زمان تقریبی مطالعه: 6 دقیقه

تسمیه

تَسْمیه، در لغت به معنی نام‌گذاری، نیز اصطلاحی در علوم مختلف اسلامی.

I. نام‌گذاری در ایران

ایران باستان

اگر از نامهای ایرانی که در منابع غیر ایرانی دورۀ باستان آمده‌اند، صرف ‌نظر کنیم، باید نامهایی را که در کهن‌ترین بخشهای اوستا آمده‌اند و سپس نامهای نوشته‌های هخامنشی را قدیم‌ترین نامهایی بدانیم که در منابع ایرانی ذکر شده‌اند. نامهای اوستایی عمدتاً اساطیری‌اند، مانند کیومرث (در اوستا: gayō-mareta- به معنی [دارندۀ] زندگی میرا، که حمزۀ اصفهانی، طبری، بیرونی و برخی دیگر از قدما آن را به حیّ ناطق میت ترجمه کرده‌اند و او را اولین انسان و نخستین شاه دانسته‌اند)، هوشنگ، منوچهر، (کی)کاووس، گرشاسب، ارجاسب، لهراسب، گشتاسب، جمشید، ایرج، افراسیاب، سیاوش، اسفندیار و غیره. برخی نیز مانند نام زردشت و خانوادۀ او بر اشخاص حقیقی دلالت می‌کنند. معنی بسیاری از این نامها را ایران‌شناسان روشن کرده‌اند(نک‍ : یوستی، ذیل نامها). مثلاً لهراسب (در اوستا auruvat.aspa-) به معنی دارندۀ اسب تندرو، گرشاسب (در اوستا kərəsāspa-) به معنی دارندۀ اسب لاغر، ارجاسب (در اوستا  -arəIJat.aspa) به معنی به دست آورندۀ اسب، و گشتاسب به معنی دارندۀ اسب رها کرده برای مسابقه است (نک‍ : مایرهُفر، ذیل این کلمات). 
ساخته شدن این نامها با اسب بی‌شک مربوط به هندواروپایی بودن ایرانیان است که نخستین رام‌کنندگان اسب بوده‌اند. شماری از نامهای ایرانی باستان بر صفاتی دلالت دارند که مایل بوده‌اند شخص به آن صفت متصف باشد، مانند داریوش یا دارا(ب) که در فارسی باستان dāraya-vau- به معنی دارندۀ [چیز] خوب است؛ یا اردشیر که به صورت فارسی باستان ŗtaxšaça- برمی‌گردد و معنی آن ظاهراً «[کسی] که شاهی او مطابق با راستی است» یا «شاهی او ناشی از خدایان است» می‌باشد، یا اَرشامه، در فارسی باستان ŗšāma- به معنی «دارندۀ نیروی قهرمانان» است. بعضی نامها اشاره به نژاد آریایی (ایرانی) دارندگان آنها دارند. مثلاً ariyāramna- مرکب از ariya- به معنی آریایی (ایرانی) است و جزء دوم آن از ریشۀ ram- به معنی صلح و آرامش است و کل نام ظاهراً به معنی «موجب صلح و آرامش ایرانیان» است؛ یا ariya-ºršan- به معنی «دارندۀ مردان آریایی (ایرانی)» است. بعضی نامها نیز معرف یک ویژگی ظاهری‌اند، مانند θ-u-y-r (اوستایی: suxra) که به معنی سرخ است. شماری از نامها نیز از اسمهای معمولیِ زبان گرفته شده‌اند، مانند martiya- به معنی «مرد». در این دوره بعضی از نامها به صورت تحبیبی یا مصغر نیز به‌کار رفته‌اند. برخی‌از پسوندهای تحبیب و تصغیر در ایرانی باستان عبارت‌اند از -ka-، -ina-، -ita، ya- (i)- و غیره، چنان‌که در ŗša-ka «ارشک، اشک» که شکل تحبیبی نامی است که جزء آخر آن (n)ŗša است، در āçina- که از نامی که با °>*āç °*ātr «آتش» ساخته شده، گرفته شده است؛ در xšaθrita- که از مخفف یک نام ساخته شده با xšaθra- است؛ و در bŗdiya- «بردیا» (مادی: bŗziya*) که مخفف نامی ساخته شده با کلمۀ ایرانی *bŗzi- است، مانند کلمۀ اوستایی bərəziiaršti-، و غیره. 

ایران میانه

از این دوره نامهای بسیاری در کتیبه‌ها، مهرها، مهرواره‌ها، سکه‌ها، کتابها، سنگ قبرها و غیره باقی مانده است. نامهای این دوره را می‌توان به این دسته‌ها تقسیم کرد: 
1. نامهای ساده، این نامها به دو دسته تقسیم می‌شوند: 
الف ـ نامهای تشکیل شده از یک صفت که به عنوان اسم به کار رفته است. این نوع صفات معمولاً دارای معنای خوب‌اند، اما گاهی نیز معنای کمی ناپسند دارند. دستۀ اخیر معمولاً لقبهایی بوده‌اند که به عنوان اسم به کار رفته‌اند، یا جای اسم اصلی را گرفته‌اند. برای نوع اول می‌توان نامهای پیروز، دریوش (فقیر)، فرخ، آزاد، آرزوگ (ārzōg «آرزو»)، اَرداو ardāv (از artāvan- به معنی درست، رستگار، نجات یافته) و جز اینها را ذکر کرد، و برای دستۀ دوم می‌توان این نامها را مثال زد: جوزمند IJōzmand «سرکش»، کورین kōrēn «کور؟». برخی از نامهای ساده اسم‌اند و معمولاً نام یکی از ایزدان‌اند، مانند مهر، بهرام، آدُر ādur «آذر». این نامها را معمولاً مخفف نامهای مرکب می‌دانند(ژینیو، سراسر اثر). 
ب ـ نامهایی که از یک اسم معمولی یا نام یک حیوان تشکیل می‌شوند، مانند مرد، پور، پُس «پسر»، ویر «مرد»، برّگ «بره»، آهوگ «آهو»، گرگ، سین sēn «عقاب»، وراز «گراز»، و غیره. 
2. نامهای مرکب. این دسته از نامها به انواع مختلف تقسیم می‌شوند. معروف‌ترین انواع آنها عبارت‌اند از: 
الف ـ نامهایی که با نام خدای بزرگ یا یکی از ایزدان ترکیب و یک صفت مفعولی شده‌اند، مانند اُهرمَزد داد ohrmazd-dād، مهرداد، تیرداد، ماه‌داد، دادماه، ماه‌باد «حفظ شده به وسیلۀ ایزد ماه»، مهربوخت mihr-bōxt «مهر بُخت، نجات‌یافته به وسیلۀ ایزدمهر»، مهر بوزید mihr-bōzīd «به همان معنی»، یزدگرد «ساخته شده به وسیلۀ خدا»، یزدخواست «خواسته شده به وسیلۀ خدا». گاهی نیز اسم مرکب از یک اسم یـا صفت و یک صفت مفعـولی ساخته شده است، مـانند وه بود v -būd «به بود، بهتر شده»، فرخ‌زاد، مردبود «مرد شده»، بودمرد «به همان معنی»، آیین داد. این صفتهای مفعولی می‌توانند با پسوند -ak/ ag همراه باشند، مانند مهر داتک (در پارتی، به معنی داده یا مخلوق مهر)، ماه داتک (در پارتی به معنی دادۀ ماه)، انوشگ زادگ «بی‌مرگ‌زاده». 
ب ـ نامهایی که صرفاً از کنار هم قرار گرفتن دو نام (اسم یا صفت) ساخته شده‌اند، مانند برز آزاد «مفتخر و آزاد»، برزتگای burz-ta ay «مفتخر و سریع؟»، برزوِه «مفتخر و بهتر»، دارای وِه «داریوش و بهتر»، انوش وِه «بی‌مرگ و بهتر». 
ج ـ نامهایی که یک موصوف و صفت به همین صورت یا به شکل مقلوب یا مضاف و مضافٌ‌الیه به همین صورت (بدون کسره) یا به شکل مقلوب‌اند، مانند دخت انوش «دختر بی‌مرگ»، 
اَنَگ دخت «دختر خوب؟»، دخت مرد، دخت آدُر، ایران دخت، ایران خرد، و غیره. 
د ـ نامهایـی که از نـام دو ایـزد تشکیل شده‌اند، مـانند آدُرـ اناهید، آب ـ خـور «آب + خورشیـد»،آدُر ـ مهر، مهر ـ آدُر، مهر ـ آب، مهر ـ اهـرمزد، تیر ـ مهر، تیر ـ ماه، زُروان ـ ماه و جز آنها. 
ه‍ ـ نامهایی که از نام یک ایزد و نام یک آتشکده تشکیل شده‌اند، مانند مهر آدُرگُشنسب، مهر آدُر فَرّ بَی(= مهر + آذرفرنبغ)، مهر آدُر وَهرام، و جز اینها.
3. نامهای کوتاه‌شده و تحبیبی. دسته‌ای از نامهای مرکب در این دوره ساده شده و تنها یک جزء آنها به کار رفته است، مانند آدُر، مهر، ماه، بوزید، داد و غیره. این نامها مخفف از یک نامی هستند که با نام این ایزدان ترکیب شده‌اند. مثلاً آدُر ممکن است مخفف آدرباد باشد، یا مهر مخفف مهرداد و داد مخفف دادنرسه یا داد شابُهر (شاپور) و غیره. 
نامهای تحبیبی دارای پسوندهای متعددی هستند که پسوندهای تحبیبی نامیده می‌شوند. این پسوندها دنبالۀ پسوندهای تحبیبی ایرانی باستان‌اند. این پسوندها براساس فهرست ژینیو(ص 62-63) عبارت‌اند از: -in، -ēn، -ōg، -ōy، -ād، -ag، -āy، -īg، -ēz، -iy. این پسوندها معمولاً به‌نامهای کوتاه ‌شده می‌پیوندند، اما گاهی به نام کامل نیز ملحق می‌شوند. مثالهای الحاق‌شده به نامهای کوتاه‌شده: 
-ag: مانند mihrag bōxtāg ، zarag ، dārag. 
 y: مانندšāhrāy (از *xšaθra-ya)،pāhr y (از *pāθra-ya)، kirm y (از kŗma-ya*). 
-īg: مانند pādīg ، tīrīg (در تیریگان)، ursīg (در اُرسیگان)، mehīg (در مهر مهیگان). 
-ēz: مانند manēz (از *man-aiča)، mazdēz ، pīrēz?. 
-iy: مانند ābiy ، bābiy ، nāmiy ، zōtiy. 
-in: مانند māhin ، kārin ، vārin. 
-en: مانند ādurēn ، burzēn ، gurgēn ، māhēn ، mihrēn. 
-ōg: مانند bōxtōg ، kirmōg ، yazdōg ، friyōg. 
-ōy: مانند burzōy ، dādōy ، māhōy ، mardōy ، w/ virōy. این همان پسوند است که در فارسی به صورت ـ ویه (در کلماتی چون برزویه، سیبویه) باقی مانده است.
-ād: مانند مهراد، مزداد، وَهمناد، رزماد (در رزمادان). 
گاهی نیز این پسوندها به یک نام کامل افزوده می‌شوند، مانند ohrmazd-duxtag ، mihr-bādag ، mihr-aspiy (در mihraspiān)، داد آدُر دارای، نرسه کارِن، و غیره. 

ایران اسلامی

صفحه 1 از8
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.