که ابنندیم از آن نام برده که نه اصل یونانی آن در دست است و نه در جای دیگری به تئون منسوب شده است. ابنندیم جزو شرحهای مقولات (قاطیغوریاسِ) ارسطو از شرح «شخصی به نام ثاون» نام برده است که به سریانی و عربی موجود بوده است (ص309؛ نک : حاجیخلیفه، 6/ 97؛ قفطی، 35). چون از میان دانشورانی که در دوران باستان تئون نام داشتهاند، تنها کسی که به فلسفه شهرت داشته، همین تئون ازمیری است (نک : «دائرةالمعارف»، همانجا)، ممکن است این شرح از همو باشد، هرچند در منابع دیگر چنین کتابی به تئون نسبت داده نشده است. ابن عبری این تئون را با تئون اسکندرانی (نک : دنبالۀ مقاله) اشتباه کرده، و در احوال افلاطون، بعد از نقل مطالبی نزدیک به آنچه ابنندیم از تئون افلاطونی نقل کرده، نوشته است که «تئون اسکندرانی برای او 33 کتاب برشمرده است» (ص 90).
2. تئون اسکندرانی
ریاضیدان و منجم یونانی، از مردم اسکندریه. وی در همین شهر به تعلیم نجوم و ریاضیات اشتغال داشت («دائرةالمعارف»، XII(1)/ 376). تئون در دانشنامهای بیزانسی به نام سودا که منبع اطلاع راجع به بسیاری از دانشمندان اسکندرانی است و در قرن 10م/ 4ق نوشته شده، «مصری» (Αίγύπτιος) نامیده شده است (لیپرت، 39؛ نیز نک : قفطی، 108: ثاؤن الاسکندرانی المصری المهندس)، اما از اینجا نمیتوان استنباط کرد که او نژاد مصری داشته است (نویگباور، «تاریخ»، 562).
تاریخ تولد و مرگ تئون درست معلوم نیست. نویسندۀ دانشنامۀ سودا وی را «فیلسوف» و معاصر پاپوس اسکندرانی (ه م) دانسته است (نک : جونز، 1). همچنین میدانیم که تئون در 364م دو گرفت را در اسکندریه رصد کرده، و دخترش هوپاتیا ــ که او نیز فیلسوف و ریاضیدان بوده ــ در 415م به دست عواممسیحی کشته شده است؛ نیز میدانیم که او در زمان مرگ دخترش زنده نبوده است («دائرةالمعارف»، همانجا). بنابر این، میتوان زمان مرگ تئون را در حدود سال 400م و دوران کمال او را حدود سال 370م دانست (نویگباور، همان، 5). ابن عبری این تئون را با تئون ازمیری (یا تئون معاصر بطلمیوس) اشتباه کرده، و از اینکه نام تئون در مجسطی و نام بطلمیوس در قانون تئون آمده (نک : دنبالۀ مقاله)، بهخطا نتیجه گرفته است که این دو معاصر بودهاند (ص 123). تئون ریاضیدانی نوآور نبود، و اهمیت او بیشتر به سبب شرحهایی است که بر برخی از آثار مهم نجوم و ریاضیات یونانی نوشته، و نیز تحریرهایی که از برخی دیگر از این آثار فراهم آورده است. با این حال، آثار او بر تحول بعدی ریاضیات و نجوم تأثیر عظیمی داشتهاند.
نجوم
مهمترین آثار نجومی تئون شرح او بر مجسطی و دو شرح او بر «جدولهای آسان» بطلمیوس (ه م) و نیز رسالۀ او دربارۀ اسطـرلاب است. بخشهایـی از شـرح مجسطـی او ــ که ظاهراً از درسهای او فراهم آمده، و به نوعی تکمیل و توضیح شرح پاپوس اسکندرانی است ــ از میان رفته، اما بخش عمدۀ آن باقی است («دائرةالمعارف»، XII(1)/ 376-377). مقالات اول تا چهارم این شرح را رُم و همۀ بخشهای باقیماندۀ آن را گرینائوس منتشر کرده است (نک : مل ، رم، نیز تئون اسکندرانی، «بطلمیوس...»). تئون در شرح بزرگ خود بر «جدولهای آسان»، نه تنها راه استفاده از این جداول را بیان کرده، بلکه روش ساختن آنها را نیز شرح داده است («دائرةالمعارف»، همانجا). شرح بزرگ تئون بر «جدولهای آسان» را موژونه و تیئون، و شرح کوچک او را یک بار هِملا و بار دیگر تیئون همراه با ترجمۀ فرانسوی منتشر کردهاند (نک : تئون اسکندرانی، «شرح بزرگ...»، «شرح کوچک...»).
از این 3 اثر تئون ظاهراً شرح او بر مجسطی وشرح بزرگ او بر «جدولهای آسان» در دوران اسلامی شناخته نبوده است، اما شرح کوچک او بر «جدولهای آسان» را به نام «قانون» میشناختهاند؛ زیرا مسعودی ( التنبیه...، 129) جزو کتابهای بطلمیوس، و در کنار مجسطی از کتابی به نام «قانون» نام برده است که تئون اسکندرانی بر آن شرح نوشته بوده است؛ و از اینجا معلوم میشود که منظور از کتاب «قانون» بطلمیوس همان «جدولهای آسان» و منظور از قانونی که در بسیاری از منابع دوران اسلامی به تئون نسبت داده شده، همان شرح او بر «جدولهای آسان» است. از سوی دیگر، صاعد اندلسی (ص198) موضوع این کتاب را بیان مختصر تعدیل ستارگان و تقویم آنها بر حسب رأی بطلمیوسیان دانسته، و گفته است که تئون در این کتاب حساب حرکت اقبال و ادبار را بر حسب نظر اصحاب طلسمات افزوده است. یعقوبی نیز این کتاب را که موضوع آن علم نجوم و محاسبات نجومی است، از کاملترین و روشنترین کتابهای نجومی شمرده، و حرکت اقبال و ادبار را از جملۀ مطالب آن دانسته است (1/ 159)؛ اما چون تئون از نظریۀ اقبال و ادبار در شرح کوچک خود «بر جدولهای آسان» بطلمیوس سخن گفته («زندگینامه»، XIII/ 323-324)، بنابراین، اثری که یعقوبی و صاعد اندلسی از آن به نام کتاب «القانون» یاد کردهاند، همان شرح کوچک تئون بر «جدولهای آسان» است.
نام این کتاب در متونِ دیگرِ دوران اسلامی به صورتهای «جداول زیج بطلمیوس المعروف بقانون المیسر» (ابنندیم، 328)، «قانون زیج ثاؤن» (بیرونی، القانون...، 1/ 129)، «زیج ثاون» (همو، الآثار...، 28)، «القانون فی النجوم» (مسعودی، مروج...، 1/ 270) و «زیج ثاون المعروف عند اهل المغرب بالقانون» (هاشمی، گ 102 پشت) نیز آمده است. به اعتقاد کِنِدی و پینگری (ص 203)، این کتاب از نخستین کتابهایی است که در دوران نهضت ترجمه به عربی ترجمه شده است. این دو آن را همان «زیج بطلمیوس» میدانند که ابنندیم از آن سخن گفته، و نوشته است که ایوب و سمعان آن را برای محمد بن خالد بن یحیی بن برمک «تفسیر کردند» (ص305). از این رو، کندی و پینگری ترجمۀ این کتاب را مقدم بر این «تفسیر» دانستهاند. چون محمد بن یحیى برمکی در 178ق/ 794م از منصب حجابت عزل شده است (سجادی، 141)، بنابر این، تاریخ این تفسیر باید اواخر قرن 2ق/ 8م، و تاریخ ترجمۀ «قانون» مقدم بر آن باشد. اما چون ابنندیم نام ایوب و سمعان را در ضمن فهرست مترجمانی آورده است که از زبانهای مختلف به عربی ترجمه میکردند و نیز اصطلاح «فسّر» را در همین فهرست در مورد ابن بهریز هم به کار برده است، میتوان گفت که منظور از تفسیر همان ترجمه است و ایوب و سمعان مترجمان این کتاب بودهاند و تاریخ ترجمۀ این کتاب همان نیمۀ دوم قرن 2ق است. چون در جای دیگری از ترجمۀ «جدولهای آسان» به عربی یاد نشده است، اگر نظر کندی و پینگری درست باشد، باید گفت که مسلمانان «جدولهای آسان» را تنها از راه شرح تئون بر آن میشناختهاند (با این حال، نک : ه د، بطلمیوس، که در آنجا «زیج بطلمیوس» همان «جدولهای آسان» دانسته شده است).
ترجمۀ عربی «قانون» تئون ظاهراً از میان رفته است، اما نویسندگان دوران اسلامی از دیرباز به آن توجه داشتهاند و نیز منقولاتی از آن در آثار ایشان باقی مانده است. احتمالاً کتابی که قفطی با عنوان «فیما اغفله ثاؤن فی حساب کسوف الشمس و القمر» (آنچه تئون در حساب خورشیدگرفتگی و ماهگرفتگی از نظر دور داشته است) از جملۀ آثار ثابت بن قره ذکر کرده (ص 118)، در تکمیل این کتاب بوده است. هاشمی در علل الزیجات (گ 94رو، 121رو، 126رو) برخی از روشهای محاسباتی «قانون» را نقل کرده است (قس: کندی و پینگری، 203-204، که بیشتر منقولات هاشمی را از تئون درست، و یکی از منقولات او را نادرست، و انتقاد او بر تئون را عجیب میدانند). مسعودی به نقل از «قانون» تئون اسکندرانی، شمار پادشاهان یونان را از فیلیپ تا کلئوپاترا 16 تن، و مدت سلطنت ایشان را 293 سال و 18 روز ( التنبیه، 111-112)، و به نقل از همو شمار پادشاهان روم را از آوگوستوس تا کنستانتینوس (قسطنطین بن هیلانی) 29 تن دانسته است (همان، 136-137). از این منقولات معلوم میشود که ترجمۀ عربی شرح کوچک تئون بر «جدولهای آسان» نهتنها در میان منجمان، بلکه در میان مورخان قرنهای 4-5 ق/ 10-11م شناخته بوده است.
این کتاب تأثیر ژرفتری نیز بر نجوم دوران اسلامی داشت. مسلمانان «جدولهای آسان» بطلمیوس را ــ که به احتمال زیاد مستقیماً به عربی ترجمه نشده بود ــ از طریق آن میشناختند و نیز از راه این کتاب بود که با نظریۀ معروف به «اقبال و ادبار» آشنا شدند. در بسیاری از متون اسلامی (از جمله، نک : یعقوبی،1/ 159؛ صاعد، 198) این نظریه از «قانون» تئون نقل شده، و تنها بتانی آن را به اشتباه به بطلمیوس نسبت داده است (ص 190). دلیل این اشتباه این است که بتانی «قانون» تئون، یعنی شرح او بر «جدولهای آسان»، را با خود «جدولهای آسان» بطلمیوس ــ که آن نیز در جهان اسلام به «قانون» معروف بوده ــ اشتباه کرده است. نظریۀ اقبال و ادبار در جهان اسلام پیروانی یافت و بعدها بر نجوم قرون وسطای اروپا بسیار تأثیر گذاشت (نک : ه د، تقدیم اعتدالین).
برخلاف بطلمیـوس ــ که در مجسطی مبدأ تاریخ را از بختنصر گرفته ــ تئون در «قانون» خود مبدأ تاریخ را از مرگ اسکندر فرض کرده است؛ به همین سبب، تاریخ او را «تاریخ اسکندر» گفتهاند (زیج...، گ 3 رو). با این حال، چون این تاریخ را تاریخ فلیبس یا فیلفس (فیلیپوس) نیز مینامیدهاند، برخی از مورخان و منجمان دوران اسلامی گمان بردهاند که مبدأ این تاریخ آغاز سلطنت اسکندر و یا مرگ فیلیپ پدر او ست. مثلاً مسعودی آورده است که ثاون صاحب کتاب «قانون» مبدأ تاریخ را از «مملکت اسکندر بن فلیبس المقدونی» گرفته (مروج، 1/ 269-270)؛ هاشمی نیز این تاریخ را «سنی فیلبس ابوالاسکندرالاول» خوانده است (گ 102 پشت). این اشتباه در زمان بیرونی بهحدی رایج بوده است که به نوشتۀ او، «جمهور» گمان میکردهاند که تاریخ اسکندر نیز، مانند تاریخ یزدگردی، از ابتدای به تخت نشستن او آغاز میشود. بیرونی در قانون مسعودی، علت این اشتباه را بیتوجهی به تاریخ اهل مغرب و اخبار یونانیان ــ که جز اندکی از آن به عربی ترجمه نشده بوده است ــ ذکر میکند و میگوید: آن فیلیپ که این تاریخ به نام او ست، برادر اسکندر است که بعد از مرگ او حکمران مقدونیه و اطراف آن شد. از اینرو، این تاریخ را، به این دلیل که از مرگ اسکندر آغاز میشود، تاریخ اسکندر، و به این دلیل که از به تخت نشستن فیلیپ برادر او آغاز میشود، تاریخ فیلیپ نامیدهاند؛ و این دو تاریخ یکی است (1/ 128-129). با این همه، او در آثار الباقیه همان خطای «جمهور» را تکرار میکند و فیلفس را پدر اسکندر میداند، و شگفت اینکه مینویسد: فیلفس پس از اسکندر به تخت نشست (ص 28؛ نیز نک : مقریزی، 1/ 705-706، که ظاهراً این مطلب را از بیرونی گرفته است). معلوم نیست که باید این تناقض را در اثر خطای ناسخان آثار الباقیه دانست و یا باید گفت که بیرونی هنگام تألیف آثار الباقیه مانند دیگران میاندیشیده، و بعدها هنگام نوشتن قانون مسعودی به این خطا پی برده، و آن را تصحیح کرده است (نیز نک : حاجی خلیفه، 3/ 470، که تاریخ رصد تئون را «در زیج او که به «قانون» معروف است»، 921 سال پیش از هجرت، و حاصل این رصد را تاریخ «فیلبس رومی برادر اسکندر» دانسته است. احتمالاً حاجی خلیفه مبدأ تاریخ اسکندر یا فیلبس را با تاریخ رصد تئون اشتباه کرده است).
صاعد اندلسی کتابی نیز به نام «کتاب الافلاک» به تئون نسبت داده، و موضوع آن را بیان حرکت افلاک و شمار آنها و مقدار حرکت ستارگان به پیروی از روش بطلمیوس در مجسطی، اما به صورت توصیفی محض و بدون برهان («مرسلاً مجرداً من البرهان»)، دانسته است (همانجا). با این حال، معلوم نیست که منظور از این کتاب شرح تئون بر مجسطی، یا شرح بزرگ او بر «جدولهای آسان» است، یا اثر دیگری است که ابنندیم (ص328) و قفطی (ص108) و ابن عبری (ص123) به نام کتاب المدخل الی المجسطی به تئون نسبت دادهاند.
در آثار دوران اسلامی دو کتاب دربارۀ آلات نجومی به تئون نسبت داده شده که نام آنها به صورتهای گوناگون آمده است. ابنندیم این دو را «کتاب العمل بذات الحلق» و «کتاب العمل بالاسطرلاب» نامیده (همانجا)؛ اما ابن عبری نام این دو کتاب را به صورت «کتاب ذات الحلق» و «کتاب الاسطرلاب» آورده است (ص123-124). ظاهراً اصل یونانی کتاب اول از میان رفته، اما نسخههایی از کتابی به نام «فی العمل بذات الحلق» در کتابخانۀ آستان قدس رضوی موجود است که در فهرست این کتابخانه به تئون نسبت داده شده است (آستان...، 10/ 97، 228). کتاب دوم نیز به صورت کامل باقی نمانده؛ اما یعقوبی جزو آثار بطلمیوس از دو کتاب به نامهای «کتاب فی ذات الحلق» و «کتاب فی ذات الصفائح و هی الاسطرلاب» یاد کرده (1/ 150-151)، و فهرست مبسوطی از مطالب آنها آورده است (1/ 157-158).
کلامروت که نخستین بار این بخش از کتاب یعقوبی را به آلمانی ترجمه کرد، دریافت که کتابی که یعقوبی دربارۀ اسطرلاب به بطلمیوس نسبت داده، در واقع از تئون است (ص 18-19). بعدها نویگباور این نظر را تأیید کرد و نشان داد که این اثر رسالهای است از تئون اسکندرانی؛ و از راه مقایسۀ مطالب یعقوبی و رسالههایی که از یحیى نحوی (فیلوپونُس) فیلسوف اسکندرانی (قرن 6م) و سوروس سبخت در بارۀ اسطرلاب باقی مانده است، ثابت کرد که هر 3 اثر در واقع یک منبع دارند که همان رسالۀ تئون در بارۀ اسطرلاب است (نویگباور، «تاریخ اوایل...»، 242-243، «تاریخ»، 873). اهمیت این رساله ــ که شامل بحثی نظاممند دربارۀ نظریۀ اسطرلاب و کاربرد آن است ــ در این است که نشان میدهد یونانیان اسطرلاب را میشناختهاند و ابداع این آلت نجومی از شرقیان نیست (همانجا).
هندسه
از بیشتر نسخههای متن یونانی اصول اقلیدس بر میآید که این متون بر تحریر تئون مبتنیاند، چون در عنوان بیشتر آنها آمده است «بر اساس تحریر تئون» یا «بر اساس درسهای تئون». خود تئون هم در شرح خود بر مجسطی بطلمیوس نوشته است که بخش دوم از قضیۀ 33 از مقالۀ 6 اصول را او بر این مقاله افزوده است (هیث، «سیزده...»، I/ 46). تغییراتی که تئون در تحریر خود از اصول داده است، زیاد نیست؛ برخی از مقولۀ اصلاح عبارتی است، گاهی عبارت اقلیدس را کوتاهتر کرده، گاهی مفصلتر، و گاهی نیز برخی از اشتباهات جزئی اقلیدس را تصحیح نموده، و گاهی نیز خودش اشتباهاتی بر آن افزوده است (در این مورد، نک : همان، I/ 54-58). ترجمهای لاتینی که در قرن 12م/ 6 ق از اصول اقلیدس از اصل یونانی صورت گرفته ــ و احیاناً در سیسیل پس از 1165م فراهم آمده ــ بهشدت تحت تأثیر تحریر تئون است (بوسارد، 10).
نورشناسی
مهمترین اثر تئون در نورشناسی تحریری است از المناظر اقلیدس که اصل یونانی آن باقی مانده است. در متون دوران اسلامی از این اثر یاد نشده است، با این حال، قراینی گواهی میدهد که مسلمانان در قرن 3ق/ 9م آن را میشناختهاند. هرچند در متن المناظر اقلیدس، از انتشار نور جز در یک مورد سخنـی به میان نیامـده است، در مقدمۀ این تحریر ــ که احتمالاً از روی درسگفتارهای تئون فراهم آمده ــ مـؤلف انتشار مستقیـمـ الخط نور را با آزمایشهایی نشان داده است. وی با اتکا به نحوۀ تشکیل سایهها و نیز مسیر نوری که از روزنهای میگذرد، نشان میدهد که نور همیشه به خط مستقیم سیر میکند و نیز نوری که از یک منبع نورانی گسیل میگردد، از همۀ نقاط آن در راستای خطوط مستقیم صادر میشود («مقدمه») کِنْدی در رسالهای که اصل عربی آن از میان رفته، و تنها ترجمۀ لاتینی آن به نام دِ اسپکتیبوس باقی مانده، همین آزمایشهای تئون را با تفصیل بیشتر تکرار کرده است (ص 472-480). گذشته از این، وی در اثری دیگر به نام فی تقویم الخطأ و المشکلات التی لاقلیدس فی المناظر، بطلمیوس و تئون اسکندرانی را میستاید که در براهین ریاضی شرایط فلسفی را رعایت کردهاند (ص 173). به نظر کِنْدی تئون، در مسئلۀ رؤیت، مانند بطلمیوس بنا بر دلایل طبیعی معتقد بوده است که پرتوهایی که از چشم خارج میشوند، بر خلاف نظر اقلیدس، گسسته نیستند، بلکه یک مخروط یکپارچه را تشکیل میدهند (همانجا). اما چنین مطلبی در تحریر تئون از المناظر اقلیدس یافت نمیشود.
آزمایشهای تئون در مورد انتشار مستقیم الخط نور، و تقریر جدید کندی از این آزمایشها، در تکوین نظریۀ کندی دربارۀ رؤیت ــ که در منابع جدید به تحلیل نقطهایِ رؤیت معروف است ــ سهم مهمی داشته، و از این راه بر تحول علم نورشناسی در عالم اسلام تأثیر گذاشته است (معصومی همدانی، 582-585).
مآخذ
آستان قدس، فهرست؛ ابن عبری، غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، به کوشش انطون صالحانی، بیروت، 1890م؛ ابنندیم، الفهرست؛ بتانی، محمد، الزیج الصابی، به کوشش ک. آ. نالینو، رم، 1899م؛ بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، 1923م؛ همو، القانون المسعودی، حیدرآباد دکن، 1373ق/ 1954م؛ حاجی خلیفه، کشف، به کوشش فلوگل، لندن، 1852م؛ زیج اشرفی، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی پاریس، شم 1488؛ سجادی، صادق، تاریخ برمکیان، تهران، 1385ش؛ صاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم، به کوشش غلامرضا جمشیدنژاد اول، تهران، 1376ش؛ قفطی، علی، تاریخ الحکماء، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، 1321ق/ 1903م؛ کندی، یعقوب، «فی تقویم الخطأ و المشکلات التی لاقلیدس فی المناظر» (نک : مل ، راشد)؛ مسعودی، علی، التنبیه والاشراف، به کوشش دخویه، لیدن، 1893م؛ همو مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، 1385ق/ 1965م؛ مقریزی، احمد، الخطط، به کوشش ایمن فؤاد سید، لندن، 1422ق/ 2002م؛ هاشمی، «فی علل الزیجات» (نک : مل )؛ یعقوبی، احمد، التاریخ، به کوشش دخویه، لیدن، 1883م؛ نیز: