زمان تقریبی مطالعه: 5 دقیقه

تغزل

تَغَزُّل، در لغت به معنیِ عشق ورزیدن (بیهقی، 2/ 803؛ زوزنی، 2/ 538) و اصرار و پافشاری بر آن (ازهری، 8/ 49؛ ابن‌منظور، ذیل غزل)؛ اما در اصطلاح ادبی به ابیاتی گویند، در شکل‌ و معنای غزل که به طور معمول به تعدادِ 5 تا 15 بیت، در آغاز شعر مدحی (قصیده) قرار می‌گیرد و در آن از حالات عشق، وصف معشوق و یا توصیف طبیعت سخن گفته می‌شود (شمیسا، 27؛ نشاط، 1/ 121؛ عبادیان، 28). 
از نظر موضوعی، تغزل شباهت بسیار با دو جزء از اجزاء قصیده یعنی «تشبیب» و «نسیب» (دربارۀ این دو جزء، نک‍ : شمس قیس، 356-358؛ رشید وطواط، 85) دارد. شمس قیس رازی (ص 358) بی‌آنکه از تغزل سخنی در میان آورد، «تشبیب» و «نسیب» را همپایۀ غزل آورده است، با این وجود، بسیاری بر این باورند که تفاوت چندانی میان تغزل و دو جزء یاد شده ــ که‌می‌توان ازآن دو به ‌ترفندها و شیوه‌های ‌هنرمندانه ‌در قصیـده‌سرایی تعبیر کرد ــ وجود ندارد (نک‍ ‍: همـایـی، 1/ 97؛ مؤتمن، 13، 14؛ شمیسا، 24-26). 
استفاده از تغزل بدین منظور صورت می‌گرفت که شعر مدحی، مانند غزل لطافت یابد و ممدوح به شنیدن آن اشتیاق بیشتری پیدا کند (محجوب، 148؛شمیسا، 24، 27). از این‌رو ست که به باور محققانی مانندِ مؤتمن (ص 205)، شاعران پارسی‌گوی متقدم، تغزل را غزل می‌نامیدند. تغزل در میان انواعِ شعر فارسی، بخشی از قصیده و مسمط به شمار می‌آید (نک‍ : فرخی، 109-111؛ منوچهری، 147-156؛ نیز شمیسا، 28). 
تغزل بیشتر در ابتدا و گاه در انتهای قصیده جای می‌گیرد (نک‍ : همو، 27، 28؛ مؤتمن، 14). از بابِ مثال، زمانی که تغزل در ابتدای یک قصیده جای می‌گیرد، به طور معمول با یک یا دو بیت به نام «تخلص» (ه‍ م) به بدنۀ اصلی قصیده اتصال می‌یابد (فرخی، 109؛ نیز نک‍ : محجوب، همانجا؛ مؤتمن، 15-16؛ شمیسا، 24). تغزل گاهی هم در پایان یک قصیده می‌آید. بدین شکل، پیش از آنکه شاعر به دعای ممدوح بپردازد، غزلی با مطلعِ مصرّع تضمین می‌کند تا شنونده از خستگی و کسالت به درآید و تأثیری نیکو در وی باقی گذارد (مجیرالدین، 171-173؛ فلکی، 43-50؛ نیز نک‍ : مؤتمن، 14؛ شمیسا، 27). 
سده‌های 4 و 5 ق، یعنی دوره‌های سامانیان و غزنویان، دورۀ‌ حضور عینی و ملموسِ تغزل در شعر فارسی است (مؤتمن، 209؛ شمیسا، 41). نخستین تغزلهای شعر فارسی در سروده‌های رودکی (د 329 ق) و در قصیدۀ «مادر می...» مشاهده می‌شود (نک‍ : تاریخ سیستان، 317-323؛ نیز محجوب، همانجا). پس از وی و در دورۀ غزنویان استفاده از تغزل به بیشترین پایۀ خود رسید و شاعرانی مانندِ فرخی (همانجا)، منوچهری (همانجا) و عنصری (ص 137-141)، آن را به درجۀ کمال رساندند (نیز نک‍ : شمیسا، همانجا). با آغاز سدۀ 6ق، دگرگونیهایی در تغزل صورت گرفت. مهم‌ترین ویژگی این دگرگونی، استقلال تغزل از شعر مدحی و ایجاد نوع جدید ادبی موسوم به غزل در شعر فارسی بود. این دگرگونی تغزل به گونه‌های دیگری نیز بروز کرد که از آن جمله می‌توان به سرودن لغز و چیستان به عنوان تغزل قصیده اشاره داشت که در قصاید ناصر خسرو، امیر معزی و مسعود سعد سلمان دیده می‌شود (نک‍ : محجوب،563-567).
مهم‌ترین شکلِ دگرگونیِ تغزل منجر به ظهور و تحول غزل فارسی شد (خانلری، 112؛ شمیسا، 41-42؛ مؤتمن، 221، 240) که در مسیر تکاملی خود، در سدۀ 7ق با غزلیات سعدی به اوج خود رسید و تأثیر بسزایی در افزایش لطافت و در نتیجه تأثیرگذاری شعر فارسی برجای نهاد. محققان تفاوتهای تغزل و غزل را بدین شرح برشمرده‌اند: 
1. ابیات تغزل، به خلاف غزل دارای اتحاد و ارتباط معنایی هستند، زیرا شاعر ناگزیر است یک واقعه را به صورت داستان مطرح کند تا ذهن ممدوح با تعقیب آن، به «تخلص» و سپس به مدح خود برسد (نشاط، 1/ 122؛ شمیسا، 34، 38-39). از این‌رو، تغزل بیشتر حالت روایی به خود گرفته است (عبادیان، 29). 
2. عشق در تغزل، نامنزّه، و معشوق هم، مادی و زمینی است، در حالی که عشق و معشوق در غزل، معنوی، آسمانی، دور از هوس و عالی‌رتبه نیز هست. به همین سبب در تغزل، وصال و شادکامی دیده می‌شود، ولی در غزل، هجران، فراق، محرومیت و ناکامی وجود دارد (شمیسا، 39؛ مؤتمن، 242). 
3. تغزل در اوزان قصیده سروده می‌شود. از این رو مانندِ غزل همواره دارای وزنِ خوش و مطبوع نیست. زبان آن هم به سبب قرار گرفتن در چارچوب یک قصیده، به ناچار از فخامت و صلابتی متابعت می‌کند که از لطافت و رقّتِ زبانِ غزل به دور است (نشاط، همانجا؛ مؤتمن، 210). 
4. تغزل بیان وصفی یک موضوع است و شاعر واقع‌گرایانه و با استفاده از تشبیهات، صفات عینیِ معشوق، طبیعت و یا شادی خواری را وصف می‌کند (عبادیان، 28؛ شمیسا، 30، 32). تشبیهات و استعاراتِ مورد استفاده در تغزل هم معمولاً ساده است و تشبیه محسوس به محسوس در آن غلبه دارد (همو، 28). 
5. شخصیت عاشق در تغزل و غزل متفاوت است. در تغزل، عاشق بر معشوق تفوق دارد و سلحشورانه، پا به میدان عشق می‌گذارد، اما در غزل، عاشق در برابر معشوق تذلل دارد و خاضعانه به دنبال رضای او ست (مؤتمن، 242-257). 

مآخذ

ابن‌منظور، لسان؛ ازهری، محمد، تهذیب‌اللغة، به کوشش عبدالعظیم محمود و محمدعلی نجار، قاهره، 1964م؛ بیهقی، احمد، تاج المصادر، به کوشش هادی عالم‌زاده، تهران، 1375ش؛ تاریخ سیستان، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1314ش؛ خانلری، پرویز، دربارۀ وزن شعر،تهران؛ رشید وطواط ، حدایق السحر فی دقایق الشعر، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1308ش؛ زوزنی، حسین، المصادر، به کوشش تقی بینش، تهران، 1345ش؛ شمس قیس رازی، المعجم فی معاییر اشعار العجم، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، 1373ش؛ شمیسا، سیروس، سیر غزل در شعر فارسی، تهران، 1362ش؛ عبادیان، محمود، تکوین غزل و نقش سعدی، تهران، 1372ش؛ عنصری، حسن، دیوان، به کوشش محمـد دبیرسیاقـی، تهـران، 1342ش؛ فرخـی سیستانی، دیـوان، به کوشش محمـد دبیرسیاقی، تهران، 1335ش؛ فلکی شروانی، محمد، دیوان، به کوشش طاهری‌شهاب، تهران، 1345ش؛ مجیرالدین بیلقانی، دیوان، به کوشش محمدآبادی، تبریز، 1358ش؛ محجوب، محمد، سبک خراسانی در شعر فارسی، تهران، 1345ش؛ منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، 1356ش؛ مؤتمن، زین‌العابدین، تحول شعر فارسی، تهران، 1339ش؛ نشاط، محمود، زیب سخن، تهران، 1346ش؛ همایی، جلال‌الدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران، 1363ش.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.