تختی
تَخْتی، غلامرضا، مشهور به «جهانپهلوان»، از قهرمانان نامدار کُشتی ایران.
تختی در شهریور 1309 ش در خانوادهای متوسطالحال در محلۀ خانیآبادِ تهران زاده شد. پدربزرگش حاج قلی نام داشت و چون همیشه در جلو دکانش روی تخت بلندی مینشست، به «حاج قلی تختی» شهرت یافته بود. بعدها این نام به خانوادۀ تختی انتقال یافت (رفعت، 35). در سالهای بعد تختی نوشت پدربزرگش در دکانش، نخود، لوبیا و بُنشن میفروخت و پدرش، حاج رجب، از میراثی که به او رسیده بود، در محل کنونی انبار راهآهن، زمینی خرید و آن را به صورت یخچال طبیعی درآورد و بعدها در اثر سختی زندگی، ناگزیر آن را فروخت (نک : سفری، 41-42). تختی 9 سال در دبستان و دبیرستان منوچهری خانیآباد درس خواند، اما دبیرستان را به پایان نبرد (همو، 42).
تختی ورزش را دوست داشت و برای تندرستی، ورزش میکرد (رفعت، همانجا) و در میان ورزشهای گوناگون به کشتی عشق میورزید؛ رنج و زحمتی که در راه آن کشید، سبب شد که در همه جا بر حریفان خود پیروز گردد (فیلی، 144). او نخستین آموزشهای کشتی را نزد محمدمهدی تختی، برادر بزرگش و از قهرمانان کشتی فراگرفت (نک : عباسی، 1 / 487)، سپس به زورخانۀ گُردانِ خانیآباد، و بعد به باشگاه پولاد رفت (همو، 1 / 487- 488).
تختی در نخستین مسابقۀ کشتی (جام فرانسه، 1328 ش) ضربۀ فنی شد و این موضوع مقدمۀ پیروزیهای آیندۀ او گردید (رفعت، 36) و در 1330 ش، در مسابقۀ جهانی هلسینکی (فنلاند) پس از کشتیگرفتن با 6 قهرمان، مقام دوم را به دست آورد (تهامی، 4). او در فرایند مسابقات کشوری، جهانی و المپیک، 4 مدال طلا و 6 مدال نقره کسب کرد (دربارۀ این مدالها، سال و محل دریافت آنها، نک : محمدی، 33؛ نیز جدول).
در 1335 ش، تختی پس از کسب مدال طلای المپیک ملبورن (استرالیا) بزرگترین قهرمان ورزش ایران شناخته شد (فاطمینویسی، 24- 25). او در فاصلۀ سالهای 1335-1337 ش (3 سال پیدرپی) توانست بازوبند پهلوانی ایران را به دست آورد و صاحب ضرب و زنگ (در زورخانهها) شود (عباسی، 1 / 492).
تختی و سیاست
تختی از 1330 ش، به حزب زحمتکشان ملت ایران پیوست؛ همچنین عضو کمیتۀ ورزشکاران نهضت مقاومت ملی ایران هم بود و در جلسههای سیاسی شرکت، و گاهی نیز در آنجا سخنرانی میکرد (حجازی، 200-201، 203).
علی امینی در دورۀ نخستوزیریاش (1340-1341 ش) از تختی خواست تا همراه وی به دیدار شاه برود؛ اما تختی به سبب مشی اخلاقی و جایگاه اجتماعی خود، نپذیرفت (آلحسینی، 86). در 14 دی 1341، تختی از سوی ورزشکاران در نخستین کنگرۀ جبهۀ ملی شرکت کرد و به عضویت شورای مرکزی جبهۀ ملی برگزیده شد (سفری، 44- 45). در 1340 ش، با شرکت در مسابقات جهانی یوکوهاما در ژاپن و کسب مدال طلا، تیمکشتی ایران را به مقام نخست رساند و در بازگشت به وطن با استقبال بیمانند مردم روبهرو شد و در گفتوگویی با روزنامهها عضویت خود را در جبهۀ ملی ایران اعلام کرد و بدینترتیب، مخالفتهای آشکار حکومت با او آغاز شد (محمدی، 46).
درگذشت تختی
در 18 دی 1346، خبر خودکشی تختی در یکی از اتاقهای هتل آتلانتیک تهران به مردم ایران رسید؛ اما بیشتر بر این باور بودند که تختی به دست عمال حکومت کشته شده است (مختاری، 77). در مراسم ختم تختی، شمار انبوه جمعیت سبب وحشت رژیم شد و 3-4 روز بعد از درگذشت او، دستور داده شد که مطلبی دربارۀ او در رسانهها نوشته نشود (آلحسینی، 88).
تختی و مردم
تختی از محبوبترین شخصیتهای تاریخ معاصر ایران بوده است. از او در دوران زندگیاش، با لقبهای «رستم دوران»، «جهانپهلوان دوران» و جز اینها یاد میشد (نک : ادامۀ مقاله) و برخی پژوهشگران او را آخرین بازماندۀ مکتب پهلوانی پوریای ولی دانستهاند (آشوری، 67). اینکه چرا تختی به چنین جایگاهی در میان مردم دست یافت از یکسو، به ارتباط متقابل و تعامل وی با مردم مربوط میشود و از سوی دیگر، با اوضاع خاص آن دوره ارتباط دارد. اوضاع سیاسی و اجتماعی دهههای 1330 و 1340 ش بستر مناسبی برای محبوبیت کمنظیر تختی پدید آورده بود. این محبوبیت که پیامدهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی فراوانی داشت، نتیجۀ برخی ویژگیهای شخصیتی، منش، اخلاقیات و نیز گرایشها و اندیشۀ سیاسی تختی بود. این قهرمان جهان، در عین حال به اصول جوانمردی و فتوت ــ که از پهلوانیِ سنتیِ ایـران جداییناپذیر است ــ باور داشت و این اصول را در مراودات اجتماعی خود به کار میبست؛ برای نمونه، در یاریرسانی اشخاص بیبضاعت همیشه پیشقدم بود که مصادیقی از آنها در گفتههای دوستانش آمده است (نک : آلحسینی، 81 -82؛ سیدعباسی، 206). چگونگی مبارزۀ او با کولایف، قهرمان روس، که یک پایش مجروح بود، بسیار مشهور، و گویای پایبندی او به اصول جوانمردی در میدان کشتی است (نک : عرب، 125؛ لوشانی، 283؛ رفعت، 129). حبیبالله بلور، مربی تختی، او را در ارتباط با اصول جوانمردی و فتوت با حاتم طایی و پوریای ولی مقایسه کرده، و حاجی فعلی، از پیشکسوتان کشتی، ویژگیهای تختی را در این زمینه با این شعر بیان کرده است: راحتیبخش جان خستهدلان / محفلافروز بینوایان بود (همو، 54).
به نقل از خاطرات دوستانش، تختی، پهلوان پایتخت در 3 دورۀ پیاپی و دارندۀ چند مدال المپیک و جهانی، بسیار متواضع بود (برای نمونه، نک : همو، 158- 166؛ میرزایی، 59؛ مختاری، 78-80). تختی خود دراینباره گفته بود: «دلم میخواهد مرا نه به عنوان یک پهلوان کشتی، بلکه به عنوان یک آدم خوب که بدِ کسی را نمیخواهد و خود را هم از مردم کوچه و بازار جدا نمیداند، بشناسند» (رفعت، 159). تختی عشقی عمیق به ایران داشت که با علاقۀ به مردم درهم تنیده بود. حبیبالله بلور نقل میکند: «هنگامی که برای نخستین بار در المپیک، تختی بالاتر از قهرمانان آمریکا و شوروی روی سکو ایستاده بود، به وی نزدیک شدم و گفتم چپ و راست را نگاه کن، ببین چه کسانی ایستادهاند. تختی در حالی که سرود ایران را میخواند، با اشاره به بالای سرش پرچم ایران را نشانم داد که بالاتر قرار گرفته بود و با این کار اهمیت آن را یادآوریام کرد که این خبر، شادی و خوشحالی یک ملت را به همراه خواهد داشت» (همو، 64؛ میرزایی، 61).
حکومت وقت پیشنهادهایی مبنی بر تفویض برخی مناصب مانند وکالت مجلس، شهرداری تهران و جز اینها را به تختی داد؛ اما وی آنها را نپذیرفت (همانجا؛ لطفی، 135). این گونه رویدادها، که دهان به دهان میگشت، همراه با حوادث و مسائل آن دوره، زمینۀ مناسبی را برای تبدیل تختی، خواسته یا ناخواسته، به نماد مخالفت با حکومت وقت، فراهم کرد.
دادن لقب «جهانپهلوان» از طرف مردم به تختی در تاریخ اسطورهای و معاصر ایران، برای هیچ پهلوانی جز رستم به کار نرفته است. ستایش حماسهگونۀ تختی با عنوان جهانپهلوان بهسبب شباهتهای معنایی با رستم شاهنامه است (مختاری، 82 -83).
در شهریور 1341 زلزلۀ شدیدی بوئینزهرا را ویران کرد. مردم به درخواست کمک حکومت پاسخ ندادند. تختی به همراه دو تن از دوستان ورزشکارش به صحنه آمد و از مردم یاری خواست. مردم نیز پاسخی درخور و شایسته به او دادند و در پایان دو روز حضور او در خیابانهای تهران، بیش از 4 کامیون کمک جنسی و مبلغ درخور توجهی پول نقد جمعآوری شد. مردم از این اقدام تختی، گزارشها و حکایتها و حتى افسانهها ساختند و در جامعه دهان به دهان رواج دادند که حتى در مطبوعات چاپ شد؛ ازجمله اینکه پیرزنی بیبضاعت، با اصرار فراوان، چادر نماز خود را برای کمک به زلزلهزدگان به تختی داد که باعث گریۀ تختی شد، یا پیرمردی کُت تن خود را هدیه کرد (نک : رفعت، 98 -101).
خوانندگان روزنامۀ کیهان ورزشی در 1342 ش، تختی را مرد سال ورزش انتخاب کردند (میرزایی، همانجا). در تیر ماه 1345، تختی برخلاف میل باطنی خود، شرکت در مسابقات جهانی 1962 م تولدو را پذیرفت، اما با دو باخت حذف شد؛ با این حال، در بازگشتِ کاروان ورزشی ایران، مردم استقبال باشکوهی از او کردند و او را همچون یک قهرمان ملی بر دوش گرفتند (رفعت، 153؛ میرزایی، 52).
پس از درگذشت تختی، در مراسم هفتم و نیز چهلم او جمعیت بسیار بیشتری در مقایسه با مراسم تشییع جنازه، حتى از شهرستانها حاضر شدند. تقریباً تمام شعارهای مراسم ناظر بر نفی خودکشی تختی و متهمکردن حکومت بود، مانند: ایرانیان بدانید، تختی شهید گردید؛ مردم همه بدانید، تختی نکشت خود را، او را شهید کردند؛ ای تختی قهرمان مرگ بر دشمنانت؛ دروغ ننگین سال، خودکشی قهرمان (همو، 53). عکسهای باقیمانده از این مراسم نشاندهندۀ موج جمعیت و شمار بسیار حجلههایی است که مردم حمل میکردند (نک : آذرنگ، 75، تصویر).
زندگی تختی در ادبیات و هنر رسمی نیز بازتاب فراوانی داشته است. سیاوش کسرایی در 1340 ش شعری با لحنی حماسی، با عنوان «جهانپهلوان» و با این مطلع سرود: جهان پهلوانا صفای تو باد / دل مهرورزان سرای تو باد، که مورد اقبال عموم مردم واقع شد و ورد زبان مردم کوچه و بازار گردید. شاعر با به کارگیری استعاری شخصیتهای شاهنامه مانند سیاوش و افراسیاب، با زبانی رسا و بیانی روشن، وضعیت سیاسی و اجتماعـی آن دوره را وصف میکند و وجـود تختی را ــ که به رستم تشبیه کرده است ــ باعث امیدواری مردم میداند (سفری، 40). پس از مرگ تختی نیز بسیاری از شاعران در رثای او اشعاری سرودند (نک : حماسه ... ، 310 بب ؛ رویینپور، 76- 78).
در 1343 ش، کتاب کوچکی با عنوان اشک قهرمان با مقدمۀ حبیبالله بلور برای نخستین بار دربارۀ زندگی تختی منتشر شد (سفری، 39-40). ناصر ایرانی داستان بلندی براساس زندگی تختی نوشت که بخشهایی از آن در چند شمارۀ مجلۀ آیندگان چاپ شد (رفعت، 99). جمال میرصادقی نیز دو داستان کوتاه، یکی با نام «پهلوان» و دیگری با عنوان «دیگه مثه تختی نمیآد» نوشت که هر دو پس از انقلاب منتشر شدند (ص 78، 81، حاشیه). علی حاتمی فیلمنامهای برای ساخت فیلمی دربارۀ تختی نوشت و فیلمبرداری آن را آغاز کرد؛ اما با درگذشت او، کار فیلم متوقف شد (بهارلو، علی ... ، 139). پس از مدتی، بهروز افخمی ساخت فیلم را ادامه داد و در 1377 ش به پایان رساند. سرانجام در 1378 ش، این فیلم با عنوان جهانپهلوان تختی به نمایش درآمد. موضوع این اثر سینمایی عمدتاً دربارۀ مرگ تختی، شایعات و روایتهای متفاوت دربارۀ آن است که با ساختاری داستان در داستان ساخته شده است (نک : همو، فیلمشناخت ... ، 3 / 191-192). مجموعۀ آفرینشهای ادبی و هنری دربارۀ تختی به اندازهای است که یکی از پژوهشگران از آنها با عنوان ادبیات تختی یاد کرده است (آذرنگ، 71).
مآخذ
آذرنگ، عبدالحسین، «پسا تختی»، نگاه نو، تهران، 1387 ش، شم 80؛ آشوری، داریوش، «مردی که محکوم به شکست بود»، همان؛ آلحسینی، محمد، گفتوگو با محمدعلی سفری (نک : هم ، حماسۀ جهانپهلوان تختی)؛ بهارلو، عباس، فیلمشناخت ایران، تهران، 1392 ش؛ همو، علی حاتمی، تهران، 1379 ش؛ تهامی، داریوش و فرشاد ابریشمی، تختی و ورزشکاران به روایت تصویر، تهران، 1385 ش؛ حجازی، مسعود، رویدادها و داوری (1329- 1339)، تهران، 1375 ش؛ حماسۀ جهانپهلوان تختی، به کوشش محمدعلی سفری، تهران، 1376 ش؛ رفعت، محمود، تختی مرد همیشه جاوید، مشهد، 1366 ش؛ رویینپور، بیژن، جهانپهلوان تختی، تهران، 1383 ش؛ سفری، محمدعلی، مقدمه بر حماسۀ جهانپهلوان تختی (هم )؛ سیدعباسی، شمسالدین، گفتوگو با محمدعلی سفری (نک : هم ، حماسۀ جهانپهلوان تختی)؛ عباسی، مهدی، تاریخ کشتی ایران، تهران، 1374 ش؛ عرب، حسین، گفتوگو با محمدعلی سفری (نک : هم ، حماسۀ جهانپهلوان تختی)؛ فاطمی نویسی، عباس، زندگی و مرگ جهانپهلوان تختی در آینۀ اسناد، تهران، 1377 ش؛ فیلی، عبدالحسین، گفتوگو با محمدعلی سفری (نک : هم ، حماسۀ جهانپهلوان تختی)؛ لطفی، سهند و مهسا شعله، محلۀ خانیآباد: زادگاه جهانپهلوان غلامرضا تختی، تهران، 1387 ش؛ لوشانی، «پهلوان در خاک» (نک : هم ، حماسۀ جهانپهلوان تختی)؛ محمدی، پروانه، پهلوان تختی: اخلاق و جوانمردی، زندگی معنادار، زورخانه و سنت پهلوانی، تهران، 1388 ش؛ مختاری، ابراهیم و هدى صابر، میراث پهلوانی، تهران، 1381 ش؛ میرزایی، علی، «آوازۀ جاودانه از تو ست»، نگاه نو، تهران، 1387 ش، شم 80؛ میرصادقی، جمال، «پهلوان»، همان.